پس از جنگ‌افروزی رژیم جنایتکار آخوندی در غزه، اصحاب مماشات سریع دست به کار شدند و طوری به‌سود رژیم موضع می‌گرفتند که گویا پدرخوانده تروریسم و «رهبران کلیدی [رژیم] از حملهٔ حماس به اسراییل غافلگیر» شده‌اند و آنها هم مثل بقیه جهان، صبح که از خواب برخاسته‌اند در موبایل‌هایشان از اخبار فلسطین مطلع شده‌اند! اما کم‌کم دستهای خونین و جنبه‌های مختلفی از عاملیت رژیم در این بحران هویدا شد و قطعات پازل این جنگ خانمان‌سوز تکمیل‌تر شد. نگاهی به برخی موضع‌گیریهای اخیر پاسداران و سرکردگان این نظام فتنه‌گر آشکار می‌کند که آنها به صراحت قبول کرده‌اند که:
«مسئول تولید‌کننده موشکها» و طرف اصلی «آموزش‌دهنده‌» بوده‌اند. پاسدار ضرغامی وزیر گردشگری دولت رئیسی جلاد افشا کرده و گفته است: «بنده به‌عنوان مسئول تولید موشکها رفتم توی منطقه، هم برای حزب‌الله هم برای فلسطینیها همین زیرزمینهایی که اینها دارند می‌جنگند. بنده یک مدتی را داخل این زیرزمینها رفتم توی زیرزمینها که می‌رفتم کلاس آموزش برایشان می‌گذاشتم، آموزش استفاده از موشک ویژگی‌هایش، خیلی کلاسهای موفقی بود» (تلویزیون افق، ۲ آذر).
پاسداران رژیم «مسئول انتقال دانش تولید موشکها» نیز بوده‌اند. احمد ذوالقدر سرکرده سپاه ضدسیدالشهدا اعتراف می‌کند که: «شما می‌توانید نقش شهید فخری‌زاده را در غزه ببینید کسی نمی‌تواند بگه ما به اونها موشک دادیم اما دانش را می‌توانند بفهمند این دانش امروز داره توسعه پیدا می‌کنه» (تلویزیون رژیم، ۶آذر ۱۴۰۲).
عامل «حمایت‌کننده» و «الهام‌دهنده» بوده‌اند. پاسدار ایزدی سرکرده قرارگاه سایبری قرارگاه مرکزی ضدخاتم سپاه پاسداران می‌گوید: «این نماد زیبای اتحاد شیعه و سنی را در غزه می‌بینیم. در غزه اهل سنت هستند. خداییش تو دنیا کی داره از اینها حمایت می‌کند؟… تمدن جدید را کی توسعه داده؟… عماد مغنیه از کی ایده و الهام گرفته؟ از امام رضوان‌الله» (شبکه خبر، ۶آذر ۱۴۰۲) کاملاً مشخص است که منظور، «حمایت» از بحران و «الهام» برای جنگ‌افروزی است.
به همین نقش «الهام‌دهنده» ی ام‌القرای بنیادگرایی، حداد عادل مشاور عالی خامنه‌ای و عضو مجمع تشخیص مصلحت نیز اذعان می‌کند و می‌گوید: «یک واقعیتی به‌وجود اومده با الهام از انقلاب اسلامی با الهام از تفکر بسیجی» (تلویزیون رژیم، ۶آذر ۱۴۰۲).
این جنگ به‌ظاهر دور از ایران، یکی از «خاکریز»های دفاعی و در واقع برای مقابله با یک قیام جوشان و خروشان در داخل ایران بوده است. یکی از سرکردگان سپاهش به‌نام اصانلو خیلی رک می‌گوید: «امروز خاکریزهای ما دو هزار کیلومتر آن طرف‌تر دارند می‌جنگند، در یمن… در لبنان و سوریه و فلسطین همه دارند می‌جنگند» (تلویزیون رژیم ـ ۳آذر). اگر چه وی نام «فلسطین» را در آخر و لابلای اسامی دیگر مناطق ساندویچ می‌کند، ولی کاملاً عیان است که تأکید وی بر همین آتش‌افروزی «امروز» در غزه است.
البته موارد اعتراف عناصر رژیم به مسئولیت همه‌جانبه‌ٔ سران این نظام پلید در فاجعه غزه بیشتر از اینهاست و تمامی ندارد. عوامل رژیم امثال رفیق‌دوست اگر چه بعداً حرفشان را پس گرفتند ولی لو داده‌اند که حتی در موضوع گروگانها نیز به اشکال مختلف دخل و تصرف دارند: «توی منطقه ما از قدرتهایی که احتمال داره به ما حمله بکنند گروگانهایی داریم که ظرف نیم ساعت یک ساعت این گروگانها را از بین می‌بریم»! (شبکه ۳ رژیم، ۱۶ آبان) آنها به رابطه معکوس قیام در ایران و بحران در منطقه اذعان کرده و به صریح‌ترین بیان پذیرفته‌اند که این نوع بحرانها به رژیم برای سرکوب قیام‌ها مددرسانی می‌کند: «هر وقت در ایران اسلامی اغتشاش یا فراز و نشیب‌هایی باشد، آن طرف در یمن در فلسطین در لبنان در عراق در سوریه و کشورهایی که در خط مقدم مقاومت هستند، در آنجا درگیریها و مشکلاتی نیست… هر وقت در داخل ایران ما ثبات، امنیت آرامش وحدت و یکپارچگی را ببینیم، عکسش ثابت می‌شود» (استاندار رژیم در خراسان جنوبی، ۵ آذر) آنها با شقاوت تمام خون کودکان غزه را «امداد غیبی» برای حفظ نظامشان دانسته‌اند که توانسته است «باز تولید ۱۴۰۱ را متوقف» کند. مزدورانشان هم گفته‌اند که علاوه بر «آموزش» و «انتقال دانش تولید» موشک‌، خود «صواریخ» هم از «الجمهوریه الاسلامیه» می‌آید!
پس وقتی «الهام» و «حمایت» و «آموزش» و «ارسال میلیونی چمدانهای دلار» به غزه طبق اعتراف‌های ثبت‌شده‌ٔ عوامل و مزدوران رژیم، کار ولایت فقیه خون‌آشام برای حفظ حاکمیت ننگین‌اش برای افزودن بر سرکوب در ایران بوده است، آیا دستهای خونینش در جای جای بحران غزه دیده نمی‌شود؟ آیا هر گونه کمرنگ کردن نقش رژیم در این فاجعه بزرگ، دست کردن در خون مردم غزه نیست؟!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)