رییس زندانها شد رییس دادگستری. ترفیع یا تنزل نامیدن این تغییر مهم نیست، که آنچه اتفاق افتاده روشن است: حکومت به خاطر فشار بالفعل یا بالقوه مخالفان یک مهره مهم را با آدمی مشابه جابجا کرده است.
این یعنی که ما موثریم، اما هنوز اثری نگذاشتهایم. موثریم، چرا که حکومت ناگزیر شده چهره اصلی خود در رویارویی با ما را عوض کند، آن هم درست فردای شبی که او قهرمان نمایشی برای توجیه تهاجم بود.
اما هنوز اثری نگذاشتهایم، چرا که تغییر او با عزت و احترام تمام بوده، اصل واقعه را نپذیرفتهاند چه رسد که بخواهند مقصری برایش بیابند و البته که کوچکترین تغییر ساختاری هم در دستگاه قضایی و اداره زندانها پدید نیامده است.به این ترتیب زندانیانمان، به جرم آزادیخواهی، زخمی و در اعتصاب، هنوزدر معرض تهاجمهای تازهاند. امروز یا فردا، به کدام بهانه موهوم، معلوم نیست.
آنچه معلوم است این است که اگر حساسیت جمعی اکنون برانگیختهمان فعال بماند و به اقدامهای عملی منجر شود (مثل تکرار حضور در کنار خانوادهها در تجمع جلوی ریاست جمهوری) میتوانیم باز هم اثرهایی بگذاریم.
اما اگر دوباره رخوتزده و منفعل از هم پراکنده شویم، باز زندانیان بیپناهمان را در دهان حکومت رها کردهایم و ای بسا خود یک یک، اینجا و آنجا گرفتار شویم.اگر هم زندانهای اوین و رجاییشهر به داممان نکشند، بی جنبش، در کام زندان بزرگتر، در زیستن چون مردار فرو میرویم.
امید بهروزی زیر باتوم و کتک فریاد میزده است: «کسی در این مملکت نباید بالاتر از قانون باشد هیچ کس حق ندارد قانون را زیر پا بگذارد و زندانی را بزند.» او وهمی نداشته که امنیتیها ناگهان به خود خواهند آمد و به احترام قانون دست از زدن او میکشند.
او برای کم شدن ضربههایی که بر تنش فرود میآمده چانه نمیزده؛ او میگفته حکومت باید در چارچوبی پذیرفته شده عمل کند، که حکومت باید در قبال اعمالش و در برابر شهروندان پاسخگو باشد. و قدرت همین باید بوده که رییس زندانها را به دروغگویی آشکار واداشته، او میخواسته بگوید حکومت واقعا مسئولانه و قانونی عمل کرده، و قدرت همینباید باعث شده او را از مقامش کنار زنند، که نشان دهند کارشان چارچوبی دارد و ولو اعتراف نکنند در برابر شهروندان پاسخگویند.
مشروطه، نهضت ملی شدن نفت، انقلاب ۵۷، دوم خرداد و جنبش سبز همه در باید امید بهروزی مشترکند.حکومت و اجزای حکومت باید در چارچوبی که به هر ترتیبی به تایید شهروندان رسیده عمل کنند و در همان چارچوب نسبت به عملشان پاسخگو باشند. نباید کسی را به میل سلطان به فلک بست، نباید ذخایر نفتی را به خارجیها داد و با تضمین دوام شاهنشاه تاخت زد، نباید سرنوشت یک ملت را به دست یک فرد یا یک گروه مسلط سپرد.
مقاومت زندانیان بند ۳۵۰ اوین و در پس آن رجاییشهر و پیگیری خانوادهها و همراهانشان اراده به تحقق همین باید و نبایدها است. واداشتن حکومت به پاسخگویی است. این تنها دولت روحانی نیست که به واسطه رای مردم باید پاسخگو باشد.
قوه قضاییه و پلیس و خود رهبر هم باید بالاخره جایی ولو در چارچوبهای تعیینشده توسط خودشان پاسخگو باشند. و این پاسخگویی تنها در اصرار ما در به پرسش کشیدن اجزای حکومت و پافشاری بر این موضع تحقق خواهد یافت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.