باگذشت نزدیک به یک هفته از سقوط دولت افغانستان و تصرف کابل به دست طالبان،  نفس‌های شهروندان کابل و سایر نقاط کشور همچنان در سینه‌ها حبس است. بخش اعظم ادارات و نهادهای دولتی در پایتخت تعطیل است و مردم در یک بی سرنوشتی مطلق به سر می‌برند. نیروهای خارجی به‌سرعت در حال بیرون کردن کارمندان و همکاران سابق­شان در این کشوراند.

علی‌رغم اعلامیه‌های پی­هم طالبان مبنی بر این‌که آن‌ها با مردم مشکلی ندارند و باکسانی که در صفوف نیروهای امنیتی بوده و یا با نیروهای خارجی کارکرده‌اند نیز کاری ندارند و «عفو عمومی» اعلام کرده‌اند؛ اما مردم همچنان سراسیمه و وحشت‌زده به نظر می‌رسند و با توجه به اعمال خشونت‌آمیز و خشن آن‌ها درگذشته کوچک‌ترین اعتمادی میان آن‌ها و شهروندان وجود ندارد. از طرف دیگر ظاهر نامتعارف نظامیان طالبان مانند موهای بلند و ژولیده، ریش‌های دراز، لباس‌های دراز و غیره آن‌ها به نظر مردم شبیه فیلم‌های وحشتناکی به نظر می‌رسد که مردم به‌خصوص جوانان قبلاً فقط از طریق تلویزیون‌ها دیده‌اند.

گزارش‌هایی هم از گوشه و کنار افغانستان مخابره شده که این گروه با برخی زنان، افراد نظامی پیشین، خبرنگاران و هنرمندان برخورد خشونت‌آمیز و خشن کرده‌اند. در روز بیست و هشتم اسد، روز استقلال افغانستان که در چندین شهر ازجمله جلال‌آباد و خوست عده‌ای از مردم با حمل پرچم سیاه رنگ افغانستان به خیابان‌ها آمده بودند و دست به تظاهرات زدند موردحمله قرارگرفته و چندین نفر کشته شدند. این حوادث باعث شکاف بیشتر بی‌اعتمادی میان مردم وحشت‌زده و طالبان شده است.

در همین حال، حامد کرزی رئیس‌جمهوری پیشین، عبدالله عبدالله رئیس شورای عالی مصالحه و گلبدین حکمتیار، شورای رهبری واگذاری مسالمت آمیز قدرت را به حکومت بعدی تشکیل داده و سرگرم دیدارهای مکرر خود با برخی سران طالبان‌اند. برخی رهبران سیاسی پیشین دیگر هم سرگرم دیدارهای خود از کشورهای منطقه به‌خصوص پاکستان‌اند که از حامیان اصلی طالبان قلمداد می‌شود، تا شاید راه‌حلی جهت ختم بحران کنونی بیابند، گزارش‌ها می‌رساند که این نشست‌ها و گفت‌وگوها تاکنون به نتیجۀ ملموسی منجر نشده است.

 از طرفی، اشرف غنی رئیس‌جمهور پیشین ، همراه با یک تیم مورد اعتمادش با مبلغ هنگفتی از پول از کشور فرار و حکومت تحت مدیریت و مردم­شان را در بدترین شرایط ممکن تنها گذاشت. بخش زیادی از مردم، اشرف غنی و اطرافیان وی را به خیانت ملی متهم کرده و به‌اندازه طالبان از آن‌ها اظهار انزجار می‌کنند. طالبان هم سال‌هاست که از طریق جنگ و خشونت و انتحار مشغول کشتن افغان‌ها بوده و قرائت به‌شدت سخت­گیرانه و خشن از اسلام دارد و اکنون بخش اعظم افغانستان به شمول کابل پایتخت را در اختیار دارد.

در چنین شرایطی، که نه امید مقاومت از سوی رهبران پیشین وجود دارد و نه نشانه­هایی از نرمش طالبان نسبت به ایدئولوژی، رویکرد و رفتارشان دیده می‌شود، مردم خود را زیر تیغ، شلاق، کشتار و شکنجه مستقیم طالبان می‌بینند و همه دوست دارند فرار را برقرار ترجیح دهند.

این مجموعه عوامل، بیشتر از هر چیز دیگر لطمه شدید بر ثبات روانی جامعه وارد کرده است. کوچک‌ترین آرامش روانی وجود ندارد و مردم حتی یک هفته بعد تحولات کشور را پیش‌بینی کرده نمی‌توانند. امید مردم به‌طور کامل از آینده قطع‌شده و به همین دلیل از خرد و بزرگ، پیر و جوان و زن و مرد که توان فرار کردن را دارند به دنبال فراراند تا از شر ماشین کشتاری که در حال مستحکم کردن قدرت خود در سراسر افغانستان است خودشان را نجات دهند. برخی دیگر اما به هر دلیلی که نمی‌توانند از کشور خارج شوند می‌گویند به خدا پناه می‌برند، خدایی که سه‌نظام در تاریخ معاصر افغانستان به خاطر آن سقوط داده‌شده، اما به گواهی تاریخ هیچ کدام این جنگ ها و مقاومت ها به نظام بهتر و خوب تر منجر نشده است.

بار اول، در دهۀ دوم قرن بیستم میلادی، هم‌زمان با اصلاحات شاه امان‌الله جهت مدرنیزه کردن کشور، مردم علیه این اصلاحات دست به مقاومت زدند و فکر می‌کردند که با این اصلاحات اسلام و خدا به حاشیه می‌رود و یا هم نابود می‌شود که نتیجه‌اش سقوط حکومت این شاه اصلاح‌طلب و نوگرا بود. بار دوم باروی کار آمدن حکومت کمونیستی در کشور در اواسط نیمه دوم قرن بیستم میلادی، مردم تحت نام مجاهدین علیه این حکومت سکولار دست به مقاومت زدند و آن را ساقط کردند.

بار سوم، بعد از حادثه یازدهم سپتامبر و تشکیل حکومت جدید در افغانستان، طالبان که تازه از حکومت ساقط‌شده بودند، دوباره علیه این حکومت بسیج و اعلام جنگ دادند و آن را دست‌نشانده غرب و غیر اسلامی خواندند و بعد از بیست سال جنگ خانمان‌سوز موفق به سقوط آن گشتند و اکنون خود به دنبال تأسیس یک حکومت اسلامی و نزدیک به خدا هستند.

اما مردم از همین حالا از تأسیس چنین حکومتی به‌شدت در هراس افتاده‌اند و به دنبال رساندن خود از هر راه ممکن حتی سوارشدن بر بال­‌های هواپیما، به کشورهایی است که در آن سایه خدا کمتر بر زندگی و سرنوشت مردم مستولی است. تاریخ افغانستان هم حکایت از آن دارد  هر بار که اسلام‌گرایان و حکومت خدا بر سرنوشت مردم مسلط شده سیه‌روزی مردم بیشتر و کشور نابودتر گشته است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)