مسعود خوشابی
در مقاطعی و مواردی مجبور میشویم پا از حیطه تخصصی کارِ خود یعنی علم اقتصاد (Economics) و زیرمجموعه آن اقتصادسیاسی (Political Economy) قدری فراتربگذاریم و به مسائلی بپردازیم که دربستر عظیم ترین دانش بشری قرار دارد یعنی “تاریخ” به شکل عام و “تاریخ جامعه ما” به شکل خاص .
مشکلی در کار است . یک مشکل عظیم ! نمیشود ازآنچشم پوشید . نمیتواند نادیده گرفتهشود . بیشتر از آناست که طبق معمول قابلیت جاروکردن و قائم شدن زیر فرش را داشتهباشد .
یک اقتصاد سالم کم وبیش بهبود یک جامعهی سالم را بهبار میآورد و یک جامعه سالم ، رشد وتعالی انسانیت را به ارمغان می آورد … وانسانیت یعنی به قول فردوسی حماسه سرا : همان عصاره وجودی که در نبودش “… دگر عضوها را نماند قرار !” و به زبان سعدی شیوا سخن همان که فقدانش یعنی : ” …نشاید که نامت نهند آدمی !”
تناقضهای تاریخی ، گرههائی هستند که اگر گشوده نشوند ، از اسارتی به اسارتی دیگر گرفتاری ببار میآورند ونه رهائی . تناقض های تاریخی همان تعارضات ریشهداری هستند که باید با آن ها درافتاد قبل از آن که ما را بیش از این دراندازند در دام بلا !
همهی “محکومان”جهان از ” حاکمان” ، انتظار رعایت ” داد ” دارند . “داد”! همان که جلوه های انسانیت را بارزتر می کند ! همان که محک دموکراسی است ، همان که ما را ازسایر موجودات این کره خاکی جدا میکند ! همان وسیله اندازه گیری که اعتبارش بیش از آن چه مورد اندازه گیری قرار میگیرد است ! در قیاس همان دقیق ترین ترازو که گرانبهاترین الماس ها را وزن می کند ، همان میکروسکوپی که ریزترین آفات را شناسائی می کند ، همان عیارسنج تعیین کننده عمیق ترین رابطه بین “حاکمان”و “محکومان” !
محکومان تاریخ ، از حاکمان می خواهند که انسانیت را رعایت کنند !… در حیطه اقتصادی فقر را براندازند ، بهداشت و درمان را اعتلاء ببخشند ویکنواخت ، همگانی و مجانی کنند ، آموزش وپرورش روزآمد را از ابتدا تا انتها رایگان و مساوات کنند ، بازنشستگان را همه جوره دریابند ، با خیل گسترده تبعیض ها درافتند و به محیط زیست ، این مولود به گمان(!) مأوای بشر ، توجه داشته باشند و آن را قربانی سود وسوداگری نکنند ، و دریک کلام غم محنت دیگران را بخورند ! … که فرزندان ابوالبشر ، رسم عدل و انصاف را فراموش نکنند که ازیک پیکرند !… که رعایت انسانیت ، همان معیار داد است ، که به خواسته های ” محکومان ” توجه بلیغ بنمایند ، بر آنان خشم وغضب نثار نکنند ! حکومتِ خود را عطیهی گران سنگ به منظور رعایت انسانیت تلقی کنند و نه وسیله بقاء خویش که حامی و حاوی چنین برداشتی اگرهم عمری طولانی داشته باشد توأم با نیک نامی نخواهد بود و چنین وچنان … اما …
بنا به آمار موثق از ۷ اکتبر سال ۲۰۲۳ تا کنون در غزه ۱۵ هزار کودک و ۱۰ هزار زن ودختر جان سپردند ، از محکومان غیر خودی جیکی شنیده نمیشود ! … نه تجمعی ، نه شعاری ، نه ندائی نه پچ پچی ، … همگی پیش کش ، روی برتافتن و دماغ بالا گرفتن دیگر چرا ؟
حُکمِ رعایت انسانیت را فقط از حاکمان در حیطه ی تنگ جغرافیائی خود خواستن، بدون در قلب های مان درابعاد جهانی داشتن اش ، روانیست ! آن محکومان که درقلب های کوچک خود غم عظیم بشریت را تاب نمیآورند ، رهائی ازدرد و رنج را برای خود هم ناممکن میکنند . معجزه از ورود آن “سردار (!) سوار براسب سفید ” حاصل نخواهد شد ! … قلب هائی که جوهره عظیم ترین دستآورد بشری را یعنی انسانیت را در ابعادی تاریخی – جهانی در خود دارند خود معجزه هستند ونه معجزه آفرین !
… همان سنجه ای که پا فراتر از محدوده ی تنگ جغرافیائی دارد ، همان عیاری که قامت بنی آدم را در گذر هزاره های تاریخی استوار نگاه داشته است ! همان که اگر نداشته باشی ، انگار هیچ نداری ! همان سنگ بنای آفرینشی که پیر فرزانه گفت ، همان محنت دیگرانی که استاد سخنِ سهل و ممتنع گفت !
به کدام گذشته های دور ودراز تاریخی خود می توان بالید که از آثار غنای جوهره هایشان کمتر در خود سراغشان را می یابیم ! آن که کشتارهای کودکان وزنان را توجیه میکند ، خود قدرمشترکی هول انگیز و لاعلاج با کشتارکنندگان دارد که رهائی از آنان را نه دشوار بلکه ناممکن می کند !
تو ! کزمحنت دیگران بی غمی !!
جمعه, 31ام فروردین, 1403
اضافه شده توسط M.Khoushabi نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.