جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: تشکلیابی طبقه کارگر ایران به عنوان اقدامی جمعی علیه شرایط نامساعد کاری، بارها منجر به تحولات عظیمی در ساختار سیاسی و اقتصادی ایران معاصر شده است. اعتصاب هماهنگ صدها نفر از کارگران و کارکنان صنعت نفت پالایشگاههای تهران، تبریز، آبادان، اصفهان و شیراز در شهریور ۱۳۵۷ از جمله برجستهترین نمونه اعتصابهای تأثیر گذار در تاریخ معاصر ایران محسوب میشود که نقش موثری در سقوط سلطنت پهلوی ایفا کرده است. با وجود تأثیرگذاری همیشگی طبقه کارگر ایران در تحولات سیاسی و اجتماعی در یک قرن اخیر، کارگران ایران اما همچنان از حق بدیهی برخورداری از سندیکا و تشکل مستقل در کشور محرومند.
این در حالی است که حتی در کشورهای همسایه ایران نیز، برخورداری از تشکل مستقل برای کارگران، به عنوان یک امر بدیهی پذیرفته شده است.
مجله حقوق ما برای بررسی دلایل نقض سیستماتیک حقوق کارگران در ایران با مهدی کوهستانی نژاد، مشاور کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری و عضو کنگره کار کانادا گفتوگو کرده است.
این مصاحبه در شماره ۲۳۵ مجله حقوق ما منتشر شده است
- در حالی که در کشورهای همسایه نظیر ترکیه داشتن سندیکا یک امر عادی برای کارگران تلقی میشود به نظر شما چرا همین امر عادی در ایران جرم محسوب میشود؟ بهبیان دیگر، چرا جمهوری اسلامی به صورت سیستماتیک از تشکیل سندیکای مستقل کارگران در ایران جلوگیری میکند؟
نخست باید گفت از سال ۱۲۸۵ شمسی تا به امروز و در مقاطع مختلف تاریخی، جریانات کارگری در ایران دارای تشکل و هماهنگی بوده و تشکلیابی یک امر غیر عادی در جامعه ما نبوده است. در ۴۶ سال گذشته یعنی از زمان شکلگیری حکومت جمهوری اسلامی در ایران تا به امروز، یک تضاد و خصومت در درون حاکمیت علیه جنبش کارگری وجود دارد که بخش مهم از آن به مبانی اقتصاد اسلامی که بر مبنای فقه و شریعت شکل گرفته است مربوط میشود. مباحث فقهی بیشتر به ترویج زهد و قناعت مرتبط است و نگاهی قضا و قدری به امور دارند در حالی که تشکلیابی کارگری، امری متعلق به دوران مدرن است که پس از شکلگیریِ نظام سرمایهداری در چهار قرن گذشته در دستور کار کارگران قرار گرفته است و بهویژه در ۲۰۰ سال گذشته نهادهای کارگری نیز به موازات نظام سرمایهداری جهانی تشکیل شدهاند.
حتی نظام سرمایهداری نیز نیازمند آن است تا با یک نیروی متشکل در بخشهای مختلف اقتصادی مواجه باشد. در ایران اما در حال حاضر، ما با یک سیستم اقتصادی که از لحاظ اقتصادی متعلق به دوران بردهداریست و سبک دوران معاصر نیست، مواجهیم و به همین دلیل، تضاد و جدال میان حکومت و کارگران از آغاز تا امروز، پیوسته در حال افزایش بوده است. با توجه به شرایط موجود، حتی نهادهای برساخته جمهوری اسلامی نظیر خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار یا در آخرین نمونه، مجمع عالی نمایندگان کارگران ایران بیشتر به یک طنز شبیه است تا یک واقعیت. بهعبارت دیگر، با یک رویکرد دوگانه از سوی حکومت جمهوری اسلامی طرفیم که بر پیشانی جای مهر دارد و در جیب، پول سبز. این تناقض همواره در نظام جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است. اگر به کشورهای منطقه و سایر نقاط جهان نگاه کنیم، از سریلانکا تا لبنان و حتی افغانستانِ در دوران اشغال، تشکلهای کارگری ایجاد شده است. در کشورهایی نظیر پاکستان نیز شاهد تشکلهای کارگری هستیم و در ترکیه بهعنوان یکی دیگر از کشورهای همسایه، تشکلهای کارگری بیشتر و قویتری وجود دارند چرا که آنها دستکم اقتصاد سرمایهداری را پذیرفتهاند و در چهارچوب این اقتصاد در حال حرکتند.
بهطور خلاصه، تضادی که در درون کشور میان طبقه کارگر و حکومت وجود دارد، ناشی از این است که سران جمهوری اسلامی، کارگر و تشکلهای کارگری را در اصل دشمن خود میدانند. حتی در سالهای اولیه پس از انقلاب و در دهه ۶۰ حدود ۴۵۳ کارگر از همه بخشها از معلم و پرستار گرفته تا کارگرهای در کارخانهها اعدام شدند. از نخستین ماههای پس از انقلاب ۱۳۵۷ و بهویژه از اردیبهشت سال ۱۳۵۹ و بعد از آن اعتراض دسته جمعی کارگران بیکار در اصفهان تا به امروز، کارگران در ایران بازداشت و سرکوب شدهاند. فهرستی از کارگران بازنشسته و بیمار در زندانها که در روزهای اخیر برای کنفدراسیون بین المللی اتحادیههای کارگری فرستاده شده نشان میدهد که جمهوری اسلامی حتی به کارگران بازنشسته و کهنسال نیز به چشم دشمن خود نگاه میکند.
- بهنظر شما آیا کارگران ایران میتوانند بدون وجود سندیکاهای رسمی به حق و حقوق خود برسند؟ در شرایط موجود کارگران چه دستاوردهایی داشتهاند؟
در حال حاضر مسئله بحران سیاسی در ایران به دلیل خیزش دستمزد بگیران در حال پیچیدهتر شدن است. اعتراضات سراسری در سالهای اخیر هم به روشنی ثابت کرده است که جنبش کارگری ایران در جایگاهی قرار گرفته که میتواند طرف مقابل خود یعنی حکومت را به چالش بکشد.
سران حکومت جمهوری اسلامی از سال ۱۳۶۹ که قانون کار را تصویب کردند تا امروز نتوانستهاند (طبق آن قانون که استخدام کارگران را «اجاره کارگران» نامیده بودند) طبقه کارگر ایران را به بردگی بگیرند که این مساله هم بابت ایستادگی کارگران در برابر حکومت بوده است.
یکی از دستاوردهای مهمی که جنبش کارگری ما تاکنون به آن دست یافته و قادر بوده است از آن بهرهبرداری کند، توانمندی در سازماندهی است. بهویژه در شرایط امنیتی فعلی و در برابر رژیم جمهوری اسلامی، کارگران از تمام صنفها، از جمله صنعت نفت، خودروسازی، خدمات عمومی مانند کارگران شهرداری، معلمان و بازنشستگانی که با توجه به شرایط تورم فعلی از دستمزدهای خود راضی نیستند، به اعتراضات ادامه میدهند. برای مثال، دستمزد یک کارگر بازنشسته بهطور میانگین تنها قادر است حدود ۶ تا ۱۲ روز از ماه را تأمین کند. علیرغم سرکوبها، این گروهها همچنان به اعتراضات خود ادامه میدهند. بر اساس گزارشهایی که بهدست ما رسیده، نیروهای امنیتی بهمنظور بازداشت یکی از بازنشستگان معترض، ابتدا بهطور پنهانی محل سکونت او را شناسایی کرده و شبانه به خانه او یورش بردند و بهطور خشونتآمیز او را مقابل چشمان فرزندانش دستگیر کردند.
با وجود تمامی فشارها و سرکوبها، کارگران در ایران به هیچ وجه از اعتراضات خود عقبنشینی نکردهاند و همچنان به مبارزات خود ادامه میدهند. این موضوع نشاندهنده دستاوردی بزرگ است که جنبش کارگری ما بهویژه در شرایط فروپاشی سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه، توانسته است در مقیاس بزرگتر نفسی تازه کند و حرکت خود را ادامه دهد.
با توجه به تجربهها و تحولات جهانی، اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم، حتی در کشورهایی مانند سریلانکا که احزاب کارگری و سوسیالیستی قدرت را در دست دارند، یا بنگلادش که شرایط مشابهی با ما دارد و توانستهاند دستاوردهایی را بدست آورند، باید اذعان کنیم که فشارهای تکنولوژیک و سرکوبهای انجام شده از سوی دولتهای مختلف، بهویژه در چین، که بهطور گستردهای از سیستمهای کنترل سختگیرانه استفاده میکند، عملاً نشان دادهاند که اینگونه سیستمها کارآیی لازم را ندارند. بهطور حتم، سازماندهی و تبلیغ جنبش کارگری ما مسیر خود را بهطور مؤثر ادامه میدهد.
- چشمانداز پیش روی طبقه کارگر ایران چیست؟ آیا به نظر شما این اعتراضات و سازماندهی که به آن اشاره کردید، منجر به تغییرات اساسی در ایران خواهد شد؟
جنبش کارگری در داخل ایران همچنان به مبارزات خود ادامه میدهد، اما وظیفه ما که در خارج از کشور هستیم، به مراتب سنگینتر و دشوارتر شده است. چرا که در داخل کشور، به دلایل امنیتی، امکان بیان بسیاری از مسائل بهطور واضح و روشن وجود ندارد. اما ما که خارج از ایران زندگی میکنیم، با توجه به روابط و امکانات موجود، میتوانیم اقدامات مؤثری انجام دهیم. به نظر من، ما باید از زاویهای دیگر نیروی خود را سازماندهی کنیم و بهسمت مسائلی حرکت کنیم که در دو سال گذشته و پس از آغاز خیزش سراسری “زن، زندگی، آزادی” در ایران مطرح شد. جنبش کارگری ما منشور حداقلی خود را اعلام کرد که بهنظر من، در تاریخ معاصر ما، این منشور بسیار تعیینکننده، ارزشمند و عملی است. مفادی مانند حقوق کار کودک، مسائل دستمزد، حقوق زنان، حقوق همجنسگرایان، ایمنی در محیط کار و موارد مشابه که در داخل کشور دنبال میشوند، همگی در این منشور گنجانده شدهاند.
در داخل و خارج از کشور، ما با نیروهایی مواجه هستیم که هنگامی که از شورای عالی مجمع نمایندگان ایران نام میبریم، افرادی مانند آقای یاراحمدی که خود را نماینده میداند اما در حال حاضر در کشورهای اروپایی مشغول تحصیل است، یا میرغفاری که بهطور رسمی نماینده شوراهای اسلامی کار است، اما در واقع نماینده دولت و نیروهای سرکوبگر محسوب میشود، از جمله افرادی هستند که به سرکوب جنبش کارگری کمک میکنند. در خارج از کشور باید به دو صورت عمل کنیم: اولاً روشنگری و آگاهیرسانی کرده و دوم اینکه دستاوردهای عظیمی را که جنبش کارگری ایران در مجامع بینالمللی ثبت کرده است، معرفی کنیم.
یکی از اسناد مهم، قطعنامه ۲۳۲۳ در رابطه با کشتار خاتونآباد در سال ۱۳۸۳ است. در همان زمان، جمهوری اسلامی ادعا کرد که طبق سند چشمانداز ۲۰ ساله کشور، اقتصاد ایران رو به پیشرفت است. اما در حقیقت، در این سالها، ارزش پول ملی به شدت کاهش یافته و دستمزدها نیز کمتر از گذشته شدهاند. در این شرایط، باید نگاهی دقیق به پیشرفت جامعه کارگری در این ۲۰ سال بیندازیم و ببینیم که سند چشمانداز به کجا رسیده است. متأسفانه، این سند عملاً وجود خارجی ندارد و تنها عدهای از آن بهرهبرداری کردهاند.
با این حال، اسناد مهمی چون قطعنامههای ۲۳۲۳، ۲۵۶۶ و ۲۵۰۸ که توسط نهادهای کارفرمایی ایران صادر شدهاند، به تأسیس مبارزات کارگری ایران در سالهای اخیر اعتبار دادهاند. بسیاری از افرادی که در سرکوب جنبش کارگری نقش داشتهاند، اکنون در خارج از ایران هستند و از پولهایی که از این سرکوبها بهدست آوردهاند، استفاده کرده و خود را بهعنوان اپوزیسیون نشان میدهند. در حالی که دولت و نهادهای خودی کارگری و کارفرمایی در ایران، علیرغم امضای اسناد بینالمللی در مورد حقوق کارگران، هنوز این حقوق را به رسمیت نشناختهاند.
سند چشمانداز ۲۰ ساله به هیچجا نرسیده است، اما جامعه کارگری ایران امروز در موقعیتی قویتر قرار گرفته است. مبارزات کارگران در بخشهای مختلف، مانند انرژی و فولاد، به مراحل جدیدی وارد شده و این خود دستاورد بزرگی است. بهنظر میرسد که با توجه به فشارهای سرکوب، جنبش کارگری ایران توانسته است از این چالشها عبور کند و امید به دستیابی به حقوق خود در آینده را افزایش دهد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.