دشواریهای روحانی در مقایسه با دیگر رؤسای جمهور پیشین (به قلم محمدعلی وکیلی)
نویسنده : محمدعلی وکیلی
هرروزکه از عمر دولت دکتر حسن روحانی میگذرد متوجه مشکلات تازه پیش روی ایشان میشویم. بخشی از این مشکلات برآمده از گفتمان اعتدال است و بخشی نیز مشکلات سرپوشیده هشت سال گذشته است، که حالا دارند سرباز میکنند. اقتضای گفتمان اعتدال، میانهروی در عمل است. این گفتمان اگر چه رویکردش تعاملی است، ولی گروهها و جریانات سیاسی انتظار حداکثری از این تعامل را دارند.این جریانات با دریچه نگاه جناحی منطق گفتمان اعتدال را تفسیر و تحلیل میکنند و با معیارهای گروهی خود، آن را محک میزنند و قضاوتش میکنند. یکی ُند و دیگری تیز و تند توصیفش میکند. اما گفتمان اعتدال خود را ذیل گفتمانهای موجود، اصولگرا یا اصلاحطلب، نمیداند و تلاشش باز تعریف هویتی مستقل و هم تراز میباشد. چنین تلاشی با مشکلات معرفتی، روشی و همچنین با مشکل باورپذیری روبهروست.
به بار نشستن این تلاش و به رسمیت شناختن گفتمان اعتدال در عرض دیگر گفتمانها نیازمند مقدمات بسیاری است؛ از جمله آنها داشتن تیم توانمند، دارای شناسنامه و قادر به گفتمان سازی است. روحانی مجبور شد یاران خود را از بین نیروهای خاکستری اصلاحطلب و اصولگرا برگزیند. نیروهای خاکستری از ویژگی انعطافپذیری برخوردارند و تعصب جناحی کمی دارند. سازگاری شان با شرایط جدید در بالاترین سطح میباشد؛ اما اشکال شان این است که از اعتماد به نفس بالا برای پیشبرد مأموریتهای سخت برخوردار نیستند، به عبارتی آمادگی پرداخت هزینه در مسیرهای ناهموار را ندارند. این دسته از آدمها اگرچه از نظر مشی نسبتِ نزدیکی با شاخصههای میانهروی دارند، ولی قادر به مقاومت در جامعه سخت و سیاست زده نیستند. مشکلاتِ روحانی محدود به ابهام در اردوگاه و ایهام درگفتمان نیست. روحانی برای ترمیم اقتصاد، کاری بس دشوار دارد. او میخواهد تورم ۴۵درصد را به ۲۵درصد کاهش دهد و هم زمان مصمم به اجرای فاز دوم هدفمندی نیز هست. اجرای فاز دوم، افزایش تورم بالای ۲۰درصد را در پی دارد. این در شرایطی است که افزایش لجام گسیخته قیمتها و کاهش قدرت خرید، میلیونها ایرانی را گرفتار مشکلات حاد نموده است. روحانی عزمش را برای شکستن تابوهای بسیار، گشودن بن بست پرونده هستهای و برداشتن تحریمها جزم کرده است. این مسیر هزینههای بسیاری دارد و طاقت فرسا است. برای این مهم، روحانی باید زبان تعامل را جایگزین زبان تقابل کرد. گروهی همین اقدام را خیانت و نشانه غربزدگی وی میدانند. آنچه را که در قالب توافق هستهای به دست آورده به دیده تردید نگریسته میشود و هر روز در گوشهای مورد هجمه قرار میگیرد. تیم هستی نیز آماج تهمتهای بسیاری است. روحانی یک نخبه گرا است و با روشهای نخبهگرایانه بنای حل مشکلات را دارد. او در مقابل حملات مخالفین، دانشگاه، اساتید و نخبگان را به یاری طلبید. این درحالیست که جامعه ایران ظرف هشت سال گذشته به رفتارهای پوپولیستی عادت کرده و در بعضی موارد رفتارهای نخبه گرایانه را فانتزی و لوکس تلقی میکند. با این مقدمات کوتاه میتوان به مشکلات پیش روی روحانی اشراف پیدا کرد. هیچ کدام ازرؤسای جمهور پیشین مشکلاتشان چنین نبود. اگرچه مشکلات دوران سازندگی خاص بود، چرا که اولین دولت پس از جنگ به حساب میآمد، ولی کاریزمای آقای هاشمی و همچنین مقبولیت بالای ایشان درساختار حکومت، مسیر حرکتشان را هموار کرد. دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی نیز با مشکلات ویژه ای روبرو بود و در مواردی شبیه به شرایط کنونی. اما خاتمی مشکلات اردوگاهی نداشت. وی همچنین در گفتمان با ابهام روبرو نبود و یاران بسیاری در کنار خود به منظورپاسداشت گفتمان اصلاحطلبی و ترویج آن داشت. همراهان خاتمی بسیار بودند. به رغم اینکه هزینه گفتمان اصلاحطلبی بهمراتب بیش از گفتمان اعتدال بوده، ولی پشتوانه حزبی و عقبه اجتماعی خاتمی وی را در پیشبرد منویات اصلاحطلبان و مقابله با موانع پیش روی مدد میکرد. ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نیز قابل مقایسه با دوران روحانی نیست.شرایط دولتی که احمدی نژاد تحویل گرفت با دولتی که روحانی تحویل گرفته است، تفاوت بسیار دارند. زمانی که احمدی نژاد دولت را تحویل گرفت، نرخ تورم و بیکاری در مرز یک رقمی بود.
احمدی نژاد برآمده از جریان اصولگرایی بود که دارای بالاترین پایگاه مشروعیت در لایههای مختلف حاکمیت بود. در شش سال اول دوران ریاست جمهوریاش حمایت بی سابقه ای از او شد. هیچ رئیس جمهوری چنین مورد حمایت قرار نگرفت. در شش سال اول هر چه خواست کرد؛ هیچ گروه و فردی در آن دوران یارای تقابل و مخالفت با وی را نداشت. درآمد نفت سرسامآور بود و مسیر ریاستش چونان اتوبانی بدون مانع و با آسفالت استاندارد، مهیای حرکت بود. ماشین ریاست جمهوریاش سالم وبدون نقص فنی میتوانست مسیر را طی کند. ولی شرایط برای روحانی به گونهای است که او میبایست مسیر سخت این دوران را مانند یک بند باز طی کند. بندبازان مجبور هستند مسیر طولانی را با تمرکز کامل و تنها با تکیه بر یک اهرم، بسیار آرام روی یک طناب بپیمایند و هر لغزش و اتفاقی، ممکن است باعث سقوط بندباز گردد. اهرم روحانی برای پیمودن مسیر سخت پیش رو، تدبیر و اعتدال میباشد و البته پرونده هسته ای وزن سنگین این اهرم است. در ابتدا بسیاری گمان داشتند که چون اعتدال مطالبه ی عمومی است و چون زبان روحانی زبان یک حقوقدان و دیپلمات میباشد، پس راهش هموارتر از اسلافش میباشد ولی حال میبینیم که چقدر این مسیر با موانع پیچیده روبهروست. البته این موانع دلیل بر ناکارآمدی و ناصحیح بودن راه نیست؛ راهِ درست همین است. ما به اعتدال نیاز داریم. کلید توسعه و نجات کشور در اعتدال نهفته است، اما هر راه نجات بخشی هزینههای خاص خود را دارد. آسان پنداری این راه مشکل برخی دولتمردان کنونی است. روشها و ابزارها میبایست در تناسب با اهمیت و ارزش راه باشد. برخی ابزارها بسیار ناکارآمدند و متناسب با این مأموریت سنگین نیستند. مردم همچنان دل در گرو اعتدال و امیدهای خلق شده دارند و امیدوارند که سال جدید با تدارک کاستیها و ترمیم نقصها، شاهد به بار نشستن آثار تدبیر و اعتدال در همه ساحتهای اداره کشور باشند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.