جنبش دانشجویی جنبش آرمانخواهانه و عدالتجویانه رمانتیکی علیه قدرت و هژمونی غالب است که همزاد سرمایه داری است اما با آن نخواهد مرد! جنبش پویایی جامعه است در مبارزه با ایستایی نظم و انضباط قدرت بورژوایی تجلی یافته در دولت؛ و تا آن گاه که پویایی و عصیان انقلاب به سکون نظم دولتی فرو کاسته نشده تحمل پذیر است و از آن پس از فراز جلال و جبروت مقام دولتی تهی از عقلانیت است. عصبیتی است بر رنجی رمانتیک که بر جنبش چیره میگردد.
نفی هر آن چه دائمی است و اقبال به هر آن چه نو و زاینده است، نوجویی و نواندیشی هم چون ستیز با کهنگی دو بال پرواز آن است و آن چه خصلت پیشگامی به آن میبخشد رابطهی ضعیف جنبش با عقل معاش و عافیت طلبی و عاقبت اندیشی است.
من در این بحث کوتاه بدون این که وارد مقوله حوزه های سیاسی و اجتماعی و مدنی حنبش دانشجویی بشوم تنها با این گزاره که جنبش دانشجویی اساساً از دل سرمایه داری که با انقلاب فرانسه آغاز شد بیرون آمده است، یعنی وابسته است به پیدایش دولت- ملت و دولتهای ملی که تا پیش از ظهور سرمایه داری نمیتوانسته است وجود داشته باشد، به ادامه بحث میپردازم که این جنبش نیز به لحاظ کارکرد سیاسی هم چون سایر جنبشهای اجتماعی و سیاسی خواسته یا نا خواسته در برابر دولتهای سرمایه داری قرار میگرفتند. جنبشهای دانشجویی هم چون یکی از نهادهای جامعه مدنی دارای موقعیتی متناقض هستند. از یک سو پویا و دگرگونی خواه و ضد هژمونی هستند و از سوی دیگر به دلیل موقعیت طبقاتی نامشخص دارای حرکت پاندول وار گاهی به سوی قدرت و گاهی در جهت نفی آن در حرکت هستند. همان گونه که جنبشهای سیاسی در ذات خود متناقض هستند جنبش دانشجویی نیز به لحاظ ارتباط با حوزه سیاسی و جنبشهای سیاسی متنافض است؛ عملاً پویایی جنبش انقلابی را به ایستایی وآرمان های دور و دراز را به روزمره گری و عمل گرایی تقلیل میدهد مگر توسط دولت سرکوب یا مهار گردد. از سوی دیگر دانشجویان در ذات خود انقلابی و شورش گر هستند زیرا تا زمانی که دانشجو هستند رابطه شغلی مشخصی با بازار و اقتصاد یا به طور کلی بده بستانی با اقتصاد کشور ندارند. آنها یا در دانشگاه های دولتی یا در پلی تکنیک ها که مستقیم یا غیر مستقیم از صنایع تغذیه میشوند در حال تحصیل هستند تا برای ورود و استثمار در بازار کار آماده شوند. اما پس از ورود به دانشگاه در مییابند از آن زندگی اتوپیایی که در ذهن خود تصور میکردند خبری نیست و آن زندگی آرمانی و رویاهایی که پیش از ورود به دانشگاه داشتند در عمل در زیر هژمونی و سلطه آموزشی دولت در دانشگاه که از راه های گوناگون هم چون سیستم نمره دهی و امتحانی اعمال میشود دود شده و واقعیت سخت و دردناک آنها را از خود بیگانه کرده و آماده شورش و طغیان علیه وضع موجود میشوند.
با این مقدمه کوتاه گذاری بسیار فشرده به تاریخ جنبش دانشجویی می کنیم.
جنبش دانشجویی در ایران
جنبش دانش جویی ایران را با کمی مسامحه بر پایه نوع سازمانیابی و آرمانی آن میتوان به چهار دوره کلی تقسیم کرد:
۱- از پس از انقلاب مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰
۲- از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
۳- از کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷
۴- پس از انقلاب[۱]
۱- پس از انقلاب مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰
جنبش دانش جویی ایران و پایه گذاری آن درزمانی روی داد که سالها پیش از آن ایران وارد عصر نوینی (پس از انقلاب مشروطه) گردیده و بحثها و مجادله های داغ و آتشین و ناپخته نخستین پیشگامان عصر نوزایی ایران به دوران پختگی خود رسیده و افکار و اندیشه های نوجویانه در پیوند با اندیشه های برابری خواهانه در نزد روشن فکران و بخشهایی از شهرنشینها قوام یافته بود. گرچه میتوان پایه گذاری جنبش دانشجویی ایران را میتوان به سالهای دورتر یعنی به دورانی که امیرکبیر نخستین دانشجویان را برای کسب علم و دریافت راههایی برای غلبه بر عقبماندگی ایران در برابر دانش سیاسی و اقتصادی و تکنولوژیک غربی به اروپا فرستاد به عقبتر برد.[۲] زیرا این حرکت در واقع نخستین تلاشها برای رواج و دریافت مفهوم ملت و ایجاد دولت ملی بود که زاییده انقلاب فرانسه و تمدن سرمایه داری در جهان به شمار میآمد. چرا که مشروعیت دولت ملی از دل ملت در میآید و دولت ملی نیاز به نهادهایی دارد که توسط آنها بتواند گروه های نخبه ای را پرورش دهد و کار حرفه ای سیاسی و به طور کلی حکومت را به آنها به سپارد. این جریانهای درونی به تدریج با انسداد سیاسی دولت فئودالی واپسگرا به انقلاب مشروطه منتهی گردید. تا این که این نیاز و خواسته ملی تشکیل دولت ملی بدون توجه به ملت توسط ارتجاع سخت جان به حکومت رضاشاه منجر گردید. دولت رضاشاه چه برای نشان دادن عظمت و قدرت خود و اعمال قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی و چرخاندن چرخ دیوانسالاری مدرن به ناچار به تاسیس و گسترش دانشگاه برای تربیت نیروهای نخبه و اعزام دانشجو به خارج- عمدتاً به اروپا- ادامه داد. اما تربیت نیروهای یقه سفید برای اعمال قدرت مطلقه دولت بر ملت با ذات دولت ملی تناقضهای آشکار داشت که به روشنی و صراحت از همان آغاز در جنبش دانشجویی ایران تجلی یافت. دانشجویان ایرانی در اروپای انقلابی و ناآرام سالهای آغازین سده نوزده میلادی به سرعت به افکار و ایدههای انقلابی چپ گرایش یافته و گروه گروه به حزب کمونیست ایران که آن زمان در اروپا فعال بود پیوستند.[۳]عده ای نیز به جریانهای لیبرالی و آزادیخواهانه غربی گرایش یافتند و عده کمی به ایران برای خدمت در دستگاه رضاشاه بازگشتند.
جنبش دانش جویی ایران از همان آغاز با بینشی روشن نسبت به آن چه که در جامعه وجود داشت بنیاد یافت. روحیه ذاتی شورش گری و آرمان گرایی دانشجویی را همراه با دورنگری انقلابی گرانه و عدالتجویانه به همراه داشت. هم ضد قدرت بود و هم برای آینده برنامه داشت. جنبش دانش جویی ایران از همان آغاز با درآمیختن روحیه ساختارشکنانه و ضد قدرت سرشتی خود با گفتمان مارکسی از قدرت، نوک تیز حمله خود را متوجه سرمایه داری و نمودهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی آن کرد. دانش جویان پیشرو ایران که در اروپا با افکار انقلابی آشنا شده بودند بخت این را یافتند که از دامن گروه ۵۳ نفر بیرون بیایند. ارانی که خود یکی از دانشجویان ایرانی اعزامی به آلمان بود[۴] ضمن تأثیر پذیری از جنبش کارگری وایمار که در آن دوران یکی از قدرتمندترین جنبشهای کارگری اروپا بود همزمان علیه استبداد در ایران در میان مهاجران و دانشجویان ایرانی مقیم برلین فعالیت داشت که از آن جمله میتوان به سازمان دهی “فرقه جمهوری انقلابی” که سازمانی برای مبارزه با استبداد پیش از رسیدن رضاشاه به سلطنت بود اشاره کرد. این سازمان در زمانی که بسیاری از مبارزان مشروطه و روشنفکران ایرانی در دام رضاشاه افتاده بودند و از وی برای رسیدن به قدرت حمایت میکردند برای جلوگیری از اعلام پادشاهی رضاشاه توسط ارانی و همفکران وی تشکیل شد. وی هم چنین در این زمان تشکیلات صنفی به نام “انجمن ایران” را در آلمان طبق قوانین جمهوری وایمار تشکیل داده بود که امور صنفی دانشجویان ایرانی مقیم این کشور را پی
گیری میکرد.
جنبش دانشجویی ایران را در سالهای آخر حکومت پلیسی رضاشاه به شکل رسمی بنیاد یافت که ویژگی بارز آن خصلت ضد فاشیستی آن بود. این جنبش اگر چه از سوی دستگاه حکومتی رضاشاه به شدت سرکوب شد اما توانست حرکتهایی را در ضدیت با دیکتاتوری در دانشگاه های ایران صورت دهد[۵] و به واسطه همین پیشینه انقلابی نقش پررنگ خود را در سالهای جنگ دوم و ورود متفقین به ایران به خوبی ایفا کرده و همزمان سیاست پیشرو و مترقیانه صلح خواهانه و عدالتجویانه خود را در پیوند با جنبش کارگری و ملی و ضرورت حفظ تمامیت ارضی و گسترش و تثبیت همبستگی ملی ایران و مبارزه صنفی برای کسب علم ایفا کند.
۲- از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
با سقوط استبداد رضاشاهی و آزاد شدن جان به در بردگان زندانیان سیاسی از زندانها و بازگشت تبعیدیها سازمانها و احزاب فراوانی با ایدئولوژیهای ماورا چپ تا طرفداران فاشیسم و استعمار بریتانیا و امپریالیسم تازه نفس آمریکا در ایران هم چون قارچ پس از رگبار بهاری رویید. بازماندگان گروه ۵۳ نفر با تشکیل و تاسیس حزب توده ایران توانستند به سرعت از یک گروه کوچک به یک حزب سراسری با ایدئولوژی مشخص و موضع گیریهای روشن و آشکار به حزبی سراسری تبدیل شده و به یک جریان اثر گذار در جامعه ایران آن روز بدل شوند. یکی از شاخه های قدرتمند و تأثیر گذار این حزب شاخه دانشجویان و جوانان آن بود که همراه با طرفداران جو دانشگاه های کشور را زیر سلطه بی منازع خود داشتند. ناگفته نماند که هواداران جبهه ملی نیز در دانشگاه ها فعال بودند اما حضور این دسته حضوری تدافعی در برابر هواداران حزب توده بود.[۶].در این سالها دانشجویان و جنبش دانشجویی ایران پویاترین و گستردهترین سالهای فعالیت خود را با انجام فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و تبلیغی داشته و تأثیر به سزایی در استعمارستیزی و به ثمر رسیدن مبارزه برای ملی شدن نفت ایران و هم چنین حمایت از اعتصابهای کارگری داشتند. خصلت مهم این دوره جنبش دانشجویی ایران استعمار و امپریالیسم ستیزی، ضدیت با دیکتاتوری و فاشیسم و پیشگامی در راه کسب حقوق ملی ایران بوده است.
۳- از کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷
جنبش دانشجویی ایران در همه سالهای حکومت کودتا با راه اندازی اعتصابهای دانشجویی و پیوند آگاهانه این اعتصابها با مبارزه کارگران و ملت ایران هرگز از اصول خویش که قدرت ستیزی و تحرک و پویایی بود دست برنداشت. اگر چه برخی جریانهای افراطی برای رویارویی با سکون و به تحرک واداشتن جامعه با تاکید بیش از حد نه بر جنبش دانشجویی بلکه بر دانشجویان برای سربازگیری و تبدیل دانشگاه ها به بریگادهای سرخ و به راه انداختن جنگ چریکی همسان برخی جریانهای جهانی مانند آنارشیستها و طرفداران جنگهای چریکی مرتبط با چین و کوبا موجب انحرافهایی در جنبش دانشجویی ایران در سالهای پیش از انقلاب شدند. اما در مجموع جنبش دانشجویی ایران همواره و در همه سالهای کودتا با پیوند مبارزه صنفی با مبارزه سیاسی و هم چنین حساسیت نسبت به رویدادهای جهانی مانند جنگ ویتنام، انقلاب کوبا و جنبش چریکی در آمریکای لاتین، مبارزه مسالمت آمیز مردم ایران با دیکتاتوری شاه و ضدیت با آمریکا به عنوان قدرت اصلی امپریالیستی، همراهی و پشتیبانی از مبارزه کارگران و مبارزه طبقاتی حامی اصلی جریانهای روشنفکری ادبی، فرهنگی و هنری ایران نیز بودند. در این دوره گفتمان غالب در جنبش دانشجویی گفتمان چپ مارکسی و ضد امپریالیستی بود که تحت تأثیر سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین و حزب توده و تا حدودی نیز جبهه ملی بود.
۴- پس از انقلاب
نقش جنبش دانشجویی در راه افتادن و پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ آن چنان روشن و موثر بود که همه جریانهای حاضر در صحنه سیاسی ایران به دنبال دست و پا کردن پایگاهی برای خود در دانشگاه ها پس از پیروزی انقلاب به تکاپو افتادند. این رقابت آن چنان بود که نیروهای موثر در حاکمیت نیز برای عقب نیفتادن از غافله به ایجاد پایگاه های دانشجویی برای خود مشغول شدند.
این علاقهمندی و دلبستگی بیش از حد به دانشگاه و دانشجو پس از انقلاب موجب رقابت دولت انقلابی که خود را وارث انقلاب میدانست و برخی گروه های سیاسی چریکی چپ که سالهای بر دانشگاه های سلطه بی منازع داشتند برای تسلط بر دانشگاه گردید که در برهههایی جنبش دانشجویی را به بیراهه کشاند. در این بین حرکات انحرافی برخی جریانهای چپ و مجاهد باعث از هم گسیختگی در جنبش دانشجویی ایران گردید به گونه ای که جنبش دانشجویی دنباله رو اتفاقها و رویدادهای بیرون از دانشگاه شد. حاکمیت نوپا که با تهدیدهای درونی و بیرونی فراوانی رو به رو بود و سوء استفاده برخی جریانهای مشکوک در درون و بیرون حاکمیت سرانجام و پس از درگیریهای بی حاصل و گمراه کننده به بسته شدن دانشگاه ها منجر شد که همزمان بود با شعلهور شدن آتش جنگ میان ایران و عراق به تحریک امپریالیسم و ارتجاع منطقه و داخل کشور. همه این اتفاقها جنبش دانشجویی را به محاق کشاند. یکی از ضعفهای مبارزه دانشجویی به دلیل هستی دو پاره دانشجویان حرکت تند و سریع جنبش از مبارزه شورش گرانه و انفعال و سکون است. دانشجویان همان گونه که به سرعتی حیرت انگیز و روحیه و اتحادی شگرف دست به سازمان دهی برای مبارزه در راه هدفی مشخص میزنند در هنگام طی شدن قوس نزولی در هنگام سرکوب به همان شدت به بی حسی و بیعلاقگی و سکون میرسند. دانشجویان ایرانی فعال در دانشگاه ها با تعطیلی دانشگاه ها در موضع انفعال قرار گرفتند. گروهی مانند هواداران حزب توده و سازمان فداییان برای ادامه مبارزه ضد امپریالیستی و جنگ میهنی به جبهه ها شتافتند و برخی به مبارزه زیر زمینی پیوسته و گروه بیشماری نیز منفعل شدند و برای کسب موقعیتهای شغلی بهتر چشم به راه باز شدن دانشگاه ها پس از تصفیه عناصر نامطلوب ماندند. دانشجویان دانشگاه ها پس از بازگشایی بی خون وبی رمق در سکوت و سکون به درس خواندن ادامه دادند بدون هیچ حرکت صنفی! حرکات سیاسی نیز اساساً از خارج از دانشگاه و از سوی نهادهای حکومتی و در جهت اهداف انقلاب که هنوز برای تثبیت خود راه درازی را در پیش داشت به دانشگاه ها دیکته میشد.
چالش پیش روی جنبش دانشجویی امروز:
کالایی سازی آموزش و دانش
آموزش عالی زاییده سرمایه داری است، اگرچه آموزش علم از سالهای دور در همه جامعه ها و فرهنگها و تمدنها برای فرزندان طبقه حاکم برای یادگیری اعمال قدرت به کار میرفت و فرزندان برخی خانواده های مرفه دهقانی یا دیوانی نیز برای تصدی مشاغل و پستهای رده بالای سلسله مراتب قدرت آموزش میدیدند. اما آموزش در سرمایه داری شکل گسترده تر و متنوعتری به خود گرفت. سرمایه داری که در آغاز برای بیرون کشیدن ارزش افزوده از کارگران و هم چنین استعمار بیشتر سرزمینهای دور نیاز به بهره برداری از علوم جدید داشت به ناگزیر دروازه های علم را به روی همگان گشود. اما گذشته از فرزندان طبقه حاکم که برای اعمال قدرت آموزش میدیدند عملاً تنها فرزندان طبقه مرفه و خانواده های مرفه بودند که میتوانستند از آموزش عالی برای تصدی پستهای مدیریتی و مشاغل آزاد رده های بالایی جهت اعمال قدرت طبقاتی بهرهمند شوند. این امر به خوبی و روشنی در کشورهای بریتانیا، آلمان، فرانسه و برخی از دیگر کشورهای اروپایی دیده میشد. زیرا اینها به کارگران فکری نیاز داشتند تا سرمایه داری این کشور ها بتوانند از طریق مهارتهای آنها با سایر کشورها و قدرتها رقابت کنند. نشانه روشن این امر تاسیس دانشگاههایی مانند پلی تکنیک فرانسه و یا مدرسه عالی فنی آلمان برای رقابت اقتصادی و علمی این دو کشور با بریتانیا در سالهای پیش از جنگ است.
در بریتانیا با توجه به نفوذ استعماری و قدرت صنعتی آن تفاوت میکرد. این کشور از همان سالهای نخستین سده نوزدهم میلادی افراد نسبتاً محدودی را در دانشگاه آکس بریج و یا مدرسه اقتصاد لندن در برای مشاغل مدیریتی و فکری امپراتوری بریتانیا تربیت میکرد که این افراد گروه های اجتماعی یک دستی را تشکیل میدادند که با توجه به نحوه گزینش و راه یابی آنها به دانشگاه ها هویت سیاسی مشترکی را با طبقه مسلط ایفا میکردند. با بروز رکود اقتصادی گسترده در کشورهای مرکزی سرمایه داری و ظهور فاشیسم و پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه نیروهای چپ توانستند در دانشگاه ها رسوخ کنند و از میان دانشجویان سربازگیری کنند. جنگ دوم جهانی بخش بسیار بزرگی از اقتصاد و ارزش افزوده را به سوی تولید اسلحه سوق داده و سرمایه داری بیش از پیش نیازمند پروسه دائمی نوآوری و پیشرفتهای علمی و فناورانه برای بالا بردن بهرهوری نیروی کار و هم چنین ابداعات و اختراعهای جدید شد. این رقابت و تناقضهای تولید سرمایه دارا نه بیش از پیش باعث ایجاد تقاضا برای نیروی کار کارگران فکری شد. برای خاموش کردن و سر به راه کارگران نیز نیاز فراوانی به عمله علمی مانند جامعهشناسان، معلمان و استادان و اقتصاددانان و روزنامه نگاران و غیره بود. در سرتاسر کشورهای سرمایه داری پس از جنگ رقابت گسترده ای در نوآوری تکنیکی عظیم و ابداعهایی برای بیرون کشیدن هر چه بیشتر ارزش افزوده از کارگران در جریان بود. سرتاسر اروپا و امریکای شمالی بر سر جذب جوانان تحصیل کرده آفریقایی و آسیایی رقابت میکردند. دولتهای سرمایه داری از ترس از دست دادن جایگاه خود در اقتصاد جهانی رقابت بیرحمانه خستگی ناپذیری را در پیش گرفته بودند. دانشگاه های متعددی در کشورهای سرمایه داری و حتی کشورهای پیرامونی در حال تاسیس بودند. در بریتانیا. دانشجویان در حین تحصیل در کارخانه های محلی مشغول به کار شده و از مرخصیهای دوره ای استفاده میکنند. اگر چه دانشگاه های وابسته به صنایع و کارخانه های نیز وجود دارند اما دولت برای تأمین نیروی کار ماهر خود دست به کار شده و دولت هیث تصمیم گرفت که تعداد دانشجویان دانشگاه های این کشور را به ۷۵۰ هزار نفر تا سال ۱۹۸۰ برساند.
رشد عددی دانشجویان پس از جنگ افزایش چشمگیری مییابد به گونه ای که در بریتانیا تعداد دانشجویان از ۱ درصد در سال ۱۹۰۰ به بیش از ۱۵ درصد گروه سنی خود در سال ۱۹۷۲ میرسند. در ایالات متحده آمریکا نیز این رقم به حدود ۳۵ درصد میرسد. تغییرات پس از جنگ تنها به شمار دانشجویان محدود نمیشود بلکه در این مقطع شاهد یک تغییر کیفی نیز در اشتغال دانشجویان فارغ از تحصیل نیز هستیم. در این جا دیگر ورود به دانشگاه بلیط ورود به مشاغل مدیریتی و به دست آوردن جایگاهی در طبقه به اصطلاح متوسط نیست. دانشجویانی که در رشته های فنی و مهندسی تحصیل کردهاند میتوانند در صنعت سرمایه داری استخدام شده و به علت مهارتی که کسب کردهاند و نقشی که در تولید ارزش افزوده بیشتر ایفا میکنند میتوانند در رده های بالاتر شغلی به دست آورده و دستمزد بیشتری دریافت کنند. دانشجویان رشته های علوم انسانی نیز به عنوان کارگران یقه سفید در رده های میانی دستگاه های دولتی به کار گمارده میشوند. تربیت دانشجویان برای مشاغل گوناگون و خاستگاه نامشخص آنها دست دولت را برای اتمیزه کردن دانشجویان بنا به شغلی که انتظار آن را در آینده میکشند باز میگذارد. دانشجویان در دوره دانشجویی جایگاه مشخصی در ارتباط با بازار کار ندارند. نه جزیی از طبقه کارگر به شمار میروند و نه جز خرده بورژوازی! از این رو دولت و سیستم نظارتی دانشگاه با به کار گرفتن سیستم امتحانی و نمره دهی اجتماعهای دانشجویی را از هم میپاشاند و به دانشجو میفهماند که سرنوشت او به واسطه عملکرد شخصی او رقم خواهد خورد که جدا و حتی در رقابت با سایر هم کلاسیهای او میباشد.
اما تناقضهای سرمایه داری و خصلت آنارشیستی تولید سرمایه داری همواره سیستم آموزش عالی را در این نظام دچار تناقض و حرکتهای زیگزاگی میکند. سیاستهای نو لیبرالی متأخر و تغییر شیوه های تولید کالایی و سهولت گردش سرمایه باعث انتقال صنایع کارگر بر به کشورهای پیرامونی شده است، از همین رو سیاستهای آموزشی که تا دیروز برای رقابت دولتهای سرمایه داری با یک دیگر حیاتی بود به امری زاید و در تضاد با کاهش هزینه های عمومی تبدیل شده است زیرا هزینه های آموزش عالی بخشی از ارزش افزوده در صنعت است که ه جای انباشت سرمایه سر از آموزش عالی درآورده تا برای کاستن از هزینه های تولید به کار گرفته شود. اما همان گونه که اشاره شد با تغییر شیوه های تولید و گردش سرمایه و انتقال صنایع به کشورهای پیرامونی و بحران سرمایه داری دیگر به این همه هزینه برای آموزش به شکل گذشته نیازی نیست. به برخی دوره های آموزشی دیگر نیاز صنعت نیستند، برخی از علوم دیگر نیاز سرمایه داری را برآورده نمیکنند و زاید هستند و برای دولت بار مالی اضافه به همراه دارند و بایستی تعطیل شده یا به حال خود رها گردند، آن گاه محیطهای دانشگاهها شلوغتر و دانشجویان از کتابخانه ها و امکانات رفاهی و خوابگاه های شلوغتر و محدودتری برخوردار میشوند، یا این که بایستی برای آموزش بهتر و بهره بردن از شرایط تحصیل راحتتر بایستی از جیبشان پول خرج کنند. تا شرکتها بتوانند سرمایه های آزاد شده را زودتر در جریان بیندازند. نیروهای کار آموزش دیده نیز میتوانند همراه سرمایه های شرکتهای فراملی به کشورهای پیرامونی برای کار مهاجرت کنند.
یورش همه جانبه نولیبرالیسم که چنگال خود را در همه عرصه های حیات بشری فرو برده و با عقب نشینی آشکار از شعارهای سرمایه داری مبنی بر علم محوری و گسترش دانش برای همه بشریت به کالایی سازی آموزش روی آورده است. پولی کردن آموزش به منظور کالایی کردن آن در کنار کالایی کردن بهداشت و سیاست عرصه رویارویی جنبش دانشجویی در همه جای جهان با سیاستهای نو لیبرالی گردیده است که دانش و سازمان دهی خود را میطلبد. به نظر میرسد نولیبرالیسم و یک پارچه سازی اقتصادی و فرهنگی مورد نظر آن جنبش دانشجویی را همانند جنبش کارگری در همه جای جهان با مشکلات و مانعهای یکسانی رو به رو کرده است و این یک پارچه سازی باعث نزدیکی و هماهنگی ناخواسته جنبشهای دانشجویی صرف نظر از تفاوتهای فرهنگی، نژادی و ملی و مذهبی شده است.
در ایران نیز دانشجویان در این سالها با مشکلاتی به مراتب گسترده تر و شدیدتر از جنبشهای دانشجویان سایر کشورها درگیر بودند. صف دراز ورود به دانشگاه های دولتی با آغاز به کار و گسترش دامنه فعالیت دانشگاه های پولی که در انحصار دانشگاه آزاد اسلامی بود کوتاه شده و دانشگاه های پولی نه تنها فشار جوانان برای ورود به دانشگاه های دولتی را بر داشته بلکه راه پولی کردن آموزش را نیز در برابر دولت هموار کرده است. پایان جنگ و در پیش گرفتن سیاستهای نو لیبرالی به نام سیاست تعدیل ساختاری آهسته آهسته راه خود را به دانشگاه ها باز کرده است. سیاست خود گردانی آموزش و پرورش و آموزش عالی که تا پیش از آن طبق قانون اساسی بایستی رایگان میماند با تغییر در قانون یا دور زدند آن راه را برای ایجاد آموزش پولی در کنار آموزش دولتی رایگان باز کرده است. گسترش شگفتی آور دانشگاه آزاد در دورافتادهترین و پرتترین نقاط کشور باعث گردیده که دانشگاه از محلی برای کسب علم و مخالفت با هژمونی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مسلط به مکانی برای رقابت در دریافت مدرک برای دست یافتن به شغل و منزلت اجتماعی تبدیل شود. ضمن این که افزایش تعداد دانشجویان و پراکندگی جغرافیایی آنان در مکانهایی بدون هیچ گونه امکانات فرهنگی و اجتماعی باعث کاهش منزلت اجتماعی و هویتی دانشجویان گردیده است. دانشجویان دو شغله در دانشگاه های روزانه دولتی و شبانه و دانشگاه آزاد امکان سازماندهی برای درخواستهای صنفی را به شدت محدود کرده و نهادسازی و گزینش تبعیض آمیز برای راه یافتن دانشجویان مورد نظر باعث دو و چند پاره گی میان دانشجویان دانشگاه ها و دانشکده ها شده است. با همه اینها عدم تثبیت انقلاب پس از سالهای دراز به علتهای بیرونی و درونی نیاز حکومت و جناحهای سیاسی درون حاکمیت را به سیاسی نگاه داشتن دانشجویان الزامی کرده است؛ و همین موضوع در برهههایی موجب شکاف و اختلافهای شدید میان جناحهای حکومتی بر سر جنبش دانشجویی کرده است. حتی تشکلهایی که از سوی حاکمیت پس از انقلاب فرهنگی ایجاد شده بود مانند انجمنهای اسلامی دانشگاهها و دفتر تحکیم وحدت نیز بارها منحل و فعالیت آنها محدود گردیده است. التهاب و تحرک شدید سیاسی در خارج از دانشگاه ها و در درون جامعه در همه سالهایی که از عمر انقلاب گذشته به سرعت و شدت در دانشگاه های دولتی تأثیر گذار بوده است به گونه ای که علیرغم در پیش گرفتن سیاستهای افراطی نو لیبرالیستی توسط دولت سازندگی و دولت احمدی نژاد و تا حدودی در دولت اصلاحات هنوز هیچ دولتی مایل به پولی کردن امر آموزش عالی در ایران نشده است.
شاید مهمترین عرصه و ویژگی جنبش دانشجویی ایران در سالهای پس از جنگ را بتوان تبدیل آن از یک جنبش مارکسیستی آرمانگرایانه به یک جنبش سیاسی- مدنی به عنوان یک شاخه مهم و اثر گذار جامعه مدنی دانست. اگرچه وزن مشارکت دانشجویان در عرصه سیاسی کشور بیش از مشارکت آن در عرصه های علمی و فرهنگی به چشم میآید و بیش تر متاثر از اختلاف های جناح های درون حاکمیتی متعهد به ماترک انقلاب ۱۳۵۷ است. اما با توجه به تأثیر گذاری دانشجویان دانشگاه های دولتی کشور به خصوص در شهرهای بزرگی هم چون تهران، اصفهان، تبریز، مشهد و اهواز و شیراز و پیشرو بودن دانشجویان در موضع گیریها و سو گیریهای سیاسی و فرهنگی آنها این پتانسیل و ظرفیت را میتوان در جنبش دانشجویی ایران سراغ داشت که حرکت جدیدی را در عرصه حمایت و پاسداری از حق آموزش جامعه در برابر سرمایه داری و سیاستهای نو لیبرالیستی در ایران و جهان پی گیرد. همان گونه که اشاره کردم جنبش دانشجویی در ایران امروز به عنوان یکی از شاخه های مهم و اثربخش جامعه مدنی نقش مهمی را در جنبشها و حرکتهای مدنی امروز ایران ایفا میکند.
در عرصه جهانی نیز هم اینک جنبش دانشجویی با توجه به بحران عظیمی که گریبان سرمایه داری جهانی را گرفته و یورش هایی که نولیبرالیسم بر آموزش عالی وارد کرده است، بیکاری روزافزونی که پس از فارغ التحصیلی در انتظار دانشجویان است فرصت مناسبی برای خروج دانشجویان از موقعیت سخت و دشوار ایزوله شدن در جامعه و پیوند خواسته های صنفی آنان با خواسته های جنبش کارگری فراهم کرده است. موقعیت های دشوار اقتصادی هم چون اوضاع بد ناشی از بحران اقتصادی که دامن دانشجویان و زحمتکشان کشورهای سرمایه داری را گرفته است می تواند در صورت ناتوانی چپ در ایجاد گفتمان ضد سرمایه داری دانشجویان و کارگران را به فاشیسم سوق دهد. همان گونه که در سال های نه چندان دور این گرایش خطرناک برای جنبش دانشجویی شیلی وجود داشت و هم اکنون در یونان و انگلیس تا حدودی قدرت مند شده است، اما همان گونه که دیده می شود مبارزه دانشجویان شیلی علیه نولیبرالیسم دولت دست راستی در پیوند با مبارزه توده ای و طبقه کارگر این کشور و حمایت و ارتباط همه جانبه حزب کمونیست این کشور با این جنبش توانسته است نه تنها گرایش های فاشیستی در میان دانشجویان را کاهش دهد بلکه در به شکست کشاندن دولت دست راستی حاکم نقش موثری ایفا کند.
[۱] من در این بحث به عمد به جریان کنفدراسیون و جنبش دانشجویی خارج از کشور که در سالهای پیش از انقلاب عمدتاً در کنفدراسیون متمرکز بود نپرداختهام زیرا خود موضوع یک بحث جداگانه میتواند باشد.
[۲] کتاب ” تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور“، به قلم افشین متین، در این باره مینویسد: ” در حقیقت حرکتهای سیاسی دانشجویان و روشنفکران از عصر قاجار آغاز میشود.
اعزام دانشجو به خارج زمانی به صورت یک خط مشی ثابت دولتی درآمد که شکستهای فضاحت بار نظامی، بعضی از دولتمردان قاجار را متقاعد کرد که یادگیری دانش اروپاییان ضرورت دارد. مدرسه دارالفنون که به روش اروپایی در آن تدریس میشد در سال ۱۸۸۵ میلادی، ۴۲ دانشجو و از جمله اولین گروه فارغالتحصیلان ممتاز دارالفنون را به فرانسه اعزام نمود تا در رشته های پزشکی، نظامی و علوم مهندسی تحصیل نمایند که بعد از بازگشت به ایران در وزارت علوم مشغول به کار شدند. اما این افراد تحت نظارت شدید دولت مردان محافظه کار قاجار انجام وظیفه میکردند. “ در قسمتی دیگر چنین آمده است: ” در سال ۱۹۰۱ میلادی مجلس اولین قانون مربوط به اعزام دانشجو به خارج را به تصویب رساند. طبق شرایط از پیش تعیین شده هر ساله ۳۰ دانشجو با بورس دولتی به اروپا اعزام میشدند که نیمی از این تعداد علوم نظامی و کشاورزی و نیمی دیگر در رشته های آموزش و پرورش تخصص پیدا کردند.
[۳]کتاب ” تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور“، به قلم افشین متین، در این باره نویسد: ” تعدادی از دانشجویان که در اوایل سلطنت رضاشاه به اروپا اعزام شده بودند، به حزب کمونیست ایران که در خارج فعالیت داشت، گرایش پیدا کرده و در آلمان و فرانسه به فعالیتهایی علیه حکومت رضاشاه دست زدند. “
[۴] کتاب ” تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور“، به قلم افشین متین، در این باره مینویسد: ” در محفل دانشجویی علوی، تقی ارانی نیز حضور داشت که در آن زمان در دانشگاه برلین دانشجو بود. ارانی بعدها از چهر ه های برجسته جنبش چپ ایران شد.
[۵] پایگاه اطلاع رسانی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها مقاله ای را به قلم مهدی سعیدپور بر روی سایت خود قرار داد با عنوان: ” نگاهی به تاریخچه جنبش دانشجویی“، که در آن آورده شده است: ” در سالهای دیکتاتوری رضا شاه، به واسطه حاکمیت رژیم استبدادی و عدم امکان فعالیتهای سیاسی، جنبش دانشجویی نتوانست انتظارات لازم را در جهت دمکراسی و نقد دولت برآورده سازد. زیرا مهمترین کار ویژه که رژیم از دانشگاه انتظار داشت تربیت متخصص، مدیر و معلم بود و به واسطه تصاحب ساختاری خود نمیتوانست حرکتهای آزادیخواهانه را تحمل کند. در محیطهای دانشجویی بحثهای سیاسی نمیشد چرا که اختناق حاکم بر جامعه بر محیط دانشجویی هم حکم فرما بود. اما با این وجود گاهی خواستهای صنفی دانشجویان به اشکال مختلف رنگ و بوی سیاسی به خود میگرفت و به اعتراض علیه رژیم تبدیل میشد. به عنوان مثال در سال ۱۳۱۵ (یک سال بعد از تشکیل دانشگاه تهران) گروه ارانی موسوم به ۵۳ نفر، اعتصابی را در دانشکده فنی و دانشسرای عالی راه انداخت که رهبری اعتصاب در دانشکده فنی با تقی مکی نژاد و در دانش رای عالی با محمد رضا قدوه بود. اعتصاب دانشجویان با دخالت پلیس سرکوب و بعضی از دانشجویان پس از به چوب کشیدن، توبیخ شدند. “
[۶] سرعت نفوذ این گروه مارکسیستی در دانشگاه تا به حدی بود که در سال ۱۳۲۵ و تنها با گذشت ۳ سال از آغاز فعالیت آن رئیس دانشگاه تهران به سفیر انگلیس میگوید که اکثر ۴۰۰۰ نفر دانشجوی این دانشگاه تحت تأثیر قوی از حزب توده قرار گرفتهاند . به نقل از ویکیپدیا : جنبش دانشجویی در ایران http://fa.wikipedia.org/wiki
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.