با تماشای این تصویر نفس آدم میگیرد. بغض هست، ولی گریه نیست. که اشک تسکین نمیدهد، مگر خون گریه کرد.
گویی واقعیت طبقاتی ظلم به تمامی در سرنوشت این زن جلوهگر شد. چه هنگامی که فرزندش را به خاطر «کسی نبودن» به قتل رساندند. و چه زمانی که گروه سیاسی رقیب، مادر داغدار را وسیله رسیدن به اهداف «مامانی» خود ساخت…
تسلط و تصاحب طبقاتی. از جان فرزند تا واقعیت وجودی مادر.
تصاحب موجودیت فرودستان تا ذره آخر، نمایشی به درازای تاریخ، که بر کوهی از استخوانها و جمجمهها اجرا میشود.
به چهرههای بزک کرده خندان نگاه نکنیم. بخش اصلی این نمایش موحش نه بر روی صحنه، بلکه در پس پرده جریان دارد.
ظلم گاهی چهرهای چنان مصیبتآمیز به خود میگیرد، چنان عریان، که نفس آدمی بند میآید، زبانش لال میشود. و با دلی خونین خاموش میماند
همان موقع که تصویر این مادر داغدار را علم کرده بودند، میخواستم دربارهاش بنویسم. اما راستش شرم اجازه نداد. آنچه میکردند بقدری کثیف بود، که هر دخالتی به معنای هم زدن بیشتر کثافت بود. حتی با بینی گرفته نمیشد به ماجرا نزدیک شد.
بیشرفهایی که پشت تصویر زن داغدار پنهان شدند، تا با شرف جلوه کنند.
یا کسانی که دم به ساعت بر فقر و نداری پیرزن تاکید کردند، که گویی با هر بار تکرار مکرر فقر زن ساکن رباط کریم، چگالی طبقاتی جناح سیاسی خودشان پایینتر جلوه خواهد کرد!
خصلتی در این طیف سیاسی وجود دارد، که به هر چیز دست میزند رسوا و بیمقدارش میسازد.
بارها از خودم پرسیدهام اشکال کجای کار است؟
– آیا چون مرکز ثقل فعالیتشان «رسانه» است، و رسانهها به ذات نیازمند خرسی هستند که در وسط برقصانند و جلب توجه کنند؟
یا از این رو که اقشار مرفه حاضر به پرداخت هزینه مبارزه نیستند، و ناچارا باید دیگران را تحمیق کنند، تا به نیابتشان مبارزه شود؟ یا به این خاطر است که پرنسیپ دیگری جز «فایده» نمیشناسند، و نتیجه محتوم این منش فقدان «چهره» و «شخصیت» است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.