روزنامه اعتماد – از تابستان ۸۸ که دفتر انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران پلمب شد تا به امروز حدود پنج سال میگذرد. حرف و حدیثها پیرامون دلایل جلوگیری از ادامه فعالیت انجمن بسیار است. گروهی اعضای آن را متهم به سیاسیکاری کردند و گروهی دیگر تخلفات صنفی را دلیل پلمب دفتر انجمن دانستند. به گواهی بسیاری، در چند سال اخیر که به دلیل رویکردهای جناحی هجمه فشارها برجامعه مطبوعات افزایش یافت جای خالی انجمن صنفی روزنامهنگاران به عنوان یک تشکل فراگیر در حوزه مطبوعات که در دوره فعالیتش پیگیر حقوق صنفی روزنامهنگاران بود بیش از پیش احساس شد. با شروع به کار دولت یازدهم و وعده رییس دولت مبنی بر بازگشایی دو نهاد صنفی یعنی انجمن صنفی روزنامهنگاران و خانه سینما در ۱۰۰ روز اول کاری، امیدها برای بازگشایی مجدد این انجمن زنده شد اما تنها یکی از این دو وعده یعنی بازگشایی خانه سینما تا امروز محقق شده و فک پلمب انجمن صنفی روزنامهنگاران با وجود پس گرفتن شکایت وزارت اطلاعات هنوز در هالهیی از ابهام قرار دارد. اگر فعالیت انجمنی و چالشهای فراروی کار انجمنی را از مختصات سنجش وضعیت جامعه مدنی در ایران بدانیم آنگاه بررسی چگونگی فعالیت انجمنهای فراگیری چون انجمن صنفی روزنامهنگاران و ضرورت از سرگیری فعالیت مجدد آنها اهمیت پیدا میکند. روزنامه اعتماد در ادامه سلسله گفتوگوهایی که در ارتباط با وضعیت جامعه مدنی در ایران داریم این بار در روزهای پایانی اسفند ۹۲ در محلی که زمانی دانشکده انجمن صنفی روزنامهنگاران بود به سراغ بدرالسادات مفیدی از اعضای هیات مدیره و دبیر انجمن صنفی روزنامهنگاران رفتیم و با او به بهانه وعده بازگشایی مجدد انجمن صنفی روزنامهنگاران و ضرورت توانمندسازی تشکلها و انجمنهای صنفی سخن گفتهایم.
نظارت دولت بر فعالیت این نهادها همواره وجود داشته، در همان دوره اصلاحات هم نظارت دولتی به شیوه خودش برقرار بوده اما به نظر میرسد عمده دلیلی که باعث شده تا این نهادها نتوانند استحکامشان را حفظ کنند؟ نظر شما چیست؟
من میخواهم سوال شما را اینطور برگردانم که وقتی تمامی ابزار قدرت و تمامی فعالیتهای انجمنها و نهادهای مدنی به گونهیی تحت نظارت و کنترل مستقیم حاکمیت است شما چگونه انتظار دارید که این نهاد نوپا ساختار خودش را مستحکم کند! شکلگیری این نهادها به صورت مدرن در دوره اصلاحات اتفاق افتاد اما زمان برای توانمند سازی و ایجاد ظرفیت برای آنها اندک بود و فعالان مدنی نتوانستند در آن بازه زمانی پایههای این نهادهای تازه شکل گرفته را استحکام ببخشند. از طرفی از آنجا که استقلال مالی و از طرف دیگر دانش لازم برای توانمندسازی این نهادها را نداشتند، با روی کار آمدن دولتهای نهم و دهم عملا فرصت رشد و توسعه نهادهای مدنی از آنها گرفته شد. ما در این هشت ساله با شرایطی مواجه شدیم که حاکمیت از واگذاری کوچکترین امور به نهادهای مدنی واهمه داشت و پرهیز میکرد و فعالیت مدنی با هر عنوانی، سیاسی تعبیر میشد. وقتی حاکمیت ابزاری در اختیار دارد که میتواند از آن ابزار برای کنترل شدید نهادها و فعالان مدنی استفاده کند طبیعی است نتوانیم انتظار پیشرفت داشته باشیم.
مساله بعدی همانطور که اشاره کردید عدم پشتیبانی گروههای ذینفع از این نهادها بود. باید بپذیریم که ما این مشکل را در ایران داریم که متاسفانه از یک جامعه بی تفاوت برخورداریم و این بیتفاوتی را صرفا نمیخواهم در حرکتهای سیاسی مطرح کنم، این بی تفاوتی نسبت به پذیرش مسوولیتهای اجتماعی است. مردم ما همواره از پذیرش مسوولیت اجتماعی فرار کردهاند. یک نوع هرج و مرج و آشفتگی همواره بر فعالیتهای ما سایه افکنده که ما را از رسیدگی به ضروریترین وظایف اجتماعیمان بازمیدارد.
ما این بحث عدم پذیرش مسوولیت اجتماعی را در روزنامهنگاران هم دیدیم یعنی با وجود اینکه انجمن صنفی روزنامهنگاران یکی از انجمنهایی است که در دورهیی، گستره فعالیتش زیاد و دارای پایگاه صنفی در جامعه مطبوعات بوده اما گویا نتوانسته بود گروه ذینفع خودش را به گونهیی بسیج کند که نسبت به استیفای حقوقشان کنش جمعی داشته باشند .
به عنوان مدافع انجمن صنفی در این مورد با شما مخالفم و معتقدم استثنائا در مورد انجمن صنفی اوضاع به مراتب بهتر از سایر انجمنها بوده و ما همواره حمایت اعضای انجمن را داشتهایم. علتش هم این بوده که انجمن همواره استقلالش را حفظ کرده. درست است که ما در ابتدای شکلگیری یکسری وابستگیهایی به دولت داشتیم اما خوشبختانه با مدیریت خوبی که از سوی اعضای هیات مدیره انجمن صورت گرفت به تدریج این وابستگیها کم شد و تلاش کردیم به این شکل اعتماد جامعه روزنامهنگاران را جلب کنیم که به نوعی موفق هم بودیم. موید این حرف من هم، همین نامه آخری بود که به دکتر روحانی نوشته شد و در آن نزدیک به هزار و ۲۰۰ نفر از روزنامهنگاران خواهان بازگشایی انجمن صنفی شدند و این نشان میدهد هنوز به تعهدات صنفی خودشان پایبندند. البته باید بپذیریم که در طول سالیان اخیر بیشترین فشارها روی قشر روزنامهنگار بوده، از ارعاب و تهدید تا ممنوعیت از کار همه و همه باعث شده فعالیت روزنامهنگاران در ایران تحتالشعاع فضای سیاسی کشور قرار بگیرد، بسته شدن انجمن صنفی روزنامهنگاران که نهاد فراگیر صنفی است خود نشان میدهد که این فضا تا چه حد فضای کار رسانهیی را هدف قرار داده بود بنابراین طبیعی است که صدای اعتراضها به آن شکلی که مورد انتظار است، شنیده نشده باشد.
راجع به موازیسازیهایی که در سالهای اخیر صورت گرفت نظرتان چیست؟ منظورم تشکیل انجمن صنفی روزنامهنگاران و خبرنگاران است که پس از پلمب انجمن صنفی در سال ۹۰ راهاندازی شد؟
ببینید ممکن است یک جریانی در دولت برای اینکه نهادهای مدنی مستقل شکل نگیرند اقدام به راهاندازی نهادهای موازی با نهادهای مدنی مستقل از دولت کند. این مساله همانطور که اشاره کردید قبل از این بوده و احتمالا بعد از این هم خواهد بود. چون همواره این جریانها برای مقابله با نهادهای مستقل ابزارهایی را در اختیار دارند. علاوه بر این بسیاری از تشکلهایی که در حوزه مطبوعات در این سالها شکل گرفتند در واقع اکثرشان مجوز فعالیت خود را در قالب ماده ۱۰ احزاب از وزارت کشورگرفتهاند. مثل انجمن روزنامهنگاران مسلمان یا روزنامهنگاران زن و غیره از این جملهاند. حال آنکه انجمن صنفی روزنامهنگاران تنها نهاد فراگیری است که طبق آییننامه هیات وزیران که تاکید داشت در هر صنفی تنها یک تشکل فراگیر میتواند شکل بگیرد از وزارت کار مجوز گرفت و در قالب یک تشکل فراگیر صنفی فعالیت میکرد. در رابطه با موردی که به عنوان تشکل موازی به آن اشاره کردید، از آنجا که انجمن با هیچ حکم قضایی مبنی بر انحلال مواجه نشده و تنها دفتر انجمن طی شرایطی خاص و تحت عنوان تدابیر امنیتی پیشگیرانه پلمب شده و از ادامه فعالیت آن جلوگیری شده است، فعالیت هر انجمن دیگری که با اسم انجمن صنفی روزنامهنگاران راهاندازی شده باشد، غیرقانونی است.
فکر میکنید بحث تشکیل نظام صنفی رسانهیی تا چه حد میتواند به فعالیت جامعه مطبوعاتی سامان ببخشد؟ منظورم لایحهیی است که از سوی وزارت ارشاد تدوین شده و به دنبال قانونی کردن آن هستند.
ببینید ما همواره به دنبال این بودیم و الان هم از این استقبال میکنیم که یک نظام جامعی مثل نظام پزشکی یا مثلا مانند آنچه در کانون وکلا حاکم است و بر فعالیت اعضا نظارت و دارد در جامعه مطبوعاتی کشور هم داشته باشیم راستش را بخواهید، من از محتوای این لایحه خبر ندارم و نمیتوانم نظر کارشناسی در این خصوص بدهم اما در خصوص کلیات لایحه باید بگویم اساسا نظام جامع رسانهیی پایه اصلیاش باید بر شکلگیری یک نهاد مدنی مستقل از دولت استوار باشد. آنچه ما در این مدت از کلیات این لایحه و راهکارهایی که ارائه شده شنیدهایم ردپای دولت و نظارت مستقیم حاکمیت بر فعالیت انجمنها و تشکلهای رسانهیی دیده میشود یعنی باز هم سایه سنگین دولت بهشدت احساس میشود و این نگران کننده است.
چرا اینگونه فکر میکنید؟
چون برای تدوین چنین نظامنامهیی اولین منبع مراجعهکننده باید همان انجمن فراگیری باشد که در اکثریت است سالها تجربه کار در این زمینهها را دارد. انجمن صنفی روزنامهنگاران در سالهای فعالیتش تمام اموری که نظام جامع رسانهیی میخواهد به آن بپردازد را به عنوان یک تشکل فراگیر، پیگیری میکرد. یعنی شاید یک قانون مدونی پشت فعالیتهایمان نبود اما عملا ما به تمام این موارد ورود پیدا کرده بودیم. حتی در خصوص همین رسیدگی به امور حقوقی انجمن یک شورای حل اختلاف داشت که به امور حقوقی روزنامهنگاران میپرداخت و مسائل حقوقی آنان را از طریق انجمن پیگیری میکرد.
ضمن اینکه ما در زمینه صنفی یک پشتوانه بزرگ داشتیم به اسم «ای ال او» یا سازمان جهانی کار که حضورمان را به عنوان یک سندیکای مستقل به رسمیت شناخته بود و به این ترتیب با شکلگیری کمیتههایی در داخل انجمن ما بر رابطه بین کارگر و کارفرما در حوزه مطبوعات نظارت میکردیم علاوه بر آن فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران، انجمن و اعضای آن را به رسمیت میشناخت و بسیاری از اعضای ما عضو فدراسیون بین المللی روزنامهنگاران بودند و کارت «آی اف جی» داشتند که با این کارت همان هویتی که در داخل به عنوان روزنامهنگار داشتند به صورت بینالمللی هم خبرنگار محسوب میشدند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.