تباهی و ویرانی ۴۴ ساله و جنگ زرگری باندهای قدرت در حکومت ولایت فقیه
در حالی که جناحهای مختلف حکومت ولایت فقیه چند دهه فرصت برای عرض اندام در سیاست، اقتصاد و… ایران داشتهاند اما در یک جنگ زرگری هر کدام سعی میکنند دیگری را مقصر شرایط فعلی کشور قلمداد کنند.
بهانهها بسیارند و هر جناحی در اضطرار و لاجرم مجبور است دیگری را مقصر جلوه دهد و بانی و باعث شرایط فعلی کشور قلمداد کند.
صحبت از جنگ زرگری بین جناحین حکومت است. تا زمانی که خامنهای به جناح مغلوب حاکمیت، یعنی «اصلاحطلبان» قلابی و در ادامه آن «اعتدالگرایان» قلابی از سنخ حسن روحانی نیاز داشت، معادله برای خامنهای و دار و دستهاش یکسویه بود.
بدین معنا که در هر کجا کم و کاستی به وجود میآمد و حکومت ولایت فقیه دچار تنش، تلاطم و نابسامانی میشد، کاسه و کوزهها بر سر جناح مغلوب حاکمیت که نقش «تدارکاتچی» خامنهای، سپاه و دیگر ارگانهای قدرت و ثروت را داشتند، شکسته میشد.
آنان نیز برای ادامهی شراکت در قدرت دم برنمیآوردند و در یک موازنه با قائمهی نظام، ادامه حیات میدادند.
اما این دوران پس از بروز قیامها و اعتراضات رادیکال که از دی ماه ۹۶ شروع و در آبان ۹۸ به حداکثر خود رسید، پایان یافت.
خامنهای دریافت که دیگر با حکومتی متفرق و نایکدست نمیتواند ادامه حیات دهد.
ابتدا در سال ۱۳۹۸ مجلس خود را یکدست کرد و در حالی که در سال ۱۳۹۶ زمینه را برای ریاست جمهوری رئیسی آماده کرده بود، در سال ۱۴۰۰ نیز مجریهاش را قبض و یکدست کرد تا قوای سهگانهاش عاری و تصفیهشده از جناح مغلوب شود تا در وقت اضطرار بتواند در مقابل قیامهای آتی که قطعا سهمگینتر مینمود؛ سد و صف ببندد؛ ۱۴۰۱ نمونهی گویایی از این حیث بود.
یکدستی قدرت و نزدیک شدن به مرحله ویرانی حکومت
اما با یکدستی قدرت در رأس هرم، یعنی روی کار آمدن رئیسی و جراحی خونین جناح مغلوب و حتی سرسپردگانی نظیر علی لاریجانی، معادله قدرت اگر چه در ظاهر به نفع خامنهای تغییر کرد اما خامنهای اهرم تاثیرگذاری را از دست داد.
آن اهرم نیز «تقسیم تقصیر» بر سر نابسامانی اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… کشور بود که در سر بزنگاه با جناح مغلوب صورت میگرفت.
به دیگر معنا پس از یکدستی قدرت در سه قوه حاکمیت که در مرداد ۱۴۰۰ صورت گرفت، خامنهای دیگر نمیتواند کاسه و کوزه را بر سر جناح مغلوب بشکند.
افزون بر این، اهرم فشار دیگری نیز علیه خامنهای وارد این معادله شد و آن درازشدن زبان جناح مغلوب حاکمیت بود که بیکفایتی رئیسی را در ۲ سال گذشته همواره به رخ او و خامنهای کشیده و میکشند.
دولت ابراهیم رئیسی هر چند در ابتدا سعی میکرد با زیرکی و حیلهگری سکوت کند و مانند اسلاف خود، دولتهای پیشین را مقصر شرایط معرفی نکند و خود را حلال مشکلات معرفی نماید، اما هجمه جناح مغلوب و ناکارآمدیاش پس از ۲ سال وی را نیز مجبور کرد تا به سیاق ثابت دولتهای پیشین روی آورد. [دولت فربه و ملت نحیف و مچگیریهای مصلحتی]
شرایط بدان جا رسیده است که دولت رئیسی و رسانههای وابسته نظیر «ایران» حتی سوت و کوری انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ خامنهای ـ رئیسی را نیز بر گردن ۸ سال ناکارآمدی دولت روحانی انداختهاند و حتی ویروس کرونا را به نفع و یاری رئیسی به کار گرفتهاند تا مقصر شرایط فعلی کشور را ناکارآمدی ۸ ساله روحانی معرفی کرده و آواربرداری از آواری را که روحانی ایجاد کرده را میراثی برای رئیسی معرفی کنند.
جالب آن که رسانههای خامنهای ـ رئیسی «آراء و اقبال»! مردم در انتخاب رئیسی را «محرک قوی» برای رئیسی تعریف کرده که پشتوانه آواربرداری! وی باشد.
اما بر خلاف تبلیغات حکومتی، آواربرداری اصلی نه از آواری ۸ ساله و ۲ ساله، که آواربرداری از آواری است ۴۴ سال که کلیت حکومت ولایت فقیه بر سر مردم ایران خراب کرده است و به زودی عملیات نهایی آن اجرایی خواهد شد.
قطع یقین در این آواربرداری، آوارکنندگان از جناحین حکومت نیز، همراه با آوارهایشان به زبالهدان سپرده خواهند شد؛ دیروقتی است که این مهم از سوی مردم ایران سر داده شده است؛ «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» و پایان عملی ماجرا نیز نزدیکتر از آن است که جناحین حکومت تلقی میکنند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.