درباره لایحه حجاب و عفاف

از این گزارش روزنامه کیهان تا تیترهای بعدی که “تظاهرات زنان به خشونت کشانده شد”، تنها سه روز فاصله بود؛ تیترهایی مثل “گروهی جنایتکار و جنایت‌پیشه تحت عنوان کمیته مزاحم بانوان محترم شده‌اند”، “اطلاعیه منزل امام برای جلوگیری از مزاحمت بانوان”، “آیت‌الله طالقانی: هیچکس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمی‌کند، عناصری می‌کوشند یک جناح بزرگ انقلاب، یعنی زنها را از انقلاب جدا کنند. اجازه نمی‌دهیم کسی به زنها اهانت کند.”

اواخر بهمن ماه ۱۳۵۷ زنان و مردان سرمست از پیروزی بزرگ و تاریخی‌شان چشم به هرگونه نشانه و هشداری مبنی بر استبداد و محدودیتی که داشت ذره ذره سر از پوستین در می‌آورد بسته بودند. مست پیروزی چشمشان بامداد خمار بعد از ۱۷ اسفند ۵۷ را نمی‌دید.

به گفته شاهدان عینی مهم‌ترین شعاری که در بزرگ‌ترین و اولین “نه” به آیت‌الله خمینی در ۸ مارس ۱۳۵۷ داده شد این بود که ما “انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم” شعاردهندگان و حتی آن دسته از زنان و مردانی که به بهانه به‌هم‌نخوردن “اتحاد و وحدت کلمه ” در این تجمعات شرکت نکرده بودند آن‌قدر از این به عقب برنگشتن مطمئن بودند که به گفته خودشان هیچ‌وقت دستور اجباری شدن حجاب را جدی نگرفتند.

در حالی‌که زنانی در خیابان‌ها برای از دست نرفتن حق پوشش اختیاری با دست و پشتوانه خالی تلاش می‌کردند٬ سیاسیون زن و مرد و گروه‌های مختلف فعال کارهای مهمتری داشتند که لزومی نمی‌دیدند وقت و انرژی‌شان را برای چیزی بگذارند که عملی‌کردنش به نگاه و ایمان آنها شدنی نبود. اما در میان همین کارهای مهم سیاسی که گروه‌ها انجام می‌دادند و در تلاش برای از بین نرفتن سرمستی بزرگ بیرون کردن شاه و آوردن جمهوری٬ در فاصله کمتر از سه سال در فضای اختناق و سرکوبی که برای تمام کارها و فعالیت سیاسی و فرهنگی به وجود آمد٬ قانون حجاب اجباری را تصویب کردند و در مقابل چشمان مردمان انقلابی که چشم به آینده روشن داشتند اولین عقب‌گرد به وقوع پیوست. زنان بدون حجاب اجازه حضور در جامعه را پیدا نکردند. به روایت مهرانگیز کار: «۲۲بهمن از افق رنگین کمانی سیاسی ایران بیرون جهید با هزاران امید و انتظار. همه لبخند می‌زدند و شیرینی پخش می‌کردند. شهر تماشایی شده بود. شکل ظاهری شهر به طبیعت خود باز گشته بود. با حجاب‌های دوران شاه همچنان با حجاب بودند و در خیابان‌ها و مساجد شادمانی می‌کردند و می‌درخشیدند. بی‌حجاب‌های زمان شاه ابزار جنگ با امپریالیسم آمریکا را از سر برداشته بودند و مغرورانه در شهر رفت و شد داشتند. بی‌حجاب‌ها با مخالفان جدی رو به رو نمی‌شدند. مردان و زنان بسیار آرزوها و امیدهای پرورده در دل را انتظار می‌کشیدند». (۱)

حجاب مسئله ما هست یا نه ؟

«مساله حجاب در ایران حل شده است»! این یکی از تکراری‌ترین گزاره‌هایی است که در تمام محافل سیاسی و تحلیلی در خصوص مساله حجاب در این روزها می‌شنویم؛ تحلیلگرانی که معتقد هستند بعد از اتفاقات سال گذشته و آنچه آن را خیزش-جنبش مهسا می‌خوانیم مردم و به‌خصوص زنان گام‌هایی به جلو برداشته‌اند که امکان بازگشت ندارد. گویی بعد از گذشت بیشتر از چهل سال، جامعه الیت و سیاسی ایران دوباره بر سر همان نقطه‌ای ایستاده است که باور و ایمان دارد «عقب‌گردی» وجود نخواهد داشت و این‌بار دیگر نمی‌توانند دوباره با زور حجاب بر سر زنان بکنند. با همین باور و نگاه است که باز هم مسائل «مهم‌تر و بزرگ‌تر» را در اولویت قرار می‌دهند. صحبت٬ تلاش و نیرو گذاشتن برای «از بین بردن حکومت فعلی و عوض کردن رژیم» گاهی بهانه گروه‌های سیاسی است تا این موضوع را «حل شده» نشان دهند و بار مسئولیت را از دوش خود بردارند.

حجاب اجباری که از نظر این دسته از گروه‌های سیاسی «یک مساله‌ی حل شده» است در واقع حاصل شجاعت و جسارتی که است بخشی از زنان در جمهوری اسلامی به خرج می‌دهند و بدون مراعات حجاب اجباری از خانه‌های‌شان بیرون می‌آیند. همین جسارت و شجاعت اما تنها تا دم در برخی از فروشگاه‌ها٬ ادارات٬ بیمارستان٬ ارگان‌های دولتی و …کار می‌کند. در یکسال گذشته و به دنبال نافرمانی که زنان در قبول‌نکردن حجاب اجباری انجام داده‌اند، مصوباتی در استان‌های مختلف صادر شده مبنی بر اینکه ارائه خدمات بانکی و پزشکی به زنانی که حجاب ندارند ممنوع است. سوار شدن به مترو٬ تاکسی، خرید کردن از مراکز خرید بزرگ و هرگونه فعالیت اجتماعی دیگری برای زنان بدون حجاب اجباری در فهرست ممنوعه‌هاست و اگر امروز زنانی می‌توانند از برخی از این مراکز خدمات را بگیرند به این معنا نیست که این امر همیشگی است. تاریخ نزدیک و معاصر ما نشان می‌دهد که چگونه گام‌به‌گام زنان به سمت حجاب اجباری رانده شدند و چگونه استبداد با حذف برنامه‌ریزی شده زنان از محافل مختلف ماندگار شد و روندی که ابتدا غیرممکن می‌نمود به قانون تبدیل شد.

باز به روایت مهرانگیز کار، «مانکن‌ها نخستین زنان بی‌جان و بی‌حجابی بودند که در اجرای دستور کمیته‌ها روسری سر کردند. برجستگی‌های بدن مانکن‌ها کمیته‌ها را نگران می‌کرد، مبادا انقلاب از پایه فروریزد. همچنین لب‌های قلوه‌ای و سرخ و چشم و ابروی بزک شده مانکن‌ها مایه دلواپسی‌های انقلابی شده بود. صاحبان فروشگاه‌ها مجبور شدند برجستگی‌ها را با پوشاک گشاد از نگاه رهگذران دور کنند و سرانجام کله مانکن‌ها را کندند تا دیگر گیسو و چشم و ابرو و لبی باقی نماند مبادا کمیته به بهانه‌ای محل کسب شان را مهر و موم کند. زنان بی خیال دستور رهبر، آزادانه در خیابان ها رفت و آمد داشتند. مانکن‌های سر بریده را به هم نشان می‌دادند و قهقهه می‌زدند. زنان کارمند تن به حجاب اجباری نمی‌دادند. در پستوهای مدیریت انقلابی، این مقاومت جدی گرفته می‌شد. برخورد با آن هم آسان نبود. جنگ وسیع با زنانگی شروع شده بود. صدای زن از برنامه‌های موسیقی رادیو- تلویزیون انقلابی حذف شد. زنان اندک حضوری در دسته‌های کر موسیقی شعاری و انقلابی داشتند. تک‌خوانی زنان ممنوع شد.» (۲)

خوش‌باوری اپوزیسیون یا عقب‌نشینی حکومت؟

مهسا امینی جان خود را بر سر قانون حجاب اجباری از دست داد. پیش از او زنان زیادی سرهایشان به گوشه جدول و کف خیابان خورد، با دستگاه زنده‌گیر داخل ون‌ها انداختندشان٬ زنان زیادی از این سرزمین، هرزه و فاحشه خوانده شدند٬ تحقیر شدند تا سرانجام مرگ مظلومانه یک دختر آتش زیر خاکستر این ظلم چهل و چند ساله را شعله‌ور کرد. روسری‌ها سوزانده شد. زنان جرات و جسارت به خرج دادند و به خیابان‌ها آمدند. حکومت تنها در ظاهر عقب‌نشینی کرد. این عقب‌نشینی ظاهری حکومت پیامش برای گروه‌های سیاسی داخلی و خارجی این بود که مسئله حجاب حل شده است و حالا نوبت «کارهای بزرگ‌تر» است.

حالا در سالگرد کشته شدن دختر نوجوان ۱۷ ساله، نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی لایحه حجاب و عفاف را تصویب می‌کند. برای تک‌تک روزها و لحظه‌ها و فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و تفریحی زنان برنامه می‌ریزد. بیشتر نهادها در جمهوری اسلامی موظف و دخیل در اجرای این لایحه هستند. اساس این لایحه بر “سبک زندگی اسلامی و خانواده محور” است .
تمرکز بر جداسازی زنان و مردان در محیط‌های آموزشی با “راه اندازی و گسترش دانشگاه‌ها و پردیس‌های دانشگاهی مختص بانوان و همچنین گسترش کلاس‌های اختصاصی برای دانشجویان دختر”، جداسازی محیط‌های پزشکی با تمرکز به اهمیت محرم بودن پزشکان و کادر درمانی، “طراحی چیدمان اداری در ساختمان‌های ستادی بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها و سایر مراکز مربوط به وزارت بهداشت بر اساس حفظ حدود حریم شرعی بین کارمندان زن و مرد و ایجاد محیط اختصاصی جهت ارائه خدمات پزشکی جز در موارد ناگزیر به حضور نامحرم”.
در این لایحه حتی جزییاتی برای ورود عروسک و اسباب‌بازی هم در نظر گرفته شده است “ممانعت از واردات لباس ممنوعه و مجسمه، عروسک، مانکن و تابلو و سایر محصولات مروج برهنگی، بی‌عفتی، بی‌حجابی و بدپوششی نظیر نقاشی، فرش، کتاب و مجله” و به صراحت از عدم استخدام زنان بدون حجاب یا حتی بدون استانداردهای حجاب جمهوری اسلامی در ادارات دولتی و خصوصی سخن گفته شده است.

۷۲ ماده قانونی برای محدود کردن زندگی زنان

«عصر روزی که شاه ایران را ترک کرد، پیرمرد طوافی که گاری خود را به سختی می‌کشید، راه را بر من که از کوچه‌ای عبور می‌کردم بست. کینه‌های فقر را که طی سالیان جمع کرده بود، روی من بالا آورد. به صورتم تف کرد و گفت: “شاه جاکش‌ تان را بیرون کردیم، همین روزها شما …ها را هم بیرون می‌اندازیم”. مرد طواف به آن چه می‌گفت باور داشت. به این یقین رسیده بود که هر زنی حجاب ندارد فاحشه است. ساز و کار فرهنگی حکومت و ساز و کار نخبگان فرهنگی نخواسته و نتوانسته بود، این باور دیرینه را ضعیف کند. به او القا شده بود فقر و تنگدستی حاصل نظمی است که در آن نظم، زن‌ها بی‌حجاب مدرسه می‌روند و در مراکز شغلی حضور دارند. این ذهنیت در “کتاب جمعه” تریبون روشنفکری چپ دوران انقلاب بازتاب داشت و منحصر به دین محوری انقلابیون نبود.” (۳)

آنچه در ۱۴ تیر ماه ۱۳۵۹ تصویب و ابلاغ شد که بنای نخست اجباری بود که بیش از ۴۰ سال گریبان زنان را گرفت و نقطه آغازی شد بر بسیاری از قوانین ضد زن که در مجلس شورای اسلامی تصویب شد تنها یک پاراگراف بود : “به کلیه خواهران شاغل در ادارات دولتی ابلاغ گردد که در نحوه پوشش ضوابط اسلامی را در محل کار مراعات کنند و در صورت مشاهده تخلف از ورود آنها به محل کار جلوگیری کنند و در صورت اصرار بر تخلف، متخلف را به خاطر سرپیچی از دستورات اداری مورد تعقیب قانونی قرار دهند.”

آنچه امروز مصوب شده است ۷۲ ماده و ۵ فصل دارد و تمام مراحل و شئون زندگی زنان را دربرمی‌گیرد. جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه حالا هم نیروهای سازماندهی و هم توان داخلی و بین المللی دارد که تک تک این ۷۲ ماده را اجرایی کند. در حالی که از این سو برخی از گروه‌های اپوزیسیون حرف زدن از حجاب اجباری را سنگ اندازی در راه انقلاب و تحولی عظیم می‌پندارند و گروه‌های دیگر در تلاش هستند تا مبادا این میراث و انقلاب و تغییر رژیم به دست ناکسان و نامحرمان بیفتد.

جمهوری اسلامی طرحی را که بیشتر به برده‌داری شبیه است تا  قانونی برای زنان، در مجلس به تصویب رسانده و به صراحت در متن آن آورده که” نیروهای نظامی و انتظامی و سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با إذن مقام معظم رهبری موظف به همکاری با ستاد می‌باشند.” و به این شکل نشان داد که بالاترین مرجع تصمیم‌گیری از اجرایی شدن این لایحه دفاع می‌کند. از آن سو تنها چند روز بعد از تصویب لایحه، همسر ابراهیم رئیسی، جمیله علم‌الهدی به عنوان تنها زن نماینده جمهوری اسلامی در سفر نیویورک در مقابل دوربین‌های جهان به صراحت از تمایل مردان برای خانه‌نشین کردن زنان سخن گفت و اعلام کرد: “زنان در ایران برای حقوق خود مبارزه نکرده‌اند، زیرا به دلیل حفظ حرمت آنان توسط مردان، از حقوق خود برخوردارند.” در لایحه حجاب و عفاف هم بندی برای خانه‌نشین کردن زنان و حذف آنها از بازار کار در نظر گرفته شده و بر”بازنگری و تسهیل در صدور مجوزهای کسب و کار خانگی در جهت تحکیم نهاد خانواده و سبک زندگی اسلامی خانواده محور» تصریح شده است.

در طول این سال‌ها از زبان بسیاری از شاهدان عینی روند اجباری شدن حجاب شنیدیم که در آن برهه از مبارزه با حجاب اجباری، زنان تنها ماندند و هیچ گروه سیاسی حاضر به همراهی و همکاری با آنها نشد. نسل‌هایی از زنان، آن تماشاگران را به قضاوت نشستند و امروز که در برابر چشمان اپوزیسیون و فعالان حقوق زن و بشر این لایحه تصویب شد چقدر فعالان سیاسی در کنار این مبارزه مدنی می‌ایستند؟

مهرانگیز کار از جمله زنانی است که روند اجباری شدن حجاب در آغاز جمهوری اسلامی را به چشم دیده است. او شاهد همدلی‌نکردن گروه‌های مختلف سیاسی و عدم ایستادگی آنها برای جلوگیری از تصویب و ترویج چنین قانونی بوده است. عدم اتحادی که در آن سال‌ها ریشه در اختلافات سیاسی آنها داشت اما نتیجه‌اش زمین سوخته‌ای بود برای حقوقی که یکی پس از دیگری از دست زنان رفت؛ او در توصیف این حکایت می‌گوید :

“هنگامی که پس از بیست و دو سال ماندگاری در ایران انقلابی، ناگزیر از ترک کشور شدم، در یک جلسه گفت‌و‌شنود، هما ناطق به دیدارم شتافت و در لحظه‌ای که یکدیگر را در آغوش کشیدیم، هر دو احساس کردیم از یک طیف سیاسی هستیم. طیفی که خانه و زادگاهش را از زیر پایش ربوده‌اند. هر دو بی‌گمان یقین داشتیم که هریک در زندگی اجتماعی خود، بسیار اشتباه کرده‌ایم و نتوانسته‌ایم با هم بنشینیم و به موقع آزادانه با هم حرف بزنیم. شاید شتابزده به داوری یکدیگر نشسته‌ایم، بدون آن که ظرفیت شنیدن نظرات یکدیگر را داشته باشیم.” (۴)

*نقل قول‌های ۱ تا ۴ از سلسله یادداشت‌های «چگونه با حجاب شدیم» به قلم مهر انگیز کار- ایران‌وایر

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)