شهیار قنبری، اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطایی همه در تبعید هستند. همه “به قدغن” به وطن رفتهاند. حکومت آنها را ممنوع کرده است اما کلماتشان سالهاست زیر پوست مردم راه میرود و زمزمه میشود. میتوان نوشت: ترانه به تبعید مى رود و از نخستین روز براى حضور خودش مجبور است به تقلا و تلاش. بنابراین هر ترانه که از آن به بعد در خارج از کشور ساخته شده، جدا از اینکه از نظر ارزشهاى هنرى داراى چه خاصیت و چه قابلیتى است، صداى مبارزه بر علیه این قدغن شدن است. بر علیه این ظلم تاریخى است که بر علیهاش هیچ تشکل چپ و راست و هیچ تشکل روشن فکرى اعتراض نکرد!
تورج نگهبان، مسعود امینی، شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی، مسعود هوشمند، منصور تهرانی، محمد علی شیرازی، فرهنگ قاسمی، فرهاد شیبانی، لیلا کسری، زویا زاکاریان، شرمین شجره، سعید دبیری، اردلان سرفراز، فرشاد عشقی و… انقلاب باعث از هم پاشیده شدن این جمع طلائی شد. بسیاری با تغییر اوضاع سیاسی و فرهنگی جلای وطن کرده، بسیاری در ایران مانده و به ناچار دست از کار کشیدند. در این میان مهمترین ترانههای معترض در آلبومی با عنوان “نامه به وطن” در سال ۱۳۵۹ منتشر شد. این مجموعه ترانهها با آهنگسازی فرید زلاند و ترانههای اردلان سرفراز و با صدای داریوش در لندن ضبط و منتشر شد. در این میان یک ملودی هم بر روی شعری از سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال) قرار گرفت که در نوع خود بسیار جالب بود زیرا شعر در زمان قاجار سروده شده بود و انتخاب هوشمندانه زلاند بسیار بدیع مینمود.
در این سالها متاًسفانه با استقرار بسیاری از هنرمندان در محیط نه چندان هنری لسآنجلس (البته برای ایرانیان) و ضرورت عرضه موسیقی برای نیاز لسآنجلسیها که اغلب شامل موسیقی شاد و ریتمیک برای میهمانیها و مراسم تولد و… بود، ترانۀ ایرانی از اوج خود به یکباره دچار سقوط اسفناکی شد
در این سالها متاًسفانه با استقرار بسیاری از هنرمندان در محیط نه چندان هنری لسآنجلس (البته برای ایرانیان) و ضرورت عرضه موسیقی برای نیاز لسآنجلسیها که اغلب شامل موسیقی شاد و ریتمیک برای میهمانیها و مراسم تولد و… بود، ترانۀ ایرانی از اوج خود به یکباره دچار سقوط اسفناکی شد. همه گیر شدن سازهای الکترونیکی مثل کیبورد که با وجود آن دیگر نیازی به ارکستر و اجرای آکوستیک به روال سابق نبود نیز عامل دیگری شد تا سخیفترین ترانهها (چه از نظر ملودی، چه کلام و چه تنظیم) برای ارضای خواست بازار، انتشار یابد. ترانههایی که در آن غیبت غم غربت، اعتراض به شرایط سیاسی پس از انقلاب، بیگانگی با جنگ و… همیشگی بود. مساًلهای که یک بار در گردهمائی هنرمندان و مردم در لسآنجلس و در میانۀ سالهای دهۀ ۱۳۶۰، اسفندیار منفردزاده به آن اعتراض کرد و این گونه ترانهها را ترانههای “کله پاچهای”!! خواند.
نسل ۵۰ موسیقی پاپ ما بیتکرار و بیجایگزین است. نسلی که عاشقانههایش اجتماعی بود و ترانههای اجتماعیاش از عمق جان میآمد. نسلی که ترانههایش خنثی نبود و هر حرکت هر فردش اعتراضی بود به سنتهای حاکم برجامعه. نسل ۵۰ از هر روزنهای استفاده میکرد تا با صدای خویش فرهنگ سازی کند و راه و رسم تمدن و رسیدن به آزادیهای فردی و اجتماعی را فریاد کند. تردیدی نیست که ترانۀ نوین ایران مدیون ترانۀ “مرد تنها” ست. استفاده از زبان روز مردم، بیان دردهای جامعه، بیاعتنایی به قواعد دست و پاگیر ادبی و توجه کامل به همراهی کلام و موسیقی و احساسی که بیهیچ خودسانسوری در ترانه موج میزند باعث شدند تا این ترانه نه تنها نحوۀ استفاده از ترانه را در فیلمهای ایرانی تغییر دهد بلکه الگویی شد برای سایرین و راهی شد که عابرین بسیاری در آن گام نهادند و عجبا که به مقصدرسیدگان نیز از همان نسل بودند. خوانندۀ “مرد تنها” فرهاد بود.
رخت و برگ سوخته، گذرنامۀ من
شهیارقنبری، متولد۶مرداد ۱۳۲۹ خورشیدی در تهران؛ شاعر، ترانهسرا، آهنگساز، نمایشنامهنویس، فیلمساز، روزنامهنگار، برنامهساز رادیو وتلویزیون و آوازخوان ایرانی و فرزند حمید قنبری دوبلور مشهور است. شهیار در خانوادهای اهل هنر به دنیا آمد. کار ادبی را از نوجوانی آغاز کرد و در آن زمان برای نشریۀ اطلاعات کودکان، داستان کوتاه مینوشت؛ گاه نیز اشعاری میسرود. سپس برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ ادبیات به کمبریج رفت و در میانهٔ دههٔ ۶۰ میلادی به ایران بازگشت. شهیار پس از بازگشت به ایران سرودن ترانه را بر خلاف خواست پدر -که معتقد بود هنرمندان در جامعهٔ ایران سرنوشت درخشانی ندارند و میخواست پسرش آرشیتکت شود- آغاز کرد. نخستین ترانهای که نوشت “دیگه اشکم واسه من ناز میکنه” بود. از ترانههای او که از رادیو پخش شد، میتوان به “ستاره آی ستاره”، “دیگه اشکم واسه من ناز میکنه” (موسیقی از اسفندیار منفردزاده) هر دو با صدای گوگوش اشاره کرد. به شهادت شاعرانی نظیر اردلان سرفراز، شهیار قنبری با ترانۀ “قصه دو ماهی” با آهنگسازی بابک افشار به دلیل نوآوری در واژه و مضمون، سرآغاز ترانۀ نوین فارسی و ترانه مدرن ایران است و او را ” ترانه سرای نوین ایران زمین” مینامند.
قصهٔ دو ماهی، میلاد من است. بند ناف ترانه من این چنین بریده میشود…
شهیار قنبری خود در این باره میگوید: ” قصهٔ دو ماهی، میلاد من است. بند ناف ترانه من این چنین بریده میشود…”. همکاری شهیار و واروژان در حقیقت شروع دوران دیگری از زندگی هنری وی است. نخستین ترانۀ ایندو با عنوان ” بوی خوب گندم” با اجرای داریوش باعث شد تا خواننده و شاعر هر دو به زندان بیفتند. شهیار قنبری در این باره میگوید: “راستی ما چرا آنجا بودیم؟ ما که فقط ترانه مینوشتیم و تو (واروژان) را داشتیم و دریای صداهای خوش رنگ را و شاعر میگوید از رفیق دلتنگیها و تشنگیها: امروز که بیتو، بر ما هزار سال گذشته است، حتی نمیتوانم از سنگینی این غیبت بزرگ بنویسم. واژهها، نیروی موسیقی را کم دارند. واژههای من تو را کم دارند! واروژانِ من..! مرد سازها و آوازها..! ”
و شاعر به قلههایی بلندتر میرسد: با ” اگه بمونی- قصهٔ بره و گرگ- حرف – نفس – هجرت – جمعه – مرد تنها – هفته خاکستری – کودکانه – آوار – نجواها – بوی خوب گندم – نفرین نامه – همیشه غایب – سقوط – نماز – نون و پنیر و سبزی – امان از…” و چندصد ترانهٔ ناب دیگر. طی سالهای بعد، شهیار با خوانندگان مشهوری نظیر داریوش، فرهاد مهراد، فریدون فروغی، ستار، ابی ، گوگوش و… همکاری کرد.
رازقی پرپر شد، باغ در چله نشست
ایرج جنتی عطایی، شاعر، ترانهسرا و نمایشنامهنویس ایرانی است که در ۱۹ دیماه ۱۳۲۵ در شهر مشهد زاده شد. همکاری وی با بابک بیات آهنگساز و داریوش اقبالی خواننده، منجر به خلق ترانههایی مهم با درونمایههای سیاسی، اجتماعی، و عاشقانه شد که در تاریخ موسیقی پاپ ایرانی به دوران طلایی مشهور است از برجستهترین ترانه سرایان تاریخ ترانهٔ ایران و از پیشگامان ترانهٔ نوین. با ترانههایی چون: ” گل سرخ، قصهٔ وفا، جنگل، خونه، بن بست، کمکم کن، سایه، خاتون، خاکستری، باور کن، خوابم یا بیدارم، یاور همیشه مؤمن، سقف، پل، مرابه خانهام ببر، خاک خسته، ستارههای سربی، طلوع کن، یک قطره دریا، رازقی پرپر شد، درخت، سیاه پوشا و….” تاریخ ترانهٔ معاصر را سرشار از عشق و خروش کرده است.
او در سال ۱۳۵۱ به خاطر ارزشهای هنری و اجتماعی ترانههایش و کوشش بیدریغ در راه فزونی فکر و توسعهٔ فرهنگ از طریق موسیقی همراه با کلام، برندهٔ جایزهٔ “فروغ” شد.
ایرج جنتی عطایی جایزهٔ فروغ را در آستانهٔ برگزاری دورۀ دیگر آن به عنوان اعتراض به شیوهٔ حاکم بر گزینش نامزدهای دریافت جایزه، پس داد.
هر کسی آزاد است که هر جور که دلش میخواهد در آفرینش هنری نظر خود را بیان کند. این جامعه است که بعداً تصمیم میگیرد که برخورد دوستداشتنی و مثبت با آن پدیدهٔ هنری و یا آن هنرمند داشته باشد، یا دوست نداشته باشد و رد کند.
ایرج جنتی عطایی در گفتگو به رادیو دویچه وله میگوید: “حکومتهای دیکتاتوری از هر نوع که باشند، از هر دلیلی برای جلب توجه استفاده میکنند تا قدرت خودشان را هم نشان دهند و هم اعمال کنند. برای من هم فرق نمیکند چه هنرمندی در ایران دچار سرکوب و سانسور و بازداشت میشود. اینکه آیا با عقایدش موافقم یا نیستم، سبک کارش مورد پسند و گزینش من هست یا نه! به دلیل اینکه همانطور که نظام هر نوع نگرشی را که علیه خودش میداند سرکوب میکند، آدمهایی مثل من به این باور و تجربه رسیدهاند که هر کسی آزاد است که هر جور که دلش میخواهد در آفرینش هنری نظر خود را بیان کند. این جامعه است که بعداً تصمیم میگیرد که برخورد دوستداشتنی و مثبت با آن پدیدهٔ هنری و یا آن هنرمند داشته باشد، یا دوست نداشته باشد و رد کند. ”
به بغض در نفس پیچیده سوگند
اردلان سرفراز، متولد ۱۳۲۹ در شهر داراب، شاعر و ترانه سرا و آهنگساز ایرانی است. عشق و غربت، و زندگی ایرانیان مهاجر بن مایۀ اصلی سرودههای وی به شمار میرود. اردلان فرزند ارشد خانواده بود و مادرش نیز در شعر دستی داشت. شروع زندگی شاعرانه اردلان در سال اول دبیرستان در مدرسه امیر کبیر و با تشویق معلمی به نام دانشمند بود. او به پیشنهاد پسرعموی مادرش، حسین سرفراز، شاعر و روزنامه نگار معروف آن زمان، برای گذران زندگی بارادیو ایران و ارکستر جوانان کار خود را به عنوان ترانه سرا آغاز کرد. پس از یک سال به دلایلی رادیو ایران را ترک کرد. اما سرفراز ترانه سرودن را به شکل حرفهای آغاز کرد و با ترانۀ او هم خودش و هم ابی خوانندۀ ترانه، به شهرت رسیدند.
اردلان سرفراز چند سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ و در سال ۱۳۶۲، ایران را به مقصد آلمان ترک کرد. هنگام ترک ایران به آشنایان دارابی خود اعلام کرد که من فقط برای سرفرازی ایران از اینجا میروم. مدتی در یک شرکت قاب سازی مشغول به کار شد تا اینکه شنیدن صدای نصرالله معین شوق ترانه سرودن را در وی دوباره بیدار کرد. او در طول زندگی در کشورهای مختلفی همچون آلمان، اتریش، یونان، ترکیه، ایتالیا، آمریکا و… روزگار گذراندهاست و تأثیر حضور در این کشورها و رنج ناشی از غربت در بسیاری از اشعار وی مشهود است.
تأثیر حضور اردلان سرفراز در کشورهای مختلف و رنج ناشی از غربت در بسیاری از اشعار وی مشهود است.
او با خوانندگانی نظیر داریوش، ابی، ستار، هایده، معین و گوگوش بیشترین همکاری را داشتهاست. از جمله خوانندگان دیگری که همکاریهای انگشت شماری با اردلان سرفراز داشتهاند میتوان از عارف، فرهاد مهراد، مهستی، مازیار، لیلا فروهر، سیاوش قمیشی، و شکیلا یاد کرد. در میان آهنگسازان نیز او با فرید زلاند، سیاوش قمیشی، واروژان، بابک افشار، تورج شعبان خانی، محمد حیدری، منوچهر چشم آذر، حسن شماعیزاده و فریبرز لاچینی همکاری داشت. لازم به ذکر است که مدتی پیش دو کتاب شامل گزیدهای از ترانههای وی به نامهای “از ریشه تا همیشه” و “سال صفر” چاپ و منتشر شد. این کتاب از این نظر حایز اهمیت است که بسیاری از ترانههای با رویکرد سیاسی اردلان در آنها آمدهاست.
منابع:
– از دختر لر تا فرهاد مهراد (نگاهی به روایت او غایب به موسیقی فیلم در ایران) ناما جعفری
– کتاب مرا به خانهام ببر، ایرج جنتیعطائی، گفتگو/ گزینهٔ ترانهها / نقد و نظر، به کوشش یغما گلرویی، انتشارات دارینوش، تهران، چاپ دوم، سال ۱۳۸۴
– حرفهای در گلو ماندۀ خوانندگان جوان (گفتگوی رادیودویچه وله با ایرج جنتی عطایی )
– سرگذشت ترانۀ معترض در ایران
– از ریشه تا همیشه، اردلان سرفراز/نشر ورجاوند، تهران
– در برایشان کماکان روى همان پاشنۀ قدیمى مىچرخد! (گفتگو با اردلان سرفراز)
– دریا در من، گزینۀ ترانههای شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵
– ضیافت دوستت دارمها، برنامه رادیویی شهیار قنبری
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.