سازمان حقوق بشر ایران با برگزاری کنفرانس‌هایی، مسأله «گذار از استبداد در ایران» را بررسی می‌کند.

فرنگیس بیات

درباره سازوکار هم‌اندیشیِ «ایران و گذار از استبداد» بیشتر بخوانید

متن سخنرانی فرنگیس بیات، دکترای علوم سیاسی از مؤسسه‌ی مطالعات سیاسی لیون و  در کنفرانس «نشست بررسی اولویت‌های حقوق بشری در گذار به سمت دموکراسی» در اسلو:

سلام به همه حضار محترم و تشکر می‌کنم از سازمان حقوق بشر ایران که در دومین سال پیاپی ابتکار برگزاری کنفرانسی در مورد حقوق بشر اما مرتبط با موضوع گذار سیاسی را دارد و بسیار خوشحالم که برای بار دوم به این نشست دعوت شدم. واقعیت این است که من هفت دقیقه بیشتر وقت ندارم و چیزی ننوشته‌ام و از دو روز پیش بارها موضوعی که می‌خواهم درباره‌اش حرف بزنم را عوض کرده‌ا‌‌م. فکر می‌کنم این وضعیت خیلی طبیعی است چون ما روبروی چالش‌های خیلی جدی و دایما در حال تغییر هستیم، وضعیت سیاسی ایران در تلاطم جدیدی است. منظورم در سطح قدرت است وگرنه مردم می‌دانند در کجا ایستاده‌اند. مردم جایشان محکم است ولی ساختار سیاسی در تلاطم جدیدی است و در عین حال بحث‌ها در بین ایرانیان حول موضوع حقوق بشر حتی با هفت هشت ماه پیش هم قابل مقایسه نیست و به قدری مفاهیم و نیروهایی که وارد بحث‌های عمومی می‌شوند جدی و متفاوت است که گویی هر روز ما نوسان مهمی را در رابطه با وضعیت حقوق بشر و گذار سیاسی تجربه می‌کنیم.

اما در نهایت تصمیم گرفتم روی سه چهار نکته بایستم و سعی کنم به عنوان پیشنهاد بحث آنها را مطرح کنم. من سال گذشته از این نکته یا سر خط شروع کردم که بحث گذار سیاسی ارتباط خیلی مستقیم با جستجوی شکلی برای عدالت دارد که گمان می‌کنم در مورد ایران به شکل خاصی پیش می‌رود. اما این شکل خاص چه شکلی است؟

رژیم چهار دهه جنایت کرده و ما با تلنباری از جنایات رسیدگی نشده روبرو هستیم. گفته می‌شود در مورد وضعیت حقوق بشر ایران بحران مصونیت کسانی است که جنایاتی را انجام دادند و هیچ کجا پاسخگو نبودند. از آن وحشتناک‌تر این که همان‌ها دوباره به قدرت برگشتند و باز مشغول جنایت هستند، این در اشل مقایسه‌ای هم تجربه خاصی از ایران می‌سازد. کسی که در هیات مرگ بود امروز دوباره مشغول صدور فرمان مرگ علیه مردم است در حالی که هنوز رسیدگی‌های قبلی کامل نشده و هنوز جنایت دیده‌ها به عدالت نرسیده‌اند و یک پشته‌ای از جنایات روبروی ما است که هیچ افقی هم برای توقف آن وجود ندارد.

من گمان می‌کنم در چنین وضعیتی قبل از این که وارد عدالت گذاری بشویم که خیلی خوب است و دکتر اخوان هم گفتند باید از همین حالا شروع کنیم، ساخته شدن این رویه‌ها و تجربه‌ها ما را هدایت و کمک می‌کند به آن جامعه و نظم سیاسی ایده‌الی برسیم که می‌گوییم عدالت در آن مهم است. اما بحث من این است که جستجوی عدالت در چنین وضعیتی که هنوز رژیم سرپاست یک عدالت هم‌زمانی را می‌طلبد که وظیفه‌اش ثبت جنایات یا رسیدگی به آن نیست، وظیفه‌اش توقف جنایات است. ما هر آن چه می‌توانیم باید انجام دهیم تا در این لحظه جنایت متوقف شود. حداقل من این طور می‌فهمم که ما نباید اجازه دهیم قربانی دیگری به این خیل عظیم رسیدگی نشده‌ها اضافه شود. حداقل عدالت در این لحظه پیش از گذار که من اسم آن را می‌گذارم «عدالت هم‌زمان» و هنوز رژیم سرپاست، توقف جنایات است. ما هر آن چه به لحاظ مکانیسم‌های حقوقی، بین‌المللی و سیاسی می‌توانیم باید به کار گیریم تا دست جنایت‌کار را ببندیم و متوقفش کنیم.

من نمی‌دانم آینده مکانیسمی که در سازمان ملل برای رسیدگی به این جنایات تصویب شد به کجا خواهد انجامید، عده‌ای خوش‌بین هستند که وحشت و بازدارندگی را در بین مقامات ایجاد می‌کند تا از خشونت‌ها و جرایم سخت دست بردارند ولی بعد از کشته شدن مهسا- ژینا امینی و شروع انقلاب زن، زندگی، آزادی بازهم می‌توانیم بگوییم رژیم چشم اندازی برای توقف نشان نمی‌دهد و این چالش توقف جنایت را برای من خیلی جدی‌تر می‌کند و من به عنوان یک چالش بسیار جدی به آن نگاه می‌کنم.

در ادامه این موضوع احساس می‌کنم کاربرد واژه سرکوب برای آن چه در ایران می‌گذرد یک سری سوء برداشت‌هایی به وجود آورده که ممکن است در یک سطحی متوقف شود. سرکوب حوزه‌های مشخصی در رژیم‌های اقتدارگرا دارد اما در ایران با یک نظام انهدام اجتماعی طرف هستیم که از صدر تا ذیل مردم از صبح که از خانه بیرون می‌آیند، حتی زمانی که در رختخوابشان هستند به شکلی تحت کنترل این رژیم توتالیتر هستند و در تمام فراز و فرود زندگیشان شکلی از خشونت را تجربه می‌کنند. این دیگر سرکوب نیست اسمش هر چه هست، سرکوب نیست.

من پیشنهاد می‌کنم و البته خودم هنوز پاسخی برای آن ندارم که در رده بندی ترمینولوژی باید یک مفهوم جدید وضع کنیم تا بتواند این شکل از انهدام اجتماعی که با اراده سیاسی انجام می‌گیرد را توضیح بدهد. بعد از وقوع نسل کشی حقوقدانی آمد و مفهوم «ژنوسید» را مطرح کرد و گفت این کلمه چنین وضعیتی را توضیح می‌دهد. من احساس می‌کنم واقعیت ایران را کلمه سرکوب توضیح نمی‌دهد، خیلی کم است. در عین حال صداهایی از داخل خود رژیم می‌شنویم که برویم به سمت آشتی ملی و سرکوب را متوقف کنیم ولی این سرکوب قابل اصلاح نیست، حتی قابل تقلیل نیست. همانطور که نسل کشی قابل اصلاح نبود و قابل اندکی ملایم‌تر شدن نبود. ما با یک واقعیت وحشتناکی طرف هستیم که فقط باید متوقف شود، نمی‌توانیم آن را عوض کنیم.

یکی از چالش‌های موجود صداهایی است که از داخل سیستم می‌آید و می‌گوید باید وضع را درست کنیم ولی ما می‌دانیم این چیزی جز وقت خریدن برای جمهوری اسلامی نیست و ما شبیه تمام چهار دهه گذشته زمان را از دست خواهیم داد به این امید که چیز جدیدی یا وجه مورد احترامی از حقوق بشر از این سیستم بروز کند. اما ماهیت این سیستم نشان داده که نمیتواند چنین اتفاقی بیفتد.

من به طور جدی برمی‌گردم روی این چالش خودم که ما باید در رده بندی مفهومی چیز جدیدی روی میز بگذاریم. واقعیت ایران بسیار پیچیده و خونبار بوده و این سرکوب نمی‌تواند این شرایط را توضیح دهد و بسیار تقلیل گرایانه است. نکته دیگر که مایلم درباره آن حرف بزنم و در ارتباط با پنل قبلی است ولی وقتم تمام شده و ترجیح می‌دهم به زمان وفادار بمانم و بیشتر از این فرصتی که دارم استفاده نکنم. در پایان یاد و نام همه هم‌وطنانی که در تمام چهل و سه سال گذشته قربانی رژیم ولایت فقیه شدند و همه جوانان، نوجوانان و کودکانی که بعد از انقلاب زن، زندگی، آزادی جان خود را برای آزادی و برابری در ایران از دست دادند گرامی می‌داریم و امیدوارم مجموعه این تلاش‌ها کوچکترین کاری باشد که بتوان به عظمت غیرقابل انکار مردم ایران تقدیم کرد. ممنونم از شما

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)