در پاسخ به کسانی که قران را معجزه ای می دانند که کسی نمی تواند مانند آنرا بیاورد!
بسیاری از مسلمانان مدعی هستند که قرآنی که در دست دارند دقیقا همانی است که بر زبان محمد جاری شده است. آخوندها حتی گامی فراتر می گذارند و ادعا می کنند هیچ کس نمی تواند حتی سوره ای مانند آنرا بیاورد. بسیاری از مردم ساده باور این ادعای ملایان را باور کرده اند و تصور می کنند که متن قرآن آنچنان است که هیچ عرب زبانی نمی تواند مثل آنرا بگوید. تا به حال دیده و شنیده نشده که در یک ساختار زبان کسی بتواند طوری سخن بگوید و بنویسد که کسی حتی نتواند جملاتی شبیه آنرا بسازد. این ادعای غریب مسلما یاوه ای بیش نیست و بیشتر بر عدم تسلط مردم به زبان عربی متکی است. هر عرب زبان ( اگر منصف باشد و البته جرات کند!) به سادگی می تواند بهتر از این ها را بنویسد و بیان کند. اما این قرآن که آنرا معجزه می پندارند و کسی نمی تواند مثل آنرا بگوید حداقل باید به لحاظ گرامری و نحوی عاری از خطا باشد. اگر در قرآن خطاهای نحوی ببینیم ناگزیر باید دو نتیجه بگیریم: یا اینکه این خطاها از سوی خدا و پیامبرش بوده است که در این صورت کل این مذهب را زیر سئوال می برد چون آنوقت این سئوال مطرح می شود که این چه خدایی است که به زبان عربی تسلط ندارد و چه پیامبری است که در انجام رسالتش کوتاهی کرده است.
راه دوم این است که مسلمانان قبول کنند که نگارندگان قرآن دچار خطا شده اند و قرآن کتابی تحریف شده است. مشخصا منطقی است که آنها راه دوم را انتخاب کنند. در این صورت این سئوال مطرح می شود که چگونه آنها ادعا می کنند که این کتاب که پر از خطای گرامری است (و البته به لحاظ محتوا و غنای ادبی نیز فاجعه بار است و بسیاری از جاها اصلا معلوم نیست چه می گوید) می تواند معجزه قلمداد شود و کسی نتواند مانند آنرا بیاورد. این دعویات ملایان و مسلمانان متعصب و کوردل جز بر جهل و نادانی مردم ساده باور متکی نیست که هر چیزی را بدون تحقیق و تفحص می پذیرند. اما اکنون بگذارید نگاهی به خطاهای گرامی قرآن بیاندازیم:
خطای اول:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿ سوره پنجم – آیه ۶۹ ﴾
در آیه ی بالا یک خطا وجود دارد، کلمه الصَّابِؤُونَ غلط است و در دو آیه زیر عبارت صحیح آن آمده است:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (سوره دوم- آیه ۶۲)
انَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ( سوره ۲۲- آیه ۱۷)
از این دو حالت(وَالصَّابِئِینَ و وَالصَّابِؤُونَ) فقط یکی می تواند درست باشد. همچنین دقت کنید که محتوای ان آیات عینا یکسان و تکراری هستند.
خطای دوم:
لَّـکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَهَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أُوْلَـئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا (سوره چهارم- آیه ۱۶۲)
کلمه وَالْمُقِیمِینَ باید به والمقیمون تبدیل شوند مانند دیگر کلمات این جمله مانند َالْمُؤْتُونَ و…بقیه کلمات درست هستند اما این کلمه غلط است.برخی ادعا می کنند که این کلمه به این صورت آمده تا ستایش و عمل دعا را متمایز کند اما ابن الخطیب پژوهشگر می گوید که این استدلالی غلط است. (al-Furqan by Mohammad M. ‘abd al-Latif Ibn al-Katib, Dar al-Kutub al-‘elmiyah, Beirut, p.43) چرا باید الله دعا کننده را که شاخه ای از مذهب است جدا کند اما نه ایمان را که شاخه و بنیان مذهب(کلمه مومنون) است. آیا این خطای صرف کلمات (declension تغییر کلمات به خاطر اضافه شدن جنسیت، زمان، و…) را هم می توانیم در آیه قبلی بیان کنیم؟ یعنی نتیجه بگیریم که الصَّابِئِینَ متمایز و برجسته تر از کسانی هستند که ایمان دارند و نسبت به مردم اهل کتاب؟ چرا این تمایز را در یک آیه و نه آیات دیگر می بینیم؟ خدا که باید بزرگترین این منطق مسخره باشد. بار دیگر این هم یک خطای گرامری اشکار است.
خطای سوم:
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَن یُخْرِجَاکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَى ﴿سوره ۲۰ – آیه ۶۳﴾
کلمه هَذَانِ غلط است و باید منصوب باشد.
خطای چهارم:
لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (سوره ۲- آیه ۱۷۷)
در جمله فوق پنج خطای گرامری وجود دارد. چهارتای ان به خاطر زمان اشتباه افعال است چون جمله با کلمه تُوَلُّواْ شروع می شود که در زمان حال است اما چهارتای دیگر با زمان گذشته است.
خطای پنجم صابرین است که باید صابرون بشود.
خطای پنجم :
إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (سوره سوم- آیه ۵۹)
کلمه یکون باید کان باشد تا با زمان حال فعل گذشته گفتن سازگار باشد.
خطای ششم:
لَاهِیَهً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (سوره ۲۱- آیه سوم)
کلمه وَأَسَرُّواْ غلط است چون فاعل جمله مذکر است و بنابراین این فعل باید مفرد سوم شخص مذکر باشد. در آیه فوق فعل به صورت جمع آمده است. اگر کسی ادعا کند که در انزمان گرامر متفاوت بود می تواند به آیات زیر مراجعه کند که این قاعده به درستی رعایت شده است. مسلما دو قاعده متفاوت نمی تواند درست باشد: ۳:۵۲, ۱۰:۲, ۱۶:۲۷, ۱۶:۳۵, ۳:۴۲, ۴۹:۱۴.
خطای هفتم:
هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ (سوره ۲۲- آیه ۱۹)
اخْتَصَمُوا غلط است چون فاعل دو نفر هستند و در عربی فعل برای دو نفر با جمع متفاوت است.
خطای هشتم:
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.
مانند خطای هفتم، کلمه اقْتَتَلُوا غلط است.
خطای نهم:
وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ الصَّالِحِینَ. (سوره ۶۳- آیه دهم)
کلمه وَأَکُن غلط است و باید مانند فعل َأَصَّدَّقَ یعنی فعل قبلی صرف شود.
خطای دهم:
وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا (سوره ۹۱- آیه پنجم)
کلمه وَمَا غلط است چون فاعل جمله خدا هست و نه غیرشخصی.
خطای یازدهم:
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ (سوره ۴۱- آیه ۱۱)
آسمان و زمین در عربی اسامی مونث هستند بنابراین فعل قَالَتَا درست است اما کلمه طَائِعِینَ غلط است چون مفرد و مذکر است.
خطای دوازدهم:
وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ (سوره هفتم- آیه ۵۶)
رَحْمَتَ در عربی مونث است و بنابراین کلمه قَرِیبٌ باید شکل مونث داشته باشد یعنی قریبه .
خطای سیزدهم:
وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْبَاطًا….(سوره هفتم- آیه ۱۶۰)
به جای أَسْبَاطًا باید باشد سبطان. دوازده قبیله، در عربی مفرد می شود چون اسمی که متکثر بالای ده باشد به صورت مفرد در می آید. این قاعده در ایات زیر رعایت شده است: ۷:۱۴۲ ( ثَلاَثِینَ لَیْلَهً), ۲:۶۰, ۵:۱۲, ۹:۳۶, ۱۲:۴
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
معلومه که قرآن معجزه نیست .. معجزه چیه دیگه … اگر خدا محمد را فرستاده بود چرا فرستادن رو ادامه نداد ؟ چون بشر به تکامل عقلی رسیده بود … طبق علم بشر ۷۰ هزار سال است که میزان هوشش هیچ تفاوتی نکرده است… تازه قبل از شروع جنگ جهانی که بشر به شدت بی شعور شده بود، چیزی مخوف تر از فاشیسم و نژاد پرستی در جهان نیست چرا اون موقع خداوند پیامبر نفرستاد. شاید این وهابی ها که می گویند پیامبر همان موقع داشتیم دست می گویند.
تازه چرا همه پیامبرها تو اون منطقه ی اعراب متولد شدن نمی شد مثلا سرخپوست باشن یا کره ای ؟؟؟ البته می دونم که جواب می دید اون ها هم پیامبر داشتن .. لطف کنید و یک نمونه برای ما مثال بزنید.
دوشنبه, ۲۸ام بهمن, ۱۳۹۲
متاسفم تویی که این متنو نوشتی از حکمت این چیزا چی می فهمی تو در جایگاهی نیستی که قرانو نقد کنی چون این از دید تو اشتباهه از دید کوچیکت که یک کتاب اسمانی رو با قواعد ی که به دست انسان ها نوشته شده تطبیق میدی متاسفم
دوشنبه, ۲۸ام بهمن, ۱۳۹۲
عجب بساطی است!!!!!!
سه شنبه, ۲۹ام بهمن, ۱۳۹۲
یعنی این همه ادیب و زبان شناس و شاعران بزرگ عرب که تمام وکمال قواعد زبانی و ارایه های شعری حاکم بر زبان عربی را که در طول تاریخ حداقل بگوییم ۱۴۰۰ ساله عقلشان قد نکشیده که از قرآن کوچکترین ایرادی بگیرن حالا شما ایرانی نا آشنا به زبان عربی ( چون از استدلالهای ناتمام قواعدی که اشاره کرده ای ) اومدی دم از خطاهای نحوی قرآن میزنی . نا شناس محترم تو خوب میدانی که یک شایعه بی بنیان با استدلالهای بی بنیان تر از آن دست کم اگر در بین مخاطبا ن خاص امثال خودت اگر ۱۰۰ در ۱۰۰ هم اثر نکند به نتیجه ای ۱ درصدی هم برسی برایت کافیست تا توانسته باشی کمی از عقده های کثیف خودت را خالی کنی چرا که نمی توانی قبول داشته باشی که جامعه برای بقا نیازمند وجود اختلافات ایدولوژی میباشد.
چهارشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۲
الله اکبرازاین مسیرکثیفی که (تریبون زمانه)دراختیار مخاطبانش قرارداده و وچقدربایدمتأسف بودازکسانی که چشمهارابسته اندچقدربیشرمانه بخودشون اجازه میدن درمورد کلام الله وائمه اطهارعلیه السلام هرتوهین و بی ادبی رو نسبت بدن. بایک دلیل بسیار ساده ودرعین حال پرمحتوااز مرحوم دکترشریعتی، حتی قشربیسوادجامعه هم میتونن حرف ونظرات درست را از نادرست تشخیص داده ومتوجه هویت و هدف کثیف آنهایی باشندکه اینطوربی محابا به مقدسات منو ما اهانت میکنند. مرحوم شریعتی میفرماید : من ترجیح میدهم طوری زندگی کنم وباور داشته باشم که(خدایی هست،، کلام الله و پیامبرو دوزخ وبهشتی هست،،روزقیامت وحساب وکتابی هست………!! وقتیکه ازاین دنیارفتم ورفتم زیر خروارهاخاک، متوجه بشم که ای بابا همش دروغ بود نه خداو پیغمبری هست و نه قیامت و حساب کتابی….) تااینکه طوری زندگی کنم که(….همه قران و خداوپاداش وجزا دروغ محضه و بهشت وجهنم چیه وهمه امام وپیغمبردروغه….!!ولی وقتی مرگم فرارسید و زیرهزاران خروارخاک خوابیدم، یهو عیان بشه که ای داد…بله هم خداوپیغمبرحقیقت داشته وهم وجود روز جزا و حساب وکتاب. الله اکبر
بارالها…مارالحظه ای بخودمان رهانکن ومارا به مسیر شناخت ومعرفت خودت هدایت بفرما. آمین
چهارشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۲
از کسی که کتابخانه دارد و کتابهای زیادی خوانده نترسید، از کسی بترسید که یک کتاب بیشتر ندارد و آنرا هم مقدس میداند !!!…
چهارشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۲
واقعا تو که این نقد رو نوشتی فکر کردی که درست در زمانی که اعراب در اوج جاهلیت بودن این کتاب آسمانی راه نمای انها و همه دنیا شد؟؟؟ هیچ به این فکر کردی که کجای قران راهنمایی غلط و نادرستی به ما کرده ؟؟؟کجا ی این کتاب بدی رو رواج داده!!!من پیشنهاد میدم بری بمیری تا خود خدا به تو بفهمونه که چراتو نگارش قران اینجوری امر کرده!!! ما آدما که حریف نشدیم شاید خدا بتونه.
پنجشنبه, ۱ام اسفند, ۱۳۹۲
آقایان خدا سر این چیزا اگه توبه نکنید بد جور توکاستون میزاره /دنیا دوروزه/(چوب خدا صدا نداره بزنه دوا نداره )
پنجشنبه, ۱ام اسفند, ۱۳۹۲
ببینید چگونه آب زیر پای مسلمان های تروریست افتاد با دو کلمه حرف حساب ، ننگ بر شما که حیا و شرف ندارید میدانید چرا ؟ چون این دو از صفات ایرانی های اصیل هستند و شما که *** با این دو مقوله بیگانه هستید . ای پفیوزها چرا بجای جواب دادن به اصل قضیه صغرا کبرا میچینید ؟ چرا کل این کشورهای اسلامی و کلا مسلمانان جزو عقب افتاده ترین ها هستند در جهان ؟ مگر کاملترین دین از آن آنها نیست ، پس چرا حرکتشان همیشه بجای پیشرفت پس رفت است ؟ ازدواج پیامبر اسلام در سنین بین چهل تا پنجاه سالگی با عایشه هفت ساله را چگونه میتوان توجیه کرد ؟ یا ازدواجش با زن پسر خوانده اش از لحاظ مرامی ؟ آیا در قران نگفته است که زن نصف بیضه مرد است ؟ یا اینکه دنیا در هفت روز به وجود آمده و هزار جور حرف غیر علمی دیگر ؟ و البته نه فقط قران که انجیل و تورات هم همین مشکلات و مسائل را دارند ؟ مرگ بر جاهلان ستیزه جو و تروریست . ننگ بر شما باد . و بزودی ننگ دامانتان را خواهد گرفت ، میگی نه نگاه کن
جمعه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۲
آقا مهدی اگه تنها دفاعت از قرآن همینه که بگی شما در مقامی نیستی که قرآن رو نقد کنی. به راحتی و به همین روش خودت میشه تو رو هم رد کرد و گفت تو در مقامی نیستی که بیای نقد یه نفر رو رد کنی. با این دفاع های کور کورانه و غیر علمی و منطقی آبروی قرآن رو می برید. ضربه ای که اسلام و قرآن بیشتر از همه دید از مخالفان نیست. از نادانی موافقان هست.
جمعه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۲
زیاد طول نمیکشه…
همه شما کافران لندن نشین از بین میرین و آینده از آن مستضعفینه
جمعه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۲
چرا اسلام و کتابش کثیف ترین چیز موجود در دنیاست ؟؟؟؟
چون میخواهد همه را به زور وادارد که مسلمان شوند و تفکر دیگری را قبول ندارد
اگر دقت کنید همه گفتمانشان مبنی بر آزادی دین و تفکر غیره دروغ محض و کذب است . طبق نظر انها همه باید مسلمان و مخصوصا شیعه باشند .
به امید سرنگونی همه زورگویان و رسوائی و بی آبروئی تفکر و کلامشان
جمعه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۲
دوست عزیز اگر کمی تحصیلات در زمینه گرامر عربی داشتید متوجه میشدید که این دوکلمه (وَالصَّابِئِینَ و وَالصَّابِؤُونَ) با توجه به نقش های دستوری متفاوتشون با ون و ین جمع بسته شدند!و به همین دلیل متفاوت هستند!
کمی تحقیق و تامل باعث میشه اینطور بی خردانه به عقاید دیگران توهین نکنید!
شنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۲
مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه می باشد و توسط خودشان تهیه شده اند.
شنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۲
برای فهیدن اینکه چرا کلمات قران با رسم الخط های متفاوت د کلمات مختلف امده است برای تطبیق ان با سبعا من المثانی یعنی مفتاح ۷ قران سامامندی از سوی خدا شده و اکر رسم خط های متفاوت را یکی کنند کد قران نمی تواند ان را تایید کند این تفاوتها خود نشان از معجز۷ کد ۷ است برای درک این مطلب ۱۲ مقاله در مورد کد۷قران در این ادرس هست بخوانید این امر از معجزات کد گذاری ایات و کلمات قران است که این کد اصولی را ارائه می دهد که قران کتاب برابری در حقوق بشر می شود قران خود می گوید کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه
در این ادرس بخوانید http://mpmdtv1.blogspot.ch/
یکشنبه, ۴ام اسفند, ۱۳۹۲
از همه دوستان منورالفکر استدعا دارم حساب اسلام را از مصداق هایی که در پس زمینه ذهن خودتون بعنوان مسلمان دارید جدا کنند تا بتونن درست استدلال کنن.اگر قصد دارید خدا وقرآن رو نقد کنید بهتره به اندازه کافی از علم واخلاق بر خوردار باشید ودر آخر هم از خداوند کریم استعانت کنید
دوشنبه, ۵ام اسفند, ۱۳۹۲
دوستان محترم ! اگر تمام حقایق با جنگیدن بدست میومد ما الان وسط جنگ جهانی بودیم.
به جای بحث و تهدید و حواله دادن به این دنیا و اون دنیا حداقل یه بحث منطقی و مستدل کنید
چهارشنبه, ۷ام اسفند, ۱۳۹۲
لا اکراه فی دین الله
جمعه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۲
سلام آقا داوود. من مونده بودم چی بگم ولی وفتی به جواب شما رسیدم بخدا حال کردم……کاردین به اجبار نیست.. معجزه قرآن رو کسی میبینه که واقعا مسلمون باشه. بحث کردن با کسی که اشتباه دیگران رو پای اسلام وقرآن میندازه چه سود.
جمعه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۲
انسانهای خوب : شیطان ثابت کرده با جنگ ودعوا همه چیز بدتر میشه لطفا همه نظرات روبخونید و انچه که منطق اگاه تون تشخیص میده باور کنید غیر از این هم امکان خوراندن باورهای غلط به اذهان بیدار یک انسان حقیقت خواه نیست یک فرد اگاه و متفکر از تبادل نظر و بحث با همه اقشار جامعه سود میبرد خداوند در وجود انسان است و همیشه مسیر کامیابی را در هدف این کالبد خاکی می گستراند پس کمی تامل باید…
دوشنبه, ۱۲ام اسفند, ۱۳۹۲
معیار شما در غلط خواندن این موارد، دانش صرف و نحوی است که سالها پس از نزول قرآن توسط اعاجم تدوین شد.
اگر غلطی در ساختار زبانی قرآن بود اول از همه مشرکان اون غلط رو علم میکردند، مگه نه اینکه در درجه اول اعجازش اونها رو مسحور کرد؟ و نه این که به زبان اونها نازل شد؟ الآن حضرتعالی اومدی به عرب میگی زبانت مشکل داره؟.
در این چند جمله برای کسی که به دنبال حقیقته جوابی کافی و مقنع هست و کسی که دلش مریضه بهتره دنبال چیزهای دیگهای باشه.
برای خودم و شما آرزوی سعادت میکنم.
امیدوارم نظرم رو درج کنید.
پنجشنبه, ۱۵ام اسفند, ۱۳۹۲
پاسخ به این شبهات رو در سایت زیر مطالعه کنید
http://www.rahedoosti.com/2013/03/blog-post_29.html
سه شنبه, ۲۶ام فروردین, ۱۳۹۳
اقا تو خطای اول این ایاتی که گفتین اصلا وجود نداره.لطفا قبل از کپی کمی درنگ کنید
شنبه, ۱۲ام مهر, ۱۳۹۳
بذارید یه چیزی هم من بگم البته با تحقیق عرض میکنم نه الکی. این اشکالاتی که گرفتید اشکال به قرآن نیست چون خود قرآن و اهل بیت نفرمودند که اینگونه رعایت دقیق اعراب گذاری واجب است. چون این نحو و قواعد دستوری یک قانون اعتباری است که عقل التزام به اون رو واجب نمیدونه به این شکل. پس نیاز نیست مساله خدا و دینش رو با قواعد اعتباری بسنجیم مگر اینکه خودشان مدعی باشند و خلاف ادعاشون حرف بزنند. در حالی که چنین نیست و نه تنها قرآن بلکه اهل بیت هم نگفتند و تحدی نکردند نسبت به رعایت قواعد نحوی دقیق. ثانیا قواعد نحوی و دستوری رو از کجا میاریم که بعدش بخواهیم ترازویی درست کنیم برای سنجش قرآن؟؟؟ این قواعد از سخنان و زبانهای اعراب قبایل و مناطق مختلف برداشت شده و چه بسا هم در برداشت اشتباه داشتند و هم اختلاف زبان وجود داشته و هم… فلذا بسیاری از موارد در لغت عرب هست که با قاعده شون مخالفه اما میگن سماعی است یعنی شنیده شده که عرب اینجوری هم حرف زده سپس اون شده جزو قانون. مثل اینکه امروز بگم قرآن اینطوری خلاف مشهور گفته پس اینطوری هم میشه بیاد و این نقص نیست. جالب اینجاست که در روایاتی اهل بیت ع نیز نه تنها دقت فراوان بر رعایت اعراب نداشتند بلکه کسی که هم و غمش رو بر رعایت نحو میگذاشت رو طرد میکردند چونکه معتقد بودند ضرورتی بر رعایت صد در صدی اعراب نیست مگر درجایی که مقصود بر مخاطب اشتباه شود فلذا در حالت عادی اگر اصرار بر رعایت نحو داشته باشی نمیتونی حرف دلت رو درست و به جا بزنی و حرف از ذهنت منحرف میشه: ٍّ عَنْ حُوَیْزَهَ بْنِ أَسْمَاءَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّکَ رَجُلٌ لَکَ فَضْلٌ لَوْ نَظَرْتَ فِی هَذِهِ الْعَرَبِیَّهِ فَقَالَ لَا حَاجَهَ لِی فِی سَهَکِکُمْ هَذَا: وَ رُوِیَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنِ انْهَمَکَ فِی طَلَبِ النَّحْوِ سُلِبَ الْخُشُوع. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۴، ص: ۲۸۰) یه کسی به نام حویزه بن اسماء به امام صادق ع میگه تو مرد صاحب فضلی هستی البته اگر اعراب در کلام رو رعایت کنی. امام در جوابش میگه من احتیاجی به این بوی بد عرق زیر بغل ندارم و هر کس در طلب و رعایت نحو و قواعد عربی در کلام غور کند خشوع از او گفته میشه. گویی نه میتونه درست حرف دلش رو بزنه و باید حواسشو برای رعایت قواعد صرف کنه و نه میتونه تدبر در کلام کنه و روایات اینگونه زیاد است. این نشون میده که میاله بلاغت قرآن و تحدی اون به معنای رعایت قواعد نحوی نیست بلکه رعایت خوب حرف زدن و موجز سخن گفتن و با معنا سخن گفتنه. به خاطر همین بوده که خود زمان پیامبر ص هم مشرکین اشکالات نحوی بر قرآن رو نمیگرفتند. مطالب دیگری نیز وجود دارد که از معارف سید احمد الحسن ع است کسی که وصی و فرستاده امام عصر ع است. ییمانی ظهور کرد
سه شنبه, ۴ام اردیبهشت, ۱۳۹۷
تمام ادیان از یهودی های خرافاتی گرفته شدن و برای همین در خاور میانه هستن. ادیان کپی هم هستن و مشتی خرافات. دوران جهل و چرندیات دینی گذشته. الان بالای ۹۰ درصد جوون ها به این مذخرفات اعتقادی ندارن و حتا عرب های عربستان هم به این نتیجه رسیدن که دین مشتی مهملات است، کار به جایی رسیده که در عربستان قرآن ها رو از فاضلاب ها درمیارن. تمام پیامبرها قلابی هستن و دین هم هیچ ارمغانی جز وحشیگری برای ملت نیاورده،
جمعه, ۱۴ام اردیبهشت, ۱۳۹۷
یکی از شبهه های زبانی که دستاویزی برای طعنه کنندگان در قرآن و در نتیجه طعنه در این دین قرار گرفته فرموده ای است که در آیه برّ آمده است: { والموفون بعهدهم إذا عاهدوا والصابرین فی البأساء والضراء } (البقره:۱۷۷) {هنگامی که پیمان می بندند، وفا کنندگان به پیمان خود بوده و (به ویژه کسانی نیکند و شایسته ی ستایشند که) در برابر فقر( ومحرومیت ها) و بیماری (وزیان وضررها) و به هنگام نبرد شکیبایند (و استقامت می ورزند}. دستاویز اینان در این آیه آن است که می گویند: در این آیه شکل درست کاربرد نحوی این است که بفرماید: ( والصابرون ) زیرا مرفوع است، پس باید با رفع بیاید، زیرا معطوف به این کلمات است { والموفون بعدهم } و طبق قاعده ی نحوی معطوف تمام احکام دستوری خود را از معطوف علیه می گیرد چه از نظر رفع چه نصب و چه جرّ.
علما اینچنین به این شبهه پاسخ فرموده و گفته اند:
کلمه ی مَن در در جمله ی { ولکن البر مَن آمن بالله… } اسم موصول و مفید معنای جمع است(معنای جمع می دهد) و محل آن رفع است، یعنی تقدیر کلام این است: ( لکن البر المؤمنون والموفون..) سپس ادامه می دهند که : و کلمه ی { والصابرین } در جمله ی { ولکن البر مَن آمن } ، صفت است برای { مَن } و به عنوان مدح منصوب گردیده است؛ زیرا این در ادبیات عرب کاری رایج ومعمول است که وقتی صفت یک اسم واحد از آن دور شود، توضیح(به صورت جمله ی معترضه ) با مدح یا ذم ، گاهی با نصب و گاهی با علامت رفع می آید. یکی از مثال های منصوب شدن اسم در ادبیات عرب به عنوان مدح قول شاعرشان است که چنین سروده است:
إلى الملک القرم وابن الهمام ولیثَ الکتیبه فی المزدحم
وذا الرأی حین تغم الامور بذات الصلیل وذات اللجم
که در شعر فوق، ( لیثَ الکتیبه ) و( ذا الرأی ) به خاطر افاده ی معنای مدح، منصوب شده اند، با اینکه اسم ما قبل آنها یعنی ( الملکِ القرم ) مجرور (به حرف جر الی) است زیرا هر دو صفت یک اسم مفرد است، امّا به خاطر مدح و تنبیه صفت بعدی منصوب گردیده است. همچنین عرب گفته است:
وکل قوم أطاعوا أمر مرشدهم إلا نمیرًا أطاعت أمر غاویها
الظاعنین ولما یظعنوا أحدًا والقائلون لمن دار نخلیها
در اینجا نیز (الظاعنین) را به خاطر افاده ی معنای مدح منصوب نموده است، در حالی که (اگر از افاده ی این معنا چشم بپوشیم) حکم آن به خاطر عبارت (والقائلون) رفع بوده است.
مشابه همین مورد نیز این گفته شاعران عرب است که:
لا یَبْعَدَنْ قومی الذین هموا سُم العُداه وآفه الجُزْر
النازلین بکل معترک والطیبون معاقد الأُزْر
در اینجا هم ( النازلین ) را به خاطر مدح منصوب نموده در صورتی که (در حالت معمولی) باید آن را مرفوع می آورد، زیرا بعد از صفت ( والطیبون ) آمده است.
یکی از نمونه های منصوب کردن اسم به خاطر رساندن معنای مدح، فرموده الله تعالی است که :{ والمقیمین الصلاه }(و بویژه آنان که نماز را چنان که باید می خوانند.) (النساء:۱۶۲) با اینکه معطوف به یک اسم مرفوع یعنی الراسخون در جمله ی { لکن الراسخون فی العلم } شده است اما منصوب گردیده تا معنای مورد نظر را برساند. {تقدیر آن چنین است: أخصّ المقیمین الصلاه بالذکر أو بالمدح}
مثالی دیگر برای ذمّ می توان آیه سوره احزاب آیه ۶۱ را ذکر کرد که می فرماید: { ملعونین أینما ثقفوا } که واژه ی ملعونین که صفت است به خاطر افاده معنای ذمّ منصوب گردیده است.
ازجمله مثال های (عکس فوق ) یعنی این بار، رفع به جای محل نصب برای افاده ی غرض سابق (معنای گذشته) این آیه است: { إن الذین آمنوا والذین هادوا والصابئون.. } (المائده:۶۹) که { والصابئون.. } را با اینکه معطوف به اسم إنّ بوده و اسم انّ معمولاً منصوب است یعنی ظاهراً می بایست بفرماید( والصابئین ) ، اما از این قاعده طبق کلام و عادت عرب به قاعده ای دیگر در تنبیه و تخصیص، عدول فرموده و به همین ترتیب مثال های زیادی وجود دارد.
سیبویه امام مشهور علم نحو در باب ( ما ینتصب على التعظیم والمدح )(اسم هایی که به خاطر تعظیم ومدح منصوب می شوند): می فرماید«:{ وإن شئت جعلته صفه، فجرى على الأول، وإن شئت قطعته فابتدأته؛ قال: ولو رُفع { والصابرین } على أول الکلام کان جیدًا، ولو ابتدأته فنصبته على الابتداء کان جیدًا . }:( اگر بخواهید آن را صفت قرار دهید، اعرابش مانند قبل می شود، و اگر بخواهی آن را قطع کنی ، کلام را با آن شروع خواهی کرد. بعد می گوید: اگر اسم { والصابرین } به صورت مرفوع و معطوف به اول کلام می آمد درست و خوب بود و به همین ترتیب اگر آن را ابتدای جمله ای جدید قرار داده و منصوب کنند باز هم درست و خوب است.)»
همچنین بعضی ازدانشمندان آیه را اینچنین توجیه کرده وگفته اند، نصب در این آیه تنها از باب اختصاص می باشد، که به گفته قبلی( سیبوبه ) نزدیک است ، اینان فرموده اند: عرب اسم را در حالت مدح و ذم منصوب می کنند، گویی با این کار خود، ممدوح یا مذموم را جدا می کنند و آن را تابع ابتدای جمله قرار نمی دهند، و { الصابرین } هم به خاطر همین تخصیص منصوب شده است؛ تا ستایشی برای حال مؤمنان و تشویقی برای پیمودن راهشان به دلیل سختی آن باشد. لذا در این حالت اسم با یک فعل محذوف منصوب می گردد که تقدیر آن چنین خواهد بود:
وأمدحُ الصابرین، یا أخصُّ الصابرین یا مشابه اینها که طبق کلام سابق و سیاق کلام ممکن است بیایند، البته باب ( النصب على الاختصاص ) (باب منصوب شدن اسم در حالت تخصیص) بابی وسیع در ادبیات و نحو زبان عربی است.
خلیل بن احمد عروضی، استاد سیبویه می گوید: «در ادبیات عرب، کلام را در حالت مدح و ذمّ منصوب می کنند گویا می خواهند ممدوح یا مذموم را به تنهایی ذکر نمایند، از این رو آنها را تابع ابتدای جمله قرار نمی دهند.»
ابوعبیده می گوید: «نصب به علت دوری و دراز شدن جمله صورت می گیرد، رایج در بین عرب این است که در این حالت که کلام به درازا می کشد و تتابع بعید می شود، إعراب را تغییر می دهند.»
زمخشری صاحب تفسیر “الکشاف” گفته است: «نصب اسم در حالت مدح باب بسیار گسترده ای است که سیبویه آن را با مثال ها و شواهد گوناگون تقسیم بندی نموده است.»
نحویان بر ایم باورند که: این شیوه ای رایج و قدیمی در ادبیات عرب است، که هیچ دانشمندی درست بودن آن از لحاظ نحوی را رد نکرده است.
همچنین صاحب “الکشاف” درباره ی شبهه ی مورد بحث ما می فرماید: « و به آنچه که بعضی پنداشته اند که این اشتباهی است که در هنگام نوشتن قرآن پیش آمده، واقعی نباید نهاد و شاید کسانی به این اشتباه توجه کنند که شیوه های گوناگون در زبان و ادبیات عرب را نمی دانند، و هیچ بهره ای از این فن ندارند. » سپس شیخ ابن عاشور سخن زمخشری رحمه الله را چنین ادامه می دهد و می گوید:« پشت سر هم بودن و تقارب و نزدیکی کلمات به هم این شائبه را پدید می آورد که خطا یا سهوی پیش آمده باشد، در حالی که بین دوکلمه با اعراب متفاوت قرار دارد.»
البته (از یاد نباید برد که) بعضی از قرّاء آیه را با عبارت { والصابرون } یعنی با عطف بر{ والموفون بعهدهم } نیز خوانده اند که این قرائت یعقوب می باشد که قرائتی است متواتر و با این قرائت دیگر برای هیچ طعن کننده ای دستاویزی نخواهد ماند.
حال که این را دانستیم ومعلوم شد که این امر مطابق شیوه و روش ادبیات زبان عربی صورت گرفته است ، برای طرفداران این شبهه هیچگونه بهانه ای باقی نخواهد ماند . بلکه این عیب و عار به خود آنها بر می گردد، زیرا نسبت به زبان عربی و اسلوب و سبک عرب جاهل اند. و برای انسان همین عیب بس که در باره ی چیزی سخن بگوید که نسبت به ان آگاهی ندارد، چه برسد به اینکه نسبت به چیزی که نمی داند زبان طعن و اعتراض بگشاید؟!
از الله تعالی می خواهیم که به ما قدرت دیدن حق و پیروی از آن را عطا فرماید و ما را از خطا و لغزش دور بدارد. آمین.
چهارشنبه, ۱ام اسفند, ۱۳۹۷
خطای اول:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿ سوره پنجم – آیه ۶۹ ﴾
پاسخ: اِنَّ حرف مشبهه بالفعل هست که اسم و خبر میخواهد و الذین اسم إنّ و آمنوا صله الذین لا محل لها من الإعراب و الذین عطف بر قبلى محلا منصوب و هادوا صله آن لا محل لها من الإعراب ایضا و خبرشان فلا خوف علیهم الخ…….و الصابئون مبتداء و مرفوعست و النصارى عطف بران شده و مبتداء و مرفوعست و خبرش به قرینه خبر إنّ حذف شده(قاعده اصول نحوی: کل ما یدل علیه قرینه حذفه جایز و ان کان له سد مسد واجب) در ضمن اینکه در آیه نکته جالب دیگری هست اینکه خبر انّ با فاء رابط جواب شرط آمده(فلا خوف علیهم…..) زیرا گاهی با موصول معامله شرط میشود در نحو عربی که باعث تفاوت معنایی میگردد میتوانید به معانی النحو دکتر فاضل صالح السامرائی مراجعه بفرمایید یا مغنی اللبیب باب مفردات فاء و یا شرح رضی بر کافیه مبحث خبر) و برای ترکیب نحوی آیه که بیان شد به حاشیه الخضری ج ۱ ص ۳۰۷(مبحث عطف بر اسم اِنّ اختلافات بین کَسایی نحوی مشهور و فراء شاگرد او نیز درین مورد آمده کسایی عطف بر محل اسم انّ را مطلقا جایز میداند و فراء در صورت خفی بودن اِعراب اسم اِنّ) در ایات دیگر که الصابئین منصوب آمده هم عطف بر لفظ اسم اِنَّ شده پس اشکال اول بخاطر دانش کم نحوی شبهه انداز بوده و لیس غیرُ و اینکه فرموده بین الصابئون و الصابئین فقط یکی میتواند درست باشد اشتباهیست بس سخیف زیرا کلمات میتوانند از حیثیت های گوناگون اعراب مختلف بپذیرند همچنانکه در آیه مذکور اینگونه است
خطای دوم:
لَّـکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَهَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أُوْلَـئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا (سوره چهارم- آیه ۱۶۲)
المقیمین الصلاه منصوبست بنابر فعل مقدر امدح یا اخص و واوش اعتراضیه است نه عاطفه که قصد خاص کردن ذکر اهل نماز بوده و اینکه چرا الصابئین اینگونه نیست چون الصابئین منصوب به اسم اِن است نه ( مفعول به ) برای فعل محذوف اَخصُّ نابغه…….برای منصوب به باب امدح میتوانید به بحث نعت در البهجه المرضیه لسیوطی وشرح الاشمونی علی الالفیه ابن مالک مراجعه بفرمایید.
خطای سوم:
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَن یُخْرِجَاکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَى ﴿سوره ۲۰ – آیه ۶۳﴾
پاسخ: اِنّ ثقیله عامل بوده و دارای اسم و خبر است که اولی منصوب و دومی مرفوع است ولی انْ مخففه مُلغاى از عملست لذا ما بعد آن هردو مرفوعند و بر سر خبرش در آیه لام ابتدائیت آمده تا جلو گیری از اشتباه بین اِن نافیه و مخففه از ثقیله بکند(که همین لام خود یکی از دقت های زبانی آیه است ) آنچه که شما بعنوان خطا آورده ای قرائتی ضعیفست که اِنّ را ثقیله تلفظ کرده و هذان را نیز مرفوع و ما هیچ التزامی به قرائت های اشتباه نداریم قائت اصلی ایه همانست که خود شما نیز آورده ای اِن مخففه از ثقیله درست است اگر ان ثقیله میبود باید هذین میشد میتوانید به مغنی البیب ابن هشام باب مفردات ان ثقیله مراجعه بفرمایید…….
خطای چهارم:
لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (سوره ۲- آیه ۱۷۷)
در مورد الصابرین اشکال تکراریست و جواب هم تکراری خواهد بود( الاشکال الاشکال و الجواب الجواب طابَقَ النعلُ بالنعل و الساقُ بالساق…….)
ولی در مورد زمان فعل ها؛ آمن صله موصول(من) است و فعل ماضی وقتی صله موصول میشود معنایش مضارع میشود و اتی المال نیز عطف بر صله موصول و در معنا مضارع همچنین و اتى الزکوه همچنین…..اذا ادات شرط برای استقبال و عاهدوا فعل شرط و در معنا مستقبله است…..صدقوا نیز صله موصول است و ماضی ولی چون صله موصول است یعنی…. شما بگو؟ دو نمره نابغه
خطای پنجم: إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (سوره سوم- آیه ۵۹)
پاسخ: این جذاب ترین اشکال لیسته خیر همین یکون درست است حکایه حال ماضیه است حکایت حال ماضیه چیست؟ منتظر پاسخ گرم شما هستیم خخخخخخخ(به حاشیه الصبان جلد چهارم مبحث ان مضمره بعد حتی ذیل ایه حتی نرجع الینا موسی مراجعه شود)
خطای ششم:
لاهِیَهً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (سوره ۲۱- آیه سوم)
پاسخ: الذین فاعل اسروا نیست بدل ازانست فاعل اسروا ضمیر چسبان وا است………خخخخخخ این از بالایی هم ضایع تر بود(هرچند لغتی در عرب داریم باسم لغت حمیر که بعد حتی با وجود فاعل اسم ظاهر ضمیر هم به فعل الحاق میکنند)
دیگر پاسخ ها برای خودتان همین مقدار هم کافی بود هرچند ازین مطلب زمان زیادی گذشته بود
شنبه, ۲۱ام اسفند, ۱۴۰۰