رهنمود رهبرآپو
خانوادە در کوردستان همچون میدانی است کە اعتماد خود را از فکر اجتماعی و ممارست عملی میگیرد. خانوادە عنصری اجتماعی است کە از هر لحاظ تمامی نهادهای اجتماعی را بە خود وابستە نمودە و ترکیبی از آنند. از تمامی نهاد و مؤسساتی کە تا بە حال بدست دشمن، ویران شدەاند و از میان برداشتە شدە تنها؛ چیزی کە مقدس ماندە نهاد “خانوادە” میباشد. خانوادە در موطن ما کوردستان یعنی: سیاست و حزب، کە بە درجەای از عقیدە رسیدە است، خانوادە بە مرکزیت هرچیزی در آمدە کە هرچیز بە دور آن در حرکتاند. علیرغم تبلیغات سوء کە ادعا میشود خانوادە تنها واحد اجتماعی است ولی امروزە این ارگان بە صحنە تئاتر و هرنوع ممارست اجتماعی- فرهنگی ارتجاعگر و فرتوت تبدیل شدە است. این وضعیت تأثیر منفی و شگرف بر حرکت رهایی ملی گذاشتە و بە مانعی در عدم پیشرفت آن تبدیل میشود و حرکت ما را با گرە کور و لاینحل ابعاد کهنە پرستی مواجە ساختە. خانوادە بە ارگانی مبدل گشتە کە دشمن آنرا بە شیوەای عمیق و گستردە بکار میگیرد.
خانوادە در جامعە ما ضد تغییر و تحولات اجتماعیاند، این هم بالعکس هیچ گونە ارتباطی با زندگی سیاسی ندارد. خانوادە عنصری است کە دشمن بر آن تحکم ایجاد کردە و آن را بە هر شیوەایی بە حرکت وا میدارد. انسانهای ما نمیتوانند روابط خانوادگی را از یاد ببرند، چهارچوب این روابط و کنشها تنها مختص بە خانوادە خویش است و بە غیر از خانوادە خویش هیچ گونە حرفی برای گفتن ندارند. مهمترین فلسفە پدر خانوادە و خانوادە آنها این است کە؛ در روستا بهترین خانوادە، خانوادە من است، در شهر بهترین خانوادە، خانوادە من است و هیچ گونە ارزشی برای همسایە خود قائل نمیشوند و اهمیت و توجهی بە آنها نمیکنند. همە خانوادە ها در روستای خود نیز متعجراند و بە خود میبالند و مغرورند، این بنوعی “شوونیسم خانوادگی” است. بدونترید هرکس جانبدار خانوادە خویش است. درجە عاطفی بودن شوونیسم خانوادگی این را نشان میدهد کە چقدر این تأثیر عمیق و ریشەایی است و تأثیر آن در حال حاضر واقعیت زندگی امروزە ما را بیان میکند. آیا ما میتوانیم در مورد افکار اجتماعی و پیشرفت اجتماعی (جامعە) بحث کنیم…؟
هر شخصی بدین منوال فکر میکند؛ نە؟… این ذرار مفترقند. در طبیعت هم ذرات وجود دارند و این ذرات تشکیل دهندە اجزاء میباشند. بە هم میچسبند و برای رسیدن بە تکامل “کلیت” بە همدیگر ملحق شدە تا جهانی زندە بوجود آورند. از نطر ما هم خانوادە خود ذرەاست، فقط اتحاد و یکپارچگی میان آنها بوجود نمیآید و منسجم نمیشوند. خانوادەهای ما ضد تغییر و تحولات اجتماعی هستند و با زندگی سیاسی و سیاست در روندی متناقض بە سر میبرند و همچون عنصریاند کە دشمن در آن تحاکم ایجاد نمودە و آن را بە هرشیوەایی باکار میگیرد. ما میبینیم کە دشمن خانوادە را ارج نمینهد، در شأن و مقام خانوادە هم هدفی در سرندارد و تنها از آن بعنوان عامل تفرقە و عدم یکپارچگی جامعە سواستفادە مینماید و او را بە شکل ذرە در میآورند و بە این طریق وانمود میکنند کە میخواهند بدین شکل از خانوادە محافظت میکنند تا سیستم آن همچنان در استمرار باشد. این نتایج مهم است. اگر کمی ملاحظە کنیم، میبینیم کە خانوادە در مرکز فکر ما جای دارد. همچو گودالی است کە تمامی حرکات، اعمال و افکار ما را بە درون خود میکشاند. اگر چە محدود هم باشد، عدەایی از ما خود را از این نهاد دور میسازند. اما جامعە تا بە امروز عموما بە این شیوە بە موجودیتش ادامە دادە. گفتگوهایی در ارتباط پدر و مادر و فرزندان صورت میگیرند. ما م قصد داریم در این خصوص توضیحی داشتە باشیم. در جامعە ما فرزند، همچو سرمایەای است در دستشان، آنها را دوست نداشتە و برایشان احترامی قائل نمیباشند. بنابراین فرد حق ندارد کە در هیچ گونە نهاد اجتماعی هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ روابط اجتماعی سهیم باشد. پدر چنان وانمود میکند کە رهبر خانوادە است و فرزند همچون سوژەایی است کە بر آن تأثیر میگذارد و بدین نحو میل و رغبت او را برآوردە میسازد. تعظیم نمودن زن، تبرک نمودن و بوسیدن دستش توسط فرزندان را غرور، تکبر و شأنی والا برای خود میداند. مثالی از این دست را نمیتوان نە در خانوادەهای بورژوایی شهری و نە در خانوادەهای سوسیالیستی مشاهدە کرد. بە خاطر اینکە مرد در جامعە کوردستان از موقعیت اجتماعی بالایی در سیستم برخوردار نمیباشد و نمیتواند جایگاهی در زمینە پرنسیپهای اخلاقی- فکری برای خود اختصاص دهد و نمیتواند تأثیری بر جامعە بگذارد. حتی در روابط اجتماعیاش هم بدون تأثیر است. با شکلگیری این چنین، مرد در خانوادە صاحب اردەای قوی نبودە و از لحاظ فکری و اخلاقی شخصیتی نابهنجار و مختلف را تمثیل میکند. مثالی از این دست: پدر (مرد) در کوردستان راحت طلب و خوشحال است و از فرط خوشحالی از خود بی خود شدە بە همین خاطر خانوادە را در زیر رکاب خود میبیند. این پیروزی را از لحاظ معنوی برای خود برمیشمرد. مردی شکست خوردە در جامعە از لحاظ سیاسی و روابط اجتماعی، صومعەایی برپا کردە کە احساس میکند تمامی امکانات در اختیارش است تا بتواند رئیس و یا رهبر گردد. این طرز بر فرزندان تأثیر گذاشتە و آنها را بردە میآورد. اطاعت دائمیای کە مرد خانوادە همیشە انتظارش را میکشد، تسلط و عبودیتی است کە از لحاظ خرید و فروش برقرار کردە بدین منوال است؛” من پسر خود را بە تو میسپارم، تو در حقش آزادی، گوشتش برای تو و استخوانش برای من”. این زمانی است کە فرزندش را برای آموزش میفرستد. اما چیزی کە در حق زنان اعمال میشود دەها بار از وضعیت پسر هولناکتر و عجیبتر است. هرچە دختر انجام دهد، تنها برای آن است کە هرچە بهتر مادەای برای خرید و فروش باشد. در برابر همە این واقعیتها، بهترین پدرها هم این وضعیت را دنبال میکنند. در اینجا پدری لایق پیدا نمیشود کە بە فرزند خود بگوید: برو روابط خود را گسترش دە، در عرصە سیاسی فعالیت کن و این نخستین وظیفە توست، بلکە تربیت بە تمامی عکس اینهاست. فرار از این روابط اجتماعی، گسست و دور شدن از فعالیتهای سیاسی بە شیوەای مستمر، همە اینها گرایش بە طرف دولت شدن است. خانوادەها با این کار خود باعث نزدیکی بیشتر بە دولت و بە کنترل در آوردن خویش میشوند. زمانیکە فاشیسم را تحلیل میکنی، برخی مالکان خردە بورژوازی را ستونی برای آن میدانند. اما از دیدگاە ما، فاشیسم اعتماد خود را از خانوادە میگیرد. در دولت سرمایەداری فاشیسم اعتماد خود را از خردە بورژوازی و طبقەمیانی میگیرد.
دولت از طریق سیاست “افترا” جهت متزلزل ساختن پایەهای خانوادە از درون، در صدد تخریب فکر و رابطە اجتماعی برمیآید تا بدین شیوە پیروزی کسب نماید.
بازی کە این سیستم بر خانوادە بە اجرا میگذارد و خانوادە را متحمل آن میسازد، زیرکانە و بە شیوەایی منسجم و برنامە ریزی شدە در سطحی گستردە پیادە مینماید و این بصورت مستمر است. بە خاطر استحکام پایەهای روابط خانوادگی در کوردستان این اعمال بە شیوەای مکارانە از طرف سیستم تحمیل میشوند.
این سیستم احترام مابین احزاب بورژوازی کە اعتماد خود را از خانوادەهای بزرگ کسب میکنند بە طرزی رقابت وار در برابر انقلابیون “شورشگران” بکار میگیرد. این را از طریق نظام مزدوری “جاش” انجام میدهد تا هرچە بیشتر جنگ و مناقشە مابین آنها شدت گیرد. قبلا دولت عشیرە و خانوادەهای بزرگ را بە کار میگرفت ولی امروزە خانوادەهای اجتماعی را اساس میگیرد. از طریق دیگر دولت افترا را در میان خانوادە عمیقتر میکند تا بتواند تباهی را در عرصەهای فکری و روابط اجتماعی محققتر سازد. البتە با چنین متدی کسی نمیتواند ایستاری سالم و فکری درست اتخاذ کند؛ چونکە این بنیە از مشکلات اشباع شدە است. حتی در اساس سازمانی ما نیز مشکلاتی از این دست کە از آن روشها سر چشمە میگیرند و تا بە حال حاضر تأثیرات این افکار استمرار دارند. هر چند کە این تأثیرات نیز مستقیم هم نباشد ولی از طریق فرهنگ و ترسی کە وجود دارد، بە شیوەایی غیر مستقیم تأثیر- کە ریشە خود را از خانوادە میآید- میگذارد کە سر انسان بسان کندوی زنبور عسل شدە کە در آن فریاد مردم، صدای وزوز است وحتی شانس اینکە فرد درا انجام وظایف محولە و مسئولیتهای سازمانی موفق شود را از او میگیرد. البتە کە در چنین وضعیتی این فرد نمیتواند فکری سالم و صحیح داشتە باشد و حتی نخواهد توانست سیاستی مستمر بە شیوەایی معمولی داشتە باشد چرا کە عملکرد خانوادە بسان اصلی از اصول دولت است. ما از ارگانهای اجتماعی حرف میزنیم، اما فروپاشی و انحلال این ارگانها سریعتر صورت میگیرند. وضع بە درجەایی وخیم رسیدە است. از طرفی خانوادە با عملکرد خود در صدد قویتر نمودن ذات خویش است آنهم از طریق امکانات و ازدیاد نفوس و از طرفی دیگر سیستم پایەهای آن را بسان کرم خوردە و متلاشی میسازد. خانوادە با این مشکل خود، بسان ظرفی سوراخ است کە هرچقدر تلاش میکنی متأسفانە پر نمیشود. استعمار از طریق چنین برخوردهایی وضعیت خانوادە را با خطر مواجە ساختە. آنچە شما هم انجام میدهید (پدر و مادر و…) سیاست نیست. براساس ادعایی کە میشود، خانوادە شما بە شما فکر میکند. اگر این تفکر را بە خدمت سیاست در آورند هم بە صلاح آنها و هم بە صلاح شماها خواهد بود. ما هم میتوانیم نفس راحتی بکشیم. اگر بدین شیوە باشند بە نیرویی عظیم تبدیل میشوند. اگر خانوادەها موضوع گفتمان میشدند و انقلاب را درونی میساختند یا همچو کمیتە حزبی نقش خود را بازی میکردند، میتوانستند بە مکتبی حزبی تبدیل شوند. اگر تغییر و تحولات در روابط موجود تحولی ایجاد میکرد و بە سوی روابط انقلابی سوق مییافتند دولت دو روز بیشتر تحمل نمیکرد و فرو میپاشید و اگر اتحاد مابین خانوادەها شکل میگرفت و آموزش و تعلم انقلابی صورت میگرفتند آنگاە دولت نمیتوانست روی پاهایش بند شود. بە خاطر اینکە خانوادە در نزد ما در برابر محیط خارج میتوانند کاری بسان حزبی سری و مخفیانە انجام دهند. اما چرا ما نمیتوانیم این سازماندهی سری را بە انجام رسانیم؟ این هم خود مسئلەایی است. تضعیف و دوری از عرصەهای اجتماعی و سیاسی خانوادە را بە طرف انهدام سوق میدهد. پایە و اساس خانوادە کە از طرف سیستم سرمایەداری مورد تعرض قرار گرفتە است بە درجەایی رسیدە کە قدرت استقامت را برای حفظ روابط سنتی از آن گرفتە. قبلا در آنجا پول بود، املاک وجود داشت، کار میکردند براساس مشاغل چوپانی، دامپروری و کشاورزی تا خانوادە بیشتر شود. ولی امروزەاین چیزها همە از بین رفتەاند. زمینهای مسطح و عریض تقسیم شدەاند و غارهای بزرگ کە قبلا بسان خانە بودند حالا تنگتر شدەاند. یعنی تنها براساس منفعت خانوادەهای بزرگ را تغذیە میکرد. سرمایەداری فرو میریزد اما فکر و تقلید از او بە قوت خود باقی است. این وضعیت باعث میشود کە پایبندی کە وجود دارد بە شیوەایی نیرومندتر برقرار شود و قدرت خرید خانوادە مسئلەایی است کهنە و ارتجاعی برای فرزندان، زورمداری را بر آنها تحمیل میکند، در عین زمان خانوادە نمیتواند فرزند خود را تغذیە کند و یا اینکە انها را آموزش بدهد. زیرا غذا دادن بە خانوادەای دە نفرە قضیەایی جدی و حاد است. حتی در کشورهای غربی هم تنها برای دو فرزند کار میکنند. خانوادە در واقع بە درجەایی رسیدە کە احتیاجات مادی را یک لازمە میداند. نزد ما تقلید گرایی حکم فرماست کە خانوادە توسعە یابد با وجود اینکە زمینەهای مادی روز بە روز محدودتر میشود. مابین هر دو امر خانوادەایی مخرب تکوین مییابد. هر چند کە رهایی از تأثیرات سلبی بە اسانی صورت نمیگیرد. ما پایەهای اجتماعی نیرومند و متین را از طریق حرکت آزادی خواهی ملی دمکراتیک تأسیس مینمائیم. بە همان اندازە کە راهکارهای انقلابی برای خانوادە میآفرینیم. آیا ما میتوانیم خانوادەایی با این خصوصیات را در کوردستان بسوی تحولی انقلابی سوق دهیم؟ ما در اینجا تنها بە کلمە “بلە” بسندە نمیکنیم. اما باید خاطر نشان کنیم جوابی کە بە سیستم استعمار بدهیم تنها این است. مادام کە سیستم سرمایەداری استعماری وجود دارد بایستی این مکانیسم را در برابر آن بکار گیریم و کاری کنیم کە خانوادە با تنظیم داخلی خود بە کمیتە انقلابی تبدیل شود. پایەای اجتماعی نیرومند و متین را از طریق حرکت آزادیخواهی ملی دمکراتیک تأسیس مینماییم بە همان اندازە کە راهکارهای انقلابی برای خانوادە میآفرینیم. البتە ما میتوانیم از راە آموزش خانوادە یعنی پدر و مادر، انقلاب و مبدأ انقلابی را بوجود آوریم. چنانچە اشکار است تعدادی از رفقای ما بە خانوادەها اهمیت دادە و حرفهای آنها را گوش میکنند. ولی در چنین وضعیتی باید خانوادە حرفهای ما را گوش کند و اهمیت دهد. بە خاطر مسائلی کە قبلا بدانها اشارە شد. ما در وضعیتی نیستیم کە نصیحت خانوادە را گوش کنیم و امکان اینکە از خانوادە سیاست بیاموزیم غیر ممکن است. پدران ما کە وارد بازی دشمن شدەاند و حتی آنهایی کە بە رهبر خانوادە تبدیل شدەاند در حال حاضر مسکین و بینوا هستند. وضعیت مادرانمان از آنها بدتر است. این وضعیت را میتوانیم بە تنظیمات خوردە بورژوازی تشبیە کنیم. اگر این تنظیمات اصلاح گرا نقش خود را بازی کنند، پدران و مادران ما نیز با چنان اصطلاحی غریب میمانند. خانوادە حاضر است کە همە مشقتها را متحمل شود کە روابط خود را با سیستم ادامە دهد تا نیازهای اقتصادی خود را تأمین کند. حتی میتواند بە تجارت فرزندان دست بزند و آنها را تسلیم سیستم کند. این خود، تسیلم نمودن، سر خم کردن و سازش کاری است. علی رغم تمامی زور گوییها و سرکوب شدنها. این امور همە، بعد ایدئولوژیکی و اصلاح کە در درون خانوادەاست و در عین حال ایضاح تعظیم، سرافکندگی و خصوع جوانان است تا بدین حد. بە خاطر رهایی خانوادە، رئیس خانوادە سرخود را در پیش آغا، مدیر، مختا، پلیس و دولت خم میکند و بعدا هم بە خورد فرزندانش میدهد. در اینجا منبع توافق و آشکار میگردد. سیاست خانوادە در هر حالتی سرخم نمودن و تعویض فرض کردن بودە و سیاستی غیر از این وجود ندارد.
خانوادەهایی کە از زن و مرد و اولاد تشکیل میشوند، همچون کابوسی سایە افکن بربالای سر آنهاست و آن هم فکر افراد را همچو گرە کوری بە خود مشغول ساختە است. این حقیقیتی است کە نە تنها در جامعە و خانوادەها بلکە، در درون حزب ما هم وجود دارند و تأثیر خود را بر تک تک افرادی کە بە ما ملحق میشوند خواهد گذاشت، خیلی از رفقای ما کە نمیتوانند در عرصەهای مبارزاتی پیروزی بدست بیاورند یکی از دلایل عمدەاش این است کە همە فکر و ذکرشان بە خانوادە مشغول است. مبارزە در برابر دشمن استعمارگر مشغول شویم، برما واجب است کە اهمیتی در این سطح بە این ارگان دادە شود و تلاشی در جهت پیشرفت فکر بر این مبنا و مبارزەای در مقابل آن صورت دهیم. خانوادە در حال حاضر تحت تأثیر عمیق انحرافات دینی قرار گرفتە است، این نیز ما را در رهنمود نمودن و تحلیل دین کمک کردە تا موضوع دین را بە شکلی فراگیر بدست بگیریم. همە پدیدەهای ارتجاعگر و بنیادی در جامعە ما نیرومندند. حتی آغاهام عشایر، قبیلە و… و مؤسساتی کە انرا نمایندگی میکنند براساس بنیە خانوادە رشد میکنند. بزرگان این خانوادەها و رؤسای عشایر، ترقی و حفظ منزلت خود را هم طراز با پیشرفت خانوادە سنتی قلمداد میکنند و بر این اساس بر این باورند اولاد زیادی بە دنیا بیاورند و زن و مال و ثروت زیاد اندوختە سازند، این بە اختصار جمع شدن املاک بە قدر امکان است. شکل خانوادە موجود نزد ما از لحاظ فرهنگی از تمامی مؤسسات، مرتجعتر و عقب ماندەتر میباشد.
عواملی کە در حال حاضر این اجازە را بە ما میدهند کە این مسائل را بە یاد بیاوریم بە این دلیل است کە در حال حاضر میتوانیم از چنین ارگانی انتقاد بە عمل آوریم. بر مبنای تحقیقاتی کە در این خصوص نمودەایم انتقادهایی بایستە صورت میدهیم و آن هم تحلیلی تاریخی از این ارگان خواهد بود کە برای مبارزە و حزب مثمر ثمر خواهد بود. ما درصدد تعریف و تمجید از پدر و مادر و یا آباء و اجداد خویش نیستیم و یا اینکە خدای نکردە توهینی کردە باشیم. تنها لازم میبینیم کە این ارگان از غربال انتقاد “انقلابی” عبور دادە شود.
البتە بر ما واجب است کە نقش خانوادە را در پیشرفت رهایی ملی- فرهنگی مد نظر قرار دهیم و برای آن اهمیت وافری قائل شویم نە اینکە از مناقشە در این عرصە دوری گزینیم و بیاهمیت جلوە دهیم. سوسیالیسم رئال نیز بە شکلی عمومی انتقاداتی در این زمینە بە خصوص در باب خانوادە بورژوا و فئودال بە عمل آوردە است. انگلس هم انتقادی ریشەای از بر خانوادە ارائە دادە کە شناختە شدە و مشهود است و این چارچوب تئوری است کە ما برای خود مبنا قرار دادە و آن را بە اشخاص تفهیم میکنیم.
اهمیت مسئلە نزد ما، حقیقت تمامی درد و رنجی است کە خانوادە سرچشمە آن هاست. برای دومین بار تکرار میکنم: هدف از این مسئلە نە تعریف و تمجید است و نە فحش و ناسزا گفتن. بلە؛ این مسئلە باید همچو جوهر حقیقتی آن دیدە شود و بیان نمودن وضعیت آن از لحاظ ارزشی را بر مبنای پیشرفتی کە در ما بوجود آمدە معلوم سازیم.
مهمترین خصوصیات انقلابی این است کە این موضوع را بە شیوەای صحیح بدست بگیرد. بە نظر من همەی تحت تأثیر چنین نهادی قرار دارید؛ چونکە ما همە در آن متولد و بزرگ شدەایم و تا امروز نیز تحت تأثیرات ژرف آن زندگی بە سرمیبریم. پس لازم است کە این ارگان را با تمامی ابعاد آن درک و مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم، بە فرض مثال؛ سیر تکام؛ تاریخی آن و ارتباط آن با اشغالگری (استعمار)، ارتباط آن با ریشەهای فئودالی و عشیرەای (نهادی کە تا بەحال ادامە دارد) جایگاە آن در بنیە موطن و تکوین ملی، نقش آن در پیشرفت اجتماعی و دقت لازمە در بنیە داخلی این ارگان، ارتباط مابین پدر و مادر و اولاد در خانوادە و مفاهیمی کە در درون این ارگان تحاکم ایجاد میکند؛ آیا زندگیای قبیلەای است یا فئودالی؟ میزان و خصوصیات دمکراتیک بودن در آن دیدە میشود؟ مفاهیم و مثالهای زیادی از این قبیل هستند کە احتیاج بە تحقیق و تحلیل دارند. چە روابطی مابین مرد و زن وجود دارد، آیا آن برابری یا بە بردگی کشاندن و بردە نمودن؟…
ارتباطی کە با اطفال صورت میگیرد برچە مفاهیمی تکیە میکنند!… و راوبط با آنها بە چە شیوەای است؟…
تحلیل نمودن این نکتەها حائز اهمیت شایانی است، باید تأکید لازمە در جهت روشن سازی ارتباط این ارگان با ارتجاعگری و پیشرفت اجتماعی صورت بگیرد. لازم است کە این مسئلە را از لحاظی کە این ارگان نتیجەای از ارتباط زن و مرد است و این نهاد براین اساس و مبنا خود را بنا مینهد و هدف از این ارتباط، وابستگی هر دو طرف بە این ارگان هستند کە آن را بررسی کنیم. حتی الامکان تا جایی کە بتوانیم این مسالە را سالم و درست مدنظر قرار دهیم و بدین نحو ایستار خود را مشخص کنیم. بر عهدە ماست کە ارتباط این ارگان را با حزب، چگونگی انتقاد نمودن و شیوە (طرز) انعکاس این تأثیر در حزب را بە خوبی برجستە سازیم تا توانستە باشیم ایستار انقلابی خود را مشخص کردە و بە شکلی ژرف و گستردە بە دست بگیریم.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.