ما و خواستهای ما در سمینارهای سالیانه مان

شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران
متن سخنرانی در سمینارهای سراسری سالانهی تشکلهای مستقل زنان و زنان دگر و هم جنس گرای ایرانی در آلمان
هلن نصرت
وقتی پس از چند سال وقفه ناشی از اپیدمی و سپس فریاد جنبش زن، زندگی، آزادی که رویایی باورنکردنی برایم بود، از برگزاری سمینار در برلین با خبر شدم، به این فکر کردم که خوب است ببینیم، در این چند دهه ما در این راستا در این سمینارها چه کردیم. حافظه یاری نمیکرد. نوشتهها هم بندرت سندیت پیدا کرده بودند. حتی در سه جلد اسناد سمینارهای آلمان که بهمت دوستان بسیاری گردآوری شده بودند، سخنرانیهای گذشته تر وجود نداشتند. وقتی اسناد را دوباره خواندم، چهل و اندی سال تلاش زنان تبعیدی ایرانی عمدتا در آلمان در برابر چشمانم رژه رفتند. تلاشی که در آن همگی شان حتی خودم را بچشم فرزندانم میتوانستم نگاه کنم.
جرقه تشکیل جنبش مستقل زنان ایرانی با هشدار صمیمانه و پر درد مسعوده آزاد در پاییز سال ۱۳۵۹ (۱۹۸۰)، پس از اجبار سفارت رژیم اسلامی در عکس با حجاب زنان در پاسپورت زده شد. اما پیش از اینکه این حرکت سراسری زنان بویژه در آلمان شکل بگیرد، گروههای زنان ایرانی در شهرهای مختلف در وابستگی و یا عدم وابستگی به احزاب و سازمانها شکل گرفته بودند. (۱)
در هانوفر کمیته مستقل زنان ایرانی و آلمانی از سال ۱۹۷۸ بوجود آمده بود. در برلین غربی هم گروه زنان آزادیخواه چند سالی فعالیت داشت و نشریهای بنام «زن و آزادی » را منتشر میکرد. در فرانکفورت هم اندکی قبل عدهای از زنان ایرانی و آلمانی کمیتهای تشکیل داده بودند، که اولین نوشته بیرونی این کمیته با همان تحمیل عکس با حجاب منتشر شد.
ولی آن دست خط به غایت به جان آمده بر کاغذ نارنجی پایان امید بستن به سازمانهای مترقی و آغازی بر اعتماد به خود و بسج نیروی خود برای حرکتی سراسری، در بین زنان ایرانی شد و در هشت مارس ۱۹۸۱ از سه شهر برلین غربی، هانوفر و فرانکفورت به نام «جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور» در فرانکفورت اعلام موجودیت کرد، که با استقبال فراوان روبرو شده و در ۱۹۸۲ به مجموعه دوازده شهر رسید.
کانونهای پراکندهای که با تجربه سرکوب ویژه زنان در رژیم اسلامی، گاه از خشم و سردر گمی و بدنبال هویت، گاه برای مقاومت و مبارزه جویی و گاه به عادت گذشته «هدایت زنان در راستای سازمان پدر» شکل گرفته بودند، در پیوستن به حرکت سراسری زنان گام نهادند. ولی با همه اختلاف نظرهایی که گروههای پراکنده زنان ایرانی در آلمان داشتند، با اینکه با تجربه بویژه در «اتحاد ملی زنان» برخی به این نتیجه رسیده بودند که هدف زنانی که وابسته به سازمانها هستند از شرکت در حرکتهای مستقل زنان، همواره به «راه راست هدایت کردن آنان است»، باز از همه زنان، حتی فعالین سازمانهای سیاسی هم دعوت شد که به این حرکت مستقل بپیوندند. در این رابطه حتی به زنان سازمان مجاهدین هم پیشنهاد شرکت داده شد، ولی آنان وجود جنبش مستقل زنان را لازم نمیدیدند و در این حرکت شرکت نکردند. اولین نشست با ۵۰ − ۶۰ زن برگزار شد ولی نشستهایی به سیصد نفر هم رسیدند. پیامد نشستها به برگزاری سمینارهای سالیانه سراسری زنان ایرانی در آلمان انجامید که بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ زن در آن تا سال ۲۰۲۰ شرکت میکردند.
اما فعالین زنانی که در این راه قدم نهاده بودند، با تجارب گوناگونی که پشت سر گذاشته بودند، تفکرات گوناگونی را نمایندگی میکردند. طیفی گسترده ایجاد شده بود، از آنها که سالها در خارج از ایران زیسته بودند، بگونهای که زمانی که در انقلاب به وطن باز گشتند، خود را در آن بیگانه احساس میکردند، تا آنان که از خانه و کاشانه خود به کشوری گریخته بودند که حتی زبانش را هم نمیدانستند و با فرهنگش بیگانه بودند.
از یک سو زنانی که پس از سالها تحصیل و کار در یک جامعه نسبتا مرفه فرصت یافته بودند که به حقوق خود پی ببرند و به خواست خود اهمیت بدهند. در سوی دیگر زنانی که در جامعهای رشد یافته بودند که فقر و محرومیت و تفکر مرد سالار غالب، مسایل زنان را بی اهمیت جلوه میداد و کمتر زنی قادر به غلبه بر این فضا و بیان خواست خود میشد.
انقلابی که برای استقلال و پایان دادن به دیکتاتوری شاه در ایران به راه افتاده بود، رژیم توتالیتر اسلامی را به قدرت رسانده بود، که سرکوب زنان از ارکان ایدئو لوژیک آن بود و اعتراض خود انگیخته هزاران زن، به حجاب اجباری رژیم و عدم پشتیبانی سازمانهای سیاسی گوناگون، در ناخود آگاه بسیاری از زنان نطفههای عدم اعتماد به جریانات سیاسی و نیاز به همدلی زنان را نشانده بود.
از سوی دیگر فمینسم در اروپا در دورهای از یک رفاه نسبی عمومی شکل گرفته و گسترش یافته بود. زنان دانشجوی ایرانی با بهره گیری از آگاهی فمینیستی در اروپا به شوق انقلاب به ایران بازگشته بودند، ولی با جامعه و انقلابی روبرو شده بودند که برایشان دور از انتظار بود. بسیاری از آنها در بازگشت دوباره از ایران، دیگر خیال نسخه پیچیدن برای جامعهای که نمیشناختند، نداشتند. ولی سالها دوری از ایران به آنها این امکان را میداد که چنین گسستی را با درد کمتری تحمل کنند. آنها بیشتر در تلاش انعکاس صدای زنان ایران و جلب همبستگی از زنان کشورهای دیگر بودند. در حالیکه زنان سیاسی در ایران آنقدر در درد و رنج مردم تنیده بودند، که براحتی نمیتوانستند، خود را از زندگی و مبارزات آنان کنار بکشند و یا سرخوردگیها در زندگی با رفقای سازمانی، که بی شباهت به رنجهای دیگر زنان ایران نبود، را به فراموشی بسپارند.
حوادث درون ایران، از مبارزه و مقاومت تا همدلی با رژیم در حافظهها باقی مانده بود و بر جامعه زنان ایرانی که به اروپا آمده بودند، اثر میگذاشت. برآیند این المانهای موثر بتدریج در این حرکت یکپارچه دو جریان عمده نظری با نام «جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور» و «تشکل مستقل دموکراتیک زنان ایرانی در اروپا » بوجود آورد.
در هم تنیدگی نظریات افراد در این دو جریان بسیار است، ولی در پلاتفرم آنها خطوط عمدهای را میتوان به روشنی دید. «جنش مستقل» ایدئولوژیهای موجود را دستاورد جامعه مردسالار و آغشته به این ارزش میدانست و خواهان نقد و باز بینی این اندیشهها بود و در این رابطه اندیشمندان چپ را هم مورد نقد قرار میداد. نقد دیدگاه آگوست ببل در زمینه زنان در کتاب «زن و سوسیالیسم» (۲) و یا انتشار کتاب «پدریت غاصب» از آزاده آزاد، که در سال ۱۹۸۴ یکقرن پس از انتشار کتاب «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت » فردریش انگلس و در نقد آن منتشر شد، تلاشی در این راستا و جهت پاسخگویی به مسئله خاستگاه و منشاء تاریخی ستم کشی مشترک ویژه زنان بود. (۳)
«جنبش» همراه با جنبش جهانی فمینیستی در پی ایدههایی بود که نگاهی غیر مردمحور به پدیدهها و پیدایش ستم جنسیتی بیاندازد و مسئله زنان را از دیدگاه «فمینیستی» بررسی کند. بهمین دلیل هم تاکید میکرد که بدنبال ایجاد جنبشی مستقل از کلیه سازمانها و ایدئولوژیهای رایج است و با توجه به تجارب بی ثمر ناشی از وابستگی حرکتهای زنان در گذشته، بهیچوجه نمیخواهد که بار دیگر این حرکت سراسری بازیچه مقولات ایدئولوژیک گردد. (۴)
در حالیکه «تشکل» بطور عمده به جهان بینی چپ پایبند بود. ولی در عین حال با کتابهایی که منتشر میکرد، دغدغه هایش در نارسایی ایدئولوژی مارکسیستی در پاسخ به مسیله زنان را هم نشان میداد. از جمله کتاب «کمونیسم و خانواده» کولنتای. کولنتای از معدود زنان عضو کمیته مرکزی حزب بلشویک بود، که پس از نوشتن کتاب «آزادی جنسی» از قدرت دولتی بر کنار شد و کتاب ممنوعه کولنتای توسط فمینیستها در اروپا امکان انتشار یافت. این انتخاب «تشکل» پیام نافرمانی از سازمان پدر را هم نشان میدهد.
«جنبش » و «تشکل» ریشه ستم دیدگی زنان را دو گونه پاسخ میدادند. «جنبش» واژه «مادر سالاری» جوامع اولیه را تعبیری مردانه از «مادر حقی» جوامع اولیه میدید و بردگی زنان را پیش از ایجاد جامعه طبقاتی و رفع این تبعیض را هم منوط به حذف طبقات نمیدانست.
ولی «تشکل» پیدایش مسئله زنان را با شکل گیری طبقات و حل آنرا هم در از بین رفتن طبقات میدید و زنان را در جامعه سرمایه داری تحت ستم مضاعف تعریف میکرد. اول ستمی که از روی سیستم بر زن اعمال میشود و دوم ستمی جنسیتی که از سوی مردان و در پهنه اجتماع و خانواده بر زن روا میگردد. (۵)
این تفاوت نظر راهکارهای گوناگونی را ایجاد میکردند. زنان «تشکل» عمدتا با هدف تغییر زیربنای اجتماعی، در پی آگاهی زنان طبقه کارگر و پشتیبانی از آنان بودند و آزادی واقعی زنان را تنها در جامعه سوسیالیستی ممکن میدیدند. در حالیکه زنان در «جنبش» برای رفع تبعیض جنسیتی بطور کلی در جامعه سرمایه داری موجود تلاش میکردند.
در همین راستا فعالین «جنبش» که پژوهش آثار فمینیستی را محور کار خود قرار داده بودند، در پی ایجاد نشریهای برای به بحث گذاشتن نظرات موجود در جنبش زنان، مبارزات و ادبیات زنان و حقوق مدنی بودند و در این راستا در ارتباط با نشریه فمینیستی «نیمه دیگر» که از سال ۱۹۸۴ در آمریکا منتشر میشد، یک شماره ویژه از این نشریه را به مسایل زنان در آلمان اختصاص داده و در سال ۱۹۹۳ با نام «اندیشه زنان» در برلین-فرانکفورت منتشر کردند. (۶)
در حالیکه فعالین «تشکل» که خود طیفی را تشکیل میدادند و در آخرین نشست مشترک در سال ۱۹۸۴ اعلام کرده بودند که «فمینیسم دیدگاه مچاله شدهای است که به جای آموزش از تاریخ مبارزاتی خلقهای تحت ستم جهان به فرهنگ و آموزش امپریالیسم جنایت کار تسلیم شده است.» آنها هم با باور به وجود ستم جنسیتی، در سال ۱۹۸۶ پیشنهاد ایجاد نشریه «زنان سوسیالیست» را در هانوفر مطرح کردند. (۷) انتشار آوای زن که در ابتدا در سال ۱۹۹۱ در نروژ و سپس از درون سمینارهای آلمان پی ریزی و در سوئد منتشر شد، را میتوان در راستای نظر زنان سوسیالیست دید. آوای زن تا سال ۲۰۱۷ بصورت چاپی ۹۱ شماره منتشر شد و سپس دیجیتال به کار خود ادامه داده است.
تفاوت دو نگرش خود را در تفاوت ساختار حرکت نشان میداد. «جنبش» بدنبال ساختاری باز بود، تا بتدریج به چهارچوبهای واقعی خود دست یابد. تفکر فمینیستی را بمفهوم حرکت از خواستههای ویژه زنان میدانست و خواهان ارزیابی و به زیر سیوال بردن تمام ارزشهای اجتماعی، فرهنگی، علمی، تاریخی، فلسفی، همه ارزشهایی که در سیستم پدر سالاری شکل گرفته بودند، بود و تلاش بر این داشت که حرکت جمعی زنان با تکیه بر خرد و تجربه خود فصل نوینی را در مبارزات زنان ایرانی ایجاد کند. «جنبش» در عین دامن زدن به نظریات فمینیستی و ضدیت با رژیم اسلامی، خود را در شرایطی نمیدید که سرنگونی رژیم را در برنامه داشته باشد و یا رسالت آگاه کردن زنان ایران را بدوش بکشد، از اینرو برای نوشتن یک منشور، که بیشتر مبنای اتحاد عملی میتوانست باشد، ضرورتی نمیدید.
در حالیکه در «تشکل» فعالینی که در سازمانهای سیاسی گوناگون فعالیت داشتند، تشکل یابی خود را ابزاری برای چالش رژیم میخواستند و برخی از آنان حتی برایشان مسئله زنان بیشتر ابزاری برای ایجاد چالش و سرنگونی رژیم بود. آنها با مسئله منشور هدف دیگری را هم دنبال میکردند، تلاش در جهت سازماندهی مستقل زنان برای مبارزه دوشادوش با مردان بر علیه رژیم اسلامی. هدفشان از استقلال هم، استقلال تشکیلاتی از سازمانهای موجود بود نه نظری و حتی برخی سخنرانی هایشان گاه تفاوتی با اعلامیههای سازمانهایشان نداشت.
البته آنزمان همه آنچنان در حوادث و التهابات ایران آغشته بودند، که تفاوت چندانی بین زنان عضو سازمان با غیر سازمانیها نبود. گاهی یک عضو سازمان نظرات مستقل تری را بیان میکرد. نه «جنبش» کاملا یکپارچه بود و نه «تشکل». از هر دو این جریان بیشتر از تمایل غالب میشود صحبت کرد، چون بیشتر فعالین این دو جریان از جریانات چپ برخاسته بودند. مثلا در برخی از سخنرانیهای «جنبش» نقل قولهایی از لنین هم وجود دارد. (۸)
نکته دیگر اینکه «جنبش» با تاکید بر اینکه در سالهای ۱۹۶۸ جنبش زنان در اروپا با تکیه بر مسائل مربوط به زنان و مبارزه در راه آن توانست پرچم دار بخشی از مبارزات دموکراتیک دوران خود و موفق گردد، خواهان همبستگی همه زنان ایرانی در جهت رفع تبعیض جنسیتی بود. در حالیکه «تشکل» بیشتر در پی گرد آوری بخش به زعم خود انقلابی زنان و یا در پی سازماندهی آنان در جهت اهداف زنان محروم بود و رادیکالیسم در این دو جریان معانی مختلفی پیدا میکرد. رادیکالیسم در «جنبش» در آزادیهای جنسی تعریف میشد، در حالیکه «تشکل» که بیشتر عدالت اجتماعی و سرنگونی رژیم اسلامی را هدف داشت، رادیکالیسم را در «انقلابی گری» میدید.
هشتمین سمینار مشترک در سال ۱۹۸۳ به بررسی دو دیدگاه کلی اختصاص داده شد و در سمینار مشترک در ۱۹۸۴ دو جریان به جدایی رسیدند. این جدایی نه به مفهوم دشمنی، بلکه به مفهوم استقلال از یکدیگر و آزادی عمل هر گروه در پیشبرد ضرورتهای تعیین شده گروه بود و همکاری در صورت لزوم را هم نفی نمیکرد. البته این خواست در عمل کاملا بدون تنش هم پیش نرفت، ولی در عین حال با حضور برخی فعالین «جنبش» در سمینارهای سراسری بعد از جدایی، برای بسیاری از زنانی که پس از سالهای ۱۹۸۴ به سمینارها پیوستند، اختلافات گذشته محسوس نشدند.
باید توجه کرد که آنزمان حتی در بین نیروهای چپ، که خواهان برابری حقوق زن و مرد بودند، جنبش فمینیستی با مارک رفرمیسم منفی تلقی میشد. ارزش گذاریهای جامعه مردسالار آنقدر در بین زنان هم درونی شده بود، که در بسیاری از جریانات، زنان فعال از اینکه دستیار مردان سیاسی و یا حتی تایپیست نظریات انها باشند را به فعالیت در یک گروه زنان ترجیح میدادند.
اما تجربه انقلاب ایران و موقعیت زنان، هر دو جریان عمده زنان را به این امر رسانده بود که روی واژه «مستقل» وآرم فمن در حرکت خود تاکید کنند. واژه «مستقل» اما برای سازمانهای سیاسی که همیشه به مسیله زنان بعنوان مسیلهای فرعی نگاه کرده بودند، چندان خوش آیند نبود چون آنان عادتا خواستهای زنان را زیر مجموعه اهداف خود میخواستند و این واژه بمفهوم از دست دادن کنترل و نفوذ شان بر روی زنان بود. حتی کنفدراسیون دانشجویی خارج از کشور در فعالیت بیست ساله خود، نه تنها برخوردی جدی به مسئله زنان نداشت بلکه به زنانی که چنین مسائلی را درون آن مطرح میکردند، مهر «انحرافی» و یا جویای « آزادی بورژوایی » میزد.
حرکت مستقل زنان آنزمان در بین سازمانهای مختلف سیاسی خارج از کشور هم موجی ایجاد کرده بود. ولی موجی که در سطح ماند. با اینکه بسیاری از زنان فعال در سازمانهای سیاسی تلاش کردند توجه به حقوق زنان را در این سازمانها تقویت کنند، باز این مسئله عمق چندانی پیدا نکرد، مسائل زنان جاذبهای برای بیشتر مردان سازمانی نداشت و بسیاری از آنان، مانند بسیاری از مردان روشنفکر ایرانی هرگز نوشتههای فعالین زنان را نخواندند و از چگونگی خواست زنان باخبر نشده و یا به آن اهمیت ندادند.
پس از جدایی «جنبش» در کنار ترویج دیدگاه فمینیستی، از روند خود یابی به خودیاری رسید و با استفاده از امکانات دولتی به ایجاد مراکز مشاوره و کلاسهای مختلف برای کمک به زنان پناهنده بویژه ایرانی دست زد. رد سلسله مراتب در دفتر مشاوره زنان «جنبش» از جمله ویژگیهای این مراکز بود.
از جمله فعالیتهای بین المللی «جنبش» همکاری فعال با مرکز بین المللی زنان منا (خاورمیانه وشمال آفریقا) (۹) و اولین کنگره شان در ۱۹۸۴ در شهر فرانکفورت بود. این کنگره نقطه عطفی در جنبش فمینیستی آلمان بود. پس از تشکیل این کنگره بود، که پروژههای زنان به همت زنان آسیایی– آفریقایی در دیگر شهرهای آلمان بوجود آمدند. (۱۰)
«جنبش» مستقل زنان ایرانی پس از برگزاری چند سمینار در زمینه جنسیت، نژاد پرستی و چندین کتاب و جزوه به زبانهای فارسی و آلمانی بتدریج در جنبش فمینیستی آلمان ادغام شد و به پیشبرد خواستهای زنان غیر سفید و طرح مسائل آنان در این جنبش پرداخت. برای نمونه پیشنهاد «به رسمیت شناختن دلایل فرار زنان تنها به لحاظ جنسیت آنها» به برگزارکنندگان کنفرانس پناهندگان، که در مارس ۱۹۸۸ در بوخوم برگزار شد، از سوی جنبش بود. «جنبش» از سمینارهای سراسری کناره گیری کرد ولی موجهایی که در بین زنان ایرانی به راه انداخته بود، بستر ایدهها و حرکتهای مستقل زنان در این سمینارها شدند.
پس از جدایی برگزاری سمینارهای سراسری را فعالین «تشکل»ها بعهده گرفتند. موج زنان تازه از راه رسیده که نیاز به فضایی برای طرح مسائل و سرخوردگیهای خود داشتند، همراه با کسانی که خواهان جدایی نبودند، بستری برای ادامه سمینارها شدند و سمینارها با نام «تشکل مستقل دموکراتیک زنان ایرانی در اروپا » ادامه یافتند. سازماندهندگان در ژانویه ۱۹۸۴ اعلام کردند که «این تشکل، تشکلی است مستقل از سازمانها وگروههای سیاسی که مبارزهی زنان را در ارتباط تنگاتنگ با مبارزات تودههای تحت ستم میداند و همچنین تشکلی است دموکراتیک، زیرا در بر دارندهی نظرات متفاوتی میباشد.»
برخی گروههای زنان ایرانی مانند انجمن زنان ایرانی در کلن که از سال ۱۹۸۶ تاسیس شده بود و انجمن زنان پرتو که در سال ۱۹۹۵ شکل گرفته بود، در سالهای آتی در برگزاری سمینارها همکاری نمودند. سمینارها که تا آنزمان عمدتا در شهرهای هانوفر، فرانکفورت، برلین برگزار میشدند، بتدریج در کلن، دورتموند، برانشویگ، هامبورگ و دیگر شهرهای آلمان هم برگزار شدند.
مباحث سمینارها هم بر محور مسائل زنان محروم و مبارزه طبقاتی باقی نماند و زمینه متنوعی از گفتمان جنسیتی، اخلاقیات و تابوهای جنسی، سکسوالیته تا قدرت، خشونت، لائیسیته، زبان، بنیاد گرایی، نژاد گرایی و اسلامیسم را در بر گرفتند. تجربه زندگی در جامعه آلمان و شناخت بیشتر اندیشههای آزادیخواهانه مضمون سمینارهای سراسری را دستخوش چالشهای بسیاری کرد. منشور «تشکل» هانوفر هم از این چالشها برکنار نماند. در منشور اولیه «تشکل» هانوفر که در سال ۱۹۸۴ تهیه شده بود، در لغو همه قوانین ارتجاعی رژیم اسلامی که بترتیب نام برده شده بودند، نامی از حجاب اجباری نبود. اجباری که جرقه به راه افتادن چنین حرکت سراسری شده بود. در حالیکه در منشور دومشان که در سال ۱۹۹۷ تصویب شد. فعالین «تشکل» هانوفر با نقد دیدگاه گذشته، نه تنها آزادی انتخاب پوشش را بصورت بندی جداگانه آورده بودند، بلکه از حق انتخاب آزادانه هرشکل مرسوم و غیر مرسوم رابطه و زندگی مشترک دفاع کرده و خواستار به رسمیت شناختن حقوق کودکان در این روابط و همچنین غیر قانونی شدن کودک همسری شده بودند. انجمنهای محلی هم دستخوش تحول شدند. برای نمونه انجمن زنان ایرانی کلن، پس ازنزدیک به یکسال هم اندیشی، در سال ۲۰۰۱ اساسنامه و سازماندهی درونی بدون سلسله مراتبی را به تصویب رساند و در اساسنامه اش از حق زنان در اختیار کامل بر جسم خویش (سقط جنین) و نوع زندگی جنسی دفاع کرده و تبعیض علیه همجنسگرایان را محکوم نمود.
بمرور دیگر تنها برگزاری سمینارها در برگیرنده خواستهای زنان شرکت کننده نبودند و بتدریج سمینارها زمینه ساز حرکتهای جمعی گوناگونی از درون خود شدند. در شهر هانوفر در کنار زنان «تشکل» جمع جدید زنانی به نام «همایش زنان ایرانی» شکل گرفت، که در سمینار سراسری ۲۰۰۰ اینگونه معرفی شد: « از جایگاه زن مهاجر و تبعیدی، ما در فوریهی سال ۱۹۹۶ در شهر هانوفر، جمعی متشکل از زنان مستقل ایرانی با نام «همایش زنان ایرانی» به وجود آوردیم که تاکنون تلاش کرده است، تشکلی سنتی و کلاسیک نباشد، بلکه گوناگون، ناموزون و غیر هرمی سازمان یابد و حرکت کند. این مجموعه دو هدف اصلی را برابری و رهایی دو جنس در سطح جهانی و برابری زنان مهاجر و پناهنده با زنان بومی را (در جامعه میزبان) با هم دنبال میکند.» همایش سپس به انتشار «گاهنامه» زنان پرداخت که تلاشی برای میدان دادن به زنان در قلم زنی بود و سخنرانیهای سمینارها را هم انعکاس میداد. «همایش» از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۲۰ نود و هشت شماره گاهنامه را منتشر کرده است.
در سمینار نوامبر ۱۹۹۹ برلین، تم همجنسگرایی با عنوان «اخلاقیات و تابوهای جنسی» مطرح شد و سال ۲۰۰۱ پیشنهاد شد که بدلیل حضور فعال زنان همجنسگرا در سمینارها و برای مبارزه با تابوی همجنسگرایی، این واژه به نام سمینار اضافه شود. این تغییر نام بعد از چند بار بحث و میز گرد در سمینار ۲۰۰۴ در کلن به رای گذاشته و تصویب شد. نام سمینار در سال ۲۰۰۵ به «سمینار سراسری سالانهی تشکلهای زنان و زنان دگر – و هم جنسگرای ایرانی» تغییر کرد. «تشکل» هانوفر به دلیل اعتراض به شیوهی تغییر نام و محتوایش طی نامهای از سال ۲۰۰۵ از برگزاری سمینارها کناره گیری کرد ولی برخی فعالین آن بطور فردی در سمینارها حضور داشتند. تعدادی از فعالین سیاسی زنان در دیگر شهرها هم در اعتراض به وارد شدن نام همجنسگرایان از شرکت در سمینارها خودداری کردند.
در سمینار سال ۲۰۰۳ در شهر برانشوایگ شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی پایه ریزی شد. این شبکه موجودیت خود را چنین اعلام کرد: «مبارزه این”شبکه” مبارزهای برای رهایی از قید ستم جنسی است. حکومت جمهوری اسلامی اساسیترین مانع بر سر راه زنان برای رسیدن به برابری حقوقی و ابراز وجود مستقل اجتماعی است. در چنین شرایطی ما حمایت از کلیه اقدامات و حرکاتی که فرودستی و تحقیر زن را مردود شمرده و برای برابر حقوقی آنها با مردان تلاش میکند را از وظایف خود میدانیم.» این شبکه بعنوان گام اول و محور اساسی فعالیتش، مقابله با خشونت ساختاری علیه زنان را انتخاب نمود. شبکه سراسری سایتی به زبان فارسی و برای نوشتار زنان راه اندازی کرده بود. (۱۱)
در سال ۲۰۰۷ پس از تشکیل کمپین یک میلیون امضا در داخل ایران و رو آوری زنان داخل کشور به اجرای کنوانسیونهای بین المللی حقوق زنان، بجای کسب تایید از مراجع تقلید، شبکه یین المللی همبستگی با مبارزات زنان در ایران در شهر کلن پایه ریزی شد. در اطلاعیه شبکه آمده بود: «در چنین شرایط خطیری، ما جمعی از زنان ایرانی در خارج از کشور، که سال هاست برای اعتلای موقعیت زنان مبارزه میکنیم، بر آن شده ایم که در عین حفظ استقلال نظری خود، قدمهای هماهنگی برای حمایت هر چه مؤثرتر از اهداف برابری خواهانه جنبش زنان در ایران برداریم.»
این شبکه با شناساندن چهرههای فعال زنان داخل به افکار عمومی جهانی کوشید، مانع از سرکوب رژیم اسلامی در مورد آنان بشود. امضا کنندگان اولیه این شبکه را پنجاه تن از فعالان زنان در اروپا و آمریکای شمالی تشکیل میدادند. «شبکه همبستگی» در مبارزه با اجبار «حجاب» بعنوان نماد انقیاد زنان، گروه کاری «مقابله با حجاب» را راه اندازی کرد، این گروه با برگزاری پالتاک و آکسیونهای اعتراضی و تقویت صدای اعتراضی «مبارزه با حجاب کودکان» در آلمان فعالیت خود را ادامه داد.
«شبکه همبستگی» سایتی شش زبانه به آلمانی، انگلیسی، ترکی، فرانسه، فارسی و کردی پایه ریزی کرد که بارها مورد حمله سایبری رژیم اسلامی قرار گرفت و اخیرا بصورت ناقص بازسازی شده است. این سایت بیشتر بعنوان آرشیوی از فعالیتهای زنان ایران در داخل و خارج از کشور از سال ۲۰۰۷ نگهداری میشود. (۱۲)
در جریان شکل گیری شبکه همبستگی، ایمیل لیست مشترکی به نام ایران فمینیسم هم راه اندازی شده بود که بستر مباحث و همکاریهای زنان در خارج از کشور بود. این ایمیل لیست با گسترش مدیای جدید همچنان با ۱۶۶ عضو کم و بیش ارتباطی قدیمی بین زنان فعال در خارج از ایران باقی مانده است.
در نوامبر ۲۰۱۰ اولین نشست سراسری زنان لزبین ایرانی در حوالی شهر فرانکفورت، با حضور ۱۷ زن لزبین ایرانی از کشورهای آلمان، هلند، سوئد، فرانسه، انگلستان و ایران برگزار شد. آنها از تجارب خود، فشارهای خانواده و اجتماع و از ضرورت فرهنگ سازی در این زمینه صحبت کردند و در پایان در ایجاد وب سایتی به نام شش رنگ به توافق رسیدند. (۱۳)
بنیاد پژوهشهای زنان ایران که از سال ۱۹۹۰ در آمریکا شکل گرفته و سی کنفرانس سالیانه در کشورهای گوناگون آمریکا، کانادا و اروپا بکمک فعالین محلی برگزار کرده است، سه کنفرانس خود را توسط فعالین سمینارهای سراسری در آلمان برگزار نمود. سال ۲۰۰۴ در برلین، تحت عنوان « نقش اجتماعی جنسیت در روند مدرنیته در ایران»، سال ۲۰۰۹ در هانوفر با عنوان « بنیاد پژوهشهای زنان ایران در متن تجربهی جنبش زنان ایران بعد از بیست سال»، و سال ۲۰۱۳ در کلن با عنوان «زن، تن و اختیار». در این کنفرانسها که پلی بین کنشگران، پژوهشگران و هنرمندان در عرصه حقوق زنان در داخل و خارج از کشور بوجود آورده بود و همواره چندین سخنران از ایران داشت، بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ نفر سه روز شرکت میکردند. این تلاشها نه تنها پیوندی با مبارزین زنان داخل ایجاد مینمود و شبکه سازی بین فعالین زنان ایرانی در کشورهای گوناگون را ممکن میساخت، بلکه بادعوت از یک سخنران فمینیست از کشور میزبان آشنایی و همکاری بین فعالین زنان ملل گوناگون را هم ممکن نموده بود.
شاید یکی از آخرین فعالیتهای مشترک فعالین سمینارها را بتوان در سال ۲۰۱۹ در ترجمه جمعی کتاب شکنجه سفید نرگس محمدی به آلمانی و کمک به انتشار و شناساندن مبارزات او و دیگر زنان زندانی سیاسی ایران به جامعه آلمان نام برد. انتشار این کتاب با جنبش انقلابی اخیر همزمان و تحت نام زن، زندگی، آزادی منتشر شد.
اینها شمهای از پر رنگترین تلاشها در روند سمینارهای سراسری در آلمان بودند. برای آگاهی نسل جوان یا کسانی که با آنها آشنا نشدند. ما زنانی بودیم که در جامعه مرد سالار و قدرت محور نیاز به یک جمع زنان را برای هویت یابی و برون رفت از خودبیگانگی احساس میکردیم. تلاش ما با همه قوتها و کاستیها با این امید بود که حق انسانی زنان به رسمیت شناخته شود و آزادی زنان برای تعیین سرنوشت خویش در جامعه ایران تحقق پذیرد.
برلین – اول فوریه ۲۰۲۵
منابع:
۱- اسناد سمینارهای سراسری – جلد ۲ صفحه ۲۲۷ – در آستانه سی سالگی جنبش فمینیستی زنان ایران، شهین نوایی
تاریخچه جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور (آلمان) ایراندخت آزاده
۲ – ببل/ زن و سوسیالیسم- ص. ۱۸ و ص. ۳۲۱ اسناد سمینار سال ۱۹۸۳- ص.۷۶
۳ – این کتاب بصورت فایل در لینک زیر در دسترس است:
https://iran-women-solidarity.net/?p=3543
۴ – اسناد سمینارهای سراسری – جلد ۱-گزارش هشتمین سمینار، ص.۹۰
۵ – اسناد سمینار سال ۱۹۸۳ تشکل فراکفورت
۶ – شمارههای نیمه دیگر در«آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران» در لینک زیر در دسترس است:
https://www.iran-archive.com/fa/taxonomy/term/1282
۷ – نامه از پاریس اسناد سمینار سال ۱۹۸۵ ص. ۱۳۸
۸ – سخنرانی جنبش مستقل درفرانکفورت- سال ۱۹۸۲ اسناد جلد ۱/ صفحه ۲۴
Middle East and Northern Africa – ۹
۱۰ – گزارش کار مرکز بین المللی منا- زری سردانی – اندیشه زنان ص.۲۰۴
http://www.shabakeh.org/ – ۱۱
https://iran-women-solidarity.net/ – ۱۲
https://www.6rang.org – ۱۳
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.