شکست انتخاباتی و سکوت معنادار خامنهای
نمایش انتخابات یازدهم اسفند ۱۴۰۲ با ترکیبی از مهندسی، مشارکت اعتراضی و عدم مشارکت، آرای باطله بالا و ترکیب برندگان و بازندگان، نقطه عطفی در تاریخ حاکمیت ملایان است. امری که خامنهای را چنان در بهت فرو برده که حاضر نشده تا کنون در صحنه حاضر شود.
نمایش انتخابات مجلسین خامنهای تمام شد. نتیجه، افتضاح تمام عیار بود. صدای همگان به جز خامنهای و از جمله روزنامههای حکومتی درآمده است.
روزنامههای حکومتی از پنج آفت انتخابات ایران سخن میگویند: اول، مداخلات حاکمیت که انتخابات از پدیدهای «پایین به بالا» به پدیدهای «بالا به پایین» تبدیل شده است.
دوم، نمایش به محلی برای عرضه کالای سیاسی کمکیفیت تبدیل شده است. سوم، با کاهش کیفیت، رغبت مردم برای حضور در نمایش کاسته شده و میدان به جولان اقلیت تبدیل شده است.
چهارم، تبدیل صندوق رای به ابزار پوشاندن لباس اکثریت بر تن اقلیت مطلوب.
پنجم، تاثیرگذاری انتخابات و نهادهای انتخابی در تغییر سیاستهای کلان به حداقل تنزل داده شده است.
روزنامههای حکومتی از این سخن میرانند که مرگ نهادها به نفع هیچ کس نیست. اینکه همه نهادهای انتخابی به اقلیت فروکاسته شدهاند، محصول همین چرخه معیوب است. تضمینی برای توقف این روند وجود ندارد.
برخی تئوریپردازان جریان حاکم، رای چند درصدی برای تهران را هم یک موفقیت میدانند. آنها صرفا در نمایشی برنده شدهاند که مردم مشارکتی نداشتند. اینان معتقدند اساسا حاکمیت صندوق رای را با «صندوق قرضالحسنه سیاسی» به دوستانشان اشتباه گرفتهاند.
تکرار اینگونه نمایشها، دیگر امضای اکثریت ملت را به دنبال نخواهد داشت. یعنی دیریست که دیگر این امضاء محو شده است. در مقابل از آن رفراندومی برای اعتراض ساخته شده است. پیامدهای آن هر گونه حکمرانی را برای اقلیت نیز بیفرجام و دچار اختلال خواهد کرد و اقلیت نیز بازنده خواهد بود.
نمایش انتخابات، نمایش اقلیت منزوی
غیبت ۷۵ درصدی تهران، میزان بسیار پایین آرا و رای پایین و چند درصدی نفر اول و درصد بالای آرای باطله، پیامهای روشن خود را دارد.
مجلس و دولت اقلیت، مردودی حاکمیت است. انتخابات از مظاهر تمدن امروز است و مشارکت حداقلی، مجلس اقلیت، ریاستجمهوری اقلیت، شورای اقلیت و خبرگان اقلیت، بیش از هر چیز نشان مردودی حاکمیت خامنهای است.
نادیده گرفتن مردم بزرگترین، خطاست. بخشی از مشارکتکنندگان، رای باطله دادهاند. ملایان باید بدانند اکثریت جای دیگری است و پوشاندن لباس اکثریت بر قامت اقلیت، نوعی تلبیس و تدلیس سیاسی است.
خروجی نمایش انتخابات اخیر، حداقلهای مدنظر برگزارکنندگان را نیز تامین نخواهد کرد و به زودی مصایب آن آشکار خواهد شد. صحنه آشکارشدن آن نیز در کف خیابان خواهد بود.
فلسفه هیچ انتخاباتی در جهان، چنین نیست یعنی حاکمیت اقلیت بر اکثریت نیست. مردم ایران دیگر امیدی به تمکین حاکمیت ملایان از خواست اکثریت ندارند و نشانهای از آن نیز مشاهده نمیکنند. گویی قدرت در اردوی خامنهای، افیونی مخدرتر از هر چیز دیگری است. بعید به نظر میرسد که حجاب قدرت، گوش شنوایی برای ملایان برای دریافت پیام اکثریت باقی بگذارد.
چگونه ممکن است تحریم سه نمایش انتخابات پیدرپی، چشم و گوش حاکمیت ملایان را به روی خواست مردم نبندد؟ این هشدار به حاکمیت ملایان داده شده است که بیاعتنایی به خواست مردم و ادامه روند فعلی، فروپاشی نظام را در پی دارد.
تجربهای که ملایان در زمان دیکتاتوری سلطنتی نیز به چشم دیدند. دیدند زمانی که شاه، دیر صدای انقلاب مردم را شنید، انقلاب از او پیش افتاد و سلطنت ۲۵۰۰ ساله را به زبالهدان تاریخ سپرد.
خامنهای البته صدای انقلاب مردم ایران را شنیده است. این صدا از دی ماه ۱۳۹۶ به طور آشکاری طنینانداز شده است. در آبان ۹۸ به اوج خود رسیده و در سال ۴۰۱ دامنهی زمانی خود را گسترش داده است. [آیا خامنه ای صدای انقلاب مردم ایران را خواهد شنید؟!]
دو راهی مرگبار پیش روی خامنهای پس از نمایش انتخابات
اما وی راهی در پیش روی خود ندارد. البته باید گفت دو راه دارد، یک دوراهی خطرناک. راه اول این است؛ خامنهای به رای مردم تن دهد که امری محال است. هر گونه تمکین در برابر خواست و رای مردم یعنی تن دادن به حاکمیت مردم، مساوی با حذف حاکمیت ملایان است.
راه دوم نیز همین نتیجه را دارد اما با تن ندادن به خواست مردم. این راه با روند فعلی ادامه مییابد و در نهایت مردم با خشم و قهر، تغییر و براندازی و سرنگونی ملایان را رقم میزنند.
با این شرایط و مشارکت ۱۰ درصدی در نمایش پایانی، آیا رمقی برای خامنهای میماند که به صحنه بیاید و نیروهای لرزانش را دلداری دهد؟ پاسخ یک نه بزرگ است.
البته وی به میدان خواهد آمد و به سیاق ثابت، همین مشارکت ۱۰ درصدی را نیز، «حماسه» و «دستاورد عظمی ملی» خواهد خواند. در این هیچ شکی نیست.
اما زمانی که وی در خلوت خود میاندیشد، همان دوراهی مرگبار را پیش روی خود میبیند. ۱۱ اسفند رفراندومی بود که پایان خامنهای را رقم زد. اکنون فقط باید منتظر پایانی بود که بیشک آغاز شده است.
۱۱ اسفند ۴۰۲، کیفیترین نقطه عطف بین جبهه خلق، یعنی جبهه مردم و مقاومت مردم ایران، و جبهه ضدخلق، یعنی حاکمیت ملایان با تمامی دستهبندیهایش است.
عطفی که نمیشد پیش از ۱۱ اسفند، آن را بدین گونه و بدین نام با این کیفیت اعلام کرد. اکنون فقط موضوع و جنبه اجراییشدن تغییر و براندازی حاکمیت ملایان، مسئله است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.