درنگی انتقادپذیری(۲)، غرب و شرق سکولار و اسرائیل، برای رهایی از تروریسم پاناسلامیستی، پیشنهادهای میانهروانه پیگیری کنند // امثالهم طرفدار هیچ جناح در هیچ جنگی نیستم، بلکه برعکس همیشه خواهان صلح بود ام، اما وقتی با واقعیت جنگ روبرو هستیم، مشاهده میکنیم که طرفی شانس پیروزی نداشته، و این وسط مردم عادی (غیر نظامی) متحمل رنج میشوند، این ایده همیشه است طرف بازنده بالقوه قطعی، با میانجیگیری تسلیم شود. شانس دادن تسلم شدن، یک هوشمندی در اتمام زودتر جنگ است، البته اسرائیلیها تا اکنون نسبتا برنامههای موفقی داشتند، امثالهم با تکیه دهها سال مطالعات و دانشجویی و تلمذ و که دسترسی به منابع دست اول نداریم و صرفا بر اساس اخبار و بررسی و آنالیز به یک سری نتایج میرسیم، از همان روز باخبر شدم، به توجه همان دانش و آنالیزی دارم، گفتم کار حماس تمام است و پیشنهاد مراقبت درباره تلفات غیر نظامی مردم غزه دادم، این نوع تحلیلها اندک تحلیلگران مستقل نیز داده اند، بحث انگیزش دادن برای نیروهای درگیر حماس برای تسلیم مهم است، بالاخره بین هزینه و فایده، بایست فکر کرد که یک سری شانس بقا داد برای تسلیم، هیچگاه دشمن نبایست در معرض یک گزینه نگذاشت، تسلیم شدن معادل شکست است، تضمین جان برای تسلیم شدگان یا امکان خروج برای آنها، در نهایت همان رسیدن به اعلام هدف اسرائیل یعنی گرفتن توان ضربهزنی و قدرت حکومتی در غزه است. اصلی که کاملا منطقی است اگر خود جای اسرائیلیان بگذاریم، همین نتیجه میرسیم، حذف تهدید حماس و سایر نیروهای ترویست اسلامگرا (تحت حمایت ج.ا و برخی رژیمهای عربی و اسلامی) از اسرائیل و بلکه کلیت جهان است. این تهدید ترویسم اسلامگرایی یک بخشی اش از جانب حکومت ج.ا است و بخشی نیز دولتهای حامی سنی مذهب است. پذیرفتن شکست، هم از نشانه عقلانیت است، وقتی در واقع شکستی رخ داده، با پذیرفتنش، میتوان به احیا و بقا اندیشید. اما اگر توهم سیر کنیم، در نهایت نابود میشویم.
تروریسم قومگرایی و نژادپست در ایران و منطقه نیز است، غرب زیادهروی کرد در بال و پر دادن به نیروهای ملیشایی اسلامگرا در زمان جنگ سرد، همین اشتباه درباره قومگراها و نژادپرستان ناسیونالیست (پان…ایسم) دارد اتفاق میافتد. نیروهای نژادپرست پانآریایی، ضربات مهلکی به فرهنگ همزیستی مردمان ایران و پیرامون زده و میزند، این بیمان ایدئولوژی ناسیونالیسم قومی و نژادی از جمله آراییگرایی، که بر خلاف واقعیت میدانی جهان ژئوپولتیک و ژئواکونومی، شعارهای عوامفریبانه و ابلهانه احیای امپراتوری پارسی باستان و هخامنشی داده و با این کار موجب تقویت موضع ایرانهراسان میکنند!، اقدامات این اقلیتی گروهکهای پانایرانیستی، که مانند همین رهبران تروریست اسلامگرا تقریبا همگی در کشورهای خارجی و حتی غربی ساکنند و هیچ دغدغه مالی و معاشی ندارند و از خارج برای مردمان اکثر فقیر و کماطلاع ایران نسخههای پان…ایسمی مانند پانآریایی میپیچند! پشت ادیان و مذاهب باستانی تقریبا منقرض شده (که مملو از خرافات و موارد آلوده ضد عقلانی هستند) و سوءاستفاده نام شخصیت اسطوره ای چون زرتشت ( که محل اختلاف است) مردمان ایران در خطر ایرانهراسی اجانب میگذارند!
درس نگرفتند از یوگسلاوی پان…ایسمها!، تجزیه یا به قولی استقلال فدرالی یوگسلوی در حالی اتفق افتاد که همه این مناطق اکثزیت همزبان بودند و حتی اکثریت از نظر عقیدتی مسیحی و عمدتا ارتدوکس! جمهوری صربستان و جمهوری مونته نگرو و جمهوری بوسنی و جمهوری کرواسی، همگی به یک زبان سخن میگویند و حتی جمهوری اسلونیا و مقدونیه نیز گویشی نزدیک به زبان صربوکرواتی هستند، اما آخر سر کشورشان تجزیه و جدا شند! تنها قومت آلبانیزبان و تیره نژادی جدا دارند! این درسی است برای پانایرانیستی آریاییگرا، که فکر میکنند اگر اکثریت قاطع مردمان ایران زرتشتی و فارسیزبان شوند دیگر خطر جدایی (تجزیه) کشور حل میشود!، در واقع آنچه مردمان در یک کشور را کنار هم نگه میدارد، منافع مشترک و رعایت حقوق بشر و احترام به کرامت انسانیشان است و این کا امروزه تنها در حاکمیت دموکراسی سکولار و قانونمندی ناشی این نوع حاکمیت است.
امثالهم از این ایده سکولاری کردن ادیان مورد علاقه ام بوده از سوی برخی، ایده سکولاری کردن ادیان و زدودن ادیان از افکار سیاسی و تفکر خود حق مطلق پنداری که نتایجش امروزه میبینیم مسبب ترازدی جنگهای مذهبی در قرن ۱۲ شده قرنی که آگاهی انسانیت به چننی حد رسیده درباره زیستشناسی و سایر علوم، عده ای موهومات دین سخن میگویند و برساختههای گزاره ای انسانی در ادیان سخن خدا و حق مطلق میپندارند و مثلا در حالی که کشوری مثل ایرن دچار بحران تجرد قطعی و تنهایی مردان است، برخی دنبال دشوار کردن ازدواج و اشرافی و چشم و هم چشمی و تجملات و یا بدتر چند همسری و هرزگی جنسی و ترویج خیانت همسران به یدکیدرگند! این فجایع با توجیهات دینی چند قرن پیش ارائه میدهند!
پانایرنیست آریاییگراهای موجود، بسیار عقبمانده از راه حل ایجاد و تقویت دولت-ملت مدرن هستند، عمده مواضع و راهکارهای آنها در واقع تجربیات منسوخ دولت-ملتسازیهای اروپاییان و غربیان در قرن نوزده و نیمه اول قرن بیستم است!، ایده یکپارچکی نژادی و زبانی و دینی و ایدئولوژیک، بیش از ۷۰ سالست در جهان مدرن دولت-ملتسازی (کشورسازی) منسوخ شده است، امروزه در کشوری مانند ایرن، برقراری و حاکمیت رژیم سکولاردموکراسی، یگ آپشن بین گزینههای موجود مثلا انتخاب بین پادشاهی مطلقه و یا دیکتاتوری نظامیان نیست، بلکه یک ضرورت است، چرا چسبندگی میهنی (به قول ایشان ملی) که از فاکتور اصلی شیعهگری و ایرانیگری بوده به شدت تهی و آسیب دیده، به قدری این آسیب عمیق است که هسته فارس که همیشه زحمت ایرانگرایی بر دوسش سوار میکردند خود فرسوده از نظر زیست اجتماعی و بخشی حتی بیتفاوت و بسیاری جداگرا از هویت ایرنی شده اند! وقتی طی صد سال اخیر، عنصر تُرکگرایی از شمال غرب به مرکز و جنوب ایران کشیده شده و جمعیتشان به ادعای یکی وزرای احمدینژاد هنگام دیردار ر رتکیه، میگوید ۴۰% ترک در هستند! و عملا میگویند فارسیزبان در ایران اکثریت مطلق ندارد و تهران و مناطق مرکزی اکثریت در هژمونی ترک است و وقتی عموما ترکزبانان شمال غرب و منشاء آذرباجای خود تُرک میگویند و نه آذری، اما پانایرانیست آریاییگرا در توهم است و منکر این واقعیتها!، دیگر نمیشود این گروهکهای پانایرانیستی آریاگرایی جدی گرفت از نظر عقلانی و در واقع بیشتر موهوم پرست و ایدئولوژیک دگماتیک هستند.
دموکراسی سکولار بعنوان واقعیترین راه حل تضمین حقوق بشر، امروزه تنها گزینه چسبندگی واقعی است. کتاب قانون اساسی دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر، تنها میثاق و اتکای مردمان کثیرالهویه ایران است و در غیر این صورت بالاخره جنگ داخلی و جدایی اتفاق می افتد اگر منکر و مانع این استقرار سریعتر دموکراسی سکولار و متضمن حقوق بشر بشوند!
هر چند جداییطلبان قومگرا همچنان به دنبال استقلال هستند، اما واقعیتهای ژئوپولتیک و ژئواکونومی به ویژه برای مناطق شمال و شمال غرب و غرب مساعد تشکیل کشور چندان نیست. فرمهایی از حاکمیت غیر متمرکز از جمله سالها پیش ارائه شده، تحت عنوانهایی مانند شهرستانهای خودمدیریتی (فرمانداری) یا کانتونی شبه سوئیسی. در حالی که فدرالیسم به معنایی در یوگسلاوی بود، دیدم عاقبتش چه شد. سیستم غیر متمرکز بر اساس فدرالیسم تضمینی برای حفظ صلح و همزیستی نیست، مدل کانتونی غیر فدرلی ایالتی با ارتقای همین سیستم شورایی فعلی و استقرار دموکراسی واقعی سکولار چند حزبی مفیدتر و شانس موفقیت بیشتری دارد.
حقیقت تاریخی این است، کشوری که ایران مینامش، برخلاف ادعاهای فانتزی و توهمی پانایرانیستی، بیشتر به قدرت دیکتاتوری مرکزی و قدرت سرکوب پادشاه بوده تا نیروهای همگرایی اجتماعی وفرهنگی…! متاسفانه عوامل مختلف داخلی (از جله اترجاع دینی و تفکرات پی) و مداخلات اجنبی، اجازه تعمیق فرهنگ سکولار دموکراسی در ایران نداده است. هر چند در مقاطع چند سده اخیر، به قول معروف عدو سبب خیر شده و از واقعع مشهور به بازی بزرگ، یعنی رقابت بین دو امپراتوری استعمارگر روسیه و بریتانیا، ایران از شاسنش حایل بین هندوستان بریتان و روسیه بده و این انگلستان و امریکا بوده عملا موجب بقای ایران شد! حالا چه خوشتان بیاید و یا نه! چرا ایران سد جلوگیری پیشروی روسیه تزاری و بعدا شوروی به سمت منافع ژئوپولتیک و ژئواکونومی جهان غرب بوده است و غربیان نیازمند حفظ موجودیت ایرن بوده اند، اما متاسفانه به عدم علت درک واقعیتها از سوی نیروهای موسوم به ملی و پانایرانیستی و چپ ضد امپرالیستی، نتواستند توازن برقررا کنند و مانند هند یا ترکیه یا ژاپن یا کره جنوبی یا کشورهای جنوب خلیج فارس از رقابت ابرقدرتها به نفع اقتصاد و رفاه و آبادانی و فقرزُدایی ایران بهره ببرند!، غربستیزی و آمریکاستیزی و اسرائیلستیزی نیروها مرتجع مذهبی و چپ ضد امپرلیستی و دیکتاتوری پادشاهیها، د رنهایت ایران به وضعی فلاکت بار رسانده و غرب و شرق عالم به اشتباه انداخته که موجودیت کشور ایران خطرست بریشان! نه! این نیروهای مرتجع سرخ و سیته وسفید است که ایران خطرات نمایی کرده وگرنه اگر این نیروها فکرشان اصلاح شود و دموکراسی سکولار در ایرن مستقر شود ایران نه تنها خطری برای غرب و شرق جهان نخواهد داشت و بلکه شریک خوبی برای صلح و سعادت بشریت در جهان خواهد بود. برای همین بایست اشخاص نخبه ایرانی در جهت رفع این سوءتفاهمات غربیان و شرقیان از موجودیت ایران باشند.
اما غرب و اسرائیل نبایست برود دنبال این قماش قومگرا موسوم به جداییطلب و نژادپرست پانآریایی، و در عوض، روی تقویت نیروها و تفکرات سکولاردموکراسی و حقوق بشری سرمایهگذاری کنند از نظر میدان دادن رسانهای و آزادی بیان. متاسفانه امثالهم طی این سالها بارها مورد سانسور و سکوت اجباری قرار گرفته ایم! در حالی هیمشه از صلح و همزیستی و حقوق بشری فعالیت کرده ایم، چون نوع و روش امثالهم خاص و ویژه و ابتکاری و از طرفی ناشی محدودیت شخصی است، موجب سوءتفاهم شده. حمایت معنوی و امنیتی از امثال ما به نفع امنیت و صلح جهانی خواهد بود.
امثالهم مستقل هستیم و چشم داشت نیازی هیچگاه به مال و پول دیگران نداشته و دنبال مزدوری هیچکسی نیستیم. به اندازه معاش اندکمان، فعالیت میکنیم و استقلال خویش در انتقاد و تحلیل خواهیم داشت، استقلال فکری و امنیت فکری، موجب تعالی و خلاقیت یک منتقد و تحلیلگر خواهد شد. دنیاف حتی آنهایی با اندیشه امثالهم مخالفند، سودشان در وجود ما است، امثالهم وجودمان نیاز ضروری جهانیان است. مزدور و مالهکش نمیتواند حقایق به درستی تشخیص دهد. ذهن وابسته ایدئولوژیک کمتر توان تفکر درست و درک مسائل است و چه برسد به آینده پژوهی!
وجود منتقدان و تحلیلگران مستقل به نفع عموم است، حتی همان مخالفان امثالهم، چه بسا تحلیل درست و پیشنهاد موجب نجات همان مخالفان از تباهی و نابودی کامل است، چرا امثالهم هیچ دشمنی شخصی با کسی نداشته و هدفمان تعالی بشریت در راه صلح و همزیستی و معنویت و برخودای از لذایذ حلال و مشروع طبیعی خدادادی است.
به هر حال اقدامات مخرب پان…ایسمها، ضربات سختی به ایده امکان همزیستی کشور ایران در کنار ترکیه و کشورهای موسوم به عربی و اسرائیل زده است. بالاخره کسانی مایلند کشور فعلی ایران به بقایش ادامه دهد، زودتر بایست به این ایده همزیستی برسند و زمان کوتاهی – شاید چند ماه- دارند.
نیرو گرفته از مطالب زیر
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/bashariat
بازنشر از
https://www.balatarin.com/permlink/2023/12/15/6087865
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.