بعد از حادثه آتشسوزی در کارگاهی در خیابان جمهوری سخنگوی سازمان آتشنشانی شهر تهران به خبرگزاری فارس گفت: «دو نفر از خانمها که از پنجرههای طبقه پنجم این ساختمان آویزان شده بودند “به دلیل ناتوانی در استقرار مستحکم خود” به پایین پرتاب و جان خود را از دست دادند.»
ما اول چیزی نگفتیم و شک کردیم. فقط متوجه شدیم تقصیر اصلی “ناتوانی در استقرار مستحکم خود” است، نه عملکرد مسوولان، مدیران و یا حتا مشکلات فنی آتشنشانی.
بعد گفتیم عیبی ندارد، طرف خواسته مسوولیت را از روی دوش خودش بردارد، انداخته به گردن کارگران که هنگام آتشسوزی “در استقرار مستحکم خود لب پنجره” ناتوان هستند.
– بعد معصومه آباد، عضو شورای شهر تهران، گفت: «نردبان کامپیوتری بوده و با مشکل روبه رو شده است که البته اینگونه مشکلات طبیعی است و خیلی از مواقع چرخ هواپیما باز نمیشود و یا ترمز ماشین گرفته نمیشود.»
باز هم هیچی نگفتیم. گفتیم حتما این عضو محترم معنی “سوانح طبیعی” را نمیداند و کلا جهانبینیمان فرق دارد.
– ولی وقتی دیدیم فارس قضیه را پیگیری کرده و از معاون خدمات شهری شهرداری تهران سوال کرده و او گفته: «کشته شدن دو نفر از شهروندان در حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری خواست و مشیت الهی است.» شکمان برطرف شد.
به نظر ما هم مشیت الهی، برای بعضیها به قیمت زندگی دیگران، معیشت زمینی رقم میزند.
همچنین خواست خدا بوده که بعضیها آشنا داشته باشند و بشوند مسوول، وگرنه الان بیکار بودند و دستفروشی میکردند یا باید در کارگاه مشغول کارگری میشدند که خواست و مشیت الهی دامنگیرشان بشود یا نشود. (ما نمیدانیم.)
بعد هم، وقتی پل در دست ساخت یا پل افتتاحشده ریخت روی سر مردم، ما چیزی نگفتیم. چون به هر حال پل است دیگر. میریزد. تقصیر مسوولان چیست؟ اصلا پل را میزنند که بریزد.
وقتی هم یکدفعه وسط خیابان حفره و چاه و مغاک باز شد و ماشین و بشر هر دو زیر پاشان خالی شد، باز هم ما چیزی نگفتیم. چون به هر حال خیابان است دیگر. یکهو خسته میشود خمیازه میکشد دهانش را باز میکند.
وقتی هم که هوای آلوده منجر به مرگ به صورت روزانه شد، باز هم چیزی نگفتیم. هوا است دیگر. یک عمر صاف بوده، حالا پس شده.
وقتی هم جمعآوری دستوری دستفروشان مترو، منجر به این شد که یک دستفروش که تنها امیدش یعنی دستفروشی را از دست بدهد، خودش را بیندازد زیر مترو، باز هم چیزی نگفتیم. چون دستفروشان همانطور که روی بیلبردهای شهرداری با فونت بزرگ نوشته شده تا توی چشم شهروندان بروند، تنها معضل اجتماعی ما محسوب میشوند.
در همه موارد بالا، ما توقع داشتیم یک مسوول به صورت نمادین استعفا بدهد. واقعا نمادین است ها. نه اینکه فکر کنید استعفا بدهد برمیگردند خانهشان. نه. از اینجا استعفا بدهند، بروند یک ساختمان آنطرفتر بشوند مسوول یکچیز دیگر که دست کم با جان مردم در تماس مستقیم نباشند.
حالا که کسی اصولا استعفا نمیدهد و همه تقصیرها گردن اشیا بیجان یا دستهای ناتوان کارگران است که نمیتوانند خودشان را لب پنجره آویزان نگه دارند، ما خودمان استعفا میدهیم تا در تاریخ بدعتگذار باشیم. اما نمیدانیم از چی استعفا بدهیم؟ از حقوق شهروندی چطور است؟ از شهروندی؟ بسیار خب. به صورت کلی از شهروندی استعفا میدهیم و میرویم باشگاه دستمان را قوی کنیم تا اگر آتشسوزی شد بتوانیم از پنجره چندهفته آویزان بمانیم تا مدیران و مسوولان شهری به صورت آزمون و خطا پیشرفت کنند.
– روزنامه شرق
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.