tanjaaaسخن مترجم:‌

“تانیا رهم” به تازگی در وبلاگ ش در مورد تجارب سه سال ش که به عنوان تن فروشی کار می کرده است مطلبی نوشته از ترجمه آنرا در زیر می توانید بخوانید. متن به شکل یک نامه سرگشاده و با لحنی ساده فهم و عامیانه برای خریداران سکس در دانمارک نوشته شده که من نیز سعی کردم تا جایی که به زبان نوشتاری فارسی صدمه ای نمی زند لحن رو رعایت نمایم. با آنکه تانیا در این نامه نه از صنعت و مافیای سکس صحبتی به میان آورده و نه از سیستم اقتصادی که انسانها و جنسیت شون رو به مثابه کالا می بیند و بیشتر مسئولیت روانی و شخصی رو به دوش مخاطب اش می گذارد تا به شکل سیستماتیک دنبال ریشه ها و عوامل و مبارزه با تن فروشی برود. نکات بسیار ارزنده ای در این نوشته مطرح می شود. تانیا از قضاوت شدن نمی ترسد، تن فروشی را شغل دیده و کسانی که از این شغل سواستفاده می کنند و یا با تن فروشان تحقیرآمیز برخورد می کنند دوری می جوید. مقاله تانیا در وبلاگش و ترجمه آن به سوئدی در سایت تلویزیون سوئد مباحث زیادی را برانگیخته است. تانیا اکنون یک روان درمانگر و نویسنده است و مرکز مشاوره جنسی در کشور دانمارک تاسیس نموده است.
سروش دشتی

خریدار سکس عزیز؛

اگر زمانی تصور کردی که من میل جنسی بهت دارم کاملا در اشتباه هستی، حتی یک بار هم با میل به سر کار نرفتم. تنها چیزی که دنبالش بودم سریع پول درآوردن بود. اون رو با پول آسان اشتباه نگیر، این پول اصلا سهل الوصول نیست. اما سریع است، بله … من چند ترفند یاد گرفتم که تو هر چه سریعتر بیای (ارضا بشی) که بتوانم از اینکه رویم یا زیرم یا پشتم باشی خلاص بشم.

نه، من حتی در اون زمان داغ هم نشدم. من فقط در بازی کردن نقشم خوب هستم. این هم یک تمرین در انجام چند وظیفه همزمان بود. به خاطر اینکه وقتی تو دراز کشیده بودی، افکار و ذهن من جای دیگه ای بود. جایی که لازم نداشته نباشه به این فکر کنم که به تو اجازه دادم احترام به نفس مرا ازم بمکی حتی بدون اینکه ده ثانیه به چشام نگاه کرده باشی.

زمانی که خیال کردی با پرداخت پول به ازای نیم یا یک ساعت به من خدمت می کنی، اشتباه می کردی. من می خواستم در حقیقت خیلی زود انجامش بدم: سریع داخل و سریع بیرون.

وقتی که خیال کردی با سوال یک دختر خوب مثل من اونجا چه کار میکنه یک رستگار مقدس هستی، بلافاصله از من خواستی به پشت دراز بکشم و تمام بدنم رو با لمس کردن مورد توجه قرار دادی و اینطور هاله تقدس ت رو از دست دادی. من واقعا ترجیح می دادم که می خوابیدی و اجازه می دادی همه کار رو من انجام بدم.

وقتی تو نزد من اومدی که مردانگی ت را از طریق نشان دادن توانایی ت در ارضا کردن م تقویت کنی، باید بدونی که اینقدر خوب ارضا شدن رو جعل کردم که شایسته مدال طلا بودم. چی رو به حساب آوردی ؟‌

تو شاید سومی، پنجمی، تا هشتمی در روز بودی. واقعا فکر می کردی من می تونستم ذهنی یا جسمی در یک همخوابگی با یک مرد که خودم انتخاب ش نکردم، گرم بشم ؟‌ البته که نه. آلت جنسی م از مواد روان کننده و کاندونها می سوخت. و من خسته بودم. اینقدر خسته که مجبور بودم برای نبستن چشام تلاش کنم که خوابم نبره – زمانی که ناله هام به روال همیشگی بود.

من در مقابل عذر آوردن هایت بی تفاوت بودم. که خرید سکس ت فقط به خاطر اس پی دی (اختلال عملکردی معمول پس از زایمان) همسرت بوده و تو نمی توانستی بدون رابطه جنسی خودتو نگه داری. یا وقتی توضیحات احمقانه دیگری برای چرایی پرداخت پول به ازای سکس به من داشتی. تو خیال کردی که من تو را فهمیدم، اما اون موقع دروغ گفتم. من فقط تو را حقیر دونستم. و همزمان تو چیزی را درون من کُشتی و تردیدی کوچک در دل من کاشتی که شاید همه مردها مثل تو کلبی مسلک و خیانت کار هستند.

وقتی تو از چهره، بدن یا توانایی های جنسی من تعریف و تمجید می کردی مثل این بود که روی من بالا می آوری.

تو در واقع انسانی که اون پشت بود را ندیدی. تو تنها چیزی را دیدی که تصویرت از زنی حشری با میل جنسی سیری ناپذیر را تصدیق می کرد. و چیزهایی رو نگفتی که من دوست داشتم بشنوم، اینها چیزهایی بود که خودت تشنه شنیدن شان از زبان یکی دیگه بودی. چیزهایی که تنها تصویرت را تصدیق می کرد و لزومی برای گرفتن موضع نسبت به اینکه چرا منِ بیست ساله آنجا قرار گرفتم برایت ایجاد نمی کرد. در اساس تو بی تفاوت بودی چون تو تنها یک هدف داشتی، نشان دادن قدرتت:‌ استفاده از بدن من وقتی که تو تعیین می کردی.

وقتی کمی خون روی کاندوم می اومد، به خاطر این نبود که همون لحظه پریود شده بودم. به خاطر این بود که بدن من ماشینی بود که نمی تونست خون را بعد از دوره ماهیانه ببنده، به همین خاطر یک تکه ابر در واژن م قرار داده بودم که بتوانم کارم رو ادامه بدم. و نه، بعد از اینکه رفتی من خونه نرفتم. من شغل م رو ادامه دادم و مشتری بعدی رو دقیقا شبیه همین داستان که دقیقا الان پریود شدم، گول زدم. و البته همه اونها بیشتر از اون به میل جنسی شان اهمیت می دادند که کارشون رو به خاطر یک قطره خون م متوقف کنن.

وقتی اونها با لباس زیرهای مختلف، لباسهای مبدل جنسی یا چیزهای دیگر می اومدند و میخواستند نقشهای اروتیک بازی کنند، ماشین داخل من به کار می افتاد تا جلوی اونها رو بگیره. من از اونها و فانتزی های بیمارشان متنفر بودم. دقیقا مثل وقتی که اونها به پهنای صورت لبخند می زدند و می گفتند که من مثه یک هفده ساله هستم. و این موضوع تغییر نکرد وقتی خودشون ۵۰، ۶۰ یا ۷۰ ساله بودند.

وقتی تو با فواصل مشخص می خواستی که مرزهای من رو با بوسیدن، انگشت کردن، یا درآوردن کاندوم از سرحد بگذرونی – در صورتی که خیلی خوب می دونستی که مجاز نیستی – می خواستی در واقع توان قاطعیت م رو تست کنی و لذت می بردی وقتی من به اندازه کافی صریح نبودم یا کمی صبوری به خرج می دادم. بعدش تو شروع می کردی از این موضوع بیمارگونه استفاده کنی و دفعه بعد برمی گشتی که ببینی چقدر قدرت داری و تا کجا می توانی جلو بری. وقتی بالاخره با قاطعیت می گفتم که به خاطر رعایت نکردن مرزهایم حق نداری دیگه نزد من بیایی تو گلو رو پر باد می کردی و من و نقش من به عنوان تن فروش رو تحقیر می کردی و با من تحقیر آمیز، تهدیدآمیز و نخراشیده و بی ادبانه حرف می زدی.

وقتی تو سکس می خری خیلی واضح چیزهایی رو در مورد خودت، انسان نگری ت و جنسیت ت میگی.

در چشمای من این نشانه ضعف، و ایضا نشانه ی نیاز بیمارگونه ات به قدرت و منزلت اجتماعی ست. تو نشان می دهی که تو حق این را داری. تن فروشان به هر حال هستند. اما می دونی چیه ؟‌

تن فروشان تنها برای مردانی مثل تو هستند. مردانی که نمی توانند یک رابطه سالم و بااحترام با یک زن ایجاد کنند. تن فروشان تنها برای مردانی مثه تو که خیال می کنند حق دارند نیازهای جنسی شان رو در سوراخهای بدن بقیه برآورده سازند، وجود دارند.

تن فروشان تنها برای تو و همفکرانت که ادعا می کنند میل جنسی مردان باید هر وقت اراده کرد به سکس دستیابی داشته باشد، هستند. تن فروشان تنها برای شمایی ست که دید تحقیرآمیز نسبت به زنان دارید و شمایی که بیشتر به نیازهای جنسی خودتون اهمیت می دید تا به رابطه ای که سکس جزئی از اون هست.

وقتی تو سکس می خری نشون دهنده اینه که تو هسته و مرکز میل جنسی ت را پیدا نکردی. دلم حقیقتا به حال ت می سوزه. تو اینقدر متوسط الحالی که خیال می کنی میل و توانایی جنسی به انزال در واژن یک زن غریبه ست. و اگه این زن غریبه در دسترس نبود حتما در خیابون می روندی و به یک زن غریبه دیگه پول می دی که خودتو توی یک لفافه پلاستیکی در سوراخهای تن اون خالی کنی.

تو باید مرد مستاصل و تحقیر شده ای باشی. مردی که قادر به ساختن روابط عمیق و نزدیک، روابطی که درش ارتباط بیشتر از انزال معنی بده، نیست. مردی که هیچوقت از احساساتش حرف نمی زنه و تنها اونها رو در آلت ش کانالیزه می کنه که اون رو از مجرای جنسی ش بیرون بریزه. خیلی هم مردانگی نداری. یه مرد هیچ وقت خودش رو تا این درجه پایین نمی بره که برای رابطه جنسی پول پرداخت کنه.

تا جایی که انسان نگری ت برمیگرده، تصور میکنم حس خوبی در خودت داری. می دونم که ته وجودت وجدان داری و در خلوت نفس ت می دونی که کار غیراخلاقی انجام میدی.

می دونم که برای رفتارت بهانه آورده ای، و حتما با خوشرفتاری با من، مهربون و قابل اعتماد بودن، نخواستن عبور از مرزهای من برای خودت توجیه آوردی. اما می دونی چیه ؟‌ اینها همه چشم پوشی از مسئولیت ت هست.

تو از دیدن حقیقت امتناع می کنی. جوری وانمود می کنی که گویا فقط یک کالا خریدی و تن فروشان رو کسی مجبور به تن فروشی نکرده. شاید حتی فکر می کنی با دادن یک فرصت استراحت و صحبت از آب و هوا وقتی آلت جنسی منو می مالی قبل از اینکه درش فرو کنی، خدمتی به من می کنی. اما این هیچ خدمتی نیست. کاری که تو می کنی تایید سوءظن هایم هست که من ارزشی غیر از این ندارم. که من ماشینی هستم که تنها شایسته اینه که بقیه از جنسیت م سواستفاده کنند.

من تجارب زیادی در تن فروشی دارم. این امر منو قادر کرده که این نامه رو برای تو بنویسم. اما این نامه ای که می توانست وجود نداشته باشه، من می توانستم این تجارب رو نداشته باشم. حتی اگه تو فک کنی که مشتری مهربونی بودی.

هیچ مشتری مهربونی وجود نداره. مشتریان فقط نگاه منفی زنان نسبت به خودشون رو تایید می کنند.

آیا نمی خوای دست منو بگیری و انسانی که پس پشت نقاب تن ام هست ببینی؟‌ بیا با هم آینده رو عوض کنیم. بگذار برای این تغییر، بلند دوستان مان، رئیس هایمان، شرکت هایمان، سیاست مدارهایمان و نه کمتر از بقیه، تن فروشان رو فرا بخوانیم.

بگذار در یک کُر دسته جمعی فریاد بزنیم که رابطه جنسی مربوط به زندگی شخصی ست. بگذار فریاد بزنیم که سکس یک کالا نیست، و می تونه به قیمت انسانی زیادی تموم بشه اگه به شکل کالا دیده بشه. بگذار رو به دنیا فریاد بزنیم که سکس و پول مربوط بهم نیستند. سکس باید در یک رابطه کاملا متفاوت – و دوطرفه – جریان داشته باشه. اون موقع تو دوباره احترام رو از جانب من خواهی داشت و من تو رو به مثابه یه انسان، نه خریدار سکسی که مسحور یک توهم هست، می بینم.

با درودهای دوستانه
تانیا رهم

این مطلب ترجمه ای ست از http://tanjarahm.dk/?p=626

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com