کاربرد کلمات خاص و عام همچون اصطلاح “موسوم” لزوما به معنی قصد اهانت یا تمسخر و تحقیر نیست توسط امثالهم، این کاربرد کلمات در جای متون میتوان فاهیم خنثی و حیت مثبت باشد، بعنوان یک انسان از مردم عادی که ترجیحا خود را منتقد از مردم عادی معرفی میکنم، و هیچ علاقه ای ندارم بر خودم برچسب پان….ایسمی قبول کنم، حتی اگر بواسطۀ خواهان استقرار حکومت سکولار دموکراسی در ایران هستم بر من برچسب سکولار دموکرات بزنند چندان مایل نیستم، چرا؟!
از برای اینکه به این نتیجه رسیده ام هر چه قدر مردم (بخصوص از مردمان عادی) خودشان گرفتار برچسبها و برندسازی برا خود بکنند، بیشتر دچار عدم تمرکز خواهند شد در زندگی شخصی و همزیستی در جهان، چه بخواهند در ایران زندگی کنند و یا هر جای دیگر، این مورد در یکی از مطالب قبلی ام توضیح مختصر داده ام و میتوانند مراجعه کنند.
همانطور بارها گفتم حتی درباره حکومت دموکراسی سکولار هر از گاهی قید موقت و فعلا بکار برده ام، یعنی از بنظرم فعلا قابل دسترسترین سیستم یا ساختار و یا هر اصطلاح دیگری شبیه این مفهوم بخواهیم بکار ببریم، این نوع حکومت یا حکمرانی یا فرمانروایی، در طی چند صد سال اخیر و بهویژه دویستسال اخیر – که به عبارتی میتواند دوران تاریخ معاصر نامیدش- موفقتر از سایر انواع حکومت عمل کرده است.
عملا هم به جز چند حکومت در جهان، اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، کم یا بیش دارند از تجارب این نوع حکومت یا ساختار حکومتی استفاده کرده، و یا دست کم وانمود (تقلید ظاهری و منفعتطلبان موارد گزینی) میکنند.
در توضیح ادعای فوق الذکر، نمونه واضحش ادعای حکومتهای کشورهای موسوم به مسلماننشین ( یا تعبیر دیگر اسلامی؟!)، که به جای استفاده ساختار و بخصوص فُرم سنتی (کلاسیک) چند هزار ساله مرسوم به سلطانی (پادشاهی مطلقه /نوعی از دیکتاتوری است)، از اسمهایی برگرفته مفاهیم ساختار حکومتی دموکراسی (سکولار دموکراسی) استفاده میکنند، که نمونه رایجش اصطلاح “جمهوری اسلامی” است.
این اصطلاح “جمهوری اسلامی” را گویا نخستین بار توسط بخشی از مبارزان ضد استعمار انگلیس در هندوستان یعنی توسط جداییطلبان اسلامگرا برای تأسیس کشوری با اکثریت مسلماننشین (یا به عبراتی دیگر مسلمانزاده) استفده شد و اینگونه این اسم به شدت نامفهوم و مملو از تناقضات با مفهوم حقیقی تا واقعی دموکراسی و جمهوری باب شد در میان کشورهای ذکر شده یعنی کشورهای موسوم به مسلماننشین، که از تأسیس جمهوری اسلامی پاکستان میتوان شروعش پنداشت.
این کاربرد “جمهوری اسلامی” درباره کشور پاکستان- بنظرم، در واقع صرفا کاربُرد یک اسم بود گویا در ابتداء برای تمایز از بخش با اکثریت غیر مسلمان استقلال یافته از استعمارگران انگلیسی، گویا بنیانگذاران حکومت “جمهوری اسلامی پاکستان” منظورشان ای نبوده که حکومتی شبیه به رژیم جمهوری اسلامی در ایران با رسم و ماهیت شبیه سلطانیسمی ولایت فقیه ایجاد کنند، کما اینکه تا اکنون نیز تا حدی مخالفت کرده اند اصحاب قدرت در پاکستان با استقرار چنین حکومتی.
اما این نام و اسم مورد سوءاستفاده حکومتیان در ایران پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ قرار گرفت، تا در تحت این اسم به ظاهر شیک و مدرن، حکومت از نوع سلطانیسمی یعنی با بهانه شیعیزادگی اکثر مردمان داخل ایران، حکومت استبدادی مطلقۀ ولایت فقیهی حاکم کنند.
به دلایل شرایط شخصی، من (و بسیاری شبیه امثالهم) نه تنها نقشی در بوجود آوردن این حکومت نداشتم، و بلکه در رفراندوم اصلاحات قانون اساسی ۱۳۶۸ و انتخابات رئوس جمهور و خبرگان رهبری و غیره نیز نقشی نداشتم، بخشی از آن در اقتضائات شخصی و شرایطی بود که اساسا توان دخالت نداشتم، و در بخشی هم علی رغم توانایی در شراکت، ترجیح دادم مشارکتی نکنم، با این وجود از نظر منطقی و عقلانی شرایط شخصی ام، به این نتیجه نرسیدم بقیه مردم را به زور و اجبار (خود یا دیگران) بایست در شرایطی قرار دهیم که وارد معرکهجات و صحنههای مبارزاتی علیه دیکتاتوری ج.ا بشوند.
چرا که بر اساس درک و دریافت از بدیهات حقوق بشری که فعلا دارم، این نوع فعالیتها مخاطرات جدی نسبت به جان و زندگی اشخاص و افراد معمولی و خواص و غیره دارد، نتوانستم به خودم این اجازه را بدهم کسانی را مشارکتی در این جریان مبارازتی دارند مورد شماتت و نکوهش شدید حتی لفظی قرار دهم، و چه برسد در صدد نوعی مجبور کردنشان به مشارکت کنم، این را یک حق طبیعی و انتخاب در نظر گرفته ام، و بگمانم دیگران هم این حد از حق را برای دیگران بایست در نظر بگیرند.
چون با وجودی احتمال میدهیم امروزه (یعنی در چند سال اخیر) اکثریت قاطع مردمان ایران مخالف حکومت ج.ا هستند- و احتمال قریب به یقین- خواهان گذار به حکومت دموکراسی واقعی (یعنی سکولار دموکراسی) هستند، شرایط شخصی زندگیشان و محدودیتها و حتی بیم و ترس از جان و غیره، از سطحی متفاوت و متغیر از مشارکت برای گذار از ج.ا به حکومت بهتر (به احتمال قریب به یقین اکثریت خواهان حکومت سدموکراسی سکولار به سبک رایج یا نزدیک به کشورهای اتحادیه اروپا هستند) را انتخاب میکنند، و چه بخش بزرگی در کلیت میتوان گفت سکوت کرده و به ظاهر بیتفاوت هستند.
هر چند اگر خیلی دقیق بنگریم، بکمان قریب به واقع، همان اکثریت کسانی که میپنداریم بیتفاوت و یا ساکتند، در واقع با روشهای دیگر- خواسته و حتی ناخواسته و به گونه ناخودآگاه- در درجاتی از کُنش و فعالیت ضد دیکتاتوری و ضد حکومت ج.ا هستند، درک این موضوع در ابتداء برای برخی دشوار شاید باشد، اما احتمالا بیشتر مطالعه کنند متوجه این سخن من خواهند شد.
بسیاری موقعی قضیه ادعای احتمال قریب به واقعیت “نسلکُشی خاموش” و تدریجی مردمان داخل را مطرح کرده ام، توقع دارند مثلا در فلان جاهای جهان جنگ میان فلان حکومت عضو سازمان مل با گروههای مورد اتهام جدی به تتروریزم در حال وقوع است، و کشته شدن مردمان عادی و غیر نظامی روی داده و متأسفانه موجب خرابی وسیع زیرساختهای شهری و روستایی و غیره شده است، برای اثبات و یا عدم شک برداشتن دیگران د صداقت و اصالت ادعایم، حتما بایست طبق نظر آنها بگویم فلانجاها نیز کشتار جمعی و نسلکِشی در حال وقوع است!، نه این طور نیست برای اثبات یا عدم شک به نیت امثالهم بخواهم کسانی دیگر در جاهای دگر حتما متهم کنم، البته ممکن اس چنین مواردی از نسلکُشی در جاهای جهان در گذشته و حال اتفاق افتاده و ممکن در آیده هم به افتد، اما لزوما نیازی نیست مصداقی عمل کنیم، وقتی امثالهم بارها و بارها بر محکومیت کشتار مردم عادی و غیر نظامیان و تروریزم به هر شکلی تاکید کرده و مخالف قتل عمد (اعم از اعدام تا ترور) هستم، این نکته کلی را گفتم، دیگر هر جایی مصداق این موارد شود، از سوی امثالهم محکوم است و پذیرفتنی نیست.
وضعگیری درباه طرح ایده زدن سر افعی در تهران، به نوعی برخی از مدعیان اپوزیسیون ج.ا خواهان درجات و انواعی از بکراگیری قوۀ قهریه علیه رژیم ج.ا هستند، چه با نیت کاستن از شدت ظلم و جنایت و فساد موجود در ایرن و چه تا براندازی این رژیم ج.ا در ایران، بارها توضیح دادم، منظور لزوما به معنی حمله نظامی مستقیم و گسترده و همهجانبه به خاک کشور ایران نیست، در واقع تمایز کاربر کاربر قوه قهریه علیه حکومتیهای ج.ا و با کلیت کشور ایران متصور شده ام، همان طور که بارها بر تمایز و فرق گذاشتن در اعمال تحریم علیه رژیم ج.ا و مردمان عادی که اکثریت جمعیت تشکیل میدهند خواهانم، درک و فهمیدن این موارد بگمانم اگر بخواهند چندان دشوار نیست، اینکه در دورۀ ترامپ میآیند دامنه و شدت تحریمها اعمال میکنند تحت عنوان فشار حداکثری، با استفاده از موقعیت خاص اقتصادی ایالات متحده امریکا و کشورها اتحادیه اروپا و همدستانشان مثلا در قضیه سوئیفت و بانکداری در جهان و انتقال ارزی، که در واقع در ادامه دادن به سیاست تحریم چندین دهه کشور ایران و بخصوص از زمان طرح مسئله هسته ای و غنیسازی (ابتدای دهه ۱۳۸۰خورسیدی/ ۲۰۰۰ میلادی)، تا به خیال خودشان رژیم ج.ا مجبور به تغییر رفتار کنند در قضیه هسته ای و سایر مسائل مورد نظر کشورهای موسمبه بلوک غرب و متفقان و متحدانش در بقیه جهان (در بخش قابل توجه از این هدف، کشورهای موسوم به شرق سکولار و همسایگان ایران نیز همراهی کرده اند و حتی برخی معتقدند برخی از این شرقیان مزورانه و ریاکارانه حتی در تشدید و گرفتاری ایران در باتلاق تحریم و به تعیبیر امثالهم ایجاد شرایط نسلکُشی مزدمان ایران نقش بدتری داشته اند!ف ضربات مهلک غیر جبران این کشورهای موسوم به شرق سکولار زده اند به بدنه اصلی جمعیت ایران و مردمان عادی داخل ایران، این بدعهدیها و شمارکت در تقویت دیکتاتوری از یک سو و از سوی دیگر سوءاستاده وضعیت تحریم ناشایست و فله ای غربیان، موجب شد تجار این کشورها اقدام گرفتن تخفیف بسیا بالا در خرید نفت و سایر اقلام صادرتی ایران بکنند و بجای اینکه از این موقعیت ضعف و فشار رژیم کمکی به حال مردمان داخل ایارن بکنند که میدانند تحت فشار دیکتاتتوریو فشار مضاعف تحرم اجانب هستند، رژی مجبو کنند به توزیع عادلانه درامد نفتی غیره، مثلا همین کشورها سکولار شرقی، به جای صادرات کالاهای بنجل و غیر ضروری به ایران، بگویند به رژیم ایران، در راستای کمک به موارد حقق بشری و نیاز به کالاهای شردوستانه، اولویت تجار به تأمین نیارهای مردمان عادی ایران است، از آنجا به صورت لفظی غربیها نمیتوانند صراحتا مخالفت با تبادلات کالاهای بشردوستانه کشورها کنند، این مدعیان دوستی با کشور و مردمان ایران (هر چند بارها خواهان اظهار عدم ممنوعیت تبادلات کالاهای بشردوستانه شده ایم امثالهم از اسوی غربیان که اعلام کنند صریح و هرگونه توان دارند تسهیل کنند این تبادلات کالاهای بشردوستانه را و هرگز به عنوان ابزار عیله رژیم ج.ا بکار نبردند، اما متاسفانه چندان عملا مشاهده نکردیم این موارد را)، میتوانند به تامین از کالاهای بشردوستانه کنند در همین حداقل مبادلات با حکومت ج.ا، این چیزی است توقع افکار عمومی و وجدان بشریت درجهان توقع دارد از همه کشورهای جهان از جمله کشورهای وسوم به غربی و شرقی و عربیو بقیه همسایگان ایران، چون عضوی به درد آید دیگر عضوها نماند قرار…، این چیزها بالاخره در حافظه تاریخی مردمان ایران و جهان ثبت و حفظ خواهد شد. روزی آیندگان- در عمل- واکنش نشان خواهند داد به به سطح سوءاستفاده و ظلم و فساد در قضیه تحریمها.
بارها گفته ایم امثالهم، بنا بر ماهیت و چگونگی ای تحریمها تحت عنوان سیاست فشار حداکثری و هم در عمل و مشاهده تجربۀ اعمال این فشار حداکثری، اگر منظور مدعیان اجرای سیاست فشار حداکثری و تحریمها، تغییر رفتار رژیم ج.ا بوده مثلا در قضیه کنار گذاشتن کلیت داستان غنیسازی و یا مواردی همچون ستیزهجویی با آنچه که ج.ا تمدن غربی و فرهنگ غربی و اینها مینامد و به امریکاستیزی و اسرائیلستیزی و صدور انقلاب اسلامی و حمایت از افراد و گروههای متهم به تروریزم از سوی غربیان شده اند، تا اکنون تغییر محسوسی مشاهده نشده و بلکه احتمالا در همه یا عموم این این موراد با افزایش فعالیت و رفتار ج.ا مواجهیم، پس با استدلال منطقی میگویم و امثال من نوعی میگویند که این نوع سیات فشار حداکثر و تحریمهایش که به تحریمهای فله ای تعبیر کرده ایم، نتیجه نداده و بیشتر مردمان عادی و اتفقا مخالف رزیم ج.ا هستند در داخل ایران مورد آزار و آسیب جدی- در حدی که چه بسا ملیونها نفر مستقیم و غیرمستقیم- موجب از دست دادن جان و یا آسیب طولانی به جسم و روحشان و باعث معلولیت و همچین از دست زندگی حداقلی معمولیشان شده است و یا مجبور شده اند به ترک کشور ایران بواسطه شدت فشار اقتصادی و مشکلات متعاقببش در بخشهای اجتماعی و خانوادگی مانند محدودیت یا محرومیت از ازدواج و کار و امنیت مالی و درامدی و امید به آینده، حال بارها پیشنهاد داده ایم که فرض این است بلوک موسوم به غرب و همراهان شرقی و همسایگان نمیخواهند از این سیاست دست بردارند (کما اینکه بخش بزرگی ز مدعیان اپوزیسوین جوا نیز خواهان ادامه و بلکه تشدید تحریمها علیه این رژیم ج.ا هستند)، این تحریمها فشار حداکثری به گونه ای باشد شامل مردمان عادی ایران نشود و کمترین آسیب به مردم عادی و غیر نظامی و غیر حکومتی در داخل کشور ایرن بشود، این خواست امثالهم بر اسا بدیهات حقوق بشری و همچنین موازین بین اللملی و عرف و نوع حاکمیت کشورهای بلوک غرب است، کشورهای بلوک غرب در واقع از نکات مثبتشان همین کم و بیش حکمرانی و ساختار دموکراسی شان است.
این طرح عملی حقوق بشرخواهی در این کشورها از سوی مردمان داخل کشورهای غربی و اغلب متحدنشان، یک نکته مهم مثبت و امیتاز برای جهان بشریت است، این نکته کمی یست که در بزرگترین کشورهای دارای اقتصاد و قدرت نظامی جهان- موسوم به غربی- کم وبیش انواعی از دموکراسی واقعی حکفرماست و موارد مهمی از موازین و خواستههای بدیهی حقوق بشری در آنها در حال اجرا است، برای مردمان داخل کشورهایشان البته، همین که اکثر کشورهای غربی از جمله اتحادیه اروپا قوانین مشخص و به نسبه خوبی دربار رعایت حقوق بشر دارند و در این واقعیت موجود قتل عمد حکومتی در جهان و سوءاستفاده وسیع قضیه اعدام درباره قتل عمد و انواع اتهام منجر به اعدام از سوی سیستم قضاییه بسیاری جاهای جهان، مثلا در اتحادیه اروپا اساسا ممنوعیت اعدام، به نوعی تبدیل پیششرط عضویت در این اتحادیه شده، دستاورد بزرگی برای فعالان حقوق بشری در جهان است، امثالهم با وجود انتقادها، هیچگاه منکر این این امتیازت کشورهای موسم به غربی نبوده ام و بلکه خواهانه ادامه و توسعه و تعالی این موارد در این کشورها هستیم، همان طور که گفتم چون این کشورها دارای جایگاه مهمی از لحاط جنبه مختلف قدرت از سیاست و حقوقی و اقتصادی و نظامی هستند، این نقطه قابل اتکا فعلان حقوق بشری در بقیه جهان است؛ منتهی قضیه این است تا اکنون، این وضعیت خوب دموکراسی و قوانین رعایت حقوق بشری نسبت به بقیه جاها، طوری نیس که منجر به اجرا سیاست خارجی کشورهای موسوم به غربی شود نسبت به روابطشان با شورهای ناقض حقوق بشر و بدتر ناقض بدیهات حقوق بشر، و اغلب اقداماتی که آنها انجام میدهند- آگاهانه یا ناآگانه- آلوده با اعمال یا اغراض منفعتطلبانه و استانداردهای دوگانه و چندگانه است، بخشی از این تعارضات سیاست خارجی و داخلی این کشورهای غربی قابل درک است، چرا که دامنه حاکمیت ملی حکومت در چارچوب مرزهایشان است و از نظر حقق بین اللملی این کشورها اسسا محدودیتهایی دارند در تسری دادن دموکراسی و رعایت حقق بشر در داخل کشورهایشان غیر دموکراتیک و ناقض حقوق بشر، این چیزها از نظر امثالهم قابل درک و تا حدی پذیرفتنی است محدویتهای این کشورها، اما وقتی با قضیه تحریمهای ناشی سیاست فشار حداکثری دوره ترامپ و تداومش در دوره بایدن میشویم، دیگر درکش دشوار و پذیرتنش ناممکن میشود، در حالیکه بارها از شخص خود تا دیگران، پیشنهادهای آلترناتیو و جایگزین و بهتری ارائه شده، بارها گفته شده نه نیازی به این تحریم به اصطلاح فله ای است، نه اینکه پیدا کردن را حلای جایگزین ناممکن. اینکه در کلیت گفته اند بایست کشورهای غرب و همدستانشان، در اعمال تحریم فرق یان مردمان عادی و حکومتیها مثلا رژیم ج.ا بگذارند، امری شدنی است، هر چند مشکلات و دشواری بوجودآورد، اما ارزش جان و عمر و زندگی مردمان عادی کشور ایران به مثابه بخشی از جامعه بشریت اهمیتش این قدر است این موارد را رعایت کنند.
بدرود
https://www.tribunezamaneh.com/archives/369720
فیلم Killers of the Flower Moon نمونه خلاصه و شبیهسازی است از چگونگی وقوع فرضیه نسلکُشی مردمان داخل ایران به دلایل مختلف، از فساد اقتصادی سیستماتیک تا تحریمهای فشار حداکثری دوره ترامپی و بایدنی که بخشی از دوران پرنکبت و ننگین ضد بشری دیکتاتوری ج.ا ۴۵ ساله
https://www.tribunezamaneh.com/archives/369720
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/bashariat
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.