شاید امام و مخالفانش را بهتر از هر جایی، بتوان بر سر جمله معروف «آب و برق مجانی» بازشناخت.
در یک سو رهبری که هدفش استقلال کشور است. و این را بمنزله تحولی روحی/فکری در شهروندان میبیند. (۱)
در سوی دیگر روحیه وابستگی و انگلی، که خواهان استفاده مجانی (انگلوار) از آب و برق است، و انقلاب و امام را با همین معیار میسنجد.
و این گونه، پس از سی و پنج سال هنوز همچون کودکی که شیشه شیر میطلبد، سراغ «آب و برق مجانی»اش را میگیرد.
و البته کج فهمی از امام دوست و دشمن نمیشناسد. عدهای نیز خود را پیرو امام میدانند، اما به جای درک چهارچوب تاریخی عمل امام، به جملات او تقدس میبخشند. آنها بطور مثال در قضیه «آب و برق مجانی» به جای تلاش جهت درک ماجرا، میکوشند (به خیال خود) از امام رفع «تقصیر» کنند! و این گونه از سوی دیگر بام میافتند.
اما واقعیت چیست؟ و ماجرا را باید چگونه درک کرد؟
امام خمینی این جا، در جایگاه رهبر ضداستعماری، میکوشد نظر مستضعفین را جلب کند، تا افق وسیعتری در برابرشان بگشاید: خودکفایی و استقلال!
اگر به گفتار امام در باب «آب و برق» نگاهی دوباره بیاندازیم، روشمندی، و هدفمندی کنش ایشان به روشنی مشاهده میگردد:
«ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشـود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط بسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید، معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم»
ما میبینیم که امام بلافاصله پس از طرح مسئله آب و برق -که پیشتر توسط یکی از وزرا در رادیو اعلام شده بود- صحبت را به شکلی هدفمند به معنویات و به *«روحیات»* مردم میکشاند.
در حقیقت ایشان نگاه مردم را به «آب و برق مجانی» معطوف نمیکند! بلکه از آن منحرف و به نکته اصلی میکشاند: یعنی به کرامت انسانی، به روحیه عدم وابستگی، و به زندگی غیرانگلی! و این هدف اصلی امام است.
درک امام خمینی تنها از طریق فهم نقش تاریخی ایشان میسر است، و نه بر مبنای خوانش کورکورانهی صحیفه.
خمینی البته فقیهی عالیقدر است، اما تفسیر او از فقه بر ضروریات جامعه و گذرگاه تاریخی مزبور منطبق است، و از برخورد ذاتگرایانه به فقه نشات نمیگیرد، که در این صورت نمیبایست در مقابل انجمن حجتیه، یا شریعتمداری میایستاد، که آنها نیز یقینا مخالف فقه نبودند و نیستند!
خودآگاهی امام از روح زمانه، و موقعیت تاریخی خودش در انقلاب ضد استعماری سال پنجاه و هفت، در جای جای سخنان او موج میزند. منجمله در همین قضیه «آب و برق مجانی». و به همان نسبت نیز گمگشتگی و «نگاه انگلی» به انسان و «مجانی طلبی» ناشی از اقتصاد وابسته در جبهه مقابل امام.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)
امام در جایی دیگر همین ایده را با وضوحی بیشتر ادا میکند:
{همین باورِ توانایی، شما را توانا میکند.*
آنها ما را از همه چیز تهی کرده بودند، به طوری که افکار ما، باورهای ما، همه وابستگی داشت. اگر افکار یک ملتی وابستگی به قدرت بزرگی داشته باشد، تمام چیزهای آن ملت، وابستگی پیدا میکند. عمده این است که افکار شما آزاد بشود، افکار شما از وابستگی به قدرتهای بزرگ آزاد بشود. اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما میتوانیم که صنعتمند و صنعتکار باشیم، خواهید بود. اگر افکارتان و باورتان این باشد که ما میتوانیم مستقل باشیم و وابسته به غیر نباشیم، خواهید توانست.}۳۱ فروردین ۱۳۶۰ صحیفه / جلد ۱۴ – صفحه ۳۰۹
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.