10013512_1412828605643433_957488350_n
درجهان امروز تحقق استقلال و استقرار حاکمیت ملی ، از ملزومات دستیابی به دموکراسی، آزادی و حقوق بشر است که به تقویت آگاهی از ارزشها و پیشبرد منافع مشترک ملی می انجامد. در سده های اخیر تلاش برای استقلال تا کنون اوج گرفته و نهضت های رهایی بخش ، امپراتوری هایی که آفتاب در مستعمراتشان غروب نمی کرد را در چهارچوب ملت و مرزهایش محدود کرده است.

” هنگامی که هویت ملی از سوی سلطه تحقیر یا انکار می شود ، تعلقات و ارزش های مشترک ملت زیرسلطه به تدریج رو به ریزش می گذارد و آن ملت به سختی می تواند در برابر هجمه ی همه جانبه و متداوم ملت بالادست، مقاومت کند . فرهنگ و هویت سلطه گر همواره با ارزش و اصیل معرفی می گردد و “هویت تحت سلطه” وابسته خوانده می شود و و این امر سبب فروپاشی فرهنگی-هویتی افراد آن جامعه می شود. هر ملتی حق دارد که در عین دفاع از خاک و سرزمین خود، به هویت ملی خویش وفادار باشد و در شرایط صلح به توسعه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود بپردازد.
مسئله اساسی کوردها با گروه سلطه هویت ملی است و تا زمانی که بر ماهیت ملی کوردها صحه نگذارند ، تقابل ملت کورد با سلطه تداوم خواهد یافت. حفظ هویت ملی برای کوردها به مثابه ی مساله بودن و نبودن و به معنای بقا یا فنا است و سرنوشت آحاد ملت کورد با آن گره خورده است. کوردها حق دارند برای خود ، نه برای دیگری گام برداشته و در راستای پیشرفت خود و سرزمین مادریشان، اقدام کنند.” (١)
هویت و حقوق کوردها همواره از سوی دستگاه سلطه انکار و زیر پا گذاشته شده و در هر مجال و با هر ابزاری حق حیات از آنها سلب شده است . هر ملتی حق دارد براساس مشترکات ، منافع و دفاع از خود در مقابل سایر ملت ها و تهدیدات ، دولتی مستقل داشته و برای هرچه قدرتمند تر بودن آن گام بردارد.
” کوردستان یک کل منسجم متشکل از سرزمین،ملت، فرهنگ ، زبان و پیشینه است و کوردها به عنوان یک ملت حق دارند به کوردستان وفادار بوده، هویت خود را بشناسند ، بپذیرند و به آن متعهد بمانند. ملتها با سرزمین خود رابطه ی هویت بخش متقابل دارند ، بدون کوردها ، کوردستان نابود و بدون کوردستان ، کوردها فاقد زادگاه و هویت هستند. کوردها به دنبال تضییع حقوق سایر ملتها نبوده و تنها خواهان به رسمیت شناخته شدن یکسان حقوقی هستند ، که دیگران از آن برخوردارند.
ملتی که در یک محدوده ی خاص جغرافیایی زندگی می کنند، سرنوشتشان به هم گره خورده و به واسطه ویژگی های مشترک و تمایزاتی که با دیگران دارند ،نیازمند حرکت در چهارچوب منافع خود هستند . هویت ملی ، جایگاهی ویژە و واقعی ملتها در جهان را ارزانی می دارد. نهادینه شدن این مسئله کە ما کورد هستیم ، تعهد برای تداوم حرکت بسوی آینده با راهنمایی گذشته را ایجاد خواهد کرد. ” (٢)

کوردها و کوردستان همواره مورد هجوم و تجاوز قرار گرفته اند و دیگران برای نابودی و انکارشان به هر عمل وحشیانه ای دست زده اند. «جلیل جلیل» مورخ کورد ایروانی و رئیس کوردولوژی دانشگاه وین می گوید: ملت کورد صدها سال از حقوق خود بی نصیب مانده و کشورهای سلطه نه تنها فرهنگ کورد را نشانه رفته اند، بلکه تاریخ و فولکور آنها را هم بنام خود به دنیا قالب کرده اند».
ملتی با هویتی مستقل و پیشینه درخشان تاریخی و با مردمانی صلح جو ، مورد استعمار و نسل کشی قرار گرفته اند و آنچه جای سوال است ، این است که چه کسی این حق را برای سلطه گر قائل شده است؟
کوردها در طول تاریخ دوشادوش ملتهای دیگر برای رهایی و آزادی جنگیده اند و برای رهایی از چهارگوش سلطه به همسایگانی متوسل شده اند که بطور هماهنگ سعی در نابودی آنها را داشته اند. آنان تا زمانی که با تکیه بر تاریخ ، پیشیینه و اکنون خود و بازگشت به اصل هویت خویش و استفاده از تهییج احساس عمومی در راستای رسیدن به حقوق و استقلالشان اقدام نکنند ، محکوم به تحت سلطگی هستند.
در این میان ، احزاب و جریانات سیاسی هم باید بدون پروا به طور مستقیم و یا غیر مستقیم از این جنبش حمایت کنند و انسانهای آزادیخواه صدای خفه شده ی ملت کورد باشند.

معنای استقلال برای کوردها چیزی جز به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت نیست و آنها با تکیه بر این اصل می توانند به سلطه دراز مدت و نابودگر چند هزار ساله پایان داده و راه استقلال را در چهارچوب ملی دنبال کنند.
در قطعنامه ویژه اعطای استقلال به ملت ها و سرزمین های مستعمره به شماره ۱۵۱۴(۱۹۶۰م) که بدون رای مخالف به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید، همه ملت ها حق دارند آزادانه سرنوشت خود را تعیین کنند و این حق به یکی از اصول اساسی و لازم الاجرا برای تمامی سرزمین هایی که تحت استعمار هستند ، درآمد.
این قطعنامه از همه کشورهای استعمارگر می خواهد که به کشورها و ملت های تحت استعمار اجازه دهند که در یک انتخابات آزاد برای آنکه تحت حاکمیت کشور مستعمره باقی بمانند و یا به استقلال کامل و خود مختاری برسند، تصمیم گیری نمایند .
بر اساس میثاق‌ بین‌المللی حقوق‌ اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل نیز، مصوب‌ ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ میلادی مجمع‌ عمومی سازمان‌ ملل‌ متحد:
– کلیه‌ ملل‌ دارای‌ حق‌ خودمختاری‌ هستند و به‌ موجب‌ حق‌ مزبور می توانند وضعیت سیاسی‌ خود را آزادانه تعیین‌ کنند.
– کشورهای‌ امضاکننده و مسئول‌ اداره سرزمینهای غیرخودمختار و تحت‌ قیمومت‌ مکلفند تا رسیدن به حق‌ خودمختاری ملل‌ را تسهیل‌ و به مقررات‌ منشور ملل‌ متحد احترام بگذارند.
همچنین در آن جلسات و بیانیه ها راجع به کوردستان آمده است: «با در نظر گرفتن سیاست سرکوبگرانه ای که علیه کوردها اتخاذ شده است ، از جامعه ای جهانی می خواهیم کشورهایی را که اقلیت کورد در آن زندگی می کنند، برای رعایت حقوق فرهنگی و دموکراتیک این ملت تحت فشار قرار دهند تا حقوق کوردها بیش از این تضییع نشود.”
برای رهایی از سلطه ، استعمار ، نابودی و تجزیه ، همچنین مقابله با نسل کشی سیستماتیک باید تمام قلاده های تحمیلی را درهم شکست و راهکار را در یک جهانبینی کوردی جست. . برای ملتی در حال تحلیل و ذوب شدن ، عدم قاطعیت و تردید در برخورد با صورت مسئله ، به معنای نابودی و ذوب بیشتر ملت و سرزمین تلقی می شود. استقلال کوردستان به معنای تولد هویت ملتی انکار شده است که هویت هایی جعلی بر او تحمیل و بر بنیان شخصیتش حک شده است.
در مسئله ملی بیش از هر کس و هرچیز دیگر باید به خود متکی بود و به جای پیگیری آنچه دیگران می خواهند ،میبایست خواسته های حقیقی و بنیادین ملی مطرح شود .

ملت کورد پس از مادها که توانستند جوامع مختلف کورد را متحد سازند، هیچگاه به استقلال سیاسی جز در موارد محدود ، منطقه ای و مقطعی دست نیافته است. این امر ضرورت همکاری آحاد ملت کورد ( اعم از تمام بخش ها) و لزوم اتحاد و یکپارچگی را در خصوص رسیدن به حقوق ملی، آشکار می نماید. برای دستیابی به عامل پیوند دهنده و ایجاد اتحاد ، تنها باید بر فاکتور نژادی – ملی و قویترین حلقه پیوند تکیه کرد . بزرگترین نقطه اشتراک کورد بودن است که می تواند تمام اختلافات و تفاوت در دیدگاه را در خود حل کند.
با آنکه تلاش برای برقراری حکومت های منطقه ای و خودمختارهمواره وجود داشته، ملت کورد در طول سده های متمادی از لحاظ سیاسی وابسته یا خنثی بوده است و سرنوشت آنها گاهی بازیچه منافع و اهداف سایرین قرار گرفته است . جنبش ها و جریانها به دلیل شرایط جغرافیایی و عدم حمایت جامعه بین الملل ، همواره یا به دیگر اعضای گروه سلطه پشت بسته و یا قربانی منافغ کلان قدرت ها شده اند.
بدون شک سرنوشت کوردها پس از تجربه تجزیه میان ۴ کشور و سه تمدن مختلف ، در بخشهای مختلف با یکدیگر گره خورده و اتفاقات و تحولات در هر بخش بر روی دیگر بخش ها تاثیرگذار خواهد بود.
می توان از جمله عواملی که در ناکام ماندن جنبش و خیزشهای ملی کورد موثر بوده اند را اینگونه آورد:
– تردید و تزلزل در انتخاب هدف نهایی
– عدم قاطعیت در تعریف مفاهیم
– عدم اعتماد به نفس و خودباوری
– عدم دوراندیشی و سیاست گذاری منطبق با شرایط واقعی
– بروز جنگهای متمادی و حمله ابر قدرت های جهانی – منطقه ای
– ایزوله شدن و سیاست شوونیسم بالادست در تخریب مداوم فرهنگی – هویتی
– شرایط ژئوپولتیک و جغرافیای منحصر به فرد و قاره ای :
) قرار گرفتن در قلب خاورمیانه و منطقه ای استراتژیک از لحاظ تاریخی – منابع و ذخایر نفتی – آبی و زیرزمینی
) تسلط بر دو حوزه آبی مهم در خاورمیانه
) دروازه ورود آسیا به اروپا
– تجزیه سیاسی چند مرحله ای
– تنوع در فرهنگ ، گویش زبانی ، مذهبی،
– عدو وجود نهضت و جنبشی فراگیر که مطالبات ملی و برحق را در سطح فراگیر و جغرافیای حقیقی دنبال کند
– هم پیمانی و تکیه بر دشمنان ثانوی برای مقابله با دیگری
– خیانت فریب خوردگان ، مزدوران و اجیرشدگان

از اواخر قرن بیستم ، نقش و اهمیت کوردها در منطقه و رویدادهای آتی بیشتر نمایان شد و شرایط از هر زمان بیشتر برای طرح ادعایی تاریخی مهیا است. کوردها به دلیل ضعف و مشکلات داخلی گروه سلطه و همچنین شرایط و فرصت به وجود آمده در دو بخش جنوب و غرب کوردستان در موقعیتی تاریخی قرار گرفته اند که می تواند دروازه ورود به عصر جدید و یا بازگشت به دوران فلاکت بار سابق را در پی داشته باشد.
در ایران ، رژیم تهران در پی :
-دنبال کردن برنامه اتمی و تداوم سیاست های خصمانه
– نقض حقوق بشر و ملیت ها
– رویدادهای پس از انتخابات ۸۸ و شکاف ایجاد شده در میان ارکان حاکمیت و مردم با آنها
– زیر سوال رفتن مشروعیت نظام حاکم و برجسته شدن خواست عمومی
– و فشار اقتصادی ناشی از تحریم ها
تا پیش از توافق ژنو و شکسته شدن اقتدار و تابوی انقلاب پس از آن ، در دوران انقباض و ضعف قرار دارد و از هر زمان آسیب پذیرتر شده که در صورت عدم اقدام در آستانه ترمیم و بازسازی خود خواهد بود .
در ترکیه نیز در سالهای اخیر و با روی کار آمدن اردوغان و حزب عدالت و توسعه سیاست ترکیه از تلاش مستقیم برای پیوستن به اتحادیه اروپا به سوی افزایش نقش و تقویت نفوذ و تاثیر در منطقه چرخش یافت و ترکیه را همانند ایران بعد از روحانی به نقطه تعادل منطقه (بازی میانه غرب و شرق ) تبدیل کرد و در مرکز طناب کشی قدرت قرار داد . مضافا به بازسازی جایگاه سنتی خود در رهبری مسلمانان سنی و تثبیت جایگاه خود به عنوان کشوری صلحجو پرداخت.
اما با تداوم درگیری های خونبار با حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) ، موفقیت این حزب در پیوند میان مبارزات و خواستهای ملی با سیستم اداری و سیاستگذاری ترکیه در قالب احزاب رسمی در فضای ایجاد شده و فشار بین المللی درصدد حل مسئله کوردها برآمده است.
بعد از رویدادهای پارک گزی و پرونده فساد مالی و تشدید شکاف میان جناحهای قدرت و در ضعف قرار گرفتن جناح حاکم تا پیش از انتخابات و تشدید اختلافات با سوریه تا آستانه ی درگیری نظامی که تا کنون نیز در قالب حمایت از جریانهای مخالف یکدیگر ادامه دارد هم با مشکلات فراوانی روبروست که با پیروزی در انتخابات اخیر شانس او برای مقابله اقزایش یافت. همچنین تقابل استراتژیک و تضاد منافع کلان منطقه ای با ایران و تقابل در جبهه سوریه ، آنها را از هر زمان بیشتر تضعیف کرده است و در زمانی که با ایران و سوریه رابطه خوبی ندارد ، برای تامین انرژی به کوردستان وابسته است.
این مجموعه عوامل فاصله و انشقاق در میان این سه کشور درگیر در سرنوشت کوردها را نشدید کرده و آنان را در بیشترین فاصله میان یکدیگر قرار داده است.
در سوی مقابل :
– در عراق فدرال هم بعد از تحولات ۲۰۰۳ و حمله آمریکا و متحدانش به عراق ، کوردها به یکی از بازیگران اصلی عرصه سیاسی در آن کشور تبدیل شدند ، اگرچه در پی نفود روز افزون ایران بر دولت مرکزی و تشدید اختلافات اقلیم کردستان با دولت مرکز و بی نتیجه ماندن اختلاف مالکیت بر نواحی کرکوک ، دیاله و نینوا ، دورنمای سیاسی کلان کوردها در هاله ای از ابهام است .
– در سوریه نیز که رویدادهای پس از بهار عربی مطالبات مردم و آمادگی جهانی در قبال رسیدن به خواست عمومی بیش از پیش نمایان شد و در پی رسیدن این موج به داخل مرزهای آن کشور و به خشونت کشیده شدن اعتراضات ، کوردها توانستند با به اختیار درآوردن بخشهایی از مناطق کوردنشین با سازماندهی پ.ک.ک ، که همزمان با پیشبرد روند صلح در ترکیه ، توجه خود را بر مناطق غربی کوردستان متمرکز کرد، به تشکیل کشوری خودمختار امیدوار باشند.

تجربه جنوب( کوردستان عراق فدرال) و غرب کوردستان (کوردستان خودمختار سوریه ) نشان داده است که کوردها با حضور در مرکز ناآرامی و تروریسم منطقه ای ، توانسته اند امنیت مناسب برقرار کرده و در راه ایجاد دموکراسی در خاورمیانه ، گامهای مثبتی بردارند. این شرایط جدید کوردها را در موقعیتی تاریخی و سرنوشت ساز قرار داده است که می تواند عواقب و چشم اندازهای متفاوتی را در پیش داشته باشد که همچنان به نقش و متغیرهای خارجی ، کاملا وابسته است .
در سوریه ، آمریکا و غرب در خصوص ترویج و گسترش اسلام گرایی افراطی و هرج و مرج منطقه ای بیم دارند و در مورد توافقات صورت گرفته با سوریه در مورد خلع سلاح شیمیایی بسیار با احتیاط رفتار خواهند کرد ، زیرا شکست و زیرپا گذاشتن آن به معنای شکست مذاکرات اتمی ایران خواهد بود و بهانه به دست رژیم ایران خواهد داد تا سیاستهای گذشته را دنبال کند و این با تغییر رویکرد سیاست خارجی آمریکا در منطقه همخوانی ندارد.
بنابراین آنها در قبال حمایت علنی و یا اقدام جهت سرنگونی بی طرف می مانند و صرفا به حمایت های لوجستیکی در خوشبینانه ترین حالت اکتفا می کنند که برای دگرگونی و برکناری بشار اسد در ساختار فعلی ، کافی نیست . زیرا اکنون شاهد آن هستیم ارتش آزاد و گروههای اپوزوسیون سوری، جدا از اختلاف داخلی ، دچار جنگی فرسایشی و پرهزینه با دورنمایی نامعلوم شده اند و ادامه این روند به عقب نشینی و شکست آنان منجر شده و می تواند بازپسگیری مناطق کورد نشین را نیز در پی داشته باشد.
در عراق نیز تجربه عراق فدرال در قالب اتحاد شیعه – سنی و کورد در تامین امنیت ناکار آمد بوده است و این میل به تغییر سیاست کلان جهانی را در قبال این کشور در پی دارد و از سوی دیگر ، حکومت اقلیم کوردستان به دلیل سیاستگذاری و شرایط جغرافیایی از لحاظ سیاسی- اقتصادی و امنیتی به ایران و ترکیه بسیار وابسته است و هرگونه اقدام برخلاف تمایل طرفین به معنای از دست دادن ثبات و امنیت کوردستان خواهد بود.
بنابراین هرگونه تاخیر و تعلل در تلاش برای یکپارچگی و استقلال ، ممکن است دستاوردهای مقطعی ، موقتی و وابسته را به آسانی مورد تهدید قرار داده و منوط به رویدادهای آتی اطراف نماید.تحولات اوکراین و جدا شدن کریمه نیز احتمال ورود به دوران جنگ سرد دیگری را افزایش داده است که با بروز چنین اتفاقی سرنوشت کوردها مجددا قربانی منافع کلان و بلند مدت و تقابل شرق و غرب خواهد شد.

خواه نا خواه با مشاهده رویدادهای اخیر و ارائه ی تحلیلی واقعبینانه ، روند تحولات خاورمیانه وارد دوران جدیدی از تنش و ناآرامی شده که متاسفانه آتش آن کوردستان را هم در بر خواهد گرفت و هزینه هایی به کوردها تحمیل خواهد شد که در صورت عدم برخورد مناسب و ریشه ای ، ادامه خواهد داشت و دستاوردهای میان مدت ملی را تهدید خواهد کرد.

با نگاهی گذرا بر استراتژی و راهکارهای ارائه شده توسط جریانات و احزاب کوردستان و قیاس دستاوردهایشان تا کنون در بخش های مختلف، باید گفت هیچکدام مثمرثمر نبوده و با واقعیات ملت کورد همخوانی ندارد ، زیرا کوردستان با شرایط منحصربه فرد در طول سده ها مورد تهاجم همه جانبه قرار گرفته و جهانبینی مختص به خود را می طلبد. کوردها به حکومتی مستقل ، ملی و دموکراتیک نیاز دارند تا به هویت نیمه جان خود ، جان دوباره ببخشند.
در میان گزینه های موجود ، حکومت اسلامی بازگشت به جهان باستان و ارجحیت حاکمیت خدا و شرع بنابر تعاریف سلیقه ای بر حاکمیت مردم است که آزادی و دموکراسی را دور از دسترس می نماید ،خود مختاری محدود کردن قدرت، اختیار و چشم پوشی از استقلال و دادن حق سلطه متعارف و واگذاری استقلال سیاسی به حکومت مرکزی است، فدرالیسم به مانند بازگشت به دوران بردگی اختیاری و تداعیگر ساتراپیسم کوروش در ظاهر امروز است و کنفدرالیسم دور نمودن و جداسازی ملتی است که در طول تاریخ در اثر سلطه و هژمونی بالادست از هم فروپاشیده است ، باور به انتخابات آزاد و دموکراتیک هم در قالب سلطه و با حضور اکثریت ملتهای بالا دست ، تضییع حقوق اقلیت را به همراه دارد.
در نتیجه تنها راه ، چاره جویی ملی کورد ، درخواست برای سرحد مطالبه و تکیه بر قدرت ملتی است که سالها به دنبال رهایی از سلطه و نابودی بوده اند. دستیابی به استقلال برای ملت کورد به معنای بازگشت به حیات و تداوم بقا است . در صورت اعلام استقلال این مردم و اراده جمعی است که حاضر است چه بهایی برای به دست آوردن هویت ،سرزمین ، حفظ و تداوم حرکت به آینده را بپردازد.

کوردها بعد از لوزان ، حالت تدافعی به خود گرفته و به جز چند مورد محدود ، صرفا یک واکنشگر سیاسی بوده اند . کوردستان تا کنون نه تنها نتوانسته به استقلال و یکپارچگی دست یابد ، بلکه هنوز افراد، جریانات و احزاب هم ، با دیده تردید به حقانیت این اصل می نگرند و گاها به طور مصلحتی و یا با توجیهات منطقی ، آن را دور از ذهن و یا محال می دانند. اما در حال حاضر و با تحولات جدید ، ضرورت و خلا وجود کوردستان مستقل بیش از هر زمان آشکار است . مسئله کوردها در صورت ادعا ، به عنوان بزرگترین اقلیت بدون دولت در جهان ، در کانون توجهات و در اولویت معادلات بین المللی قرار خواهد گرفت.
برای بررسی کوردها در نظر گرفتن این سه عامل ضروری است :
– شرایط و موقعیت گروه سلطه
– شرایط ، خواست و اراده داخلی – ملی
– میزان تمایل و مصالح قدرت های جهانی
با ایجاد یک حکومت دموکرات و سکولار در کوردستانی مستقل و در حال توسعه ، کشورهای همسایه نیز بدون شک تحت تاثیر تحولات قرار گرفته و راه دستیابی به زندگی شایسته را زودتر می پیمایند.
برای کشوری مانند کوردستان دورنمای سیاسی برای اعلام استقلال نیازمند ساختار و تاسیس زیربناهای لازم است و با انقلاب یا شورش در راستای رفورم و اصلاح که شما بر زیرساختارهای قبلی مسلط شده و درصدد اصلاح آن برمی آیید متفاوت است و به برنامه ریزی هوشمندانه و دوراندیشانه نیازمند است. برای رسیدن به این مهم در دو عرصه داخلی و خارجی باید گام برداشت .
در عرصه داخلی :
– برنامه ریزی بلند مدت
– آموزش و بازتعریف مفاهیم
– انگیزش عمومی و تحریک افکار عمومی
– ایجاد رهبری در سطح فرامنطقه ای و ملی ( در چهارچوب حزبی- شخصی)
– عبور از مرحله واکنش به کنشگرا
و در عرصه خارجی :
– برقراری دیپلماسی بین الملل
– پیگیری قوانین و معاهدات بین الملل
– ایجاد ارتباط با اقتصاد جهانی
– رعایت توازن منطقه ای و افزایش نقش در منطقه
– استفاده از رسانه های بین المللی ، ضروری است.

استقلال کوردستان ، حقیقتی تاریخی است که در زمان مناسب باید مطرح شود و عدم مطالبه آن در زمان مقتضی لطمات بسیاری به جنبش ملی وارد خواهد ساخت .کوردها برای تحقق آرمانهای بلندمدت ناچار هستند تا در زمینه سیاستگذاری کلان و پیشبرد استراتژیک آن به توافق و برنامه ریزی بلند مدت با تمام جناحهای موثر دست زده و زمینه اتحاد را فراهم سازند.
با وجود آنکه اتحاد کوردستان عراق و سوریه در این زمینه بسیار حائض اهمیت خواهد بود و نقش اساسی در آینده کوردها خواهد داشت ، اما با توجه به مبنای سیاست کوردستان عراق بعنوان متحد غرب – ترکیه و تمایل مردم به نزدیکی با آنها از یکسو و تسلط پ.ک.ک بعنوان حزبی چپگرا و تمایل به سوریه از سوی دیگر ، مانع اتحاد این دو بخش از کوردستان شده است. این امر ضرورت اتحاد تاریخی و ملی میان این دو بخش را دو چندان کرده است.
با در نظر گرفتن شرایط کنونی ، کوردها در جنوب کوردستان بیش از بخشهای دیگر به استقلال نزدیک هستند و اگرچه تحقق این امر ممکن است با عدم قاطعیت و استراتژی مشخص ملی ، به تاخیر افتادن در احقاق حقوق دیگر بخش ها و یا محصور شدن کوردستان در چهارچوب مرزهای جنوب بیانجامد ، اما به عنوان پایگاهی لوجستیک و تریبونی برای بیان خواسته ها و حمایت از جنبش دیگر بخش ها ، موثر خواهد بود و در صورت برنامه ریزی درست و بلند مدت می تواند صدای مردم ستمدیده کورد در جوامع بین الملل باشد و زمینه را برای پیوستن دیگر بخش ها فراهم سازد.
استقلال برای ملت کورد امری غیر قابل انکار در تمام جغرافیای مناطق کوردنشین است و اکنون ، دسترسی به آن از هر زمان ممکن تر به نظر می رسد . در دوره ای که سیاست های غرب و امریکا در منطقه از تقابل رودررو دوری می کند ، وجود متحدی در جهت پیشبرد دموکراسی و امنیت و اهداف والای انسانی در منطقه ، بیش از هر زمان احساس می شود. کوردستان به عنوان قدرت و بازیگری نوظهور و اصیل در خاورمیانه فرصتی تاریخی برای جامعه بین الملل به شمار می آید.

کوردستان مستقل ، بر سالیان سال تهاجم و کینه ورزی سلطه گران پایان می دهد و آغازی برای پایان یافتن کشتار ملت کورد است که بنابر مفاهیم و تعاریف نوین انسان و حقوق بشری برای رسیدن به ثبات و تعادل در خاورمیانه امری ضروری می نمایاند . همچنین به رسمیت شناخته شدن آن ، احترام به حقوق و معاهدات بین المللی در راستای کسب حق آزادی ، انتخاب و حقوق اولیه و اجتماعی اشخاص و ملت ها به شمار می آید.
از لحاظ سیاسی می تواند منازعات چند صد ساله ی کورد با عرب ، فارس و ترک را پایان دهد ، متعاقبا همانند حائلی در میان شیعه و سنی تندرو قرار گیرد و سبب کاهش رویارویی آنها بشود. همچنین در معادلات بین المللی و موازنات قدرت چون وزنه تعادلی میان ایران ( جمهوری اسلامی در راه اتمی شدن- صادرکننده تشیع) و ترکیه ( در راه بازیابی نقش رهبری مسلمانان سنی و اسلام میانه رو) ، هلال شیعی ، سلفی گری و وهابیت ایفای نقش کند و بازوی تعادل و نیروی کارآمد در استقرار دموکراسی و جلوگیری از افراطی گری از هر نوع در خاورمیانه باشد.
از لحاظ فرهنگی هم ، استقلال برای کوردستان می تواند به هویت نیمه جان کوردها جان دوباره ببخشد و آنها فرصتی به دست می آورند تا بدور از قصد و غرض خارجی به بازشناسی و بازتعریف هویت و فرهنگ به انحطاط کشیده شده ی خود بپردازند و خودباوری و همبستگی ملی را تقویت کنند. زبان مادری را آموزش و ترویج دهند و فولکلور خود را به جهان عرضه کنند.
از لحاظ اقتصادی نیز ، منابع و ذخایر سرشار در راستای منافع ملی کورد به کار برده شده و روابط کوردستان به عنوان دوست و شریک با همسایه های خود ، نقشی مفید در گسترش و توسعه اقتصادی و امنیت منطقه ایفا می کند . همچنین کوردستان به عنوان دروازه ورود به شرق ، با جغرافیای قاره ای ، تسلط بر دو حوزه آبی بزرگ و دارا بودن منابع آب شیرین ، ذخایر عظیم نفت و گاز ، منابع طبیعی و معادن فراوان ، سلول هدفی خوب برای سرمایه گذاری های کلان اقتصادی خارجی است.
رشد اقتصادی و سیاسی منطقه بدون شک سبب رفع بسیاری از مشکلات اجتماعی و کاهش جرایم و تخلفات می شود و ارتقای سطح امنیتی -فرهنگی-اجتماعی منطقه را به همراه دارد.
به امید روزی که تمامی انسانهایی که یکبار فرصت زندگی دارند ، به دور از تعصبات و قضاوت عجولانه ، حقایق را مورد واشکافی قرار داده و بر اساس آن متمدنانه تصمیم گیری کنند و حقوق جهانی و سلب نشدنی را به رسمیت بشناسند.

کوردها بنابر دلایل زیر حق استقلال دارند:
– کوردها بدون شک ملتی مستقل بوده و این امر بدیهی است
– کوردستان تاریخی چند ده هزار ساله دارد و اجداد کوردها بر اساس مستندات تاریخی چند هزار سال پیش از هر نژادی در آنجا سکنی گزیده اند. بنابر این کوردها مالکان سرزمین اجدادی خود بوده و حق مالکیت آن را دارند.
– تلاش های مداوم و جمعی در جهت ذوب ملی و انهدام جمعی علیه کوردها
– محرومیت اقتصادی در عین دارا بودن منابع و ذخایر
– تلاش برای نسل کشی آنان در چهارچوب مرزهای فعلی
– هر انسانی به تنهایی یا با شراکت دیگران حق مالکیت دارد و هیچ کس را نمی توان خودسرانه از حق مالکیت خویش محروم کرد.(ماده ۱۷ حقوق بشر)
– مواد ۶۳،۶۲،۶۱ و ۶۴ معاهده “سور”، که “حق تشکیل یک کشور مستقل” را دارد و این معاهده باطل یا منقضی نشده است.
– کوردها به عنوان صاحبان اصلی کردستان، هرگز در”لوزان” _معاهده ی که منجر به تجزیه ی دوم کردستان مورد ادعا در سور شد، حضور نداشته اند.
– اشغال کوردستان وغصب آن بر پایه ی نقشه ی ارائه شده از کوردستان توسط شریف پاشا به عنوان نماینده ی کوردستان ارائه شد، فاقد هر گونه وجاهت است.
– احدی نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشته شود، بردگی و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکلی باید باز داشته شده و ممنوع است. (ماده ۴ اعلامیه حقوق بشر)
– هر انسانی سزاوار و محق به داشتن ملیتی است و هیچ کس را نمی بایست خودسرانه از ملیت خویش محروم کرد، و یا حق تغییر ملیت را از وی دریغ نمود. (ماده ۱۵ حقوق بشر)
– هیچ کس را نمی توان خودسرانه از حق مالکیت محروم کرد ( ماده ۱۷ حقوق بشر)
– اراده ملت اساس قدرت اختیارات ملی است ( بند دوم ماده ۲۱ حقوق بشر)
– بند ۲ ماده اول منشور سازمان ملل ، ماده ۵۵ و ماده ۷۳ فصل ۱۱ منشور و قطعنامعه های ۵۴۵ و ۶۳۷مجمع عمومی سازمان ملل (حق نعیین سرنوشت)
– بر اساس قطعنامهٔ ۱۵۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با عنوان اعلامیه اعطای استقلال به ملتها
– معاهده مونته ویدیو در ۱۹۳۳ و وستفالیا ۱۶۴۸
– ماده ی ۵۱ منشور سازمان ملل متحد (دفاع از سرزمین غصب شده و تلاش برای بازپسگیری)
– معاهدات الزام آور اصل حق تعیین سرنوشت و مواجهه با ژینوساید در قوانین بین الملل

منابع
کردیسم / بهزاد خوشحالی
– ۱ و ۲) همان منبع

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com