مناسک یکی از مهمترین پدیدههای دینی است که در مطالعات انسانشناختی و جامعهشناختی جایگاه خاصی در فهم دین داشته است. عموما و بطور سنتی، مناسک را وجه رفتاری و عینی دین دانسته و اعتقادات یا اساطیر را وجه ذهنی و فکری دین تعریف کردهاند. بر اساس این پیش فرض ناگفته است که معمولا برای شناخت ادیان به سراغ باورهای آن دین رفته و توجه خاصی به مناسک دینی نمیشود.
این تلقی کلاسیک از مفهوم مناسک، پیامدهای بسیاری در تحلیلها تئوریهای انسانشناختی و جامعهشناختی دین داشته است. این رویکرد ذهن گرایانه در فهم دین، بیشتر ناشی از سنت جامعهشناختی است، سنتی که مهمترین نمونههای آن را میتوان در کارهای پیشگامانی مانند آگوست کنت، مارکس و وبر دید. در سنت انسانشناختی از همان آغاز تاکید بر مناسک اهمیت خاصی داشت، شاید این مساله تا حدی ناشی از شرایط اولیه مواجهه انسانشناسان با پدیدههای مذهبی بومیان باشد که اولین مواجههها، مشاهده رفتار دینی در قالب مناسک مذهبی بومیان بوده است. به همین سبب در سنت انسانشناسی دین، مناسک مهمترین مدخل فهم یک دین محسوب میشدهاند. مهمترین نمونههای این سنت را میتوان در کارهای رابرتسون اسمیت (پدر فکری دورکیم)، امیل دروکیم در کتاب انسانشناختیاش با عنوان صور ابتدایی حیات دینی، و همچنین محققان دیگری مانند مالینوفسکی و رادکلیف براون و… دید. مطالعات انسانشناختی نشان داده که مناسک پدیدههای نه صرفا ذهنی و نه صرفا رفتاری هستند، بلکه مناسک توامان امری ذهنی و امری رفتاری هستند. انسانشناسی نشان داده که ممکن است اعتقاداتی بدون مناسک وجود داشته باشند، اما مناسک بدون اعتقادات وجود ندارند. هرچند این مساله سبب طرح بحث تقدم و تاخر مناسک یا اعتقادات شده است، اما مطالعات بعدی، فارغ از وجوه منطقی این بحث، نشان داده است که مناسک عرصهای است که اعتقادات به رفتارها پیوند میخورند، به عبارت دیگر مناسک نه صرفا عرصه تجربه و رفتار (پرکتیس) و نه صرفا عرصه اعتقادات و امور ذهنی (ایدهها)، بلکه مناسک جایی هستند که یکسری باورهای مذهبی به رفتارهای عملی پیوند میخورند. به عبارت دیگر مناسک عرصه پراکسیس هستند، محل تلاقی و تعین توامان رفتارها و باورها.
مطالعات متاخر مناسک نیز بیانگر دو نکته کلیدی هستند: یکی اینکه طبق همان نظر رایج، مناسک محل تلاقی رفتار و باورها هستند، و نکته دوم و مهمتر اینکه در خلال این تلاقی است که خود مناسک و باورهای آن برساخته میشوند. به عبارت دیگر مناسک عرصه اصلی برساخت امر دینی (هم در بعد رفتاری و هم در بعد باورها) هستند. مناسک نقشی کلیدی در صورت بندی یک مذهب و سبکهای دینداری اقشار مختلف اجتماعی هستند. اهمیت مناسک در برساخت امر دینی بگونهای است که گروههای منزلتی مختلف، هرکدام بواسطه نظام مناسکی خاصی، سبک دینداری خودشان را میسازند. لذا صورت بندی مناسک (به مثابه جایی که رفتار و باور به هم پیوند میخورند) بیش از مجموعه انتزاعی و ذهنی باورها برای شناخت یک سبک دینداری یا یک گروه منزلتی دیندار، مناسک و ضروری هستند.
با وجود این اهمیت مناسک در پدیدههای دینی و سبکهای دیندرای، متاسفانه سنت جامعهشناسی دین در ایران برای مطالعه دین، همچنان بر ذهن گرایی خاص خودش تاکید دارد و همیشه در سنجشهای دینداری، بر اعتقادات و باورها تاکید ویژهای دارد. خود این فرآیند سنجش نیز یک پدیده ذهنی است و از خلال گفتارهای دینداران است، نه مشاهده عینی رفتارهای دینی و مناسک مذهبی آنها. در نتیجه همیشه بحران اعتبار در صحت گفتههای دینداران و مدعیات آنها در باب دینداریشان وجود دارد. در متن زیر بخشی از نوشتار جک دیوید الر در باب رویکرد انسانشناختی به دین آورده میشود که برخی از تعاریف مناسک و ابعد مختلف این مفهوم مورد کاوش قرار گیرد.
تمام فعالیتهای انسانی، هم شفاهی و هم بدنی، رفتار محسوب میشوند، بنابراین اسطوره، نیایش، مناجات، و آوازها همانند هر کنش فیزیکی، اموری «رفتاری» هستند، در واقع آنها کنشهای فیزیکیای هستند که عموماً در زمینههای اجتماعی برای مخاطب و بوسیله بخشی از بدن انسانی (دهان یا صدا) میشوند و معمولاً به عنوان بخشی از یک اجرای هماهنگ همراه با ژستها، کنشها و اشیای خاص هستند. مذاهب غربی، بویژه پروتستانتیزم، به تعمیم واژهها و ایدهها (اعتقادات) بر رفتار متمایل بوده است، اما این مسأله در میان تمام مذاهب رایج نیست. مالینوفسکی به ما یادآور میشود که مذهب «همانگونه که نظامی از اعتقادات است، شیوهای از کنش نیز هست» (۲۴: ۱۹۴۸) و آنرا به مثابه یک کنش ـ بویژه کنش اجتماعی درنظر میگیرد که این رویکرد، منظر جدیدی را نسبت به مذهب ایجاد میکند.
وقتی ما درباره رفتار مذهبی میاندیشیم، در اصل ما در باب مناسک فکر میکنیم، که فعالیتی نمادین، جذاب و رنگارنگ است که اعتقادات مذهبی را بیان کرده و افراد را به سوی نیروها وموجودات مذهبی هدایت میکند. مناسک مذهبی معمولاً امری چند وجهی و چند رسانهای است. اغلب مناسک، اجرای پیاپی «صحنههای» متعددی است که ممکن است ساعتها یا روزها طول بکشد تا تکمیل شود. ویکتور ترنر در اینباره مینویسد که یک مناسک به «مراحل» و «بخشهایی» و همچنین به واحدهای فرعی از قبیل «اپیزودها»، «کنشها» و «ژستهایی» تقسیم میشود. برای هر کدام از این واحدها (و واحدهای فرعی آنها)، ترکیب ویژهای از نمادها، فعالیتها و اهداف نمادین در نظر گرفته شده است (٣: ۱۹۸۱). در نتیجه یک مناسک نوعاً شامل چندین ژانر کنش، از زبان تا رقص، تا آرامش و سکوت، تا هنرهای تجسمی (ماسکها، نقاشی بدن، اشیای مقدس گوناگون) و غذا و هر تعدادی از سایر عناصر را شامل میشود.
در این بخش ما به معنا و کارکرد، و همچنین منشاء و گوناگونی مناسک خواهیم پرداخت. برخی از واحدهای سازنده و یا عناصر تکرار شونده در مناسک به مثابه ارتباطات و کنش اجتماعی، منحصر به مذهب و یا حتی انسان نیست. در حقیقت بخش اعظمی از زندگی انسانی، امری مناسکی شده است. کاملاً واضح است که گونههای موجودات اجتماعی از جمله انسانها میتوانند به شیوهای مناسکی ارتباط برقرار کرده و تعامل داشته باشند و اغلب نیز اینگونه عمل میکنند. تعامل مناسکی نمیتواند «ارتباط» در مفهوم عادی آن به معنای انتقال اطلاعات ـ باشد، بنابراین بیشتر آنچه اجرا (performance) نامیده میشود، تمایل به تأسیس نگهداری، تأثیرگذاری، یا شکستن روابط (که شامل روابط با امور غیر انسانی و ماورائی میشود) دارد. انسانها میتوانند به طور موثری به شیوهای مناسکی با امور ماوراء انسانی تعامل داشته باشند، زیرا هدف مناسک اینست که چگونه انسانها تعامل کنند.
انسانشناسی مناسک و مناسکی کردن
همه ما شاهد مناسک مذهبی یا عرفی بودهایم یا در آنها شرکت کردهایم، مناسک ضرورتاً و ذاتاً یک پدیده مذهبی نیستند. تحصیل دانشگاهی یک مناسک است کهگاه اندکی محتوا و دلالت مذهبی دارد وگاه ندارد. بعضیها معتقدند که گرفتن اولین گواهینامه زندگی و رفتن به سرقرار مهم، مناسک محسوب میشوند. گاهی این نظر را مطرح میکنیم که برخی افراد به شیوهای مناسکی ritualistically دستهایشان را میشویند یا در سایر کارهای روزمره و عرفی درگیر میشوند. همانگونه که آنتوی والاس Anthony Wallace شرح داده «اگرچه مناسک یک پدیده مبنایی و اولیه در مذهب است، فرآیند مناسک فی نفسه نیازی به اعتقادات ماوراء طبیعی ندارد» (۲۳۳: ۱۹۶۶). تعاریف انسانشناختی متعددی از مناسک وجود دارند که شامل موارد ذیل میشوند:
ویکتور ترنر: «رفتار رسمی تجویز شده برای موقعیتهای مختلف… و حاوی ارجاع به اعتقاد به موجودات یا قدرتهای معنوی و اسرارآمیز. نماد، کوچکترین واحد مناسک است» (۱۹: ۱۹۶۷).
استنلی تامبیاه:» مناسک یک سیستم برساخته فرهنگی از ارتباطات نمادین است. مناسک شامل توالی منظم و الگومند از واژهها و کنشها است که اغلب از طریق چندین رسانه بیان میشود، (رسانههایی) که محتوا و سازماندهی آنها بواسطه درجات مختلفی از رسمیت (قراردادی بودن)، کلیشهای بودن (تصلب)، تراکم (امتزاج) و حشو و اطناب (تکرار) مشخص شده است» (٢٣٣: ۱۹۶۶).
آنتونی والاس: «ارتباط بدون اطلاعات: بدین مفهوم که هر مناسکی توالی از علاماتهاست که یک بار اعلام شده است، و تردید و انتخابی جایز شمرده نشده و بنابراین در معنای آماری از نظریه اطلاعات، هیچگونه اطلاعاتی را از فرستنده به گیرنده انتقال نمیدهند. در حالت ایدهال، آن (مناسک) نظامی از دستورات و روشهای کامل و نهایی است و هرگونه انحرافی از آنها یک اشتباه است» (۲۳۳: ۱۹۶۶).
توماس بارفیلد: «کنشهای صوری تجویز شده که در زمینه نیایش مذهبی رخ میدهند» همچنین «هرگونه فعالیتی با درجه بالایی از رسمیت و صوری بودن و اهداف غیر منفعت طلبانه» نیز یک منسک است. این کاربردها شامل نه تنها فعالیتهای مذهبی آشکار میشود، بلکه برخی رخدادها از قبیل فستیوالها، نمایشهای با شکوه و رژهها، مراسم رازآموزی، بازیها و احوالپرسیها را نیز شامل میشود. در گستردهترین مفهوم آن، مناسک ممکن است به هر نوع خاصی از رخدادها مربوط نباشد، بلکه به جنبه بیانی و معنادار تمام فعالیتهای انسانی مربوط باشد. در آن حدی که مناسک پیامی را در باب جایگاه اجتماعی و فرهنگی افراد انتقال میدهد، هرکنش انسانی دارای بعد مناسکی است. در این معنا، حتی برخی فعالیتهای دنیوی مانند کاشتن در مزارع و فرآوری غذاها، وجوه مناسکی مشترکی با قربانی یا مراسم عشار بانی دارند» (۴۱۰: ۱۹۹۷).
ادموندلیچ: «رفتاری که بخشی از سیستم ارسال خبر و اطلاعات را شکل داده و به «تبادل اطلاعات» کمک میکند؛ (و این کار را) نه به دلیل ارتباط مکانیکی میان ابزارها و اهداف، بلکه به خاطر رمزهای ارتباطیای که به شیوهای فرهنگی تعریف شدهاند، انجام میدهد و «رفتاری است که درخودش برحسب قراردادهای فرهنگی کنشگر پتانسیلهایی دارد، اما در مفهوم تکنیکی ـ عقلانی توانا و مستعد کاری نیست… (…) یا به تعبیر دیگر رفتاری است که به سمت فراخواندن پتانسیل قدرتهای پنهان و هدایت شده است، حتی اگرچه این انتظار وجود نداشته باشد که آن رفتار فی نفسه توانا و مستعد (برای این کار) باشد» (۴۰۳: ۱۹۶۶).
همانطور که این تعاریف متفاوت هستند، آنها بیانگر بخشی از بحثها و موضوعات رایج هستند. آنها بر کنش انسانی (اگرچه همیشه کنش «تجربی» یا «ابزاری» مدنظر نیست)، الگوسازی و ارتباطات تاکید دارند، حتی اگر حداقل در برخی موارد، آن ارتباطات «خالی و تهی» در نظر گرفته شده باشد.
کاترینا بل که اخیراً در باب خلاصه و تحلیلی از نظریات مناسک کتابی تألیف کرده، بر این نظر است که این نظریات تمایل به این دارند که «رسمیت، ثبات، و تکرار» را به عنوان جنبههای مرکزی این مفهوم بیان کنند (٢ ـ ۹۱: ١٩٩٢) علاوه بر این او متذکر میشود که بررسیهای انسانشناختی در باب مناسک اغلب (اگرچه نه در همه موارد) آنرا از بیشتر حوزههای «شناختی» یا «مفهومی» مذهب جدا کرده است. او اینگونه مینویسد که:
» توصیفهای نظری در باب مناسک عموماً آنرا به عنوان کنش در نظر گرفته و سپس به طور خودکار آنرا از جنبههای مفهومی مذهب، از قبیل اعتقادات، نمادها و اساطیر متمایز کرده است (…)، لذا مناسک به طور خاص به مثابه کنش فاقد اندیشه (عادی شده، عادتی، تقلیدی یا وسواسی) توصیف شده است، و بنابراین آنها کاملاً بیان و تجلی رسمی و صوری ثانویه و صرفاً فیزیکی ایدههای منطقاً مقدم هستند «(بل: ١٩: ١٩٩٢). او با ادوارد شل موافق است که «اعتقادات میتوانند بدون مناسک وجود داشته باشند، اگرچه مناسک نمیتوانند بدون اعتقادات وجود داشته باشند» (بل: ١٩: ١٩٩٢).
بل این موضوع را نیز بیان میکند که تلاشها موجود برای تحلیل مناسک دو رهیافت متفاوت را در ارتباط با سایر جنبههای رفتار، بخصوص رفتار غیر مذهبی اتخاذ کرده است. از یک طرف محققان ممکن است مناسک را به عنوان «مجموعهای متمایز مستقل از فعالیت» در نظر بگیرند که میتواند برحسب خودش تعریف شده و فهمیده شود. در حالیکه از طرف دیگر محققان ممکن است مناسک را به مثابه «جنبهای از تمام فعالیتهای انسانی» در نظر بگیرند (بل ٧٠: ١٩٩٢). در مورد دوم، مناسک مذهبی یک مجموعه فرعی از مناسک به طور عام خواهند بود که علاوه بر آن میتواند یک مجموعه فرعی از رفتار اجتماعی به طور عام باشد. همانطور که جک گودی استدلال کرده است «عادل سازی، تنظیم کردن تکرار، در ذات زندگی اجتماعی وجود دارند» (٢٨: ١٩٩٧) در حقیقت از این منظر، که صلاحیتهای خاص خودش را دارد ـ تمام ابعاد فرهنگ، «مناسکی» (Ritualistic) است به این مفهوم که عادتهای الگو یافته، تثبیت شده و ارتباطی را ورای رفتار ایجاد میکند. [۱]
[۱] این مطلب ترجمه بخشی از کتاب زیر است
Eller، Jack David (۲۰۰۷) Introducing Anthropology of Religion، London: Routledge
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.