ترجمه رها دوستدار
اگر زنی به شکل سنجیده و حسابشده وارد حرفهای شود، و استعدادها و آرزوهایش هر دو فراتر از حد متوسط باشد، بیتردید باید تصمیم بگیرد که تنها بماند. زنان هنوز نمیتوانند دقت و توجه خود را به بیش از یک کار معطوف کنند و همزمان دو کار را خوب انجام دهند. زندگی زناشویی به خودی خود یک شغل است، و اگر مرد بر حسب اتفاق آدم جالبی باشد، زن تقریباً بهیقین بیشترین تلاشش را صرف او خواهد کرد، و باقیمانده را به کاری اختصاص خواهد داد که به آن اشتغال دارد. البته زن معمولی که مینویسد یا نقاشی میکند، اغلب یا متفنن است یا برای گذران زندگی کار میکند، و ازدواج برای این زنان بیشتر یک امتیاز است تا خلاف آن، مگر آنکه موجودی رذل یا وابسته را به دنبال خود بکشند. این زنان کسی را دارند که در پرداخت صورتحسابها به یاریشان بیاید، یا آنها را تشویق و راهنمایی کند. ولی وقتی کسی قدم به عرصه هنر میگذارد، جنسیت و نفس دیگر مطرح نیست، و اگر زنی تصمیم گرفته است استعدادهایش را در حد کمال پرورش دهد و به صف اول صعود کند، میبایست سعادت شخصی را به سایر مردم واگذارد، و همه استعدادهای خود را بر پرورش مفرط آن استعدادی متمرکز کند که آرزومند است در آن به کمال برسد.
گذشته از همه اینها، سعادت شخصی، جدا از رضایتی که ممکن است جایگزین آن بشود یا نشود، چیزی گذراست، حال آنکه نویسندهای که واقعاً به کارش عشق میورزد، و تحت فشار خلق نمیکند، هر بار که کتابی مینویسد کاملاً سعادتمند است. این عشقی ذهنی است، و، برخلاف روابط عاشقانه متوالی، هر بار همانقدر تازه و عمیق است. نویسنده، برای مثال هنگام خلق رمان، دنیای خود را میسازد، و امر غیرمنتظره ــ که من هرگز آن لذت مألوف را در آن نیافتهام، چون هیچ دوست ندارم به زحمت بیفتم ــ وجود ندارد. اگر رابطه عاشقانهای دارید، مرد ممکن است بمیرد، یا دلبسته دیگری شود، یا ــ از آن هم تأسفبارتر ــ شما ممکن است از او خسته شوید، یا ممکن است دیگران نگران این موضوع باشند ــ بگذریم از این واقعیت که شما تودهای از اعصاب حساس هستید. ولی اگر بروید و خودتان را با کارتان در یک شهر قدیمی اروپایی زندانی کنید، دنیا و همه جزئیاتش دیگر برایتان وجود نخواهد داشت، و چنان از زندگی واقعی منفک میشوید که توانایی تأثیرپذیری شخصی ندارید.
ممکن است وسط نوشتن کتابی خبر مرگ همه بستگانم را در این دنیا بشنوم، و این موضوع هیچ معنایی برایم نداشته باشد. البته، معنایش این است که توانایی تأثیرپذیری شخصی شما، به مرور، کم میشود؛ روز به روز بیشتر صرفاً به یک استعدادِ در حال پیشرفت تبدیل میشوید؛ توجه شما به نفس خودتان کمتر و کمتر میشود، و تنها خواست و تصمیمتان این است که با چرخش عجیبی که در مغزتان صورت گرفته نهایت تلاشتان را بکنید، و همه چیز دیگر را رها کنید.
پذیرفتن همه اینها برای شوهر خیلی ناگوار است، و فکر نمیکنم زنی که چنین آرزوهای بزرگی دارد، و عزمش در تمرکز بر کارش همانقدر قوی است که هماکنون توضیح دادم، اصلاً حق ازدواج داشته باشد. وقتی مردی نام خود، عشق و محبت، و حمایتش را به زنی تقدیم میکند، حق دارد در مقابل همانقدر از او انتظار داشته باشد. اگر زن بااستعدادی حاضر باشد تا این حد از خودش مایه بگذارد، میبایست بپذیرد که در کارش متفنن باشد. اگر میخواهد طراز اول باشد، میبایست بهتنهایی به این جایگاه برسد و امیدوار باشد که آن سعادت دیگر در زندگی دیگری نصیبش شود.
متأهل بودن در آغاز برای مدت کوتاهی امتیاز بزرگی است، ولی اگر تقدیر از سر لطف سررشته امور را به دست نگیرد، بعید میدانم بتوان به نحو رضایتبخشی از عهده آن برآمد.
منبع: گرترود اَترتن، «آیا ازدواج مانع از پیشرفت شخصی زن میشود؟»، نشریه قلمرو زن، شماره پنج، مارس۱۸۹۹، صفحه ۵۷۹
Excerpt taken from “Does Marriage Hinder A Woman’s Self-Development?” by Gertrude Atherton. First published in Lady’s Realm 5 (March 1899): 579.
Gertrude Atherton (1857-1948) was a prominent American author during the late nineteenth-early twentieth century. Atherton was known for her strong-will and strident independence. Her short stories, essays, and magazine and newspaper articles commonly discussed issues of feminism, politics, and war. This excerpt was taken from Atherton’s essay, “Does Marriage Hinder A Woman’s Self-Development?” fist published in Lady’s Realm in 1899.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.