محمد صادق صبا
وضعیت محیط زیست در افغانستان نیز همانند سایر ممالک عقبمانده بسیار شکننده و تاسفبار است. اما بهدلایل گوناگون این مساله برای مردم آن ملموس نبوده و حاد جلوه نمیکند و یا حتا با آن شناخت ندارند. و برای دولتها و حکومتها اهمیت نداشته است. در نتیجه باعث غفلت و چشمپوشی و بیتوجهی دولت و ملت به این امر مهم و حیاتی شده است. در راس همه آن عوامل، مشکل اصلی همان مشکل سیاسی – امنیتی است؛ که باعث تخریب محیط زیست کشور ما شده و هم باعث بروز دیگر عوامل تخریبکننده محیط زیست در کشور جنگزده و عقب نگهداشته شده ما گشته است. و نیز مشکلات و معضلات حاصل از آن به حدی شدید است. که اثرات شوم و ثمرات نامیمون آن گریبانگیر نسل مظلوم امروزی و نیز نسلهای آینده گردیده است. به عبارت دیگر مردم مظلوم ما فقط برای زنده ماندن کوشش میکنند و حتا فرصت آن را پیدا نکردهاند که به زندگی کردن فکر کنند. تا چه رسد این که راههای چگونه زندگی کردن را یاد بگیرند.
عوامل تخریبی منابع طبیعی و آلودگی محیط زیست کشور ما از دو عامل (طبیعی و انسانی) ناشی میگردد.
عوامل طبیعی
کشور کوهستانی افغانستان در ناحیه گرم و خشک و نیمه بیابانی محاط به خشکه و در منطقهای از دنیا واقع شده است که اوسط بارندگی سالانه آن کمتر از اوسط بارندگی سالانه جهان است. قسمت اعظم مملکت در نواحی جنوبی و جنوب غربی و غربی و بخشی هم در سمت شمال (دشت بگواه، دشت ریگستان، دشت مارگو و دشت لیلی در شمال) از آن جمله است. بنابراین نیاز دارد تا دولت چارهای برای احیای علفچرها و جنگلات آنها بیاندیشد.
عوامل انسانی
عوامل انسانی نیز به نوبه خود به دو طریق مستقیم و غیرمستقیم در تخریب و نابودی منابع طبیعی موثر واقع میشود. کشور ما یک کشور عقب نگهداشته شده و ساختار اجتماعی آن دهاتی و اساس اقتصاد مردم ما بر زراعت و مالداری استوار است و نیز اکثر مردم ما بیسواداند به گونه مثال، به شکل مستقیم و بدون انجام کدام پروسس از منابع طبیعی مانند جنگلات؛ خاک، آب و… سایر منابع طبیعی در امر معیشت و تهیه مسکن، خوراک و سایر ضروریات یک زندگی ابتدایی استفاده میکنند. اما دولت از هر گونه فعالیتهای خودسر در قطع جنگلات و از بین بردن منابع طبیعی طوری که باید اقدام نماید موفق نبوده تا از قطع درختان و جنگلات جلوگیری شود.
تاثیرات مستقیم مردم در تخریب محیط زیست
تاثیرات به شکلهای گوناگون در کشور ما اعمال میشود. و بهدلیل آنکه هیچگاه دولت مرکزی مقتدر و توانمندی نداشتیم تا با وضع و اعمال قوانین جلو این تخریبهای خواسته و ناخواسته را بگیرد و یا با پیاده نمودن ریفورمها و آوردن اصلاحات سبب بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مردم شود، مردم نیز بهدلیل نبودن امکانات و نداشتن سهولتها در امور زراعت، مالداری، تهیه سوخت، مواد اولیه تعمیراتی و ساختمانی و… یک مقدار از روی مجبوریت برخیها هم از روی هوا و هوس و به هدف تجارت کمر همت به نابودی منابع طبیعی بسته نمودهاند. از طرف دیگر جنگلات کشور ما از وضعیت خوبی برخوردار نیست زیرا که مردم ما مستقیما به محیط زیست خود در حصه جنگلات به طریقههای ذیل آسیب میرسانند:
۱) قطع درختان و نابودی جنگلها به منظور تهیه مواد تعمیراتی، مواد سوخت و یا قاچاق و فروش چهارتراش
۲) قطع درختان و نابودی جنگلها به منظور تهیه زمینهای زراعتی و منازل مسکونی و ایجاد قریهجات در داخل جنگل
۳) آتش زدن عمدی جنگلهای باقیمانده که از آنها چهارتراش حاصل نمیشود توسط جنگلنشینان سودجو به هدف تبدیل آن به ذغال و کسب درآمد.
۴) چرانیدن مال و احشام در جنگل خصوصا بز که حیوانی مضر بوده و با خوردن شاخ و برگ و حتا پوست و نهالهای نوده، باعث خشکیدن آنها میشود.
به اندازهای که جنگلات ما آسیب دیده، به همان اندازه چراگاههای ما نیز آسیب دیده است و در حصه نابودی علفچرها وضعیت بسیار تاسفبار است.
با این وجود تخریب و نابودی علفچرها به ۲ طریق صورت میگیرد.
الف: توسط افراد ساکن و روستانشین.
ب: توسط کوچیها و مالداران.
روشهای تخریب علفچرها توسط افراد روستایی:
۱. تبدیل مراتع به زمینهای زراعتی بهدلیل کمبود زمین زراعتی و عدم وجود دیگر امکانات و سهولتهای زندگی و معیشتی (معیشت بدیل)
۲. تهیه علوفه برای دام و مواشی از چراگاهها و ذخیرهی آن برای فصل زمستان
۳. تهیه مواد سوختی و محروقاتی
۴. بهرهبرداری بیش از اندازه و سودجویانه از گیاهان صنعتی و نباتات دارویی موجود در چراگاهها
۵. بهرهبرداری از مواد و امکانات موجود در چراگاهها برای ساختن خانه و سرپناه
روشهای تخریب علفچرها توسط افراد کوچی و مالدار
۱. در وقت آمدن به علفچر و ترک آن بهدلیل زیاد بودن تعداد مالها و فراوانی گلهها خاک منطقه در زیر سم بز و گوسفند و دیگر احشام از اثر رفت و آمدهای پیاپی، آن خاکها خورد و شکسته شده و تبدیل به سرمه خاک میگردد. و در مقابل جریانات باد و آب حاصل از بارندگی به سرعت تبدیل به گل و لای شده و از منطقه خارج میشود؛ که با تکرار این امر دیگر خاکی برای رویش گیاه باقی نخواهدماند.
۲. چرانیدن بی موقع و نابهنگام
۳. چرانیدن مفرط و بیش از تحمل چراگاه
۴. نوعیت مال و احشام هم بیتاثیر در نابودی چراگاهها نیست
۵. رعایت نکردن «قرق» از جانب کوچیها و یا حتا اعلان و اجرا نکردن پلان قرق از طرف دولت و ارگانهای مسوول دربارهی چراگاهها که در واقع با این کارشان خود مسوولین در امر نابودی علفچرها کمک فراوانی میکنند.
خلاصه و نتیجه بحث
بسی جای تاسف است که امروزه تخریب طبیعت و نابودی منابع طبیعی در نتیجه محو اشجار و غارت علفچرها و نابودی مزارع و چپاول زمینها نه تنها بر حسب نیاز و بر طرف کردن احتیاجات ضروری زندگی صورت نمیگیرد. بلکه بیشتر موارد بر اثر روحیه سوداگری و پولپرستی قدرتمندان در کشورما است که جهت پیشبرد اهداف سیاسی، برتریطلبیها و سیاستهای فاشیستی؛ روشهایی معروف به سیاست زمینهای سوخته را به کار برده و به نابودی زراعت و ازبین بردن و قطع نمودن باغات طرف مقابل اقدام میکنند. که بهعنوان نمونه از تخریب و ریشهکن نمودن هزاران جریب از مزارع، باغات و تاکستانهای دند شمالی در دوران حاکمیت امارت طالبان را میتوان نام برد.
گرچه نابودکنندگان با این فرشهای نباتی که در حقیقت ثروت ملی ما ونسلهای بشراست، حوایج مادی، مالاندوزی و سودای خود را در کوتاهمدت رفع میکنند لیکن در درازمدت با این اقدام خویش به ریشه حیات و زندگی خود و نسلهای بعدی تیشه زده و موجبات ویرانی و خرابی روزگار فرزندان خویش را فراهم میکنند. چرا که «برای پیدایش ۵/۲ سانتیمتر خاک حاصلخیز حداقل یک هزار تا۲۵۰۰ سال وقت لازم است» و برای ایجاد باغات مثمر و میوهدار حداقل ۵ تا ۱۰ سال زمان لازم است. تحقق یافتن همه موارد فوق میلیاردها دالر سرمایه ضرورت دارد تا یک کشور به رشد، شکوفایی، ترقی و پیشرفت نایل گردد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.