پیش از آنکه به اصل نوشتار بهپردازم، این پرسش مطرح کنم که آیا قضیه تلنگر درونی- که در تیتر تحت عنوان “اسم ورسم تغییر دادن” آمده- سابقه تاریخی- بهویژه در تاریخ معاصر داشته است؟، چرا که بهترین بازشسی یا تعریف از یک مفهوم، داشتن نمونه عملی و رویداده از مفهوم است، برای این نکته، مثالهای بارز و روشنی میتوان ارائه کرد مانند:
- – مشخصا کشور روسیه شوروی به کشور روسیه فدراتیو، هم در اسم و هم در رسم (هویت و ساختار کشورداری یا فرمانروایی) تغییرات عظیمی رخ داده است، دیگر حاکمیت ایدئولوژیک کمونیستی در واقع نیست، نام و پرچم و سرود ملی و نمادها از شوروی سوسیالیستی (عملا حکومت تک حزبی کمونیستی) تغییر نام و هویت کرده اندف سیستم شبه چند حزبی انتخاباتی (شبه دموکراسی حداقلی) در سراسر کشور پیاده شده است، مالکیت خصوصی و سایر قوانین بدیهی بر اساس عرفیات چندین هزارساله تمدن بشری مانند حق ارث بری از والدین و دیگران، اقتصاد بازار و…، اما عملا در این سی سال عمدتا همان حاکمان و عوامل حکومتی مانده اند!
درباره رژیم جمهوری اسلامی در ایران نیز میتوان به سرعت و قبل اتمام فرصت (به نظر میرسد قبل از پایان سال خورشیدی جاری باشد)، یعنی برای حاکمان از رئوس تا ردههای پایینترش توانایی این شبه انقلاب تغییر اسم رسم وجود دارد بدون آنکه افراد و گروههای ذینفع به طور کامل از سیستم و باشندگی در کشور ایران حذف یا بیرون یا اخراج بشوند، اما چه ثمراتی برای حاکمان و وابستگانش و سایر مردم دارد؟
مشخصا، نتایج و ثمرهاش جلوگیری از نحطاط و فروپاشی کامل کشور ایران خواهد بود، و در عین فرصت تعامل تریمی آسیب به کشور و حکومت در حال فروپاشی ایران است.
نقش دگرش سریع نمادها در القای شبه انقلاب کلیدی است؛ بایست تغییر سریع- در عرض کمتر از هفت- دگرش نمادها بادش، اعلان پخش سرود ملی از فعلی مثلا به سرود غیر رسمی ای ایران و پخش شوی و نمایش زنان و خوانندگان قبل از ۱۳۵۷ و حتا خارج از ایران بدون پوشش حجاب و…، تغییر آرم و نشان جمهوری اسلامی در پرچم، ترجیحا و مشخصا نماد شیر و خورشید (ربطی هم رژیم سابق پهلوی اساسا ندارد و یک نماد پرچم در این چند سده است و برخی سابقه اش به دوران باستان و حتا قبل از حکومت ماد و هخامنشی یا تاریخ و تمدن های منقرض شده دوران گذشته محدود فلات ایران میدانند)، حضور اشخاص زن چه در نقش مجریان و هنرپیشگان و چه نقش مهمان در رسانههای دیداری و سیما و غیره (تلویزیون و…)، این همان شبه انقلاب و یا تلنگر درونی است، شکلدهی به رویدادهای نمادین، اینجا بدیهی است بازیگران سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و غیره بایست عوض شوند، روحانیون و عواملی که تبدیل به شبه بتهای کیش شخصیت شده اند- حتا برای مدت کوتاهی هم شده- صحنه را ترک کرده و به پشت صحنه بروند و چندین چهره جدید، مراحل شوآف و نمایش شبه انقلاب را پیش ببرند.
- – آیا مردم به این کار رضایت میدهند یا همراهی میکنند؟ اساس پیشبینی دشوار است در این باره، اما نارضایتی عمومی و قفل ایدئولوژیک چنان بالا است، احتمال قریب به یقین سبب احساس شبه انقلاب در مردم شده و فضای جمودی و دگماتیک ایدئولوژیک از همگان فرومیپاشد، این جو انحطاطی و ویرانگر رو به قهقرایی تغییر سریع کرده، در نهایت کشور به تعادل و آرامش میرسد.
– اما نکته مهم این است از یک طرف زمان خوبی برای رخداد شبه انقللاب است و از سوی دیگر زمان محدود و اندک، این شبه انقلاب قبل از برگزاری تکراری و بیفایده شوآف انتخابات حکومتی است. حکومت میتواند شوآفش اجرا کند و حتا اگر شایعات درست باشد، در درصد مشارکت دست ببرد و مثلا ۱۵% آن از به ۳۰% تا ۴۵% نیز ببرد، اما این شوآف انتخابات اگر فرصت پیدا کند اجرا کند، تاثیری بر حل مسائل حاکمیت و کلیت کشور نخواهد داشت و بلکه بیشتر و بیشتر کشور در سرشیب قهقرایی سقوط پیش خواهد برد.
اما برگزاری شوآف انتخبات ۱۴۰۲ نیز مانند همین برنامههای ۵ ساله است، این بودجهنماییهای کذایی- و اما غیر قابل اجرا در عمل- چیزی جز دادن سیگنال به رانتخوران تا سیگنالبازهای مجازی و دلالها و سایر مفسدین اقتصادی از بازار مدرکگرایی تا وی پی ان فروشان و دور زندگان تحریم و پورسانتبگیران و کارچاقکن های قاچاق داخلی به داخلی( رانت خواران از منابع عمومی از قبیل سهمیه داران…!) و قاچاق مایحتاج مردمان عادی ایران به شکل رسمی به نام صادارت، فاجعه ضد بشری مانند صادرات اقلام مورد نیاز تولید ایران در حالی در ایران کمبود و گرانی است برای ارزآوری و تامین اهداف ایدئولوژیک و زیست انگلی سرمایهخواران که به دروغ خودشان تاجر و سرمایهدار بازاری معرفی می کنند!
اما نکته مهمی که برای مهاجران و از ایران گریختگان از جمله از مردم عادی و همچنین از مخالفان و مشخصا مدعیان اپوزیسیون مطرح است، که سرنوشت آنها چی میشود؟ بنظر این شبه انقلاب، موجب میشود هسته سخت تعامل با این اشخاص و گروهها یا حکمان شکسته شده و فضای مصالحه عمومی تا عفو عمومی ایجاد و روند سریع به سمت دموکراسی واقعی (تضمین کننده حقوق بشر از جمله موارد بدیهی و عدم رسمیت هیچ دینی و جدایی نهاد حکومت از دین و امثال موارد دموکراسی واقعی امروزی یعنی لیبرال و سکولار) مهیا شود از جمله بازگشت مهاجران و مردم عادی ایرانی در خارج و ایجاد فضای فعالت مسالمت آمیز دموکراتیک و چند حزبی میان اپوزیسیون و حاکمان فعلی. در نهایت همگان به اندازه ای در توان شبه انقلاب است بهره ببرند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.