مدرسه فمینیستی: این مقاله به قلم اکرم خاتم، کارشناسی ارشد مدیریت و برنامه ریزی آموزشی، برگرفته از پایان نامه نویسنده در مقطع کارشناسی ارشد با عنوان «شکل گیری هویت دانش آموز دختر دبیرستانی مهاجر و تاثیر سیستم آموزشی بر آن» و با راهنمایی دکتر ابراهیم صالحی عمران، استاد برنامه ریزی آموزشی  دانشگاه مازندران به نگارش درآمده است:

سابقه حضور مهاجران افغان به عنوان مهاجران فصلی به قبل از انقلاب بازمی گردد و از اوائل انقلاب شاهد حضور پناهندگان افغان در ایران هستیم. علت تغییر وضعیت این مردم از مهاجران فصلی به پناهندگان به وضعیت این کشور مربوط می شود. در سالهای قبل از انقلاب، افغانستان درگیر خشکسالی های متعدد بود و بدین علت مردان و پسران جوان این کشور جهت کار به کشور ایران که بواسطه افزایش قیمت نفت سرمایه گذاری گسترده ای در صنعت و کشاورزی انجام داده بود مهاجرت می کردند. رشد تحولات اسلامی و انقلابی در ایران، کودتا چپ گرایان در افغانستان و اشغال آن توسط شوروری سابق و ترس از گسترش اسلامگرایی از ایران به آن،  موجب شد که مردم این کشور در مقابل برنامه های آمرانه توسعه ای این کشور که عمدتا بر ریشه کنی بیسوادی، ممانعت از ازدواج دختران قبل از سن ۱۶ سالگی و خرید و فروش آنان استوار بود به ایران پناهنده شوند. واکنش ایران در قبال این پناهندگان از کفر به دامان اسلام طبیعتا با استقبال زیاد توام بود و این رویه تا چند سال بعد از اتمام جنگ ایران و عراق نیز ادامه داشت. خسارات ویرانگر جنگ موجب شد که دولتمردان ایران برای اولین بار در سال ۱۳۷۲ به سازماندهی حضور مهاجرین افغان که عمدتا از قوم هزاره و شیعه مذهب بوده و در سرتاسر کشور بویژه در شهرهای مذهبی و حاشیه شهرهای بزرگ ساکن بودند، بپردازند. جمعیت مهاجرین در این مقطع بیش دو میلیون نفر بود و ثبت نام کنندگان این مقطع کارت شناسایی موقت دریافت کردند و بتدریج بهره مندی آنان از یارانه های آموزش و سوخت و بهداشت قطع گردید، از جمله ملزم به پرداخت شهریه و تحصیل طبق سیاستهای جدیدی شدند که جهت تحصیل آنان وضع گردیده بودند. با توجه به این بحث ها، هدف پژوهش حاضر بررسی چالشها و فرصتهای تحصیل دانش آموزان دختر مهاجر در تهران است که آنرا با روش تحقیق کیفی انسان شناسی شناختی پی گرفته ام. از سوی دیگر به علت عدم دسترسی به منابع آماری دانش آموزان مهاجر در  وزارت آموزش و پرورش، برای دست یابی به جامعه آماری این تحقیق از سفارت خانه افغانستان در تهران درباره تعداد تقریبی دانش آموزان  افغان مشغول به تحصیل کمک گرفته شد. بنابه آمار به زعم ایشان احتمالی این سفارت خانه ۱۰۰۰ نفر دانش آموز دختر افغان در دبیرستانهای تهران درس می خوانند که عمدتا در حاشیه های این شهر همچون کن، شهریار، ورامین، باقردشت، فرحزاد، بهشت زهرا، و شهرری پراکنده اند، در نتیجه جامعه آماری تحقیق ۱۰۰۰ نفر دانش آموز دختر دبیرستانی افغان در شهر تهران در نظر گرفته شده است. با توجه به تحقیقات قبلی درباره مهاجرین افغان (شاوزی،۲۰۰۵: ۴ و خاتم و همکاران،۱۳:۱۳۸۹) شهر ری متمرکزترین مرکز اسکان مهاجرین در شهر تهران قلمداد گردیده بود. به پیشنهاد آموزش و پرورش منطقه شهرری دو دبیرستان در شهرک علاالدوله در حاشیه شهرری برای انجام تحقیق بصورت هدفمند انتخاب گردید و از ۲۶ دانش آموز آن به عنوان جامعه نمونه مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند به عمل آمد. علت انتخاب هدفمند جامعه نمونه، تمرکز این دانش آموزان در مدارس محدود و در محلات معین می باشد.

 

یافته های پژوهش

 

در این بخش تاثیر سه مولفه که در ایجاد چالش یا فرصت تحصیل دانش آموزان دختر مهاجر افغانئ تاثیر تعیین کننده دارند مورد بررسی قرار می گیرد، یعنی: سیستم آموزشی، جامعه میزبان و خانواده مهاجرین. 

تاثیر سیستم  آموزش و پرورش برشکل گیری هویت دانش آموزان دختر مهاجر افغان: در مجموع می توان چالشهای دانش آموزان مهاجر افغان را در دبیرستان را مرتبط با موارد زیر دانست:

– سیاستهای رسمی آموزش و پرورش

– معلمین و محتوای کتابهای درسی

تمام دانش آموزان مهاجر که در مدارس ایران درس می خوانند از سال ۸۴-۱۳۸۳ خاطره تلخی دارند. در این سال دولت در راستا سیاست فشار و استرداد مهاجرین، از آنان خواست که کارت اقامت خود را تحویل دهند تا بتوانند در مدرسه حضور یابند. تمامی آنها یک سال ترک تحصیل در پیشینه تحصیلی خود دارند. سال بعد بر اثر فشار سازمانهای جهانی و نهادهای آموزش بین المللی، این مانع برطرف شد. بسیاری از موانع رشد و پیشرفت دانش آموزان افغان به قوانین و سیاستهای رسمی  موقتی یا دائمی آموزش و پرورش برمی گردد و به شکلی نامناسب مانع رشد و شکوفایی و ایجاد حس عدالت و برابری بین دختران مهاجر و همسانان ایرانی شان است. این قوانین بنابه یافته های این تحقیق عبارتند از:

– ۱- دریافت شهریه از آنها

– ۲- ممانعت از انتخاب رشته کار و دانش و  فنی حرفه ای

– ۳- مجاز نبودن به حضور در مدارس تیز هوشان

– ۴- ممنوعیت شرکت در المپیاد های علمی، ورزشی و اردوهای علمی و زیارتی و تشکلهای مدرسه

۱- دریافت شهریه: در سال تحصیلی ۹۲-۹۱ شهریه سالانه در نظر گرفته شده برای تحصیل این دانش آموزان در مقطع دبیرستان ۱۷۰ هزار تومان است که با توجه به میانگین ۱/۵ فرزند در خانواده آنها و وضعیت بد اشتغال در سال های پر التهاب اقتصادی ایران سنگین است.

 

۲- ممانعت از تحصیل در رشته های غیر نظری: آموزش و پرورش سالها قبل دو رشته فنی و حرفه ای و کار و دانش را بدین علت در دبیرستانها دایر نمود که به درستی دریافته بود بسیاری از فارغ التحصیلان  رشته های نظری بویژه علوم انسانی با مهارت های کسب شده در دبیرستانهای کشور قادر نیستند وارد عرصه کار و تولید شوند. این رشته های تحصیلی با وجود هزینه بالایی که بر دوش سیستم آموزشی می گذارند قادرند افرادی را که ذوق و استعداد کارهای فنی، هنری و دستی دارند را به خود جلب نموده و از تولید انبوه فارغ التحصیلانی که ذهنشان از اطلاعات غیر کاربردی و حفظی رشته انسانی اشباع گردیده جلوگیری نمایند. طبق دستور آموزش و پرورش دانش آموزان افغان حق شرکت در رشته های فنی و حرفه ای و کار و دانش را ندارند و علت آن هزینه بر بودن تحصیل در این رشته هاست.

۳- محرومیت از  تحصیل در مدارس نیزهوشان: با وجود نتایج تحصیلی خوب اکثر این دانش آموزان، بخشنامه های آموزش و پرورش از ورود آنان به مدارس تیزهوشان که از امکانات بیشتری نسبت به مدارس دولتی و بویژه  مدارس نقاط محروم  برخوردارند، ممانعت می ورزند. قابل ذکر است معدل دانش آموزان علیرغم بضاعت علمی و مادی پایین خانواده هایشان و اشتغال بسیاری از آنها خوب و گاهی بسیار خوب است.

۴- ممنوعیت شرکت در المپیاد های علمی، ورزشی و اردوهای علمی و زیارتی و تشکل های مدرسه: پرورش استعداد های توانمند چه در عرصه علمی و چه در عرصه ورزشی جز وظایف ذاتی آموزش و پرورش است ولی متاسفانه این نهاد با سیاسی کردن موضوع دانش آموزان مهاجر این حق را از آنان دریغ می دارد. موضوع ورزش برای این دانش آموزان اهمیت زیادی دارد و به گفته دبیران ورزش علیرغم مقام آوردن آنها در رشته های مختلف به مرحله مسابقات استان تهران و کشوری نمیرسند. گسیل داشتن هر ساله دانش آموزان به اردوهای مختلف زیارتی یا عقیدتی نیز بواسطه مشکلات دریافت مجوز خروج این دانش آموزان از استان به دست فراموشی سپرده شده است. اگرچه فاصله زیادی بین وظایف دانش آموزان  دبیرستانی در تشکلهای دانش آموزی و آشنایی با حقوق شهروندی وجود دارد، این تلاش اندک برای جامعه پذیری دانش آموزان نیز شکل سیاسی بخود گرفته و دختران دانش آموز مهاجر از آن محروم شده اند.

معلمین و محتوای کتابهای درسی

 

آموزش و پرورش ایران همواره به ارائه محتوا آموزشی متمرکز به همه دانش آموزان کشور فارغ از نژاد و قومهای مختلف پرداخته است. محتوا آموزشی نقش تعیین کننده ای در شکل شخصیت و نگرش دانش آموزان دارد، بویژه در کشورهایی مثل ایران که فعالیت های آموزشی محدود به کتابهای درسی است. در این تحقیق تمرکز بر کتابهای درسی تاریخ و ادبیات تمرکز گردید. محتوا این کتابها در موارد گوناگون در ارتباط با مطالبی مرتبط با کشور افغانستان محدود و پر چالش می باشد. آن چیز که محتوا  فوق را در کلاسها چالش برانگیز می کند و موجب تنش در کلاسها بین دانش آموزان ایرانی و افغانی گردیده، تاریخ مشترک این دو کشور تا ۱۵۵ سال پیش بوده بطوری که محتوا مربوطه در زمانی رخ داده که مرزهای فعلی ای که دو کشور را از هم جدا  می کند  به این شکل وجود نداشتند. مثال زیر گویای یکی از چالشهاست:

«در یک درس تاریخ نوشته بود که نادر شاه  افغانهای یاغی را سرکوب کرد. ما سر این جمله بارها  با ایرانی ها بحث کردیم و سر کلاس  وقتی معلم از ما سوال می کرد این جمله را نمی گفتیم. همه بچه های ما از این صفحه بدشان می آمد. یک روز هم در کتاب فارسی نوشته بود که خواجه عبد الله انصاری در هرات زندگی کرد و در آنجا فوت کرد. و بعد در کلاس بحث شد که آن موقع افغانستان و ایران یک کشور بودند. بچه های ایرانی اینکه ما یک زمانی یک کشور بودیم را قبول می کردند ولی بازهم می گفتند خواجه عبدالله انصاری ایرانی بوده است.» (مصاحبه با دانش آموزان دبیرستانی مهاجر شهر ری.۹۲)

مشخص است که نویسنده متون درسی نه تنها مخاطب غیر ایرانی را مد نظر قرار نداده بلکه تلاشی نیز برای حسن هم جواری با همسایه شرقی خود نداشته است. تعامل معلمین با دانش آموزان مهاجر نیز فضای تنش آلودی در کلاس ها بوجود می آورد بویژه زمانی که این کشور همسایه از نظر حکومت داری در تضاد با ارزش های معلم قرار داشته باشد:

«من در کلاس آمادگی دفاعی گفتم دانشگاههای خوبی در افغانستان باز شده،  مثلا دانشگاه آمریکایی ها در کابل که همه استاد هایش از آمریکا می آیند. معلم مان گفت آنها به شما درس می دهند و بعد در افکار شما نفوذ می کنند و بر علیه کشورتان از شما سو استفاده می کنند و شما را نوکر خود می کنند. از نظر من آمریکا خوب است. دست طالبان را از کشور ما کوتاه کرد و باعث رونق کشور ما شد… (مصاحبه با دانش آموزان دبیرستانی مهاجر شهر ری.۹۲)

جامعه میزبان و تاثیر آن بر شکل گیری هویت دانش آموزان

 

حضور طولانی مدت مهاجران افغان همواره با تلاش آنان برای ادغام در جامعه ایران از یکسو و روحیه فروتر ستیزی از سوی جامعه میزبان مواجه بوده است. متاسفانه سیاستهای رسمی نیز توجیه گر رفتارهای نژاد پرستانه از سوی اقشار مردم گردیده است. روشنفکران و هنرمندان و محققان کشور نیز سابقه بی توجهی به مصائب زندگی مهاجران را در پیشانی خود دارند و معدودند هنرمندانی چون مخملباف که مسائل زندگی مهاجران در فیلمهایش حضوری پر رنگ دارد.

 

الف – دانش آموزان دختر دبیرستانی افغان از چه هویتی برخوردارند؟

 

حضور طولانی مدت خانواده های دانش آموزان دختر افغان در ایران و تحصیل آنان در مدارس کشور علیرغم چنین فضای پر تنش مانع از ادغام آنان در جامعه میزبان نشده است. بهترین ملاک و شاخص ارزیابی این ادغام را در تفاوت دیدگاههای انان با ارزشهای والدینشان و تلاش بی وقفه آنان برای تحصیل می بینیم. تفاوت افق ارزشها و آمال والدین و فرزندانشان، که شکاف نسلها خوانده می شود، پدیده ای عمومی و رایج است و این امر در ارتباط با مهاجران پیچیده تر می شود و علت آن تغییرات عظیمی است که در شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زندگی آنان رخ می دهد. فانون در مطالعه استعمار الجزایر که به اشغال ۱۲۶ ساله این کشور توسط فرانسه منتهی شده بود، به شکل گیری هویت دوگانه در جوانان الجزایری در مواجه با خانواده های فرانسویان اشغالگر می پردازد، هویت ییچیده و متناقض جوانانی  که از یک سو به مدرنیسم رایج در زندگی فرانسویان دلبستگی دارند و از سوی دیگر پایشان در زنجیر سنن خانواده های بسته است. مهاجرین در مهاجرت خود به ایران بواسطه مشقت این جابجایی و زندگی در فضای های تنگ حواشی شهر های بزرگ مجبور شدند افراد مسن خانواده را با خود نیاورند و این امر موجب تبدیل خانواده های گسترده به هسته ای و کاهش فشار تداوم سنت ها بر خانواده شد. از طرف دیگر مهاجرین افغان عمدتا از قوم هزاره و شیعه مذهب بودند و مجموعه عوامل زندگی در ایران و غیبت عوامل تشدید کننده فرقه گرایی موجب کاهش تداوم شکل گیری هویت قومی و ایجاد جوانه های رشد ملی گرایی گردید. در مجموع می توان چالشهای نسل قبل و فرزندانشان را در قالب های زیر طبقه بندی نمود:

– ۱- انتخاب ایران به عنوان مقصد مهاجرت

– ۲- اراده قوی برای بازگشت به وطن و آباد ساختن آن

– ۳-  مسائل گسترده مرتبط با ازدواج

– ۴- شکل تربیتی والدین و تداوم قوم گرایی در آنان

۱- انتخاب ایران به عنوان مقصد مهاجرت : آنچه که باعث می شود نسل دوم مهاجران از اقامت در ایران ناراضی باشد به عوامل متعددی مربوط است. اولا آنها بسادگی خود را با دیگر اقوامشان که توانسته اند به کشورهای غربی مهاجرت کنند مقایسه می کنند این اقوام نه تنها توانسته اند ادامه تحصیل داده و اوضاع زندگی خود را سر و سامان بدهند، بلکه توانسته اند تابعیت این کشورها را نیز بدست آورند، دو موردی که علیرغم تولد اکثریت انها در ایران هنوز محقق نشده است.

 

۲-اراده قوی برای بازگشت به وطن و آباد ساختن آن: با توجه به تغییرات دهه اخیر در افغانستان و ایجاد آرامش نسبی در آن، قطعا گروهی می تواند در صورت بازگشت به وطن زندگی شان تامین باشد که دارای مهارتهای علمی و فنی باشد. به گفته یکی از کارشناسان سفارت افغانستان در تهران “بازگشت، استراتژی تحصیل کرده هاست”، وگرنه خانواده محرومی که ۳۰ سال است در اینجا تحت شرایط بسیار سخت زندگی می کند و مایملکی نیز در وطن اش ندارد سودای بازگشت هم ندارد.

۳-مسائل گسترده مرتبط با ازدواج: ازدواج یکی از مهمترین سر فصلهای اختلاف پدران و مادران مهاجر با فرزندانشاناست. ازدواج یکی از مهمترین رویداد های زندگی هر فرد است، بطوری که نوع ازدواج، چگونگی انتخاب همسر، توقعات از همسر، سن ازدواج، سن اولین فرزندآوری و تعداد فرزندان دلخواه، همگی از جمله شاخص هایی است که در هر فرهنگ و نگرش متفاوت است و دانش آموزان مهاجر نیز در همه این مولفه ها با نسل قبل از خود اختلاف زیادی دارند. میانگین سن ازدواج دلخواه دختران ۲/۲۳ سال (منهای مواردی که تمایل به ازدواج ندارند) است، درحالی که میانگین سن اولین زایمان مادران (بجز موارد خاص) ۸/۱۲ سال می باشد. درمورد فرزندآوری نیز متوجه این تغییر نگرش و تفاوت نسلی هستیم. میانگین تعداد فرزندان موجود خانواده ۱/۵ نفر و تعداد فرزندان دلخواه دختران ۱/۲ کودک می باشد. تعداد زیادی از والدین به میل خود ازدواج نکرده اند و همسرانشان انتخاب خودشان نبوده است. تعداد زیاد بچه  و شلوغی خانه و رفت و آمد و بریز  و بپاش زیاد آنها یکی از عوامل مخرب در درس خواندن  و فشار مالی بوده  و مورد انتقاد  فرزندان می باشد.  بسیاری از والدین خواهان تکرار این چرخه یعنی تسریع در ازدواج دخترانشان هستند ولی واکنش نسل جدید به این موضوع شنیدنی است:

«می خواهم ۲۷ ساله مادر بشوم ولی مادرم ۱۵ ساله بود  که برادرم را بدنیا آورد. مادرم  می گوید دیپلم  گرفتی برو کلاس خیاطی و آشپزی و  بعد شوهر کن، ولی من  سال چهارم کنکور می دهم و دانشگاه بین المللی قزوین  قبول میشوم تا مدارک آنرا همه جا قبول کنند» (مصاحبه با دانش آموزان دبیرستانی مهاجر شهر ری ۹۲).

۹۶ و دو دهم درصد دانش آموزان مصاحبه شده بر اشتغال در بیرون از خانه، بعد از اتمام تحصیلات، تاکید داشته اند و حدود ۷۰ در صد آنها اعلام نمودند در صورت مخالفت همسر آینده با اشتغال آنها در بیرون از خانه، قبل از ازدواج با او شرط می کنند تا بعدا نتواند مانع درس خواندن او شود.

۴- شکل تربیتی والدین و تداوم قوم گرایی در آنان: حضور در ایران موجب کاهش قوم گرایی در بین نسل دوم مهاجرین شده است. در جواب به سوال چگونگی رابطه با دانش آموزان افغان در مدرسه هیچ موردی از اختلاف بین آنها ذکر نشد و مسئولین مدرسه نیز به همگرایی بین دانش آموزان مهاجر تاکید داشتند:

«ما با اهل سنت دعوا نداریم، ما فهمیدیم که باید با هم یکی باشیم. پدر مادرهای ما با هم تماس نمی گیرند ولی ما با  هم رابطه  خوبی داریم و با آنها یکی هستیم در مدرسه» (مصاحبه بادانش آموزان دبیر ستانی  مهاجر شهر ری . ۹۲).

 

ب – سیستم آموزشی چه تاثیری در شکل گیری هویت این دانش آموزان دارد؟

 

سیستم آموزشی کشور با اتخاذ سیاستهایی خاص آموزش دانش آموزان غیر ایرانی عملا محدودیت های فراوانی را برای شکوفایی و رشد آنان بوجود می اورند. از جمله این محدودیت ها: عدم روحیه مدارا و همزیستی و جذب از سوی معلمین و مدیران و دانش آموزان، عدم بازبینی محتوای آموزشی بویژه در مواردی که به مسائل مشترک فرهنگی دو کشور میزبان و مهاجر مرتبط می شود، دریافت شهریه، عدم امکان ادامه تحصیل در رشته های کار و دانش و فنی و حرفه ای و مدارس تیز هوشان، عدم جذب در تشکلهای دانش آموزی و عدم شرکت در المپیادهای علمی، ورزشی و اردوهای علمی و تفریحی و زیارتی. بنا به گفته مسئولین مواردی چون شهریه و تحصیل در رشته های فنی و حرفه ای یا مدارس تیزهوشان ریشه اقتصادی دارد و ترجیح مسئولین آن است که هزینه های فوق صرف دانش آموزان ایرانی شود و یا مشکلات کسب مجوز برای خروج دانش آموزان مهاجر از استان مانع برخورداری آنها از اردوهای مختلف می شود، ولی مواردی چون عدم بازنگری به محتوا درسی و رفتار های طرد کننده از سوی کادر مدرسه و دانش آموزان ریشه فرهنگی عمیقی در میان ما ایرانیان دارد.

مسائل و مشکلات شکل گیری هویت دانش آموزان دختر دبیرستانی

 

دانش آموزان دبیرستانی افغان بجز موانع ایجاد شده توسط جامعه میزبان که در سیستم آموزشی و جامعه زیستی آنان متبلور می شود با مشکل ارزشها و دیدگاههای نسل قبل خود که با تبعیض های جنسیتی همراه است نیز مواجه اند. از آنجا که این خانواده ها در حواشی شهرهای بزرگ و در مجاورت خانواده های محروم ایرانی زندگی می کنند با شکلی از همانند سازی مواجه اند که بستر مناسبی برای ادغام و فرهنگ پذیری مناسب برای انان بوجود نمی آورد.

 

نتیجه گیری

 

عوامل موثر در شکل گیری هویت در دانش آموزان دختر دبیرستانی مهاجر را می توان  سیستم آموزشی کشور، جامعه میزبان و خانواده های آنان برشمرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که قانون عدم اعطا تابعیت، سیاستهای آموزشی و سنت های خانوادگی این دانش آموزان و واکنش جامعه میزبان از جمله موانع شکل گیری هویت مناسب در این دانش آموزان است.

از حضور مهاجران افغان در ایران  بیش از ۳۰ سال می گذرد و در تمام این مدت نگاه اقشار گوناگون جامعه که مدارس نیز از جمله نهاد های آن می باشد، عموما با طرد و عدم ادغام با آنان توام بوده است. مدرسه اولین نهاد اجتماعی است که دانش آموز آنرا تجربه می کند. مدرسه در جامعه پذیری و رشد و تکوین هویت، بویژه در سنین نوجوانی اهمیت بسیار دارد، ولی مانع اصلی عدم پاسخگویی به نیازهای آنان  قبل از ورود به مدرسه خود نمایی می کند و نقش کلیدی درتخریب شکل گیری هویت آنان ایفا می کند و آن عدم پذیرش تابعیت آنها علیرغم حضور طولانی مدت آنان در ایران است. همانگونه که از مصاحبه با دانش آموزان نیز بر می آید جامعه ایران و به تبعیت از آن جامعه آموزشی کشور نتوانسته است در جهت ادغام مهاجرین افغان که سنگ پایه شکل گیری هویت مناسب در آنان است، کارنامه موفقی از خود نشان دهد. تمامی این موانع بر بستر عدم اعطا تابعیت به مهاجرین  می باشد در حالیکه بیش از ۷۸ در صد این دانش آموزان در ایران  متولد شده و ۹۳ درصد خانواده های آنان بیش از ۲۰ سال است که در ایران اقامت دارند.

 از نظر مید هویت افراد به دو عامل بستگی دارد: خانواده و نظرات دیگران. به بیان دیگر تصویری که فرد از خود می سازد واحساسی که نسبت به خود پیدا می کند، بازتاب نگرشی ست که دیگران نسبت به او دارند. خانواده این دانش آموزان عموما در محلات حاشیه ای شهرهای بزرگ سکونت گزیده اند. تصور جابجایی وایجاد فضایی بهتر برای زندگی آنها دور از واقع است ولی آسیب شناسی این شرایط دارای نکات با ارزشی است. از دانش آموزان درباره الگویشان در زندگی پرسیده شد. بجز یک نفر که خانم دکتر سیما ثمر رئیس دپارتمان حقوق بشر افغانستان را الگو خود قرار داده بود، مابقی هیچ الگویی در زندگی خود نداشتند و این بی رویایی می بایست زنگ خطر بزرگی را برای محققان حقوق کودک و حقوق بشر به صدا در آورد، بویژه برای دانش آموزانی که ۷۰ درصد آنها در دبیرستان معدلی بالای ۱۷ داشتند. این بی رویایی ناشی از نظریه “همانند سازی رو به پایین” است که محمودیان به آن اشاره دارد. به حاشیه رانده شدن این نوجوانان مستعد و مراوده  بسیار قلیل آنان با همکلاسی های نسبتا هم طبقه خود عملا پنجره های آرمان خواهی و کمال طلبی را  یکی یکی بر روی آنان بسته است (محمودیان، ۱۳۸۶: ۶۶).

منابع

 

– امیر خانی، رضا(۱۳۹۰)”جانستان ،کابلستان ” تهران، نشر افق.

– تاجیک، محمدرضا.(۱۳۸۴) .”انسان مدرن و معمای هویت ” فصلنامه مطالعات ملی. سال ششم ش۱.     صص: ۲۷-۹

– توکلی،عاصمه و عبد الملکی.(۱۳۹۰).”هویت مهاجران:تاملی در هویت نسل دوم  ایرانیان مهاجر. فصلنامه مطالعات ملی .ش۳ .صص-۱۶۹-۱۴۹

– جمشیدی ها، غلامرضا و عنبری. (۱۳۸۳).”تعلقات اجتماعی و اثرات آن بربازگشت مهاجرین افغان ” نامه علوم اجتماعی . ش۲۳. صص ۶۸-۴۳

– خاتم،ا کرم و همکاران (۱۳۸۹).”وضعیت کودکان مهاجرافغان در ایران “یونیسف .تهران.

– زلفعلی فام، جعفر.(۱۳۸۶)”بررسی تاثیر نقش های اجتماعی غیر سنتی بر هویت اجتماعی دختران”پیک نور. سال هفتم .ش۳.   صص۱۱۶-۹۶

– شوازی، محمد جلال و صادقی.(۱۳۸۸).”تفاوت های بومی _مهاجر ازدواج در ایران ،مطالعه مقایسه ای رفتار های ازدواج مهاجران افغان با ایرانی ها”نامه انجمن جمعیت شناسی ایران. ش۸. صص.۳۷-۷

– صدیق سروستانی، رحمت الله و قادری.( ۱۳۸۸)”ابعاد فرهنگی ،اجتماعی ، سیاسی هویت دانشجویان بر مبنای مولفه های سنتی و مدرن” .فصلنامه تحقیقات فرهنگی ،شماره ۸.صص ۶۵-۳۵

– صدیق سروستانی،رحمت الله و حاجیان .(۱۳۸۷).”مطالعه تجربی منابع هویت ایران”فصلنامه مطالعات ملی .ش۲.صص۵۲-۳۱

– محمودیان، حسین.(۱۳۸۶).”مهاجرت افغانها به ایران :تغییر ویژگی های اقتصادی ،اجتماعی و جمعیتی و انطباق با جامعه مقصد “نامه انجمن جمعیت شناسی ایران.ش۴.صص-۶۹-۴۲

– لقمان نیا، مهدی.(۱۳۸۹).”جایگاه هویت ملی در آموزش و پرورش ایران” .فصلنامه تحقیقات فرهنگی. ش ۲. صص۱۷۱-۱۴۷

-Abbasi-Shavazi, M.(2008).” Second-generation Afghans in Iran: Integration, Identity and Return”. Afghanistan Research and Evaluation, Unit(AREU)

-Black,Marc.(1982 )’Fanon and DuBoisian Double Consciousness.

-Feliciano, Cynthia.(2009).”Education and ethnic identity formation among children of Latin American and Caribbean”‘ Immigrants sociological perspectives.135-158.

 -Khanloo, Nazila. (2008)”Cultural identity and experiences of prejudice and discrimination of Afghan and Iranian immigrant youth” spring science Business media.pp:494-513.

-Mead .j(1964). “In social Psychology Chicago” University of  Chicago press

-Smith .A.D(1995).”Nation and nationalism; in a global Era” Cambridge. Policy Press.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com