نامش فرزانه است. ۳۲ سال سن دارد و ساکن یکی از شهرهای جنوبی ایران. شماره اش را یکی از آشنایانی که در دفتر ثبت ازدواج و طلاق کار میکرد، داد. چند سال پیش همسرش را از دست داد و برای امرار معاش زندگی مجبور میشود به عقد موقت یک مرد پولدار دربیاید. با او تماس میگیرم ابتدا راضی به گفتوگو نمیشود نمیخواهد نامش بیش از این بر سر زبان ها بیافتد.
با کمی سماجت بالاخره تصمیم میگیرد تا آنجایی که امکان دارد درباره شرایط زندگیاش صحبت کند: « ۱۵ یا ۱۶ ساله بودم که ازدواج کردم بعد از یکسال پسرم به دنیا آمد. زندگی بدی نبود اما زیاد هم چنگی به دل نمیزد. شوهرم کارگر ساختمان بود. یک روز از بالای داربست افتاد و مرد. خانوادهاش دیگر مرا نخواستند. میگفتند: نان خور زیادی نمی خواهیم. خانواده پدری در یک شهرستان کوچک در استان سیستان و بلوچستان زندگی میکردند و شرایطشان آنگونه نبود که من را مجدد قبول کنند. یک روز زن همسایه گفت یکی از دوستان شوهرم که دبی کار میکند، برای مدتی آمده است ایران میخواهد ازدواج کند. وضع خوبی دارد. با او ازدواج کردم و رفتیم جنوب. نمیخواست کسی بفهمد، من هم نمیخواستم کسی از ماجرا بویی ببرد. شش ماه زنش بودم بعد از اینکه زمان صیغه تمام شد، مقداری پول به من داد که چند ماه را با آن سر کنم و رفت. شهر کوچک بود و همه از حال و هوای همدیگر خبر داشتند. مغازهای بود که از آن خرید میکردمۀ از حال و روزم خبر داشت. من را به دوستش پیشنهاد کرد و او هم برای مدتی من را صیغه کرد.» از او می پرسم به خاطر داری تا حالا چند بار صیغه شدهای؟ می گوید: « برای من مهم این است که بتوانم امورات زندگی را بچرخانم اینکه تعدادش چقدر باشد مهم نیست.» و در پاسخ به اینکه آیا مبلغ را از قبل توافق میکنید، می گوید: «بستگی به شرایط مالی شخص دارد که اغلب وضع مالی شان خوب است. بستگی به مدت صیغه نامه دارد اگر کوتاه مدت باشد، همان ابتدا پول را میگیرم اما اگر طولانی یا چند ماه باشد، توافق میکنیم». ترجیح میدهد دیگر در این رابطه صحبتی نکند.
مرجان در آستانه ۴۰ سالگی قرار دارد. سال های سال است که او را میشناسم. وقتی ۲۸ ساله بود از همسرش جدا شد و توانست با تلاش فراوان حضانت ۲ فرزند خردسال دخترش را برعهده بگیرد. او در حدود ۱۰ سال است که به عقد موقت مردی درآمده که نامش به عنوان همسر وی هیچ جا به ثبت نرسیده است. هر چند که خانواده مرجان در ابتدا با این مسئله به شدت مخالفت کردند اما در نهایت چارهای جز پذیرفتن این اتفاق نداشتند. علیرضا، همسر موقت مرجان به شرط اینکه ازدواج موقتشان در هیچ جا ثبت نشود و هیچ فرزندی حاصل این رابطه نباشد مرجان را به عقد خود درآورد. صیغه نامه توسط یک روحانی ناشناس خوانده شد. مرجان به ایران وایر گفت: «برای یک زن تنها که هیچ منبع درآمدی نداشته باشد، زندگی سخت است، به خصوص اگر بچه هم داشته باشد. وقتی با علیرضا آشنا شدم، پس از مدتی او به من پیشنهاد ازدواج موقت داد، اما بچه دار نشدن و ثبت نکردن ازدواج از شروط اصلی ش بود که من پذیرفتم » از او میپرسم تا حالا به این فکر افتاده ای که از او صاحب بچه شوی، شاید اینطوری ازدواج را رسمی کند، می گوید: « یک بار ناخواسته باردار شدم، نه اینکه بخواهم پایبندش کنم، اتفاقی شد، اما از آنجایی که میدانستم این مسئله یعنی پایان رابطه بالافاصله سقط جنین کردم.» مرجان در پاسخ به این سوال که اگر خانواده و همسر اولش از این مسئله مطلع شوند و او نخواهد ادامه بدهد، چه میکنی؟ پاسخش راحت است: « مهمترین مشکل من، نداشتن سرپرست و یک حامی مالی بود. در این مدت او شرایط زندگی خوبی را برایم فراهم کرده و قول داده تا آنجایی که بتواند حمایتم کند. مهمترین مسئله برای یک زن تنها مسکن و کار است که این مشکل را در حال حاضر ندارم. البته الان کار می کنم، بنابراین نگرانی آنچنانی برای از دست دادنش ندارم. می ماند بخش عاطفی قضیه که زندگی به من یاد داده به چیزی دلبسته نشوم.»
به طور طبیعی صدای چنین روایت هایی در لایه های بالادستی شنیده نمی شود. مسئولان بی توجه به دلمشغولی های مالی و ریشه های اصلی انتخاب زنان، از زاویه ای دیگر به موضوع نگاه می کنند.
سال ۶۹ که سکان ریاست جمهوری به دست هاشمی رفسنجانی بود، در خطبه نماز جمعه به بحث ازدواج موقت پرداخت: «محروم کردن غریزه ی جنسی نشانه ی تعهد نیست غریزه ی جنسی که خداوند به انسان ها داده است. ما خیال می کنیم که هر قدر آدم صبر و تحمل کند و به خودش فشار بیاورد و از لحاظ جنسی محرومیت بکشد خیلی خوب است. خوب این درست نیست و غلط و ضد اسلامی است» آن زمان گفتههای این شخصیت برجسته سیاسی ایرانی برسر زبان ها افتاد. برخی حمایت کرده و برخی دیگر آن را یک تفکر غربی و ترویج فساد دانستند. بعدها در گفت و گویی با روزنامه جمهوری اسلامی، هاشمی رفسنجانی به دفاع از گفتههایش در باب صیغه و ازدواج موقت پرداخت «حرف من این بود که چرا جامعه ما راهی که اسلام باز کرده، به روی خود می بندد. اگر در بستن این راه، خیر و برکتی بود خوب بود، ولی ضرر دارد و گناه پیش می آورد و اشکالات عصبی و روانی ای را موجب می شود. مشکلات خانوادگی پیش می آید، عده زیادی زن بی سرپرست در کشور می مانند و سرخورده می شوند، کارهای ناحق و فسق و فجور زیاد می شود.»
چند سال پیش علی مطهری این بحث را دوباره زنده کرد. او ازدواج موقت را برای دختران و پسران دبیرستانی توصیه کرد: «امروزه دختران و پسران با هم دوست میشوند و روابطی را برقرار میکنند که همه ما میدانیم نامشروع است و حتی در بسیاری از مواقع خانوادهها هم در جریان هستند. ما هم میگوییم باشد همین رابطه در جریان باشد اما به صورت مشروع. آنها بیایند و ازدواج موقت کنند.» گفته های مطهری نیز موافقت و مخالفت های بسیار برانگیخت. البته تنها مذهبی ها نیستند که با این پدیده موافق هستند. برخی منتقدان جمهوری اسلامی که خواستار تشکیل یک حکومت سکولار هستند نیز گاه از این ایده دفاع کرده اند.
برای بررسی دقیق تر چنین روایت هایی با دکتر مهرداد درویشپور جامعه شناس و استاد دانشگاه در سوئد گفت و گو کردم. به گفته دکتر درویش پور، « بر اساس دیدگاه طرفداران سکولار ازدواج موقت، این همان رابطه دوست پسر و دختری است که در کشورهای اروپایی و آمریکایی رایج است اما از آنجاییکه جمهوری اسلامی می خواهد آنرا با قوانین اسلامی تطبیق دهد و افراد مجبور نشوند برای ارضای نیازهای جنسی بدون ازدواج رابطه برقرارکنند، آن را تحت عنوان قرارداد صیغه مشروعیت دینی می بخشند. مدافعان سکولار صیغه بر این باورند که از یک منظر مصلحت گرایانه نباید صیغه را سرزنش کرد.» درویش پور می گوید استدلال این گروه این است که در جامعهای که از یک سو برقراری رابطه جنسی خارج از ازدواج جرم محسوب میشود و می تواند با مجازات های سنگینی دربرخواهد داشت و از سوی دیگر تشکیل زندگی زناشویی با هزینههای بسیار سنگین همراه است، شخص انتخابی چندانی جز ازدواج موقت ندارد.
او البته خودش یکی از منتقدین و مخالفین امر ازدواج موقت است: «شاید ازدواج موقت یک نوع قرار داد شرعی است اما این منزله آزادی جنسی نیست. از نگاه من این یک فحشای مشروعیت یافته است. در ازدواج موقت زنان مردان را انتخاب نمیکنند بلکه مردان هستند که انتخاب میکنند که چه شخصی را به ازدواج موقت خود دربیاورند و فقط هم مردان این حق را دارند، برای زن چنین حقی به طور بنیادی وجود ندارد. در یک معاشرت جنسی آزاد دختر و پسر هر دو تصیم میگیرند که یک ارتباط عاطفی و جنسی را شروع کنند و زنان تنها انتخاب شونده نیستند، بلکه حق انتخاب هم دارند. از سوی دیگر، صیغه مستقل از مدت زمان آن با پرداخت مبلغی از سوی مرد به زن همراه است که به نوعی موظف به آن است، مانند رابطه ای که در ارتباط با تن فروشی زنان صورت می گیرد. صیغه عموما توسط مردان با زنانی که موقعیت آسیب پذیری اقتصادی و یا اجتماعی دارند و به قصد بهره کشی جنسی از زنان صورت میگیرد و از منظر منزلت اجتماعی نیز هیچ تفاوتی با فحشا ندارد و منزلت اجتماعی زن را تضعیف می کند.»
به عقیده دکتر درویش پور، از هر زاویهای که به ازدواج موقت نگاه کنیم چه از لحاظ حقوق، عرف٬ بعد اقتصادی٬ منزلت اجتماعی و …، صیغه یکی از جلوه های خشن ستمگری بر زنان است. وی تاکید می کند که موقت فقط در مذهب شیعه رایج است و اهل تسنن نیز صیغه را قبول نداشته و آن را یک فحشا میدانند.
به گفته دکتر امیر منصور بهرام، رونشناس و مشاور خانواده آزاد سازی ازدواج موقت و پذیرفته شدن آن بر مبنای قانون جمهوری اسلامی، جز آنکه به ریشه خانوادهها ضربه وارد می کند، هیچ کاربرد دیگری ندارد. این روانشناس به ایران وایر گفت:«ازدواج موقت بیشتر برای مجردانی که توانایی ازدواج و تشکیل زندگی ندارند پیشنهاد میشود، اما در حال حاضر آقایان صاحب همسر و فرزند بیشتر از هر طیف دیگری خواهان ازدواج موقت هستند .»
در حال حاضر، آمار دقیق و رسمی از ثبت ازدواج موقت وجود ندارد اما وجود سایتهای گوناگون و ثبت سامانههای مخلتلف برای ثبت و درج ازدواج موقت ولو برای چند ساعت نشانگر این است که تقاضا به اندازه کافی زیاد است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
چارچوبۀ کلی مباحث دربارۀ عقل و اخلاق جهانشمول بوده است. میتوان گفت تقریباً بیشتر موضوعات مطروحه در جهان حول عقل و اخلاق میباشد، پس بحث بسیار گسترده است و من صرفاً آنچه که در برخی امور و موارد اطلاعات، تحلیل و نظری داشتم گفته ام وگرنه نه از توان و عهدۀ این ناچیز برمیآید بوده. این کار اساساً از عهدۀ یک فرد یا گروه اندک برنمیآید، چون قضیۀ جهانشمولی بحثی بوده که شخصاً احساس میکردم اگر بیشتر مطرح شود، میتواند کمک به حل مشکلات امروزی ما بکند، خیلی سعی کردم در این باره بنویسم.
من صدها مقاله یا یادداشت- طی یک سال و نیم اخیر- دربارۀ موضوعات مختلف نوشته و منتشر کرده ام. تعداد کمی از آنها دربارۀ مسائل جنسی بوده است. خوب من دوست نداشتم گمان کنند هدف از این وبنویسی ام عمدتاً دربارۀ این مباحث است.
متأسفانه در مواجه با وبلاگهایی مثل مورد من، خیلیها موضوع را شخصی میپندارند! در حالی اصلاً این طور نیست. کسانی که دربارۀ مشکلات جنسی با هویتِ واقعی مطلب منتشر میکنند در واقع ریسک زیادی میکنند و ممکنست سوءتفاهم پیش بیاید و برخی به آن تهمت و انگ بزنند! واقعاً تمام تلاشم از روی احساس مسئولیتپذیری و خیرخواهی است و میخواهم کمکی کنم به وضعیت نابهنجاریهای موجود. اگر من احساس نمیکردم کارهایی که تا کنون شده کم بوده و یا نقصی داشته، هرگز خودم را گرفتار چنین مطالبی نمیکردم که ممکنست برای خودم مشکلاتی پیش بیاید!، واقعاً میبینم علی رغم سالها کار فرهنگی و مذهبی چندان توفیقی حاصل نشده است!
اینکه میگویند تهاجم فرهنگی و توطئه اجانب و از این حرفها شاید بیتاثیر نبوده باشد، ولی من یادم میاید در دهه شصت که خبری از ماهواره و اینترنت و حتا فیلم ویدئویی نبود کمابیش از همین مشکلات جنسی و رفتاری بود.
یادم میاید جوانان فوکلی را میگرفتند و موهایشان میزدند یا دختربازها را سر محل شلاق میزدند!، آن زمان ماشینهای پاترول کمیته توی خیابانها گشت میزدند، من به عینه یک بار دیدم چند جوانان محله مان در یکی از کوچههای خاکی آن زمان کوی طلاب مشهد داشتند توشلهبازی میکردند، یکهو یکی گفت ماشین کمیته را دیدم، فوری همگی پا فرار گذاشتند!، نمیدانم چقدر این شایعات درست بود ولی با وجود این همه شایعات یا بگیر و به بندها، مشکلات رفتاری جنسی بسیار رایج بود!، دختربازی، مزاحمتهای خیابانی و تلفنی…، بچهبازی و لواط، کودکآزاری و فریب کودکان… در محلات همان زمان نیز بود و اکثر کودکان و نوجوانان آلوده یا قربانی مشکلات جنسی بودند، اکثر پسربچههای محلات ما قربانی الواط میشدند و اکثر دخترها به تور دختربازها گرفتار میشدند!
الان میبینم شاید وضع بدتر شده و مشکلات ادامه دارد!
من زیاد به مسائل جنسی نپرداختم با وجودی گه بیگمان هر وقت بحث مسائل و مشکلات اخلاقی پیش کشیده شود، ناخودآگاه اکثراً ذهنها به سمت این مسائل متوجه میشود!
ما بایست با خودمان بیتعارف باشیم، این یک واقعیت انکار نشدنی است که تقریباً اکثریت قریب به اتفاق ما- دست کم- در دورهیی از زندگیمان با مسائل جنسی مواجه شده ایم و بخشی از عمر و انرژیمان صرف حل این مسائل شده است! چه از برای خود یا اطرافیانمان!
تا زمانی که مجرد هستیم، مسائلی چون شریک جنسی، همسر آینده، مسئله ناموسپرستی (یعنی حفاظت از مادر یا خواهرمان!) درگیری فکری عمدهمان بوده است و بعد از ازدواج نیز مسئلۀ همسرداری یا فرزندان بویژه دخترها و روابطشان با جنس مخالف از دلشمغولیها و نگرانیهای ماست!
چه بسا خیلیها در کابوس مسائل جنسی گرفتارند! اینکه همسرشان بهشان خیانت نکند!، یا دخترشان با مرد یا پسری ارتباط برقرار نکند! این کابوسها و نگرانیها برای بسیاری از مردهای شرق اسلامی، بخصوص منجر به فاجعه میشود!
بسیاری در شرق اسلامی بخصوص مردهای متأهل پس از سالها و رسیدن به سن میانسالی و یا سالمندی تازه در میابند ای دریغا چه سالهای ارزشمندی را بیهوده درگیری مسائل جنسی بوده اند و عمر ارزشمند و بیبازگشتشان را صرف ناموسپرستی و حراست از آلات جنسی دیگران کرده اند!، و چه روزگار کابوسواری را سپری کرده و زندگی و خوشی را بر خود و دیگران حرام کرده بودند و حالا که پیری بر چهره و رخسارشان نمایان شده تنها حسرتی نصیبشان شده است!
منشاء همۀ این مصائب برمیگردد که به ساختارهای کهنه و پوسیده و از کارآیی افتادۀ اجتماعی شرق اسلامی و عدم سازگاری با پیامدها و نیازمندیهای روز این جوامع و انسانها!
یعنی در جامعهیی مثل ایران، با وجود گذشت نسلها و دهها سال عبور از جامعه عمدتاً روستانشینی و عشایری و تبدیل شدن به اجتماع عمدتاً شهرنشینی، هنوز عُرفیات و قواعد عصر اجتماعات روستایی-عشایری بر جامعه عمدتاً شهرنشنی (۷۵%) آنها حکمفرماست!
در عصر جامعه یا اجتماع روستایی-عشایری، ساختار اجتماعی-اقتصادی خانواده به گونهیی بود، افراد در اَوان کودکی و نوجوانی وارد زندگی اجتماعی-اقتصادی میشدند. در این دوره، سن بلوغ جنسی و با بلوغ اجتماعی-اقتصادی اختلاف زیادی نداشت و شاید در اکثر موارد دارای تطابق و همزمانی داشت! یعنی نوجوان پانزده ساله عملاً توانایی ادارۀ یک خانواده را در کنار و با حمایت والدینش داشت. چرا که او در همان اَوان کودکی در کنار والدین و دیگر اعضای خانواده، در روستا یا عشیره و ایل مهارتهای لازم زندگی و ممر درآمد را به دست آورده بود، او با مهارتهایی که کسب کرده بود میتوانست از عهده کشاورزی یا دامداری برآید و در نتیجه حتا در سن ۱۵ سالگی امکان تشکیل خانواده برایش میسر بود.
در چنین جامعه روستایی-عشایری به دلیل رخداد ازدواج در سنین نوجوانی، چیزی به نام محرومیت یا سرکوب جنسی چندان احساس نمیشد، چرا که نوجوانان در سالهای پایین حدود ۱۰ الی ۱۵ سالگی ازدواج میکردند، در نتیجه اگر ناموس و غیرت و از جمله بدغیرتی و غیرت زیادی هم وجود داشت چندان محل بروز نمیافت و در قرون و اعصار جامعه و حکومت و نهادهای نظارتی و قضایی و غیره با مسائلی همچو بدغیرتی و ناموس کشی و زن و دختر ازاری و ارتباطات دخرت و پسرها روبرر نبودند.
در واقع بدغیرتی و نامسپرستی افراطی همیشه بد است، ولی در جوامع روستایی-عشایری قدیمی، چون کمتر امکان بروز داشت به دلیل ازدواج نوجوانان، در نتیجه فجایعی چون ناموسکشی و جنایت علیه دختران و زنان مجرد کم بود و هنوز چندان جامعه و کشور پی به این عمق فاجعه بدغیرتی و ناموسپرستی افراطی این معضل ارتجاعی نبرده بود!
ولی با افزایش زندگی شهرنشنی در پی گسترش شهرها و در هم ریختن روابط سنتی هزاران ساله شهرهای کوچک و روستایی-عشایری از یک طرف و از طرفی تغییر سبک زندگی و معیشت که منجر به این شد افراد برای یافتن شغل و درآمد و کسب مهارتهای لازم مجبور به تحصیل در آموزشگاهها در مقاطع دبیرستان و دانشگاه شوند، به طوری که فاصلۀ زیادی میان سن بلوغ جنسی و بلوغ اجتماعی-اقتصادی بیفتد، در اغلب موارد این اختلاف میان ۵ تا ۱۰ میباشد که معنی اش عدم پاسخگویی به نیاز برحق جنسی دست کم حدود ۱۰ سال است! این شکاف سنی زیاد در نهایت منجر به افزایش ارتباط دو جنس مخالف مجرد شده است در حالیکه اجتماع، خانواده و والدین هنوز در دوران فرهنگی-اعتقادی عصر گذشته به سر میبرند. آنان گمان میکنند تنها راه رفع نیاز جنسی دختران و پسرانشان و در کل مجردها ازدواج دائمی/نامحدود است! این نقطۀ اصلی بحران مسائل جنسی در کشورهای مثل ایران است. چرا که به دلیل تغییر سبک زندگی و تاخیر طولانی در بلوغ اجتماعی-اتصادی مجردها، دیگر امکان ازدواج زودهنگام نیست، از طرفی اساسً ازدواج به هیچوسیله مناسبی برای نیاز جنسی فوری نیست. ازدو.اج یک رویداد پرهزینه است و متاسفانه به دلیل ایجاد توقعات جدید گاه جوانانی تا سن سی سالگی قادر به ازدواج نیستند و گاهی چنان این ازدواج به تاخیر میافتد که بسیاری وارد مرحلۀ مجردی قطعی و دائمی میشوند که برخی این سن حدود چهل سالگی به بعد میدانند! بدیهی است دوران طولانی مجردی دلیل نمیشود که افراد از حق رابطل جنسی محروم شوند. نرم معمول رابطل جنسی هفتگی است برای کی فرد سالم و نه انتظار ده-پانزده سال برای وصال.
البته بایست سعی نمود فاصلۀ سن بلوغ و ازدواج کم شود. قطعا با این وضع مدرک گرایی و مردک پرستی و ازدواجهای پرهزینه و مهریه سکه یی و امثالهم امیدی به کاهش سن ازدواج نیست!
این همه دانشگاه پولی که در راستای تجارت مدرک برقرار هستند و مجردهای سن بالای بیکار تحویل جامعه میدهند امیدی به کاهش ازدواج نیست.
بایست بیشتر این دانشگاههای پولی تعطیل شوند.
بایست در روستاها بجای دبیرستان، هنرستان تاسیس شود و حتا نصف دبیرستانهای فعلی هنرستان شود. در روستاها رشته های کشاورزی و صنایع تبدیلی تدریش شود. در شهرها مهارتهای فنی برای کارخانجات و آی.تی و امثالهم ا/موزش داده شود. بایست بساط این اموزش بیمارگونه مدرک پروری برپیده شود.
با دنیا روابط خوب شود و سرمایه هیا خارجی و داخلی جذب تولید شود.
تجارت رونق یابد. گردش مالی زیاد و بساط این سیستم بانکداری بیخاصیت برچیده شو دلای سرمایه به کنار رود و مردم مستقیما در امور تولیدی و مولد و مفید سرمایه گذرای کنند.
از قبیل کارها و بالا بردن درآمد و دسمتزدها و نه کم دادن دستمزد پایین تر از نرخ تورم!
نبایست اقتصاد دولتی تداوم یابد.
این یک تابوی ضد انسانی است که توقع داشته باشند برخی مجردها تا زمان ازدواج دائمی هیچ ارتباطی جنسی و عاطفی با جنس مخالف نداشته باشند! این انتظار بیجا است و کسی حق ندارد مجردها از داشتن ارتباط جنسی سالم و محترمانه با جنس مخالف محروم کند، بدیهی است این ارتباط در چارچوب عقل و اخلاق است و هر کس بر طبق عقاید شخصی یا دین و مذهبی اش مجاز است این رابطه را تنظیم کند. وظیفه انسانی دیگران اینست که در این باره تسهیلات ایجاد کنند و نه مانع.
اما یک نکته مثبت و جالب در جوامع شرق اسلامی مثل ایران است و آن اینکه ما فرصت یا شانسی موسوم به ازدواج موقت در دین اسلام داریم، در جامعهیی که حداقل اسماً بیشترش مسلمان هستند! ولی متأسفانه یکی از مشکلات جامعه ایرانی وجود سویههای ارتجاعی و منحط سنتی دربارۀ روابط جنسی است که معمولاً تحت عنوان ناموسپرستی و غیرت مطرح میشود.
دقت کرده باشید من بیشتر میگویم ناموسپرستی افراطی یا بدغیرتی! برخی باز بخاطر همین اتفاقات ضد دختران و زنان مجرد و بروز خشونتها و جنایتهای علیه آنها، به طور کل با این قضایای ناموسپرستی و غیرت مخالف هستند و معتقدند تا چیزی به نام ناموس و غیرت باشد در این جوامع ارتجاعی مردسالار شرق اسلامی همچنان شاهد وقوع جنایات چون ناموسکشی و آزار و اذیت مجردها باشیم! ولی من چون جایگزنی مناسبی برای این اصطلاحات ندیدم که مثلا بشود مفهوم حفاظت از خانواده را بازگفت فعلاض از این واژگان استفاده میکنم و به عبارتی با من اصل دوست داری و پاسداری از خانواده و همسر و فرزندان صغیر مخالفتی ندارم به شرطی در چارچوبه عقل و اخلاق، قانون باشد و البته با رضایت طرفین. یعنی پاسداری و حفاظت زوری نیست که مثلاً پدر و برادری بخواهد ان را بر زن و پدری تحمیل کند.
ساختار ارتجاعی غیرت و ناموسپرستی در ایران تا زمانی عمده جامعه شهرنشین نشده بود مشکل چندانی ایجاد نیمکرد ولی با افزایش شهرنشنین و افزایش اختلاف سن بلوغ جنسی و بلوغ اجتماعی-اقتصادی، این ساختارو سنت ارتجاعی غیرت و ناموس پرستی اسباب دردسر و رنجش زیادی برای قشر جوان و مجرد ایرانی فراهم کرده است.
مظالم و رنجهای زیادی مجردها و دختر و پسرهای ایرانی از بابت سنتهای ارتجاعی بدغیرتی و ناموس پرستی متحمل میشوند. متاسفانه بر اثر وجود ارتحاع سنتی جنسی در ایران (بدغیرتی و ناموسپرستی افراطی…) جنایاتهای هولناکی گاه به وقوع میپوندد. بخشی از این مظالم و جنایاتها در رسانه ها انعکاس میباد و لی بسیار از یانها یا کشف نمیشود یا لاپوشانی میشود، شاید در اکثر موارد حتا قربانیان شکایت نمیکنند به دلایل مختلف از جمله بخاطر ترس و ارعاب مرتجعین در کسوت پدر یا برادر یا دیگر اقوام و فامیل!
من چند نمونه جنایتهای هولناکی بر اثر ارتجاع غیرت و ناموس پرتسی صورت میگرد که علاوه بر ضد انسانی و ضد عقلانی و ضد اخلاقی بودنشان، هیچ توجیه دینی و اسلامی ندارند و بلکه کاملاً ضد اسلامی نیز هستند:
من سالها پیش خبری خواندم که، دختری که به تازگی نامزد کرده بوده، یک روز هنگام مراجعت پدر خانواده در نزدیکی منزل، میبیند فرد ناشناسی از درب خانه بیرون میاید و میرود، پدر خشمناک و برافروخته به خانه آمده و دختر بیچاره را مورد عتاب قرار میدهد:
که این مرد ناشناس که بوده و چه ارتباطی با او داشتی؟
دختر نگونبخت گریه و زاری میکند و میگوید:
اتفاقی نیفتاده و فقط او آماده از اوضاعم پرس و جو کند و از این حرفها.
پدر پست که در جهل ارتجاع ناموسپرستی و بدغیرتی غرق بود، دخترک را به بند میکشد و میآورد وسط کوچه، و با داد و فریاد و فحاشی و آبرویزی جلوی چشمان اهالی محل، بنزین روی دختر مظلوم میرزد و وحشیانه او را آتش میزند!
هیچ کسی جرئت نمیکند از وقوع این جنایت هولناک جلوگیری کند! دختر به طرز دردناک و دلخراشی در آتش میسوزدو چنین به دست پدر دَدمَنش کشته میشود!
بعداً پدر جنایتکار را دستگیر میکنند و در نهایت او را محکوم به پرداخت تنها دیه میکنند! چون در اسلام کشتن فرزند توسط پدر قصاص ندارد!!! و خلاصه اولیای دم که خانواده دختر مظلوم نیز به دلایلی- و شاید ترس- پدر جنایتکار، سنگدل و ددمنش… میبخشند! و از وجه دیه میگذرند و این گونه پروندۀ یکی دیگر از بیشمار جنایات ناموسی در مشرق اسلامی ظاهراً بسته میشود!
از این دست جنایت بیسار است و متاسفانه همچنان روی میدهد. از جمله جنایت هولناکی اخیرا در پاکستان اتفاق افتاد که پدری صرفاً بخاطر اینکه دختری بدون اجازه با مردی دیگر ازدواج کردهف دخترش را همراه دیگر از اعضای خانواده جلوی درب دادگاهی کشتند!
بریا من چند سال پیش کسی یک کلیپ موبایلی نشان داد، بخاطر ارتباط یا مشکل ناموسی یک دختر، اعضای یک خانواده قبیله آن دختر در وسط خیابان به شدت کتک زدند و درنهایت یکی مردها یک بلوک سیمانی بر سر دخترک بینوا میکوبد و مخش روی کف خیابان پخش میشود! واقعاض من از دیدن این کلیپ تا مدتها خالم خراب بود! من نمیدانم این حد توحش و خشونت چگونه از انسانهای به ظاهر مدعی تمدن و فرهنگ والای اسلامی روی دهد؟! البته این قیبل جنایت هیچ سازگاری با آن چیزهایی از عطوفت و مهربانی اسلامی میگوند سازگاری ندارد ولی جای بررسی دارد که ایا توجیه شرعی اگر برخی میکنند جلوی آن گرفته شود.
واقعاً جمهوری اسلامی یک فرصت است با وضع قوانین و تصویب تفسیرهای مدرن و سازگار با حقوق بشر مصوب سازمان ملل یک بار و برای همیشه جلوی وقوع جنایات ناموسی را بگیرد. این فرصت مغتنم شمارد و چهره صلح طلبانه و انسان دوستان از اسلام اردئه دهد. امیدوارم این فرصت از دست نرود. این امر به نفع خود اسلامگرایان است.
از دست جنایات در منطقۀ شرق اسلامی حتا میشود گفت هر روزه در حال رخ دادن است!، و به دلایل مختلف از جمله اشکالات در سیستم قضایی و سوءبرداشتیا سوءاستفاده از احکام اسلامی و عدم اصلاح این احکام و یا لاقل تفسیر آنها به نوحی که موجب سوءاستفاده قرا نگیرد مثل همین مسئلۀ عدم قصاص پدر قاتل فرزند(؟!) یا عدم برخورد جدی با ارتجاع ناموسپرستی و بدغیرتی و غیرت زیادی خانواده ها بویژه افراد مذکر نسبت به اوناث مظلوم، موجب بروز جنایات هولناک میشود!
تازه این همه ماجرا نیست. ارتجاع سنتی که به دروغ پشت دین و اسلام خودش پنهان میکند، کمابیش به نظامهای حکومتی و قضایی در مشرق اسلامی نفوذ پیدا کرده است و چه بر اثر یک اشتباه سیاسی-ایدئولوژیک که گمان میکنند سرکوب جنسی موجب بقای بیشتر حکومتهایشان میشود، در اترجاع ناموس پرستی افراطی و بدغیرتی برخی از افراد منحط به ظاهر اسلام را همراه میشوند! ولی این یک اشتباه محض است، سرکوب و محرومیت جنسی نسبت به جوانان و مجردها که بخش عمده و بزرگی از جمعیت کشورهای شرق اسلامی تشکیل میدهند میتواند بیش از پیش تنفر و نارضایتی از حکومتها را افزایش دهد و زمینۀ وقوع انقلاب و شورش علیه آنها را فراهم کند.
محرومیت و سرکوب جنسی صدمات در کارآیی جسمی و روحی قشر جوان و مجرد گاه جبران ناپذیری میزند و توان جامعه را برای بالندگی و توسعۀ اجتماعی و اقتصادی کاهش میدهد. همچنین موجب افزایش بزهکاری و خلاف میشود، بیماریهای جنسی و روانی را افزایش میدهد. چه بسیاری از این افراد محروم و سرکوب شده جنسی اختیار خود را از دست بدهد و مرتکب جنایات هولناکی بشوند مثل تعرض به دختران و زنان کودکان!، بروز خیانتهای زناشویی، کودک آزاری، مزاحمتهای مختلف برای بانوان، افزایش و راوج گسترده همجنسبازی اجباری بخاطر عدم دسترسی کافی به جنس مخالف!، و افزایش اعتیاد به خودارضایی که موجب بروز مشکلات عدیدهیی در نسل جوان میشود از جمله ضعف جنسی و کاهش باروری و بروز مشکلات جمسی و روحی… از جمله این موارد است!
همۀ این مصائب تنها بخاطر اینست که جلوی ارتجاع جنسی در جوامع عقبمانده شرق اسلامی گرفته نمیشود و بلکه برعکس به دلایل مختلف افزایش و تروج هم میشود.
توهمات غربسیزانه بسیاری از اسلامگرایان که با مقایسه بیجای جوامع اسلامی با مغربزمین و اروپایی و امثالهم، گمان میکنند با محرومیت و سرکوب جنسی و اذیت و آزار و محدود کردن ارتباطات جنسی و عاطفی جوانان و مجردها میتوانند از دین گریزی و فرار از مسلمانی جلوگیری کنند! ولی دریغا این اقدامات آنها علاوه بر بروز مشکلاتی که در بالا ذکر کردم، موجب بیزاری و گریز جوانان و مجردها از دین اسلام میشود و میبینم به ظاهر افراد کثیری مسلمانزاده هستند ولی حتا بیدینتر از بسیاری از همان غربیان هستند و مسائلی چون شیطانپرستی و غیره در حال گسترش است! چون جوانان و مجردها میبینند نیازهای برحق و بدیهی چون روابط جنسی و عاطفی و نشاط و شادی دو جنس مخالف از جامعه ارتجاعی و سیاسی-ایدئولوژیک زده نمیبنند و در نتیجه جذب دیگر گرایشها میشوند!
همانطور که بارها متذکر شدم، برخوردها ارتجاعی که با جوانان و مجردها در کشورهای اسلامی منطقه ما میشود هیچ توجیه دینی و اسلامی ندارد، بر عکس دین اسلام با طرح موضع ازدواج موقت (متعه/صیغه) حق برخورداری از لذت جنسی و ارتباط غیر از ازدواج دائمی (نامحدود زمانی) به رسمیت شناخته است.
من اصلاً قصد ندارم مروج و مبلغ ازدواج موقت شوم، از نظر من انسانها در چارچوب عقل و اخلاق، آزادند از عمر و زندگی خودشان لذت ببرند. لذت و نشاط جنسی که از حقوق اولیه بشری است از بهترین و کمهزینهترین و سالمترین لذتها و نشاطهای میباشد.
برخی بنا بر عقاید و تربیت خاصی که دارند، شاید بخواهند تا زمانی که ازدواج دائمی نمایند با کسی ارتباط نداشته باشند و یا اصلاً مثل راهبها تارک دنیا باشند، من شخصاً برای این این تصمیمشان احترام قائلم و معتقدم دیگران بایست این کار بکنند. قطعاً منظور یادداشتم این این افراد نیست.
لذت ارتباط جنسی اساساً بدیلی ندارد، چون کاملاً طبیعی و غریزی است، و فیزیک و اندام مخصوص برای آن را خالق هستی و طبیعت برای هر بشر سالمی در نهاده است.
در واقع اگر کسی از این نعمت طبیعی و برحق استفاده نکند جای سوال دارد و نه استفاده کردنش!
اینکه کسی به هیچ دلیل و بهانهیی از چنین امکان طبیعی و برحقی برای لذت و نشاط بهره نبرد واقعاً جای پرسش و حتا سرزنش دارد که چرا مثلاً ده سال از جوانی اش گذشته و از آن بهره نبرده است! البته گفتم موارد استثنایی هست و برخی واقعاض میخواهند ولی موانعی وجود دارد که حرجی برآنها نیست!
این عدم بهره بردن از لذت جنسی برای کسی افتخاری نیست و واقعاً بگوید میخواسته ام صرفاً پاک باشم و خوشم نمیاید از لذت جنسی، سخنی بس عجیب و حتا ابلهانه است! و بدتر اینکه چنین فردی دیگران مورد سرزنش قرار دهد چرا از لذت جنسی بهره میبرند! مثل این میماند کسی بگوید انواع خوراکی و نوشیدنی مباح و حلال در اختیارش بوده و میتوانسته استفاده کند ولی این کار نکرده چون میخواسته پاکیزه بماند! براستی خودتان باشید حکم به بلاهت و حماقت چنین شخصی نمیدهید؟!
ماسفانه به دلیل سوءبرداشتها از مسائل دینی، فرهنگی و اجتماعی، و همچنین وجود ارتجاع، کژروی و القائات نابرخدان و جاهلان بدفرهنگ و کم شعور…، بسیاری از جوانان و مجردها دچار این توهم پاکی از طریق امساک از لذتهای حلال و مباح مثل رابطۀ جنسی میشوند! وقتی این ابلهان پی به کار نابخردانه شان میبرند که دوران بیبازگشت جوانی از دست داده اند! این ابلهان نمیدانند که قربانی ارتجاع و ناموسپرستی و بدغیرتی مشتی آدم جاهلتر از خودشان شده اند!، کسی بخاطر این پاکیزی پاداشی به آنها نخواهد داد و همان مرنجهای ناموسپرست در دلشان به شما خواهند خندید و شما را قربانیان احمقی یاد خواهند کرد که گوسفندوار مطیع اغراض مردسالارانه شان قرار گرفته اید!، که تنها از برای حفظ آبرو کذایی و تمایلات تملکانه و مردسالارنه یک خانواده و جماعت منحط ضد اخلاقی و حتا ضد دینی بهترین دوران جوانیتان را مفت باخته اید و در نهایت به قول معروق، یک ببوگلابی پیش نیستید!
با این وجود، من هرگز نمیگویم، جوانان بویژه دخترها به مسائل حیثتی و خانوادگی بیتفاوت باشند، به هر حال ما در دوران گذرا از یک جامعه سنتی عقبمانده به دوران مدرن و نوین هستیم. هنوز چند نسل دیگر بایست ماها بسوزیم که ساختار پوسیده و متعفن مردسالارانه جایش را بربرای حقوق انسانی بدهند. هنوز راه درازی داریم تا قوانین جنگل به طور کامل از برخی خانواده های جوامع شرق اسلامی رخت بربندد.
از برخی خانواده های با قوانین جنگل گفتم، نمونه واضحش همین رفتار وحشیانه برخی پدرها و برادرها نسبت به دختران مجرد خانواده هاست، در حالی آنها رفتار خشن و وحشیانه با دختران یا خواهرشان دارندف خودشان هر نوع کثافتکاری جنسی را انجام میدهند، خود همین پدرها با زنهای غریبه رابطه حتا زنای محصنه دارند! همین برادرها آخر دختربازی و زیدبازی هستند، انواع پلشتیها و کثلفتکاری و انحراف جنسی انجام میدهند ولی حتا دختر و خواهر خود از یک رابطه جنسی و عاطفی عاشقانه محروم میکنند! گاه دست به خشونت و حتا جنایت میزنند علیه این دخترهای نگون بخت!
جای بسی تاسف است طی یک صد سال اخیر و با نفوذ افکار غربگرایانه و ایدئولوژیهای وارداتی ناسازگار یا ناآشنا به جوامع شرق اسلامی مثل برخی مدعیان حقوق زنان(؟)، که گاه فعالشان همراه با دشمنی و عناد کور با اسلام است، اینان به هر طریقی و به هر بهانهیی میخواهند اسلام را بکوبانند و مردم را از مسلمانی بازدارند، در این میان، موضوع ازدواج موقت بهانۀ خوبی برای تبلیغات ضداسلامیشان مورد استفاده قرار داده اند! در این اقدام نابخردانه و ناجوانمردانه ناخواسته دشمنان اسلام با مرتجعان سنتی شرقی همراه شده اند و به یکی از مهمترین راههای فرار جوانان و مجردان جوامع مسلمان از محرومیت و سرکوب جنسی حمله میکنند!، اینها چون با دک و پُز روشنفکری و باسوادی بودند تأثیر بسزایی در به حاشیه راندن بحث ازدواج موقت داشتند!، و قربانی اصلی این ماجرا جوانان مجرد کشورهای مسلمان بوده اند! چرا سوءاستفادهگران از موضوع ازدواج موقت، مثل متأهلان پولدار مال و خانهدار، کار خودشان را میکنند!، و با حرمسراداری و خانمبازیهای منحطشان انجام میدهند!
در واقع حکایت ازدواج موقت نیز مثل همان تیغ جراحی است که هم میشود استفاده درست کرد و هم نابجا! در واقع سوءاستفاده برخی از متأهلان مسمان یا مسلمانزاده از این قضیه “ازدواج موقت” بهانۀ مشترکی به دست مرتجعان سنتی و دشمنان اسلام داده تا میتوانند به ازدواج موقت حمله کنند!، در حالی که اگر این به اصطلاح روشنفکران غربگرا و مدافع حقوق زنان (؟!) نیک میاندیشند و دشمنی با اسلام کورشان نمیکرد، میتوانستند از همین حربۀ ازدواج موقت ضربات کاری به ارتجاع سنتی مشرق اسلامی بزنند تا تابوی ارتباط جنسی نابود شود و این همه رنج و جنایت را مردم این کشورها از بابت ارتجاع جنسی مثل ناموسپرستی افراطی و بدغیرتی از میان برود و ما دیگر شاهد جنایات هولناکی چون ناموسکشی علیه دختران و زنان مظلوم این منطقه نباشیم! ویا جوانان مجرد این قدر تحت فشار محرومیت و سرکوب جنسی نباشند و چنان انحرافات جنسی رواج پیدا نکند و مشکلات روانی و اجتماعی عظیمی گریبان این جوامع را نگیرد!
به همین خاطر است من به جریانهای موسوم به غربگرا یا ضداسلامی مشکوک هستم و واقعاً بسیاری از کارهای آنها را صرفاً از بابت دشمنی کورشان با اسلام میبینم که حتا چه بسا ناخواسته مرتجعین سنتی شرق اسلامی را همراهی میکنند!
http://mehre2.blogfa.com/post/415
جمعه, ۱۳ام تیر, ۱۳۹۳