می‌گویند در زمان «حجاج بن یوسف» وقتی مردم به همد‌یگر می‌رسیدند از یکدیگر می‌پرسیدند: «دیروز که را کشتند؟ که را به صلیب کشیدند؟ و که را شلاق را زدند؟»
و این حکایت زمامداری علی خامنه‌ای شده که در واپسین برهه از زندگی ننگین خود در کوران قیامها و اعتراضات، اخبار سرکوب و شکنجه و اعدام، صدر همه رویدادها و اخبار شده است:
روز جمعه ۲۹اردیبهشت که رژیم سه زندانی قیامی را اعدام کرد چهار زندانی دیگر را در اصفهان حلق‌آویز کرد.
روز قبلش یعنی پنجشنبه ۲۸اردیبهشت هم در یکی از روزهای سیاه حاکمیت آخوندی ۱۶زندانی اعدام شدند.
پیش از آن هم در چهارشنبه ۲۷اردیبهشت دو زندانی در زندان کرمانشاه به‌دار آویخته شدند تا رژیم ضدبشری آخوندی چند صباحی بیشتر به عمر ننگین خود ادامه دهد. و این قصه‌ٔ پرغصه هم‌چنان ادامه دارد و آسیاب ولایت با خون سرخ و جوشان جوانان می‌چرخد…

درس عبرت، برای چه کسی؟!
خبرگزاری پاسداران آدمکش آخوندی همان روز که زندانیان قیامی به‌شهادت رسیدند برای تکمیل پروپاگاندای وحشت‌پراکنی در جامعه و رساندن پیام رعب و وحشت خبر داد که «قوه قضاییه با اقتدار و بدون توجه به جوسازی رسانه‌های ضد انقلاب حکم اعدام این سه تروریست را امروز اجرا کرد تا درس عبرتی باشد برای تروریستها و فریب‌خوردگانی که… درصدد انجام اقدامات مسلحانه و ایجاد ناامنی و آشوب در کشور هستند» (فارس، ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۲). هم‌زمان امام جمعه‌های ریایی رژیم هم مثل آخوند سعیدی در قم، به پشتیبانی جنایت خامنه‌ای آمدند و قتل جوانان قیامی را مایه‌ٔ «درس عبرت» و زهرچشم گرفتن از دیگران خواندند.
اما خروجی و ماحصل آنچه بعد از اعدام سه جوان مبارز اتفاق افتاد عکس آن چیزی بود که رژیم می‌خواست و حداقل در سه جبهه‌ٔ «خانواده‌های زندانیان»، «فضای قیام در جامعه» و «محکومیت‌های جهانی علیه رژیم» درس‌های عبرت و شعله‌های خشم به سوی رژیم پلید آخوندی زبانه کشید:
خانواده‌های زندانیان از روزهای قبل که متوجه نزدیکی موعد اعدام عزیزان خود شده بودند با تجمع در مقابل زندان دستگرد اصفهان دست به اعتراض زدند و به رژیم نشان دادند که دوران اعدامهای جمعی بی‌سر و صدا پایان یافته است. این اعتراضات باعث شد که رژیم یکی دو روز معطل و بالا پایین کند و موعد اعدام را عقب بیندازد. به این ترتیب کاملاً مشخص شد که چرا رژیم در منتهای ضعف و بدبختی و برای فرار از خشم خانواده‌های زندانیان تصمیم گرفته است که زندانها را به خارج شهرها منتقل کند.
فضای انفجاری جامعه هم با اعدام جوانان میهن منفجر شد و مهر باطلی بر افسانه تمام شدن قیام زد. بلافاصله با انتشار خبر حتی در روز روشن در مناطقی از تهران قیام جرقه خورد. در جنت‌آباد، تهران‌پارس، ستارخان، اکباتان، صادقیه، نازی‌آباد، تهرانسر و سایر محلات شعارهای مرگ بر دیکتاتور شنیده شد. در شهرهای دیگر از جمله مشهد، آبدانان، اصفهان، شیراز، بندرعباس، دهگلان، گوهردشت و گلشهر کرج جوانان به خیابان‌ها ریخته و با شعارهایی هم‌چون «خامنه‌ای ضحاک، می‌کشیمت زیر خاک» پاسخ رعب و وحشت رژیم را دادند. همزمان کانون‌های شورشی هم به فعالیت‌های خود افزوده و با تهاجم و انفجار در ناحیه بسیج ضدامام حسین در اصفهان سیلی‌های جانانه‌ای به گوش ولی‌فقیه ارتجاع زدند.
در پهنه‌ٔ بین‌المللی هم این اعدامها جز محکومیت و بدنامی برای رژیم چیز دیگری نداشت و میخ‌های دیگری بر تابوت «ثبات» رژیم کوبیده شد. وزارت خارجه کشورهای مختلف از جمله آمریکا، انگلیس، کانادا، آلمان، هلند، سوئیس، نروژ و اتریش این اعدامها را محکوم کردند. سناتور باب منندز رئیس روابط خارجی سنای آمریکا به جهان نهیب زد که «باید از اعدام مجیدکاظمی، سعید یعقوبی و صالح میرهاشمی توسط ایران خشمگین شود». جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد همراه با کارشناسان حقوق‌بشر سازمان ملل متحد، عفو بین‌الملل، نمایندگان مجلسین عوام و اعیان انگلستان، کمیته دوستان ایران آزاد در کشورهای نورودیک، برخی سیاستمداران و نمایندگان پارلمانهای کشورهای اروپایی نیز از جمله کسانی بودند که اعدام معترضان قیامی را محکوم کردند. در چارچوب واکنش‌های بین‌المللی، خون شورشگران در ایران، هموطنان خارج کشور را نیز برآشفت و خروش آنها در آکسیون‌ها و تجمعات شهرهای مختلف اروپایی از جمله پاریس، استکهلم، اشتوتگارت، وین و… طنین‌انداز شد.
نظر به واکنش‌های داخلی و بین‌المللی ناشی از جوشش خون سه جوان میهن، حق این است که پیشوای جنایتکار نظام منحوس ولایت فقیه و گزمه‌های پلیدش «درس عبرت» بگیرند و از کرده‌های خود پشیمان شوند. آنها هستند که باید بدانند با هر اعدام، خشم و قدرت مردم بیشتر می‌شود و «آدم‌های کف خیابان دود نشده و به هوا نرفته‌اند. آنها خواسته یا ناخواسته در پی اتصالات و انشعابات دیگری هستند که قدرتشان را بیشینه خواهد کرد» (شرق، ۳۰اردیبهشت) آنها هستند که باید از سرگذشت هیتلر و قذافی و مبارک و بن‌علی درس عبرت بگیرند و واپس بتمرگند.
اما جز تلاش و نبرد با شعله و آتش، چه می‌شود کرد که این منطق مستبدین و دیکتاتورهاست که کمتر از پیشینیان خود درس می‌گیرد و غالباً به سرنوشت مشابهی در مسیر تباهی و اضمحلال دچار می‌شوند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)