* توجه: ترجمه و انتشار این متن به معنای تأیید همۀ تحلیلات و نیز گرایش سیاسی نویسنده و سایت منتشرکنندۀ آن توسط مترجم نیست.
تقریباً سه هفته است که در فقیرترین استان پاکستان، بلوچستان، تظاهرات تودهای علیه اقدام دولت پاکستان به سربهنیستسازی اجباری، قتلهای غیرقانونی و دیگر ابزارهای غیرقانونی برای سرکوب گستردۀ مخالفان، از جمله شورش جداییطلبانۀ قومی-ناسیونالیستی، ادامه داشتهاست.
محرک فوری اعتراضات، قتل فراقانونی «بالاچ ملابخش» ۲۴ ساله توسط نیروهای امنیتی دولتی در ماه گذشته بود.
برای حدود ۱۲ روز، هزاران نفر به خیابانهای تربت – شهری در بلوچستان در جنوب غربی که دومین شهر بزرگ این استان است – آمدند تا از تحصنی حمایت کنند که توسط بستگان «ملابخش» آغاز شدهبود تا از مقامات درخواست کنند که در مورد مرگ او شفافسازی کنند و متهمان را به صورت کیفری تحت پیگرد قرار دهند. در پایان هفتۀ گذشته، تحصن به یک “راهپیمایی طولانی” از تربت تا کویته، مرکز استان، به مسافت تقریباً ۸۰۰ کیلومتر یا ۵۰۰ مایل، تبدیل شد. «راهپیمایی» در واقع یک کاروان اعتراضی است که شرکتکنندگان در آن با وسایل نقلیۀ موتوری حرکت کرده و در مسیر خود در شهرها توقف میکنند تا راهپیمایی برپا کرده و دست به بسیج در حمایت از خود بزنند. علیرغم خصومت آشکار مقامات، تظاهرکنندگان با استقبال خوب ساکنان محلی برای تهیۀ اسکان مواجه شدهاند.
«دپارتمان مبارزه با تروریسم» (CTD) گزارشی کاملاً غیرقابل قبول و متناقض از مرگ «ملابخش» ارائه کردهاست که در آن ادعا شده که این اتفاق در یک درگیری مسلحانه رخ دادهاست؛ در حالی که قربانی در ۲۱ نوامبر، اندکی بیشتر از ۲۴ ساعت قبل، به «دادگاه ضد تروریسم» آورده شدهبود. بر اساس بیانیه اولیۀ «دپارتمان مبارزه با تروریسم» (CTD)، «ملابخش» “در بازداشت اعتراف کردهبود که مبارز بوده و چندین بار اقدام به حمله کردهاست. او در ۲۰ نوامبر با در اختیار داشتن پنج کیلوگرم مواد منفجره دستگیر شدهاست.” این بیانیه، بدون اینکه در هیچجای آن توضیحی دربارۀ نحوه فرار «ملابخش» از اسارت دادهشود، در ادامه مدعی شده که او به همراه سه نفر دیگر در حملهای تحت رهبری «دپارتمان مبارزه با تروریسم» به یک مخفیگاه شبهنظامیان در شهر تربت کشته شدهاست.
«دپارتمان مبارزه با تروریسم» متعاقباً داستان خود را تغییر داد و در بیانیۀ دوم مدعی شد که «ملابخش» خودش نیروهای امنیتی را به مخفیگاه هدایت کرده و در درگیری مسلحانه که متعاقب آن اتفاق افتاده، توسط خود شورشیان کشته شدهاست.
خانوادۀ «بالاچ ملابخش» از ابتدا به طور قاطعانه ادعاهای «دپارتمان مبارزه با تروریسم» مبنی بر اینکه او در شب ۲۲ نوامبر در بیمارستان آموزشی تربت تمام کرده را رد کردند. آنها اصرار دارند که او در هیچ فعالیت غیرقانونی شرکت نداشته، در ۲۹ اکتبر توسط نیروهای امنیتی “ناپدید” شده و بعداً در یک برخورد “کاملاً ساختگی” کشته شدهاست.
خانوادۀ بالاچ به عنوان بخشی از کمپین خود برای تحت فشار قرار دادن مقامات برای بازخواست مسئولین مرگ او، در ابتدا از به خاک سپردنش خودداری کردند. جسد او در شش روز اول تحصن در میدان اصلی تربت به نمایش گذاشتهشد، تا اینکه به دلیل تجزیهشدن از نظر بهداشتی خطرآفرین شد.
در ۲۵ نوامبر، یک قاضی دادگاه بدوی دستور داد که «گزارش اطلاعات اولیه» (اولین گام برای باز کردن یک پروندۀ جنایی) علیه افسر منطقهای «دپارتمان مبارزه با تروریسم» و دو مقام دیگر این نهاد تشکیل شود. اما مقامات نپذیرفتند و دولت استانی برای لغو حکم به «دادگاه عالی بلوچستان» شکایت کرد.
تنها در روز شنبه، ۹ دسامبر، در حالی که جنبش اعتراضی در هفدهمین روز خود قرار داشت، پروندههای «گزارش اطلاعات اولیه» علیه هر یک از دست اندرکاران تشکیل شد. روز دوشنبه، «دادگاه عالی بلوچستان» دستور تعلیق فوری چهار مقام «دپارتمان مبارزه با تروریسم» را صادر کرد که هماکنون علیه آنها «گزارش اطلاعات اولیه» صادر شدهاست.
معترضان اما چندان راضی نشدهاند و از جمله خواستار تحقیقات کامل قضایی در مورد ناپدیدسازی و قتل «بالاچ ملابخش» هستند.
بلوچستان، منطقهای غنی از منابع اما فقیر، از نظر سیاسی تحت سلطۀ دزدسالاری کوچکی از سرمایهداران بزرگ، ملاکان و مقامات دولتی، و تحت اشغال واقعی ارتش است، که با دهها هزار نیروی امنیتی علیه شورشیان ملیگرای بلوچ و شبهنظامیان اسلامگرا مستقر شدهاند.
بورژوازی رشوهخوار پاکستان که تقریباً نیمی از عمر خود را از طریق دیکتاتوری نظامی آشکار بر کشور حکومت کرده و در حال حاضر نیز دور وحشیانۀ دیگری از ریاضتهای «صندوق بینالمللی پول» (IMF) را تحمیل میکند، به خاطر توسل به خشونت و جنایت تودهای در مواجهه با مخالفتهای اجتماعی رسوا شدهاست. در بلوچستان مسلماً چنین است.
دیکتاتوری «پرویز مشرف» که تحت حمایت ایالات متحده نقشی پیشرو در تسهیل جنگ نو-استعماری واشنگتن در افغانستان ایفا میکرد، از رشد احساسات منطقهگرایانه و استقلالطلبانه در بلوچستان هراس داشت و در نتیجه در سال ۲۰۰۶ عملیاتی نظامی برای کشتن «نواب اکبر خان بوگتی» در استحکامات کوهستانی او ترتیب داد. بوگتی، رئیس قبیلۀ بوگتی که به مدتی طولانی از بازیگران سیاستهای منازعهبرانگیز نخبگان پاکستانی بود، به منظور افزایش خودمختاری برای بلوچستان مبارزه میکرد.
هنگامی که قتل او نتیجۀ معکوس داد و احساسات ناسیونالیستی بلوچی را تقویت کرد و باعث رشد چیزی شد که از آن به عنوان پنجمین شورش ملیگرایانۀ بلوچ یاد میشود، «مشرف» و دولتهای “مدنی” بعد از وی سیاست نظامیسازی را دنبال کردند. این امر شامل استقرار گستردۀ نیروهای امنیتی، ناپدیدسازیهای اجباری، قتلهای فراقانونی، شکنجه و سایر موارد نقض فاحش حقوق بشر بود.
هرچند گروههای شبهنظامی متعدد بلوچ خودشان برنامهای مترقی ندارند و بر جداییطلبی قومی-ناسیونالیستی، منطقهگرایی و درخواست حمایت از هند و قدرتهای امپریالیستی مبتنی شدهاند، اما تحقیری که اسلامآباد متوجه نارضایتیهای مشروع مردم درفقرنگاهداشتهشده میکند، به رشد این گروهها دامن میزند.
رژیم خونین سرکوبگر تحت نظارت نظامیان پاکستان -که همچنان در اوج حکومت سرمایهدارانۀ پنجمین کشور پرجمعیت جهان و محور شراکت امنیتی سنتی اما به شدت فرسودۀ آمریکا و پاکستان باقی مانده- در بلوچستان نیز، مانند «خیبرپختونخوا» و جاهای دیگر به طور فزایندهای به کانون مخالفت عمومی تبدیل شدهاست.
تعداد فزایندهای از تظاهرات و تحصنها به رهبری خانوادههای سربهنیستشدگان و کشتهشدگان صورت گرفتهاست.
هم «انوارالحق کاکر»، نخست وزیر موقت فعلی پاکستان و هم «سرفراز احمد بوگتی» وزیر کشور او، به عنوان متحدان وفادار و کاسهلیسان ارتش، حسن شهرت دارند. آنها حامیان سرسخت سرکوب وحشیانۀ ارتش علیه شورش جداییخواهان در استان خودشان بلوچستان بودهاند. با این وجود، این قتل فراقانونی اخیر خشم گستردۀ مردمی را برانگیختهاست و باعث بسیج جوانان و زنان در سراسر منطقۀ جنوب غربی مکران شدهاست که تربت بخشی از آن محسوب میشود. علاوه بر تحصن و سایر تظاهرات، یک اعتصاب کامل نیز در تربت و دیگر شهرهای منطقۀ مکران در روز ۲۹ نوامبر رخ داد که تمام مغازهها و کسبه تعطیل شدند. جادههایی که بخشی از «کریدور اقتصادی چین-پاکستان» (CPEC) هستند و از این منطقه به مرکز تجاری اصلی پاکستان، یعنی کراچی و کویته منتهی میشوند نیز توسط معترضان مسدود شدند.
خشم فزاینده نسبت به خشونت دولتی در تعامل با نارضایتی تودهای از فقر تودهای و فقدان خدمات عمومی و زیرساختهای اساسی، از جمله دسترسی آماده به آب آشامیدنی قرار دارد و بهطور جداییناپذیری با آن مرتبط است.
اگرچه بلوچستان با جمعیتی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر، کمجمعیت ترین و فقیرترین استان پاکستان است، اما از نظر اقتصادی و ژئوپلیتیکی اهمیت بالایی دارد. بلوچستان سرشار از مواد معدنی از جمله مس و طلا و گاز طبیعی است و با افغانستان و ایران مرز مشترک دارد. این استان مکان قرارگیری تأسیسات بندر گوادر است که توسط چین ساختهشده و میتواند برای پکن یک پایگاه دریایی در «دریای عرب» فراهم کند و به عنوان نقطۀ آغاز یک مسیر زمینی برای حمل نفت و گاز طبیعی از خاورمیانه به چین عمل کند و بدین ترتیب تا حد زیادی به دور زدن اقیانوس هند که تحت تسلط ایالات متحده است کمک برساند.
ملیگرایان-جداییطلبان بلوچ نماینده و تحت رهبری جناحی از بورژوازی منطقۀ بلوچنشین، از جمله سرداران سنتی (رهبران قبایل) و خردهبورژوازی هستند که که امید دارد در بهرهبرداری از ثروت منابع و موقعیت ژئواستراتژیک منطقه برای انجام معاملات خود با امپریالیسم، جایگزین سرمایهداران و مقامات عالی نظامی پاکستان شود.
جنبش قومی-ناسیونالیستی بلوچ در پسزمینۀ سرکوب مبارزۀ تودهای ضد امپریالیستی توسط بورژوازی استعماری و تقسیم منطقهای در شبهقارۀ هند – تحت حمایت امپریالیسم بریتانیا، حزب کنگره به رهبری گاندی-نهرو و حزب مسلم لیگ محمدعلی جناح- به یک پاکستان صراحتاً مسلمان و یک هند عمدتاً هندو توسعه یافت. مانند بسیاری دیگر از این جنبشها، جنبش ملیگرای بلوچ در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ لباس سوسیالیستی به تن کرد و از اتحاد جماهیر شوروی درخواست حمایت کرد.
اما از زمانی که بوروکراسی استالینیستی سرمایهداری را احیا و اتحاد جماهیر شوروی را منحل کرد، آشکارا و عریانتر به سمت امپریالیسم گرایش پیدا کرد.
در شرایط یک حرکت امپریالیستی به رهبری ایالات متحده به سمت جنگ جهانی و تقسیم مجدد جهان، بخشی از نخبگان حاکم بلوچ چشمانداز ایجاد یک دولت جداگانه به نام “بلوچستان بزرگ” شامل بخشی از سیستان و بلوچستان ایران را بسط دادند تا به هزینۀ طبقه کارگر و تودههای زحمتکش با امپریالیسم معامله کنند.
بدینگونه، ناسیونالیستهای بلوچ از تهاجم و اشغالگری دو دههای آمریکا و ناتو در افغانستان حمایت کردند. آنها از زمان راهاندازی «کریدور اقتصادی چین-پاکستان» (CPEC) در سال ۲۰۱۴، بیشتر با امپریالیسم ایالات متحده و متحدان بینالمللی و منطقهای آنها مانند هند هماهنگ شدهاند.
برجستهترین گروههای شبهنظامی جداییطلب، مانند «ارتش آزادیبخش بلوچستان» (BLA)، بارها حملات تروریستی را علیه مهندسان و کارگران چینی شاغل در «کریدور اقتصادی چین-پاکستان» انجام دادهاند که هم واشنگتن و هم دهلی نو شدیداً با آن مخالف هستند.
هنگامی که «ارتش آزادیبخش بلوچستان» در نوامبر ۲۰۱۸ به کنسولگری چین در کراچی حمله کرد، برای برعهده گرفتن مسئولیت این عملیات عجله به خرج داد. این گروه در بیانیۀ خود گفت: “هدف این حمله روشن است: ما هیچگونه تلاش توسعهطلبانۀ نظامی چین در خاک بلوچ را تحمل نخواهیم کرد.”
جلب رضایت بورژوازی هند، رقیب استراتژیک سنتی پاکستان، و قدرتهای امپریالیستی، دست به دست هم داده و با یک برنامۀ انحصاری ارتجاعی پیش میرود. شورشیان بلوچ به طور معمول پنجابیها، هزارهها و پشتونهای عادی را که آنها را با لفظ تحقیرآمیز «شهرکنشین» مورد تمسخر قرار میدهند به قتل میرسانند.
کارگران و جوانان بلوچ باید در مخالفت با امپریالیسم، بورژوازی پاکستان و کل سیستم دولتی منطقهای ارتجاعی آسیای جنوبی، مبارزۀ خود را بر استراتژی انقلاب مداوم مبتنی کنند. اساسیترین حقوق دموکراتیک و آرزوهای اجتماعی زحمتکشان، از جمله استقلال واقعی از امپریالیسم و برابری واقعی میان گروههای مختلف قومی-زبانی و مذهبی آسیای جنوبی، تنها از طریق مبارزه برای متحد کردن تودههای منطقه در نبرد برای قدرتیابی کارگران متحقق میشود. طبقۀ کارگر باید زحمتکشان روستایی و ستمدیدگان پشت سر خود را علیه همۀ جناحهای بورژوازی گرد هم بیاورد و بر اساس یک برنامۀ سوسیالیستی با هدف سازماندهی مجدد زندگی اجتماعی-اقتصادی و ایجاد چارچوبی برای توسعۀ دوستانه و برابر همۀ مردمان با کارگران در سراسر منطقه اتحادی ایجاد کند: «ایالات متحدۀ سوسیالیستی آسیای جنوبی».
در همین رابطه بخوانید:
از مکران تا ڈے جےخان، نعره بلوچستان، دسگوھاراں
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.