پس از مذاکرات و توافق دولت ترامپ با سران طالبان مبنی بر خروج نیروهای آمریکا و ناتو از افغانستان و تآیید و تسریع این روند توسط دولت بایدن (۱۴ آوریل ۲٠۲۱)، نیروهای طالبان که طی بیست سال اشغال افغانستان توسط امپریالیسم آمریکا و متحدانش، هرگز دست از فعالیت های ارتجاعی خود برای استقرار امارت اسلامی در آن کشور برنداشته بودند، راه باز و چراغ سبز برای پیشروی خود یافتند و طی هفته ها و روزهای اخیر شهرهای بزرگ و بسیاری از مراکز استان های افغانستان را یکی پس از دیگری بدون و مقاومت و ظاهرا با توافق جنگ سالاران یا بخشی از آنها به تصرف خود درآوردند. آنان اینک کابل پایتخت افغانستان را در محاصرۀ خود دارند و ورود به این شهر – یا ورود کامل به آن – صرفا وابسته به آخرین مذاکرات در بارۀ نحوۀ تسلیم مقامات دولتی افغانستان است.

این رویداد فاجعه ای بزرگ نه تنها برای مردم افغانستان بلکه برای تمام مردم منطقه و جهان است که با چشمان خیره شاهد بازگشت این پیامبران مرگ، تجاوز، ویرانگری، نکبت، تحقیر و لگدمال کردن ابتدائی ترین حقوق و عادی ترین نیازهای انسان ها بویژه زنان هستند.

بازگشت ارتجاع خونین و پلید طالبانی بیانگر چند نکتۀ حیاتی و هشدار و یادآوری فراموش نشدنی به توده های مردم ایران، افغانستان و دیگر سرزمین های منطقه است:

۱- حکومت دینی در تمام شکل هایش، از امارت اسلامی طالبانی گرفته تا رژیم جمهوری اسلامی، دولت اسلامی (داعش) و همپالگی های آنان در آفریقا، یمن، فلسطین و غیره خطری بزرگ، مرگبار و ریشه دار است که برای ادامۀ حیات خود و ادامۀ سلطۀ ننگین مرتجع ترین استثمارگران و ستمگران از هیچ چیز ابا ندارد و هرگونه پویائی و تلاش پیشرونده و حتی فعالیت های عادی انسان ها برای زیست و کار و ارتباط را به تباهی می کشد یا از محتوا تهی می سازد. بدین سان یک انقلاب کامل و تمام عیار برای درهم شکستن حکومت های اسلامی و پان اسلامیسم به طور کلی ضرورتی تاریخی است که در مقابل کارگران و زحمتکشان همۀ مردمانی که با چنین خطر و فاجعه ای مواجهند قرار دارد.

۲- هرگونه امید به دفع خطرحکومت دینی از سوی قدرت های امپریالیستی و یا انتظار کمک از آنها در جهت ایجاد حکومتی دموکراتیک، توهمی پوچ و خطرناک است. نیروهای امپریالیستی و قدرت های بزرگ منطقه ای خود در شکل گیری و حتی ایجاد و یا دست کم تقویت و تغذِیۀ مالی و تسلیحاتی و آموزشی نیروهای پان اسلامیستی یا برخی از آنها نقش داشته و دارند. همچنین سیاست استیلاگرانۀ آن قدرت ها و سلطه و نفوذشان در سرزمین های دیگر زمینۀ رشد و تکثیر جنبش های پان اسلامیستی را فراهم می سازد و ماشین های تبلیغاتی و عوامفریبی آنها را تغذیه می کند.

۳- تداوم و جان سختی نیروهای پان اسلامیستی نشان دهندۀ وجود یک پایگاه اجتماعی و فرهنگی ارتجاعی داخلی است که زاینده و پرورندۀ چنین نیروهائی است. این، بار دیگر نشان می دهد که دفع شر اینان تنها با یک انقلاب که بنیان های ارتجاعی، چه در عرضۀ اقتصادی – اجتماعی و چه در حوزۀ سیاسی و فرهنگی، را هدف گیرد میسر است.

بازگشت طالبان همچنین محصول توافق یا بده بستان با قدرت های محلی مانند روسیه، چین و ایران و دخالت مستقیم و تغذیۀ مالی پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحد عربی، قطر و غیره است که برای تحقق منافع استیلاگرانه یا جاه طلبانۀ خود و تحکیم موقعیت شان، به پرورش چنین مارهائی در آستین منطقه روی می آورند. در این میان سیاست های ارتجاعی جمهوری اسلامی در زمینۀ معامله با طالبان و حمایت آشکار یا پنهان سیاسی از آنها باید بویژه افشا گردد.

 ۴- ضروری است که کارگران و توده های زحمتکش کشورهای منطقه و جهان در تقابل با سیاست ها و منافع استثمارگرانه و سلطه طلبانۀ قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای، همبستگی بین المللی خود را با مردم تحت ستم افعانستان، بویژه زنان دلیر این سرزمین، که در دشورارترین شرایط برای زندگی و شرف انسانی خود می رزمند در عمل نشان دهند. این همبستگی همچنین باید با پناهجویان افغانی، که در اثر یورش نیروهای مرگ، تجاوز و ویرانگری طالبانی مجبور به ترک خانۀ خود و مهاجرت به کشورهای دیگر می شوند، صورت گیرد.

 

کارگران انقلابی متحد ایران – ۲۴ مرداد ۱۴٠٠

www.aazarakhsh.org

ruwo.iran@gmail.com

azarakhshi@gmail.com

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)