پررنگ بودن مذهب در ایران مخصوصا در قالب قداست‌گرایی جایی برای تردید ندارد. لحاظ کردن این عامل در معادلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هم همینطور. مشکل اصلی که حول محور مذهب می‌گردد چگونگی لحاظ کردن آن است. این که چگونه در این معادلات باید به آن نگاه شود و چه جایگاهی برایش در نظر گرفته شود یک امر حیاتی است. موضوع این است که در ایران مذهب ریشه‌ی بسیاری از ناهنجاری‌های فرهنگی از جمله رواج توکل کردن و امروز و فردا کردن به جای سخت‌:‌کوشی و واقع‌بینی است. این مورد از بچگی تبدیل به یک ملکه‌ی ذهن می‌شود که خدایی هست-احتمالا در ادامه، چیزی هست یا یه روز خوب می‌آید- که شرایط را به گونه‌ای مهیا می‌کند تا آنچه را که با‌لقوه لیاقتش را داریم به ما اعطا کند. این عادت جایگزین بالفعل کردن تئوری‌ها و سنجیدن امکانات می‌شود. این لیاقت مبهم و خودخوانده در ظرفی به نام صبر و توکل می‌نشیند و آرام آرام می‌گندد. من شخصا این مورد را در خودم دیده‌ام و با ریشه‌یابی‌اش به آن آموزه‌های مذهبی از جنس توکل رسیده‌ام که در بچگی در معرض آن قرار گرفته بودم. از این دست ضایعه‌های فرهنگی که بر سیستم‌های اداری، هنجارهای عرفی و در مقیاس بزرگ‌ترش «قانون» تاثیر می‌گذارند زیادند. نادیده گرفتن این موارد صرفا به این دلیل که مردم مذهب‌گرا هستند ظلم است. البته برای هرکسی که به آن‌ها اندیشیده است و نسبت به آن‌ها آگاه است.

چطور باید حرکت کرد که مذهب در زمینه‌ی تولید ناهنجاری‌ها در جامعه ناتوان شود و در عوض خردگرایی، عمل‌گرایی و واقع‌بینی در اینگونه موارد برگزیده شوند؟ در چند زمینه‌ی جانبی تکنولوژی با دست گذاشتن بر شیوه‌ی ایجاد نیاز این کار را انجام داده است. مثلا نیاز به ارتباط سریع و آسان و افزایش جمعیت موجب شده است شبکه‌های اجتماعی فراتر از دستورات مذهبی در جامعه حاضر شوند. اینجا نیاز ملموس و دست‌یابی به رفع آن مطلوب شده است به طوری که اگر مراجع مذهبی هم بخواهند نمی‌توانند با آن مقابله کنند مگر با استفاده از مقدار بسیار زیادی از اهرم زور که نارضایتی و واکنش عمومی بزرگی هم به همراه خواهد داشت. ارتباط آسان و سریع زن و مرد از طریق گستردگی تکنولوژی‌های ارتباطی حتما مطلوب مراجع مذهبی نیست که تلاش دارند تمام مقوله‌های جنسیتی را به سختی در اختیار داشته باشند. با این حال می‌دانند که بهتر است در این زمینه عقب‌نشینی کنند یا به عبارت خودمانی‌تر «خون خود را کثیف نکنند». اما برای ایجاد تاثیرات ملموس‌تر و بزرگ‌تر – مثلا در قانون‌گذاری یا عرف‌های اجتماعی برای پدیده‌های فراگیری چون ازدواج- چگونه می‌توان چنین رویکردی داشت؟ آیا جز این است که لازم است عملکردی در راستای سکولاریزه شدن جامعه به کار گرفته شود؟ آیا حداقل نباید چنین افقی به عنوان یک دورنمای مطلوب در نظر گرفته شود؟ مذهبی که اگر به طریقی مهار نشود آنچنان افسار گسیخته است که می‌خواهد بر تمام جوانب زندگی انسان‌ها حکم‌رانی کند، چگونه متوقف می‌شود؟ آیا غیر از این است که نیاز به حضور یک سیستم بی‌طرف و توانمند در بسیاری از جنبه‌های زندگی -که مذهب در مورد آن‌ها ناتوان است- معرفی و نهادینه شود؟ آیا چاره‌ای جز تعمیم ایجاد نیازی که تکنولوژی در برخی از زمینه‌ها به وجود آورده است پیدا می‌شود؟

آن دسته از تشکل‌ها و گروه‌ها و افرادی که می‌توانند به هر طریقی تاثیر عمده در تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته باشند، لازم است به این نکته توجه کنند که با چه هدفی در حال فعالیت هستند و در زمینه‌ی برخورد با مذهب قرار است چه جایگاهی برای آن قائل شوند؟ بدیهی است که روی سخن با سازمان‌ها، نهادها و تشکل‌هایی که سابقه‌ی فعالیت حول محور مذهب(به گونه‌ای که بخشی از موجودیت آن‌ها است) دارند نیست. یا حداقل انتظاری از آن‌ها نیست. چرا که اولین شرط برای حرکت به سمت خروج از چرخه‌ی معضل‌آفرینی مذهب، نادیده گرفتن بخشی از ماهیت خودشان است. حداقل می‌توان گفت این کار ریسک بالایی برای‌شان دارد. اما گروه‌های جوانی که این روزها ممکن است به نیت خیرخواهی اجتماعی و ایجاد تغییرات پایه‌ای فرهنگی یا سیاسی فعالیت کنند می‌توانند از آغاز چنین رویکردی را در نظر بگیرند. مخصوصا آن دسته از گروه‌هایی که با اتکا به تشکلات بزرگ و قدیمی (که حتما نوعی وابستگی و مذهب‌محوری در آن ها دیده می‌شود) فعالیت می‌کنند، می‌توانند سرآغاز این تغییر نیک باشند. معمولا این‌گونه گروه‌ها از حمایت مالی و اعتباری برخوردار هستند که می‌توانند با زیرکی از آن‌ها در راستای افقی خیرخواهانه‌تر و خروج از تمامیت‌خواهی مذهب استفاده کنند. گروه‌های جوان و تازه می‌توانند سرآغاز سکولاریزه شدن بخش‌های عمده‌ی جامعه باشند.

این نکته که لازم نیست هر تحولی و هر اقدامی از فیلتر تایید مذهب در جامعه عبور کند چندان دور از دسترس و نشدنی نیست. البته منظورم با توجه به شرایط جامعه‌ی ایران در قبال یک نکته‌ی کاربردی است. می‌شود به آرامی محوریت بی‌همتای مذهب در پیش‌برد یا وقوع تحولات را نابود کرد و به آن تنها به عنوان یک عامل نگریست. در عمل چنین رویکردی در شرایط فعلی به سادگی به دست نمی‌آید چرا که حتی اگر شمشیر حکومت مذهبی را نادیده بگیریم، هنوز تیغ عرف مذهبی سر راه عمل‌گرایان اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. با این حال همان‌طور که اشاره شد، نشدنی هم نیست. به نظر می‌رسد راهش همان انتقال خیرخواهانه‌ی امکانات، اعتبار و پول از تشکلات بزرگ مذهب محور توسط نسل‌های جدید وابسته به آن‌ها به گروه‌های نوپا و خیرخواه است. این اتفاق در کوتاه‌مدت تنها به شرط زیرکی و نکته‌سنجی افراد فعال در گروه‌های جوان خواهد افتاد. آن‌ها باید به گونه‌ای عمل کنند که هم از صحنه حذف نشوند و هم هرچه می‌توانند زمینه را برای عادی‌سازی سکولاریزه شدن جامعه، عرف و قانون آماده کنند.

به هرحال در دراز مدت مذهب محوری در ایران به گونه‌ای از بین خواهد رفت. حتی با تصور یک دوره حکومت طالبانی مطلق، نفوذ تکنولوژی، گسترش ارتباطات و افزایش جمعیت جوان کار را به جایی رسانده است که حتی اگر شده از مجرای وقوع نبردهای داخلی و انقلاب(های) خونین، جامعه ایران سکولاریزه خواهد شد و تشکلات مذهب محور بزرگ قطعا کوچک شده و به آرامی در اندازه‌ی نهادهای اجتماعی معمولی و کوچک در خواهند آمد. ایجاد شکاف‌های رفتاری و عقیدتی بین نسل جدید و جوان کوشندگان مدنی و سیاسی با بزرگترهای‌شان، حتی الگوهای سابق‌شان به خوبی این روند لاک‌پشتی را که سرعت کم آن به سختی وابسته به حضور حکومت مذهبی است، یکی از نشانه‌های آغاز این تحول است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com