اگر رهبر انقلاب خود را در برابر دین مسول می دانست اما منتظری خود را در برابر تاریخ مسول دانست، یعنی در برابر انسان خود را مسول می دانست.
اگر رهبر انقلاب خود را در برابر دین مسول می دانست اما منتظری خود را در برابر تاریخ مسول دانست، یعنی در برابر انسان خود را مسول می دانست.
پس در مقابل ظلم ایستاد تا نشان دهد که قران را با کمک درسی امام علی یعنی نهج البلاغه خوانده است . می دانیم که این کمک درسی چگونگی حکومت را از حکومت کردن برتر می داند. فراموش نکنیم که عیسی هم دین را برای انسان می داند نه انسان را برای دین.
بی گمان زندگی او بعد از مرگش شروع شده است. در کنار سایه روشنهای اعمال زندگیاش او را منشی است و مدرسهای که میان روحانیت برپا گذاشته است که هر کدام سنتی قابل اتکا است .
منش منتظری
دوان دوان در زندگی برای هدف آمدن و افتادن و برخاستن و نستوه بودن ، بیگمان کار هر کس نیست زمانی که و نامرادیها آدمی را کلافه و خسته می کند.
با همه این فراز و نشیبها ،دریا دلانه بودن و با ناملایمات بزرگوارنه برخورد کردن هم، توانی می خواهد که در نزد هر کس نیست.
از طرفی سخترین حملات به خود را شخصی نکنی و توان ان را داشته باشی که به خاطر آنی که باور داری خودت را نبینی. بیگمان این اعمال بزرگ و سترگ است می توان در بارهاش نوشت و گفت اما انجام آن از زمان ادم تا خاتم تا روز پسین نوع انسان سخت و دشوار است و محکی برای سنجش علو هر انسانی خواهد بود.
منتظری در طی زمان علو یافت؛ درست در زمانی که به ظاهر خردش کردند نشان داد که هر لحظه عظیم تر می نماید. چنین عزت نفسی را از هر کس در مقام عمل باید دید. چرا که عظمت انسان را در منش او می توان دید.
در زمانی که مقام را از کف داد، حسرت نخورد. در زمانی که احساس می کرد که کشور به رهبر نیاز دارد در اعلام نظرش با وجودی که از مقام رهبری همان افراد حذفش کردند، اعلام کرد که باید خبرگان جانشین انتخاب کنند. انگار نه انگار که این جای او بوده است که از دست رفته است. چنین دریا دلی را در میان روشنفکر و روحانی کمتر دیدهام و دیده ایم.
زمانی که احساس کرد که باید به همان رهبر تذکر دهد، هم باز تردید نکرد و در نتیجه تندی حاکمان را به جان خرید اما کینه نورزید؛ حتی به کسانی که تندترین رفتارها را با او داشتند.
بازجوئی داشتم که صریحا می گفت که این ساده لوح حرص آدم را با مواضع به ظاهر بزرگوارنهاش در می آورد. او می گفت که این مرد فراموش کرده بود که کروبی چه بلائی سر او آورد. حالا در جریان فتنه سبز (به زعم بازجو )از مهدی کروبی دفاع می کند، با او هم دردی می کند. حرف من به بازجو این بود که او ساده بود اما ساده لوح نبود.
اگر چه بعد خانواده او هم نشان داد که اگر مصلحت جمع و مملکت باشد، از تلخترین دشمنیها به خود هم چشم می پوشند و آن زمانی بود که راست افراطی تلاش کرد که از احمد خمینی برای حمله به منتظری استفاده کند تا حسن خمینی را به واکنش وا دارد در این جا هم باز خانواده منتظری رعایت کرد. به خاطر شرایط و فشاری که به حسن خمینی وارد می شد از طرح برخورد و نقد احمد خمینی صرف نظر کرد .
این خانواده نشان داد که منش نیکو که از خطائی دیگران بزرگوارنه می گذرند( کراما کراما ). در این خانواده تبدیل به تربیت شده است. چرا که کاری احمد خمینی با منتظری کرد دیگر جای توضیح ندارد. چنین است که حتی روحهای بزرگ هم گاه در زندگی به الگوهایی نیاز دارند که در زمانی که از سختی روزگار لب می گزند به آن الگوها نگاه کنند تا استوار بمانند. بیگمان منتظری در منش چنین است، حتی اگر با آرای وی همراه نباشیم.
این منش را باید پاس داشت و ستود؛ نه برای مداحی بلکه برای الگو کردن برای خود و دیگران.
مدرسه منتظری
سازمان رسمی دین مدرسه دارد و انواع مکاتب در این مدرسه وجود دارند. این مدرسه را روشنفکران ندارند.
مدرسه نهادی است که ۱-متدلوژی ۲- شاگرد ۳- اثر دارد. این مدرسه پایگاه اجتماعی و هم حامی مالی دارد . در نتیجه نیروی قدرتمند در جامعه است . روحانیت دارای چنین مدرسهای است. اما منتظری در طی زمان مدرسه خود را در درون سازمان رسمی دین برپا کرده است. این مدرسه را می توان با مکتب مصباح یزدی و حتی با مدرسه اقای خمینی مقایسه کرد. این مدرسه ویژگیهای منحصر به فردی دارد که می تواند امید نو گرایی در سازمان رسمی دین را برپا کند.
فقه اصولی اما افسرده مرحوم بروجردی نتوانست مدرسهای به روز برپا کند، تا توان تعامل با اندیشه جدید را بیابد، بلکه از کنار این مسئله روز با سکوت می گذشت. اما مدرسه منتظری که با صالحی نجف آبادی در اندیشه گی پی ریخته شده و با منتظری پخته گشته و الان شاگردانی مطرح دارد که در عرصه دین شناسی چهرههای مطرح آینده خواهند شد. مرحوم قابل یکی از این شاگردان بود که راه به استادی زد. این مدرسه امروز شکل گرفته و در حوزه علمیه جریانی تاثیر گذار است.
مدرسه منتظری به دلیل منش منحصر به فرد پایه گذار آن، در جامعه ما نقش مهمی بازی خواهد کرد. او چشم تیز بین یک فقیه جامعه مدنی را یافته بود. نقد پذیری در وی تحول ایجاد کرد این نقد پذیری تا بدانجا رفت که به نقش نظارتی فقیه به طور کلی رضایت داد.در جنبش سبز هم چنین نقشی بازی کرد. رهبر جنبش نشد و نخواست که بشود.
در این مدرسه از حقوق انسان سخن گفته می شود . دولت مدرن پذیرفته می گردد . نظریه دولت و ملت در آن جایگاه دارد.از حقوق شهروندی حتی از حقوق بهائیان گفته می شود حتی ازامکان تغییر آگاهانه دین سخن گفته می شود. در باره این مسائل بحث مصداقی می شود و همه این موارد در درون سرمشق فقه بیان می شود که به تعبیر روشنفکران عملی و ممکن نیست. اما تلاش کارساز مدرسه منتظری تجربهای است که می تواند بر نظرات مخالف موافق تاثیر بگذارد. توان نگاه به مصداقی کردن مباحث در فقه اگر سمت درستی بیابد می تواند از بحثهای کلی روشنفکری در جامعه تاثیر گذار تر باشد. بحث هایی که روشنفکران مطرح کرده اند اما چون مصداقی نیستند، نتوانسته اند به تحول حقوق و در فقه منجر شوند.
این مدرسه را باید شناخت با آن تعامل کرد. این باب بسته شده تعامل روحانیت و روشنفکری را می توان با این مدرسه گشود و تعالی داد. تعاملی که مدتی است قطع شده است. بازرگان و شریعتی از تعامل استقبال کردند اما سوءتفاهمها این رابطه را تا امروز در مسیر درست قرار نداده است .این نوع قهر به نفع روشنفکران و روحانیت نیست. امروز زمانهای است که به دلیل وجود مدرسه منتظری روشنفکران باب ورود قوی در میان سازمان رسمی دین یافته اند.
در باره مدرسه منتظری نگارنده مطالبی مستقل در دست تهیه دارد که شامل نقد و بررسی این مدرسه است.
در پایان به تاسی از ادبیات هدی صابر، بلند وگرم می گوییم که منش آقای منتظری را عشق است. چرا که در این گنبد دوار منش می ماند وتفسیر و متد تفکر کهنه می شود، اما جوهره اندیشه و تفکر را باید شناخت. منتظری در این مورد کارنامهای کامیاب دارد.
آن هم در راهی که داوطلبان فراوان دارد اما برگزیده گان زیاد نیستند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.