سرنوشتی دهشتناک‌ تر از مرگ

رد تبعید را که بگیری به اعماق تاریخ می‌رسی. انگار فارغ از زمان و مکان، دور بودن از وطن رنجی بزرگ است. در تراژدی‌های یونان باستان، به تبعید، گاهی سرنوشتی بد‌تر از مرگ نسبت داده‌اند. تبعید گاهی مجازات و تنبیه است، گاهی خود خواسته و گاهی ترکیبی از هر دو است.

رشدی
سلمان رشدی
سلمان رشدی نویسندهٔ هندی – بریتانیایی در کتاب آیات شیطانی می‌نویسد:” تبعید رؤیای بازگشتی باشکوه است. تبعید تصویر خیالی انقلاب است. تبعید یک تناقض بی‌پایان است: از ورای نگاهی که به عقب می‌افکند، پیش رویش را می‌نگرد. تبعید توپی است که به هوا پرتاب شده. همان‌جا می‌ماند. در زمان منجمد می‌شود، ترجمان چیزی است در قالب یک عکس، عکس چیزی که امکان حرکتش صلب شده، به وضعی غیر ممکن بر بالای موطنش آویخته در انتظار لحظهٔ گریز ناپذیری است که در آن عکس ناچار است به حرکت در آید، لحظه‌ای که زمین ساکنش را طلب کند.”
اما تبعید برای نویسندهٔ سطورفوق به شکلی کمدی-تراژیک در وطن خودش اتفاق افتاد. جایی که بعد از فتوای روح‌الله خمینی مبنی بر ضرورت کشتن او، مجبور شد برای مدتی طولانی در شهر خودش به زندگی مخفی روی بیاورد. جفری رابرتسون وکیل سلمان رشدی که رشدی مدتی پس از فتوا در خانهٔ او اقامت داشت، بیست سال بعد از آن حادثه نوشت: “همهٔ ما مجبور بودیم فتوا را جدی بگیریم زیرا کتاب سوزی‌ها و حمله به ناشران و مترجمان کتاب (توسط کسانی که کتاب را نخوانده بودند) کشور به کشور پیش می‌رفت. یک بار سعی کردیم او را به تعطیلات بفرستیم اما خطوط هوایی بریتانیا به او اجازهٔ پرواز ندادند.”

رشدی در پاییز ۲۰۱۲ خاطراتش را از سالها ترس و زندگی مخفی در کتابی با عنوان “جوزف آنتون” منتشر کرد و در مصاحبه‌ای گفت که از انتشار “آیات شیطانی” پشیمان نیست.

تبعید بیشتر از یک مفهوم جغرافیایی است. تو می‌توانی در وطن خودت در تبعید باشی، در خانهٔ خودت، در اتاقت.

” تبعید بیشتر از یک مفهوم جغرافیایی است. تو می‌توانی در وطن خودت در تبعید باشی، در خانهٔ خودت، در اتاقت.”
باید این کلمات را از محمود درویش، شاعر پرآوازهٔ فلسطینی پذیرفت. چه کسی می‌تواند ادعا کند بیشتر و بهتر از او تبعید را می‌شناسد؟
درویش تنها شش سال داشت که به اجبار خانه‌اش را ترک گفت. هجوم ارتش اسرائیل به روستای محل تولدش او و خانواده‌اش را آوارهٔ کشورهای مجاور کرد. هرچند او و خانواده‌اش بعد از مدتی به اسرائیل برگشتند و درویش همان‌جا به تحصیلاتش ادامه داد اما سرودن از اشغال و آوارگی او را به شاعر ملی فلسطینیان تبدیل کرد.

Darwishedited

محمود درویش

تجربهٔ تبعید‌های پی‌در‌پی محمود درویش به تاثیرگذار‌ترین شکل در شعر او متجلی شده است:
ای زخم بی‌درمان!
میهن من چمدان نیست
من نیز مسافر نیستم
تنها عاشقی هستم
… با دلی در گرو عشق میهن

ما بیش از کفش، کشور عوض کردیم..

برتولت برشت کارگردان تئا‌تر و نویسندۀ آلمانی نیز پس از قدرت گرفتن نازی‌ها در آلمان به عنوان یک مارکسیست و منتقد، طبیعتا به عنوان “دشمن خلق” چاره‌ای جز تبعید نداشت. او هم در مدت کوتاهی ابتدا به پراگ بعد به زوریخ، پاریس و پس از آن پنج سال را در دانمارک سپری کرد. سوئد، فنلاند و آمریکا ایستگاه‌های دیگر برشت بودند. شاید او حق داشت که در شعر بلند “به آیندگان” می‌نویسد: “… ما بیش از کفش، کشور عوض کردیم…”. تمام این سالها، برشت به فعالیت و نوشتن ادامه داد. ” ترس و نکبت رایش سوم”، ” زندگی گالیله” و” زن نیک ایالت سچوان” جزو نمایشنامه‌های مهم برشت در دوران تبعید هستند.

برشتبرتولت برشت

برشت در دوران دوری از آلمان همواره در آرزوی بازگشت بود. او در “اندیشه‌هایی در باب تداوم تبعید” می‌نویسد:
دیگر میخی به دیوار نکوب.
چرا غصهٔ این چهار روزه را می‌خوری؟
تو فردا بازخواهی گشت.
چرا کتاب دستور زبان بیگانه را ورق می‌زنی؟
خبری که تو را به زادگاهت می‌خواند
به زبانی آشنا نوشته شده است.

با وجود این خوشبینی، دوران تبعید برشت ۱۵ سال به طول انجامید. او در سال ۱۹۴۹ به دعوت اتحادیهٔ فرهنگی راهی آلمان شرقی شد و هفت سال آخر عمرش را در برلین گذراند.

اما برشت تنها تبعیدی آن سالها نبود. در سالی که حزب ناسیونال سوسیالیست در آلمان به قدرت رسید، هانا آرنت نظریه‌پرداز سیاسی یهودی مشغول تحقیق دربارهٔ ریشه‌های یهود ستیزی بود که تحت پیگرد گشتاپو قرار گرفت. او که مدت کوتاهی هم در بازداشت نازی‌ها بود مجبور شد به پاریس فرار کند اما با اشغال فرانسه در ۱۹۴۱ به همراه همسر خود هاینریش بلوشر، فیلسوف و روشنفکر آلمانی به آمریگا گریخت.
آرنت هر چند بعد‌ها به آلمان سفر کرد اما تا آخر عمر در امریکا ماند و مهم‌ترین آثار خود یعنی ” توتالیتاریسم”، “موقعیت بشری” و ” ابتذال شرّ” را به زبان انگلیسی منتشر کرد. با این حال در یک مصاحبه در پاسخ به سؤالی می‌گوید همیشه فاصله‌اش را با زبان فرانسه و انگلیسی حفظ کرده است و آگاهانه سعی کرده است که ارتباطش با زبان مادری‌اش را نگه دارد.
“دیگران
معشوق را مایملک خویش می‌پندارند
… اما من
تنها می‌خواهم تماشایت کنم”

نروداپابلو نرودا

پابلو نرودا شاعر عاشقانه‌هاست. اما این شیلیایی برندهٔ نوبل ادبیات آن‌قدر سیاسی بود که سخنرانی‌اش در ۱۹۴۸ بر ضد حکومت وقت شیلی برایش دردسر ساز شود. او بعد از ۱۳ ماه زندگی مخفی و خانه به خانه سرانجام مجبور به ترک شیلی شد و با اسب از کوه‌های آند به آرژانتین گریخت. نرودا پس از لغو حکم بازداشتش به شیلی بازگشت. او در سال ۶۹ نامزد ریاست جمهوری شد اما بعد به نفع آلنده کنار.رفت. بعد از انتخاب آلنده به عنوان رییس جمهور به نمایندگی از دولت، سفیر شیلی در فرانسه شد. وقتی سه سال بعد دوباره بازگشت، شیلی در آستانهٔ کودتا بود. نرودا سرانجام ۱۰ روز پس از کودتای پینوشه در شیلی درگذشت. سال‌ها بعد همسر نرودا و حزب کمونیست شیلی مرگ او بر اثر سرطان پروستات را تردید آمیز و پینوشه را در مرگ او مقصر دانستند. هرچند نادرستی این نظریه با نبش قبر نرودا در سال ۲۰۱۳ اثبات شد اما دشمنی دولت پینوشه با او منجر به ممنوعیت چاپ کتاب‌هایش شد. نرودا در دفتر پرسش‌ها که چند ماهی پیش از مرگش به پایان رسید می‌نویسد:

“از که می‌توانم پرسید
برای چه کاری به این جهان آمدم؟
چرا حرکت می‌کنم بی‌آنکه بخواهم،
چرا نمی‌توانم آرام بگیرم؟
چرا بی‌چرخ قل می‌خورم،
و بی‌پر و بی‌بال پرواز می‌کنم،
و چرا قصد مهاجرت کردم
اگر استخوان‌هایم در شیلی زندگی می‌کنند؟”

تبعید نه تنها مرا از فرانسه بلکه تقریبا از زمین جدا کرد

ویکتور هوگو از بزرگ‌ترین نویسنده‌های قرن نوزده فرانسه در نامه‌ای می‌نویسد: “تبعید نه تنها مرا از فرانسه بلکه تقریبا از زمین جدا کرد.” بنیانگذار مکتب رمانتیسم در سال ۱۸۵۱ پس از انتقاد‌های تندی که به ناپلئون سوم کرد ناچار به ترک فرانسه شد. بروکسل، جزیرۀ جرزی و در ‌‌نهایت جزیرۀ گریزین در حدود بیست سال میزبان هوگو بودند. هرچند ناپلئون سوم در ۱۸۵۹ تمام تبعیدی‌ها را بخشید اما ویکتور هوگو سرسخت‌تر از آن بود که به فرانسهٔ تحت رهبری او بازگردد. چند سال بعد وقتی وضعیت سیاسی در فرانسه تغییر کرد هوگو به عنوان قهرمان ملی به فرانسه بازگشت. او که از محبوب‌ترین نویسندگان قرن نوزدهم بود جایی گفته است از سرنوشت برای تبعیدش سپاسگزار است. دوران تبعید ویکتور هوگو برای او اوج کار و پختگی در نویسندگی را به ارمغان آورد. ” افسانهٔ قرن‌ها”، ” ناپلئون صغیر” و رمان شاهکار ” بینوایان” از جمله آثار هوگو در دوران طولانی تبعیدش هستند.
این چند نویسنده نمونه‌ای از هزاران نویسنده و هنرمندی هستند که در دوران‌های مختلف تاریخ از کشور خود رانده شدند. بخت بعضی بلند بود و توانستند دوباره کشورشان را ببینند و بعضی دیگر در غربت و حسرت بازگشت پیر شدند. با این حال وجه اشتراکشان این بود که در سخت‌ترین و متزلزل‌ترین شرایط، از تبعیدشان چیزی ساختند که به فرهنگ بشر اضافه کرد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com