هموطنان عزیزم

این چند روز شما شاهد فروپاشی حکومت افغانستان و بدست گرفتن قدرت، توسط طالبان در کشور همسایه بودید. در آینه این حوادث در آنچه به وطن ما مربوط می شود موارد زیر را یادآور می شوم:

۱ ـ تبلیغات رژیم بر این است که امریکا نتوانست در افغانستان باقی بماند و این نشان از درماندگی و افول امریکا دارد. اما اگر این سخن درست است آقای خامنه ای باید پاسخ دهد چرا ۳۰ سال است دشمن دشمن می کند و می گوید که همه مسائل زیر سر امریکاست؟ چرا دائم امریکا را محور تمامی سیاستهای خود کرده و در واکنش به امریکا عمل می کند؟ در واقع آقای خامنه ای فرد درمانده ای است که از همه بیشتر معتاد به قدرت امریکاست. براستی برای او امریکا ابرقدرت بزرگی است که باید همه سیاستهای کشور را با سیاستهایش تنظیم کرد.

۲ ـ رژیم قصد دارد از حضور طالبان در همسایگی ایران استفاده کند و چنان بنمایاند که بدتر از رژیم هم وجود دارد. اما براستی جنایت و فساد رژیم بسیار بیشتر از طالبان است. رژیم ولایت مطلقه فقیه کشوری ثروتمند را بیابان کرده و فقر سیاه بی مانندی را گسترانده است. طالبان حداقل از عفو عمومی سخن بمیان آورده اند ،اما رژیم ۴۰ سال است زندانهایش از مخالفان بیشمار پر می شود و هر از چندی به کشتار و اعدام نیز ادامه می دهد. نمونه آخر شرکت در کشتار مردم، همین سیاستی بود که خامنه ای در قبال بیماری همه گیر کووید پیش برد. کدام کشوری چنین با مردم خود رفتار می کند؟ براستی در کدام کشور یک قاتل تاریخی و همدستش، رئیس دو قوه مجریه و مقننه می شوند؟ پاسداری فاسد بر صدر مجلس تکیه می زند و یک فرد از اوباش، شهردار پایتخت می گردد؟ براستی این خامنه ای است که باید ثابت کند بدتر از طالبان نیست نه طالبان.

۳ ـ فروپاشی هئیت حاکمه در افغانستان نشان داد که وابستگی، فساد و ناتوانی می آورد. با تمامی امکاناتی که غرب در اختیار حاکمان افغانستان قرار داده بود نتوانستند پاسخگوی نیازهای اولیه جامعه افغانستان شوند و بهنگام حمله طالبان مانند برف آب شدند. ملوک الطوایفی در افغانستان و سو ءاستفاده از امکانات توسط حاکمان محلی سبب ناتوانی مفرط شد. آمریکا و قدرتهای دیگر، بار دیگر در این تجربه نشان دادند که منافعشان اوجب واجبات است و رعایت حقوق بشر و حقوق ملی جایی در سیاستهای آنان ندارد. آیا وابستگان ایرانی از این مسئله درس خواهند آموخت؟

۴ ـ با اینهمه رژیم جمهوری اسلامی و طالبان چهار وجه مشترک دارند. هر دو کاربرد زور را وسیله حکومت کرده اند، هر دو دین را وسیله جنایت و خیانت و فساد کرده و تازه مدعی اند همه کارهایشان بخاطر دین است! هر دو به قدرت خارجی تکیه دارند و بالاخره اینکه هر دو دارای یک ساختار قدرت هستند که در آن فردی بنام رهبر، مصدر خیر و شر است و بقیه مردم آلت فعل دستگاه حاکمه و وظیفه مردم تنها اطاعت است. 

ابوالحسن بنی صدر

۲۷ مرداد ۱۴۰۰

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)