مطالب و نوشتارهای متعددی در طی سال ها، درباره اینکه اصالت مردمانی (ملی) پرچم شیر و خورشید منتشر شده است، برای امثالهم اینها صرفا نماد هستند، نه مقدس هستند و نه نشانه نژادپرستی و نژاستیزی و نه ضدیت با قومیت ها، اتفقا از نظر طبیعت گرای بشردوستانه، نمادهای حیوانات، به نوعی هشدار به توحش و غیر طبیعی بودن تمدن های گذشته و تمدن جهانی امروز است، وقتی مردمانی (ملت) یک کشور در پرچم خودشان عناصر و نمادهای طبیعی بکار می برند، غیر مستقیم اعتراف می کنند که، تمدن های بشریت از پان اسلامی تا پان قومی و از پان سرمایه سالاری تا پان کمونیستی، همگی – خواسته و یا ندانسته- پایورزان و متعصبانش دچار دگماتیک و جمودیت ضد بشری هستند و با افزودن نمادهای حیوانی و گیاهی، اندکی معترف می شوند چه ستم وظلم و بلکه جنایت آلوده به فسادها نسبت به مادر طبیعت (ظبیعت خدایی) کرده اند.

شیر یکی نمادهای باستانی در مناطق اقلیم آب و هوایی معتدله تا گرمسیری بوده است که بشر به خاطر نوع زندگی اش، آن را نشانه قدرت می دانسته، اعتراف قدرت به طبیعت و ضعف های حقیرانه و عقده های روانی نسبت به حسادت به طبیعت، با پذیرش این نمادها، از پرندگان زیبای بهشتی استوایی تا حتی عقاب و شاهین و.. بشر خواسته یا ناخواسته احترام به طبیعت می گذارد.

اما خورشید که نماد بسیاری پرچم های کشورها هست، نیز اعتراف به نقش مهم این ستاره و در مرکزیت منطومه شمسی است، اینکه انرژی و نیروی بقای موجودات زنده از این ستاره تامین می شود، نقش ستاره خورشید در بقا و البته در نهایت نابودی کره زمین (سیاره ای که احتمالا فاسدترین سیاره جهان باشد به دلیل وجود پرنکبت و پر خسارت گونه غیر طبیعی شده انسان) پس مرگ ستاره خورشید، آخرالزمان محتومی که دانشمندان اخترشناسی پیش بیین کرده اند، احتمالا ستاره خورشید به نیمه عمر خود رسیده، از بابت بشریت امروه در قله عمرش عبور کرده و به سمت نابودی با سایر موجودات می رود (حدود ۵ میلیارد سال دیگر) آخرالزمان طبیعت منظومه شمسی فرا می رسد. از نظر برخی هنوز بسیار زمان درازی است و این حس فرصت طولانی (از آنجا اکثریت قریب به اتفاق بشر کمتر از صد سال عمر می کند)، نوعی بی تفاوتی به مسئله آخرالزمان در نزد ماتریالیست ها از کمونیست های مغز فسیل شده اقلیت داغون خارجه نشین در ممالک فرنگ است، اینان مغزفسیل هایی هستند که مانند بسیاری مغزفسیل های داخل ایران که سنشان از میان سالی گذشته و به خاطر فرصت های رانتی ج.ا ها بوجود اورده اند انگیزه ای برای انقلاب یا جنبش تغییر وضعیت موجود ندارند، این مغزفسیل ها، با خود می انگارد چرا این بسیاری جوانان و نوجوانان خواهان تغییر وضع موجود هستند؟!

مغزفسیل های بالاتر میان سالی، اغلب در کراشان ثبیت شده و درامد مکفی دارند و خانه و خودرو و زن و بچه و نوه و… داشته، و هر آنچه که بشر معمولی می خواهد دارند، برای هیمن این نسل های پایین نمیه دهه ۱۳۵۰ د رمیانشان مقاومت زیادی در برابر جنبش تغییر (موسوم به جنبش زن، زندگی، آزادی) دارند، مخالفت آنها با این نوع جنبش ها بیشتر از آنکه ر تایید نظام ج.ا ولایی باشد، ترس از دست دادن نظم مفسدانه و ظالمانه و جنایتکارانه موجود است که خواسته و ناخواسته توانسته زندگی رانتی و آلوده و پر از انحطاطی فراهم کند انگل وار و بدبختی وار به زنده مانی تا زندگانی متعنم ادامه دهند و ترس از بین رفتن این نظم، این نسل برای همین مخالف جنبش هستند.

اما بخش بزرگی از جریان های فکری موسوم به چپ مارکسیستی تا محافظه کارن مذهبی و مغزفسیل های مردم معمولی د رهمین تلقی از جنبش تغییر هستند، انها چیزهای حداقلی زنده مانی را زندگانی متصورند، و طبیعی است، انها عمرشان کرده اند و می خواهند در این دوران بازنشتگی، در این کشور ایران فرو رفته در منجلاب های انحطاط های همه جانبه از نژادپرستی های احمقانه تا زندمانی در منجلاب فسادهای دزدخانه ایران آخر عمر به خیال خویش در آرامش طی کرده و بمیرند.

اما سال پیش در اوج جنبش بعد از فاجعه مرگ مهسا امینی، این بخش مغزفسیل ها با وجود چه اکثرشان از از اخوندیست ها متنفرند وشبانه روز حکومت اخوندیستی فحش و نفرین می کنند، می ترسند از نابودی دوره آرامش، آنها می ترسند بر اثر انقلاب براندازی و یا گذار (پیشنهاد امثالهم دو ساله و در یک شبه مگناکارتا یا شبه کودتای همراه با مردم و…)، دارای آلوده به زانتشان از بین برود، انها ترس دارند نظم چند هزار ساله انحطاط فرهنگی ناموس پرستی و غیرت پرستی شان از بین برود، تملکشان بر زن و دختر از بین برود، آخر اسلام سیاسی و پان اسلامیسم توانسته به اسم اسلام، همان توحس مالکیت پدر بر فرزند و حق کشتن به آنها بدهد، قدرت مالکیت بر زن و امتیازات زیادی که پان اسلامی ج.ا و امثالش مانند طالبان و… به مردان مسلمان داده بسیار است، حق داشتن چهارتا زن رسمی و بی نهایت ازدواج موقت، یعنی عملا برای هر مرد مسلمان حق تشکیل حرمسرا داده است، هر چند به دلایل اقتصادیو اجتماعی اکثرا جرئت یا توان مالی ندارند، اما حق کشتن فرزند برای پدر و داشتن حق تشکیل هرزگی جنسی با چهار زن و بی نهایت زن موقت، چیزی کمی ینست برای بشر نرینه!

البته، در دمکراسی های ناقص دیگر جاها، این توحش بی عدالتی جنسی، به صورت توحش ثروتمندان مرد (بعضا زن) سرمیاه سالاری نیز است، آنجا بجیا ازدواج چهر زنی و یا صیغه بی نهایتی، هرزگی حرمسرداری سرمایه سالاری و استثمار کارگران جنسی حکمرفما استو   توحش بی عدالتی جنسی همچنان در اشکال پان اسلامی تا سرمایه سالاری ادامه دارد!

اصل رفع بی عدالتی جنسی، پیشناد می شود: هر یکی با یکی.

امتیازاتی که- در کنار لاتیسم- موجب بی عدالتی جنسی، یعنی کمبود دسترسی به زن مجرد برای مردان مجرد تنها مطلوم موجب شده است، توحشی هولناک در زیر این پوست به ظاهر شیک تمدن جهانی و تمدن های منقرض شده باستانی و قرون وسطایی و…!

حماقت های موسوم به اپوزیسیون چپ و حتی مدعیان جمهوری خواهی در مخالفت با پرچم شیر و خورشید نسان، نشان می دهد این جماعت هنوز دروغ های نژادپرستان و نژادستیزان پان آریایی و پان ایرانیستی باور کرده اند که این پرچم نشانه سلطنت و پادشاهی است، در حالی این پرچم همان پرچم مشروطه طلبان (دموکراسی خواهان قدیم) است.

این پرچم شیر و خوشیدنشان حکومت برامده از قانون اساسی مشروطه است، جنبش مشروطیت دمکراسی نخبگان بود، این نوع دمکراسی اولیه امر رایج مراحل گذار ترقی و تکامل دمکراسی در جهان بودهف ریشه اش به شبه دمکراسی هیا شرقی از یونان آتنی تا اشکانی و… غیره است، اما انکار پرچم متحد کننده شیر و خورشید نشان در برابر پرچم نظام ظلم و جنایت فساد ج.ا هاف نشان از سطح کم شعوری و عمق کینه آنها نسبت به پهلوی ها است، چپ های آلوده به ایدئولوژی قومی و جدایی طلبانه، ترش آشکاری دارند  در صورت پیروزی جنبش “زن، زندگی، ازادی” دوباره نظام پهلوی یا شبه پهلوی مانند چیزی که می انگارند “ایرانشهری” بوجود بیاد و باز یک دور باطل دیگری از حکومت های استبدادی مرکزی در ایران شکل بگیرد، سکولاری و لیبرال دمکراسی قطعا مانع تشکیل یک استبدادی به سبک پهلوی یا ج.ا ولایی خواهد شد، اینکه امثالهم – بعنوان راه حل موقت– سیستم کشورداری “فرمان روایی مردمی (سکولار دمکراسی) را پیشنهاد دادم، نکات درخور و تجربه شده نقش کنترلی تحزب و انتخبات آزاد رقباتی بین احزاب مختلف است، که در نهایت اجازه نمی دهد هیچ یک مدعیان کسب مقامات، مستبد بشوند یا به شدت نیات استبدادی شان را مهار می کند، اصل بنیادین و طبیعی رقابت، مانع از کنترل کامل توسط یک جناح تمامیت خواه خواهد شد و دیگر یک جناح مافیای حاشیه امن ندارد از روشنگری منتقدان، اگر در این نظام بتوان قتل عمد (از اعدام تا تروز) ممنوع کند و وحوش تروریست و قاتل ایدلئزی کارها- از نژادپرستان یا چپ و راستی ها) تا حدی اهلی و رام کند، فرصت تنفس ذهنی و بدنی و زندگی برای عموم مردم معمولی راهم می شود.

ج.ا ها و ایرانشهری گراها تا نازیست ها و پان ها قومی و قیدتی، همگی در نهایت به به آپارتایدهیا نژادی یا عقیدتی می رسند!

فعلا بایست با همین پرچم یادگار دوران مشروطیت باشیم، هر چند انتقاد به داشتن شمیر در دستان این شیر وارد است، شمشیر نماد خشونت بشریت غیر طبیعی است، شکل بهترش شیر بدون شمشیر است. اما فعلا باشد تا انکه در مجلس موسسات و در طرح های چندگانه قانون های ساسی پیشنهادی، آنها خواهان حذف این شمشیر هستند هم می توانند قانون مورد نظرشان به رفراندم (همه پرسی) بگذارند، بالاخره شانسشان در یک رفراندم دموکراتیک امتحان کنند، اما آن قدر ها چیز مهمی نیست، مهم اتحاد است. این پرچم واقعا فاقد هیچ عنصر مهم ایدئولوژیک است و در کل نوعی احترام به طبیعت یعنی خورشید و حیوانات است.

توصیه و پیشنهاد اکید برای خوانش پانوشت ها در مطلب معرفی شده لینک زیر

ج.ا در ایران شوروی تر از شوروی!، فرق میان حجاب سیاسی یا حجاب شرعی؟، چرا رضا پهلوی علی رغم مناسب ریاست جمهوری موقت دوره است حائز این پست به احتمال زیاد نمی شود؟!، یادآوری وضعیت تراژدی زنده مانی در تحریمی و حکومت اقلیت ج.ا بر اکثریت مردم ایران؟!، ناپیروها و نکات آخر…

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)