آیا پس از جابه‌جایی قدرت در ایران در سال ۱۳۵۷

 «چپ»ها به آنچه بر سر زنان آمد، بی‌اعتنا بودند؟

 

هشت مارس ۵۷ که در واقع اولین بزرگداشت روز زن پس از سرنگونی رژیم استبدادی شاهنشاهی بود، مصادف شد با فرمان حجاب از سوی حاکمیت جدید و اعتراضات گسترده زنان و مردانی که آن را برنمیتافتند، اعتراضاتی که با خشونت وحشیانه حامیان حکومت جدید و چماق به دستان آن روبرو شد و چهره‌ی «طالبانی» حاکمیت جدید را نمایان کرد.

 در باره‌ی هشت مارس ۱۳۵۷ روایتهای متفاوتی نوشته و دست‌به‌دست میشود. سویه بیشتر این روایتها، تاکید بر مخالفت یا بیتفاوتی «چپ»ها به این اعتراضات و بیتوجهی به مسایل زنان از سوی آنان است، سویهای که از سوی رسانههای رسمی مانند ایران اینترنشنال  و… ترویج میشود و در کانالها و صفحات سلطنتطلبان در صفحات مجازی به آن دامن زده میشود. این برخوردها به روایتهای برخی از چهرههای شناخته شده  آن زمان و برائت جویی بعضی از فعالان آن دوره از کرده هایشان تکیه دارند، کسانی مانند خانم هما ناطق و… . در این روایتها عنوان میشود که «چپ»ها به مساله زنان بیتوجه بودند،  مساله حجاب را امری فرعی دانسته و به این دلیل  که مبارزه با امپریالیسم امریکا و دستنشاندگان داخلیاش مانند طرفداران سلطنت و بختیار، در آن زمان مهم و ضروری بوده، از آن حمایت نکرده و حتا در مخالفت با آن حرکت کردهاند. 

اما به راستی آنچه که در اسفند سال ۵۷ رخ داد، چه بود؟ آیا واقعا همه گروههای «چپ» به همه‌ی  محدودیتها، تبعیضها و محرومیتهای زنان از بدیهیترین حقوقشان بیتوجه و بی اعتنا بودند؟ پرسش کلیدیای که این مقاله، درپی یافتن پاسخی برای آن است.

برای بررسی یک پدیده‌ی تاریخی، روایت افراد حاضر در آن زمان، فقط یکی از ابزارهای تحقیق میتواند باشد، اما تنها ابزار مورد اعتماد، که روایتهای فردی را هم راستیآزمایی میکند، مراجعه به فیلمها و آثار و نشریات مکتوب باقی‌مانده از آن دوره است. فیلمهای چندانی از این روز باقی نمانده یا حداقل در دسترس نیست، اما خوشبختانه هنوز برخی از اسناد کتبی  در آن زمان موجود و در دسترس است.

برای این منظور روزنامهها و نشریات باقیمانده از آن دوره را ورق میزنیم. خوشبختانه پس از اعتصاب گسترده و تاثیرگذار مطبوعات، نشریات مستقل و نشریات سازمانها و گروههای مختلف از جمله نیروهای سیاسی «چپ» که بی پروا آزادی بیان و اندیشه را پی میگرفتند، پیش از گرفتار شدن به تیغ سانسور حاکمیت جدید و تعطیلیهای گسترده، اتفاقات آن روزها را ثبت کردهاند. میتوان کیهان، اطلاعات و آیندگان  (سه روزنامه رسمی و عمومی موجود ) را از تاریخ ۲۲ بهمن به بعد ورق زد و حکایت ماجراها را پی‌گرفت. هرچند آیندگان به‌عنوان تنها روزنامه «چپ» و مستقل (غیروابسته به سازمانهای سیاسی «چپ») منبع خوبی خواهد بود برای اینکه ببینیم «چپ» چگونه میاندیشید و چگونه موضع میگرفت. برای بررسی مواضع سازمانها و تشکلهای «چپ» در رابطه با مسایل زنان نیز، به بیانیه‌ها، مقالات و مطالبی که در نشریاتشان چاپ شده و در فضای مجازی دسترس هستند، مراجعه میکنیم. 

 

***

روزهای پایانی سال ۵۷، ایران  از هم گسیختگی ساختار سیاسی و اقتصادی را تجربه میکرد. سقوط دیکتاتور و ژآندارم بزرگ منطقه، مردم دنیا را شگفتزده کرده بود. حکومت جدید تلاش داشت بر اوضاع مسلط شود و مردم هم در خیابانها، قدرت خود را به رخ میکشیدند.  

بعد از کنفرانس گودالوپ و در راستای ایجاد کمربند سبز به دور شوروی، حکومت جدید مذهبی در ایران با حمایتهای دولتهای غربی و طی مذاکرات گسترده میان سران حکومت اسلامی و غرب پا گرفت. جمهوری اسلامی با شعار آزادی و عدالت برای همه، بر موج اعتراضات مردمی سوار شد و به سرعت هم ماهیت خود را نشان داد و نقطه آغاز قدرتیابیاش را بر تحمیل انواع و اقسام محدودیتها برای زنان و اقوام کرد و ترکمن و… گذاشت.

 اولین نشانهی ایجاد محدودیت​های جنسیتی برای زنان در ۷ اسفند ۵۷ با صدور نامه​ای از دفتر آیت​الله خمینی نمایان شد. طی این نامه قانون حمایت از خانواده متوقف شد و حق طلاق به مراجع شرعی سپرده شد. اخراج زنان گوینده‌ی رادیو و تلویزیون که حجاب را نپذیرفته بودند، زنانه-مردانه کردن ورزش، تعطیلی مدارس مختلط، ممنوعیت اشتغال زنان در مشاغلی همچون قضاوت، ممنوعیت سقط‌جنین، کاهش سن ازدواج، محدود شدن توزیع قرصهای ضدبارداری در مراکز رفاه خانواده، ممنوعیت آواز خواندن زنان و اعلام اینکه زنان نمیتوانند بدون حجاب سر کار بروند در ۱۶ اسفند،…  از بحث​های داغ آن روزها بود.

برخورد با زنان بی حجاب در تظاهراتها پیش از ۲۲ بهمن آغاز شده بود. از تذکر و هدیه دادن روسری گرفته، تا چسباندن اطلاعیههای بی نام و نشان تهدیدآمیز علیه زنان بیحجاب بر در و دیوار کوچهها و خیابانها تا حمله به زنان، ضرب‌وشتم و پاره کردن لباسهای آنان و اسیدپاشی گزارش شده است. در ابتدا و بعضا این حملات به توطئههای ساواک علیه مبارزان مذهبی نسبت داده میشد، اما تداوم این حملات و موضعگیریهای سران حکومت جدید در ماهها و سال‌های بعد (دی ۱۳۵۷ به بعد)  روند مشخصی را نشان میداد.

در آن روزها دنیا به ایران و رویدادهای آن چشم دوخته بود و مساله زنان از جمله مواردی بود که مرتبا در مصاحبههای خبرنگاران خارجی با مسوولان و روحانیون مطرح میشد، اما همهی آن‌ها بر این مدعا بودند که زنان و دختران از حقوق اجتماعی بهرهمند خواهند بود، هر چند که بر مراعات حجاب هم تاکید میکردند.

آیت‌اله منتظری در پاسخ به خبرنگار فرانسوی:

« اصولا حجاب اسلامی به معنی پوشیده شدن در چادر نیست و هدف آن است که زن در جامعه لخت نباشد که وسیله شهوت‌رانی قرار گیرد و گرنه با مراعات حجاب اسلامی و عدم اختلاط دختر و پسر از نظر اسلامی آزادی​های مورد نیاز زنان و دختران تامین می​شود و آن‌ها از تمام مزایا و حقوق اجتماعی مشروع بهره​مند هستند.» (کیهان ۲۶ دی ۵۷)

مصاحبه آیت​الله خمینی با روزنامه‌ی السفیر در شهرک نوفل لوشاتو:

«زن مسلمان چادر سر کردن را انتخاب کرده است و این به علت آموزش اسلامی است که دیده است. در آینده زنان آزاد خواهند بود که در این باره تصمیم بگیرند ما تنها پوشیدن لباس​های خلاف عفت را ممنوع خواهیم کرد.» (روزنامه آیندگان و کیهان، اول بهمن ۵۷ )

آیت​الله خمینی در پاسخ به نوشابه امیری:

 «ترقی به کمالات انسانی و با اثر بودن یک زن در مملکت است نه به این که سینما برویم که “دانس” برویم و اینها ترقیاتی است که محمدرضا برای شما درست کرد که شما را به عقب رانده که ما باید بعدها جبران کنیم.» (کیهان، سوم بهمن ۱۳۵۷)

ابراهیم یزدی در گفت‌و‌گو با حمیده امیری، خبرنگار کیهان:

 «آنچه در نظام اسلامی باید رعایت شود عفت و عصمت است ولو اینکه کسی معتقد به حجاب نباشد باید یک اصولی را رعایت کند این مختص به زنان نیست.» (کیهان، ۵ بهمن ۵۷)

انتقاد آیت​الله خمینی از دولت بازرگان در جمع طلاب در واقع آغاز رسمی اعلان جنگ با زنان بود. نطقی که عکس‌العمل​های بسیاری را هم از جانب موافقان و هم مخالفان حجاب اجباری به دنبال داشت:

«شنیده‌ام وزارتخانه​ها همان است که در زمان طاغوت بود … وزارتخانه​های فعلی غیراسلامی است… در وزارتخانه​های اسلامی نباید زن​های لخت بیایند … زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار بکنند لیکن با حجاب شرعی باشد …»

در ۱۷ اسفند، اشراقی داماد آیت​اله خمینی طی مصاحبه​ای نظرات ایشان را در مورد حجاب را این گونه اصلاح کرد:

 «آنچه خواست امام است، این است: خلاصه باید حجاب اسلامی رواج پیدا کند. البته در سطح مقداری از وزارت‌خانه​ها، ادارات، حتا دانشگاه​ها و مدارس و دبیرستان​ها، بایستی توجیه بشود که خانم​ها رعایت حجاب اسلامی را بکنند و معنای حجاب اسلامی هم چادر نیست…. چه بهتر که مردم حتا المقدور سعی کنند که رعایت موازین اسلامی را بکنند و خانم​ها را نصیحت کنند و تشویق کنند و تذکر دهند به حجاب اسلامی و از طرف دیگر خانم​ها هم باید این حکم اسلامی را خودشان اجرا کنند…انشاء اله حجاب اسلامی در سطح مملکت پیاده شود و این شرافت خانم​هاست، کرامت خانم​هاست. در مورد اقلیت​های مذهبی هم البته آن‌ها هم اگر رعایت حجاب اسلامی را بکنند، برای اینکه معلوم نیست که این خانم مسلمان است یا غیرمسلمان، البته بهتر است. بنابراین خواست امام خمینی این است که حجاب اسلامی باید در مملکت رعایت شود و… »

این خبر، اعتراضات بسیار از سوی اقشار مختلف زنان و همچنین تشدید حملات به زنان بی​حجاب را به دنبال داشت.

از هفته اول اسفند، تدارک برگزاری روز جهانی زن توسط تشکلهای زنانِ «چپ» داخل کشور شکل گرفته بود. فراخوانهای متعددی برای برگزاری این روز در دانشگاهها و سالن‌های ورزشی داده شده  بود. هم‌زمان در ۱۷ اسفند، اعتراضات خودانگیخته زنان علیه حجاب اجباری شکل گرفت و عملا بسیاری از این بزرگداشت‌ها و اعتراضات مردمی یکی شدند. این اعتراضات گسترده  چهار روز ادامه یافت و فقط به تهران محدود نشد. در شهرهای مختلف مانند تبریز، سنندج، مهاباد و… نیز تجمعاتی با حضور اقشار مختلف زنان، دانش‌آموزان و دانشجویان صورت گرفت. حضور بخشی از زنان طبقات مرفه در این تجمعات بهانه​ای شد تا به تظاهرکنندگان انگ «ضدانقلاب» زده شود. گزارشهای مفصلی از این اعتراضات و حملات خشونت‌بار به آن در روزنامه آیندگان (تنها روزنامه رسمی با مواضع «چپ») انعکاس یافته است. رادیو تلویزیون با مدیریت قطب‌زاده آن‌را سانسور کرد؛ به گونه‌ای که زنان در روز ۲۱ اسفند در اعتراض به عملکرد این سازمان در پوشش دادن اخبارِ این اعتراضات، جلوی این سازمان تجمع کردند. این اعتراضات ادامه نیافت، چرا که از سویی حاکمیت برای مدیریت اوضاع حساس دست به عقب نشینی‌هایی زد و از سوی دیگر سخنرانانی در تجمعات اعلام کردند که به‌دلیل شرایط حساس کنونی، ادامه این تجمعات به نفع مردم نیست.

تحمیل حجاب اجباری در روندی خشونت‌آمیز و توام با درگیری تا تابستان ۵۹ به درازا کشید. در این تابستان عملا و رسما ورود زنان بیحجاب به ادارات ممنوع اعلام شد و بار دیگر زنان سیاه پوشیدند و علیه حجاب اجباری به خیابانها آمدند که با سرکوب خشونت‌آمیزی روبرو شدند. نهایتا بعد از سرکوب و کشتار اعضای سازمانها و نیروهای مترقی و «چپ» از سال ۶۲ به بعد زنان در خیابانها نیز مجبور به پوشیدن حجاب شدند.  

 سازمانهای سیاسی «چپ» در آن دوران دو موضع کلی نسبت به جمهوری اسلامی داشتند: گروهی این حکومت تازه تاسیس را «ضدامپریالیست و انقلابی» ارزیابی  و از سیاستهای آن حمایت میکردند. (مانند حزب توده ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق اکثریت، حزب رنجبران) برخی دیگر از این سازمانها، جمهوری اسلامی را ضدخلق ارزیابی می​کردند. موضع این سازمانها در رابطه با مسایل زنان، با توجه به اینکه در کدام یک از این دو دسته قرار  داشتند، متفاوت بود.

 از آنجا که در اسفند ۱۳۵۷، بسیاری از این سازمانها هنوز کاملا شکل نگرفته بودند، برای بررسی موضع آنان نسبت به مساله حجاب و سایر محدودیتهای اعمال شده علیه زنان به کل نشریات این سازمانها تا پیش از سرکوب دهه‌ی شصت و تعطیلی آنان، رجوع میکنیم.

به آنچه در این چهار روز بر زنان گذشت اشاره نمیکنیم. روزنامه‌ی آیندگان مفصلترین و دقیقترین گزارشها را از این تجمعات و خشونتهای رفته بر زنان دارد. خواننده‌ی محقق و علاقهمند میتواند این شمارههای روزنامه آیندگان را در فضای مجازی پیدا کند. (آیندگان، روزهای ۱۷ تا ۲۰ اسفند ۱۳۵۷)

روایتهای ضدِ «چپ» منتشره شده در این سالها را هم در اینجا نمیآوریم. آن‌ها به‌صورت گسترده پخش و در دسترساند، از میان روایتهای نادیده گرفته شده نیز به‌عنوان نمونه فقط به دو روایت اشاره میکنیم و بس.  

روایت  کیت میلت (زن رادیکال فمینیست امریکایی که در آن روزها در تهران به‌سر میبرد) از تظاهرات زنان علیه حجاب در تهران:

«اما پس از بحث و گفت‌وگو، راهپیمایی به تصویب می​رسد. زنان در ردیف​های ۱۰ تا ۱۲ نفره کنار هم قرار می‌گیرند. بین ۵ تا ده هزار نفرند. مردان “چپ”​گرا که بسیاری​شان هواداران چریک​های فدایی خلق هستند، دست‌به‌دست هم می​دهند دست​ها را حلقه می​کنند و زنجیر حفاظتی گرداگرد صفوف زنان می​سازند. حدود ۸۰۰۰ نفرند. بیشترشان جوانند، دانشجو و روشنفکر و نیز دوست، همسر، دلداده، پسر خاله، برادر زنانی که آماده​اند به سوی آزادی راپیمایی کنند. سبیلو​های دوست​داشتنی یکی پس از دیگر خود را می​نمایند… به در آهنی دانشگاه که میرسند به خوبی سازمان یافته​اند.» (تلکس زنان در جنبش از تهران به پاریس/ ۱۲ مارس، ۲۱ اسفند ۵۷ و مجله تایم ۱۹ مارس/ به نقل از کتاب خیزش زنان)

روایت شاهرخ مسکوب از تظاهرات ۱۹ اسفند  ۱۳۵۷ در تهران:

«… اساسا امروز زنها خیلی تنها مانده بودند و همین مظلومییت آن‌ها را بیشتر میکرد. بعد از ظهر چهارراه قوام السلطنه پر از جمعیت بود. … شلوغ بود و تیراندازی هوایی و آشوب. پاسداران تقلای عجیبی میکردند نظم را برقرار کنند. صف دخترانی که از دانشگاه راه افتاده بود از جمله در اینجا به مقاومت برخورد کرد. یکی دو تا را چاقو زده بودند و چند تایی را هم کتک. بالاخره صف راه افتاد. چریکهای فدایی با تفنگ و عدهای هم با دست خالی، دو طرف صف را میپاییدند. خط زنجیر کشیده بودند. صف ناچار نظمی نداشت و تمام عرض خیابان قوام السلطنه را پر کرده بودند …»(روزها در راه، خاطرات شاهرخ مسکوب، ص ۷۴)

 

بررسی اسناد سازمانها را از سازمان چریکهای فدایی خلق شروع میکنیم، چرا که در آن زمان بزرگترین سازمان «چپ»گرای موجود بود:

در ۲۰ اسفند اعلامیه‌ی سازمان چریک​های فدایی خلق، درباره‌ی عکس‌العمل عناصر مرتجع و ضدانقلاب در برابر خواست​های زنان منتشر شد. در این اعلامیه گفته شده بود:

«زنان نه برتر از مردان و نه کمتر از آن‌ها، بلکه کاملا برابر با مردانند. رفتار ضدانقلابی مرتجعانی که امروز، به هتک حرمت زنان پرداخته​اند و روز دیگر، به نمایشگاه عکس شهدای خلق حمله می​کنند، تنها به سود دشمنان ایران تمام می​شود. آن‌که به بهانه‌ی چادر و روسری، در کوچه و خیابان به خواهران بی​دفاع ما حمله می​کند، آن‌که در پناه مذهب، به رکیک​ترین دشنام​ها، خواهران ما را در کوچه و خیابان شکنجه می​کند، آن‌که می​خواهد هر گونه فعالیت سیاسی را با دیدگاه قشری خود بسنجد و به ستادها و دفاتر کار سازمان​های سیاسی هجوم می​برد و آن‌که در خیابان با شعار (یا روسری یا توسری) به زنان توهین می​کند، جز مرتجع ضد انقلابی چه نام دارد؟… چنین کسانی دانسته یا ندانسته، آلت دست امپریالیسم و ارتجاع داخلی هستند و باید به شدیدترین وجه مجازات شوند. اعلام می​داریم که اگر از جانب دولت، برخوردی جدی و توام با مسوولیت نسبت به این گونه تحریکات ضدانقلابی نشود، اگر برای دستگیری و مجازات فوری عناصر ضدمردمی، اقدام قاطع به عمل نیاید، بیم آن می​رود که این بار، عناصر مزدور دشمن در پناه دفاع از مذهب، در چهره این گونه عناصر مرتجع ظاهر شوند و زمینه را برای تدارک ضدانقلاب فراهم کنند.» (نشریه کار شماره۲، منتشر شده در ۲۴ اسفند ۵۷)

 شماره دو نشریه کار به خبر حمله به تظاهرات زنانی اختصاص دارد که علیه حجاب اجباری به خیابان آمده بودند.

در این زمان، این سازمان طی نامه سرگشاده​ای به مهندس بازرگان نیز ضمن اشاره به وقایع آن روزها، مثل حمله به زنان، حمله به کارگران و حمله به اجتماعات و مراکز سازمان​های سیاسی، خواهان دستگیری و مجازات مسببین و محرکان اصلی آن وقایع اخیر شد. هم چنین از دولت سوال کرده بودند که برای جلوگیری از تکرار این اعمال ضدمردمی و تضمین آزادی​های فردی و اجتماعی، چه اقداماتی به عمل خواهد آورد.

سازمان چریک​های فدایی خلق به مناسبت ۸ مارس پیامی منتشر کرده بود. در این پیام چنین آمده است:

«ما همگام با زنان زحمتکش و مبارز ایمان داریم که تنها مبارزه پیگیر علیه فرهنگ پوسیده ارتجاعی و تمام سنت​های دست و پاگیر آن می​تواند زنان را از بند آزاد کند. ما خواهان لغو کلیه قوانین ارتجاعی علیه زنان و تامین برابری کامل زنان و مردان در کلیه امور اقتصادی اجتماعی و سیاسی هستیم. حقوق دموکراتیک زنان باید تامین شود از هر گونه بی​حرمتی به آزادی​های فردی و اجتماعی آن‌ها ممانعت به عمل آید. همچنین ایجاد امکانات رفاهی برای زنان کارگر و زحمتکش کاهش ساعات کار آنان از خواست​های ماست.»

در مقالهای با عنوان «آزادی زنان جدا از آزادی جامعه نیست»  نیز چنین آمده  است:

«… آزادی هدفی انسانی است که به جنسیت ارتباطی ندارد، مختص به زن یا مرد نیست…. آزادی واقعی برای زن و مرد یکجا به دست می​آید. روزی که انسان​ها به آزادی واقعی دست یابند نیروی عظیم زنان که در اثر ستم تاریخی منزلت اجتماعی خود را از دست داده، دوباره شایستگی و منزلت خود را به دست می​آورند.»

در بیانیه این سازمان به مناسبت روز جهانی زن، اسفند ۵۸ در مورد مراسم ۸ مارس سال قبل چنین آمده است:

«روز ۱۸ اسفند سال گذشته، روز جهانی زن با سکوت دولت موقت جمهوری اسلامی و به علت سنت​خواهی بخش اعظم روحانیت ناشناخته ماند. هر چند برای اولین بار زنان مبارز و انقلابی و ترقیخواه به منظور بزرگداشت این روز آزادانه مراسمی برپا داشتند، با این همه آن چنان که درخور این روز بود، مراسمی برگزار نشد. صدا و سیما اسلامی از پخش مراسمی که به بزرگداشت این روز اختصاص یافته بود، خودداری کرد و آن را یک پدیده غربی خواند… به دنبال اظهارات​ آیت​اله خمینی مبنی بر این که “زنان باید با حجاب شرعی” به وزارتخانه​ها بروند، زنان وابسته به طبقه سرمایه​دار ایران فرصت یافتند تا تظاهرات سیاسی و اعتراض زنان ترقیخواه و انقلابی ایران را به انحراف کشانند و مضمون انقلابی و ترقیخواهانه جشن​های روز بین​المللی زنان را مخدوش کنند…»

 

اختلافات نظری در مورد ماهیت رژیم جدید و موضع گیری در قبال آن منجر به انشعاب در این سازمان شد. بخشی از آن به‌عنوان اکثریت و بخش دیگر اقلیت ادامه فعالیت دادند. شاخه اشرف دهقانی که اولین بخش انشعابی از آن بودند، مواضعی متفاوت در این زمینه داشتند.

در صفحه ۱۲ نشریه کار شماره ۶۷ به تاریخ تیر ۵۹ جناح اقلیت سازمان، مقاله​ای با عنوان «حجاب اجباری، تحت عنوان مبارزه با فرهنگ امپریالیستی» منتشر شده که در آن چنین آمده است:

«زنان زحمتکش نه خواستار بی‌بندوباری به نام آزادی و برابری بلکه خواهان برابری واقعی زن و مرد و تحقق حقوق اجتماعی و سیاسی خود و شرکت هر چه فعال‌تر در تمام امور و شئونات زندگی اقتصادی اجتماعی و سیاسی جامعه بودند … اما جمهوری اسلامی نه تنها به این خواستهای زنان زحمتکش پاسخ نگفت بلکه گام​های تازه​ای در جهت نابرابری​های اجتماعی و سیاسی میان زن و مرد برداشت. امروز نیز با طرح مساله حجاب اجباری که جزئی از سیاست ضد دموکراتیک آن محسوب می​شود، نه تنها بیش از پیش زنان را از زندگی اجتماعی و سیاسی دور می‌کند، بلکه جهت و سمت و سوی مبارزه آن‌ها را نیز منحرف می​سازد… حقوق اجتماعی زنان را نادیده گرفته و حتا در پاره​ای موارد این سیاست منجر به اخراج زنان کارگر و کارمند جزء شده است… حزب جمهوری اسلامی که می​کوشد زنان را از عرصه تولید و فعالیت​های اجتماعی و سیاسی دور کند با اتکا بر احساسات مذهبی توده​ها سعی دارد که حجاب اجباری را قدمی در جهت مبارزه با فرهنگ امپریالیستی جلوه دهد که گویا یکی از علل نابسامانی​های موجود بی‌حجابی زنان است… اما تودههای زحمتکش ما به خوبی می​دانند که چه بسیار زنانی که حجاب اسلامی بر سر دارند اما در تمام رفتار و حرکات زندگی روزمره خود در جهت اشاعه فساد و فرهنگ امپریالیستی، مصرف کالاهای تجملی و زینتی گام برمی​دارند و نیز انبوهی از زنان که حجاب اجباری را تحمل نمی​کنند اما پیگیرانه با فرهنگ امپریالیستی و مناسباتی که زن را به کالا تبدیل کرده است، مبارزه کرده و میکند. در این میان جناح دیگر هیات حاکمه یعنی به اصطلاح لیبرال​ها تلاش می​کنند که خود را مخالف با شیوه​های ضد دموکراتیک حزب جمهوری اسلامی معرفی کنند تا خود را حامی زنان نشان داده و بدین طریق این نیروی عظیم در جهت تثبیت و تقویت موقعیت خویش به کار گیرند. … بالاخره نمایندگان وابسته به سرمایه​های بزرگ و انحصارات امپریالیستی سلطنت​طلب​ها و بختیاری​ها و … نیز از این موقعیت سود می‌جویند و می​کوشند تا با مخالفت با مساله حجاب اجباری خود را طرفدار آزادی (بخوان بی​بندوباری) زنان قلمداد کنند … ما ضمن محکوم کردن مساله حجاب اجباری به عنوان سیاستی ضد دموکراتیک که هدفی جز طرد زنان از فعالیت​های اجتماعی ندارد، آن‌را تنها جزیی از تضییع حقوق دموکراتیک زنان می​دانیم و از زنان زحمتکش و مبارز می​خواهیم که پابه‌پای مبارزه علیه سیاست​های ضدددموکراتیک هیات حاکمه علیه کسانی نظیر بختیاری​ها و سلطنت​طلبان و لیبرال​ها … نیز مبارزه کنند.»

در کار شماره ۱۶۵ (۲۶ اسفند ۶۱ ) بار دیگر به مساله زنان پرداخته شده است:

«دولت جدید با طرح حجاب تحمیلی اولین یورش را به حقوق دمکراتیک زنان آغاز نمود و اگرچه مخالفت با اجباری شدن و هرگونه تحمیلی بر پوشش، عمدتا زنان متوسط جامعه را به اعتراض برانگیخت و زنان زحمتکش عکس​العمل مهمی در این باره از خود نشان ندادند ولیکن معلوم بود که این حرکت رژیم به همین جا ختم نخواهد شد. سپس حق قضاوت از زنان سلب شد و قدم به قدم تهاجم به حقوق زنان به پیش رفت. دادگاه‌های خانواده که در زمان شاه به زیر فشار زنان و لااقل در ظاهر تا حدی حقوق آنان در خانواده را ملاحظه می‌کرد، لغو گردید. حق طلاق به‌طور یک‌جانبه به مردان داده شد و همینطور حق حضانت فرزندان، تعدد زوجات و حق صیغه که این آخری که در حقیقت رسمیت بخشیدن به فحشا و قانونی نمودن خرید و فروش زنان به عنوان کالایی جهت ارضای شهوات حیوانی بود. رژیم سن ازدواج دختران را به ۱۳ سال کاهش داد به ایجاد دادگاه‌های مدنی خاص برای اجرای این قوانین غیرانسانی اقدام نمود. هم‌زمان با این روند تضییقات و شرایط سخت​تری برای زنان شاغل ایجاد نمود…. جمهوری اسلامی که خود به فحشا؛ به فروش زنان و استفاده کالایی از زن رسمیت بخشیده است؛ آنگاه زهد فروشانه و ریاکارانه، اماکن عمومی را زنانه-مردانه می‌کند و حتی در جهت زنانه-مردانه کردن اتوبوس‌ها نیز می‌کوشد و از سوی دیگر حجاب اجباری و اعمال وسیعترین فشارها برای تحمیل آن چون اسیدپاشی، تیغ​کشی، فحاشی و شعارنویسی تعرض به خصوصی​ترین حریم حقوق انسانی، اجبار در پوشاک و…اخراج به جرم پیدا بودن مو، راه ندادن به مغازه و تاکسی و…به علت نداشتن روسری و… وقیحانه​ترین و وحشیانهتر از همه تجاوز به دختران و زنان مبارز در زندان​ها تحت عنوان “اسیران حربی”… و در واقع در چنین شرایطی به واقع سخن گفتن از نابرابری دستمزد زنان با مردان در ازای کارمساوی یا به کار گماردن زن در کارهای سخت و شب کاری و…عبث می‌نماید…»

 

از موضع «شاخه اشرف دهقانی» این سازمان در قبال مسایل زنان قبل از سال ۱۳۶۰، سندی در دست نیست. در نشریه پیام فدایی، ارگان «چریک​های فدایی خلق» (سال اول، شماره ۳ خرداد ۶۰) در مقاله «جمهوری اسلامی و امر رهایی زن» پس از یک مقدمه​ی طولانی درمورد شرایط ایران در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، چنین نوشته شده است:

«حمایت از مبارزه زنان برای رهایی وظیفه​ی تخطی​ناپذیر پرولتاریاست و زنان نیز پیشوای واقعی رهایی خویش را در کارگران می​بینند که از تساوی کامل حقوق زن و مرد دفاع می​نمایند.

بورژوازی وابسته برای سرکوب زنان مبارز ایران از همان ابتدا با برنامه​ریزی حساب شده‌ای توجیهات مذهبی را به خدمت گرفت و زیر لفافه​ی اعتقادات مذهبی شروع به محدود ساختن حقوق زنان ستمدیده ما کرد و تا آنجا پیش رفت که حتا به همان حداقل حقوقی هم که زنان در رژیم گذشته به دست آورده بودند یورش برد و با محروم کردن آنان از حقوق بدیهی‌شان قید و بندهای بیشتری به دست و پای زنان زد. … پس کوشیدند با تحمیل به اصطلاح حجاب اسلامی و با محبوس کردن آنان در کیسه​های بی​قواره و ترفندهای ارتجاعی دیگر از قبیل تدوین قوانین ارتجاعی به جای آن، از شرکت زنان در امور اجتماعی جلوگیری نمایند. یک روز حق قضاوت را از زنان سلب کردند و روز دیگر آن‌ها را هم‌ردیف دیوانگان و ناقص‌العقل​ها قرار دادند. یک روز زنان به بهانه​ی فحشا مورد کثیف​ترین توهین​ها و تحقیرها قرار گرفتند و روز دیگر با توجیه کشف رییس جمهور ۱۱ میلیونی، یعنی همان بنی​صدر … به بهانه​ی اشاعه امواج مخصوص از موی سرشان، مجبور به استفاده از روسری گشتند و عمال امپریالیسم وقاحت را در این زمینه به آنجا رساندند که علنا در خیابان‌ها شعار می​دادند “یا روسری یا توسری” و باز هم در مقابل مقاومت قهرمانانه​ی زنان وحشیانه در خیابان‌ها به آن‌ها یورش بردند و فجیع​ترین صحنه​های ممکن را به نمایش گذاشتند. از اسید پاشیدن به روی زنان تا حمله به آن‌ها در مجامع مختلف، از سنگسار کردنشان تا شنیع​ترین رفتار در ملاءعام و سرانجام طرح ایجاد اردوگاه​های مخصوص برای زنان بدحجاب … این که چرا رژیم تا به این حد به سرکوب زنان جامعه اهمیت می​دهد و این چنین وحشیانه به سفت کردن زنجیرهای دست و پای آنان مشغول است، از ماهیت ضدخلقی و وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی و از الزاماتی ناشی می​شود که همانطور که گفته شد پایمال کردن دست​آوردهای مبارزات توده​ها و خرد کردن روحیه انقلابی آنان در صدر برنامه​ی ضدانقلاب قرار داده است. باید به این واقعیت توجه کرد که زنان نیمی از جمعیت جامعه​ی ما را تشکیل می​دهند و هر قانون و مقررات ارتجاعی که در مورد آنان اتخاذ شود، مشتمل بر نیمی از جمعیت ما خواهد بود یا به عبارت دیگر نیمی از زحمتکشان جامعه را در اسارت خود خواهد گرفت. بنابراین سرکوب زنان به مفهوم سرکوب نیمی از جمعیت خلق‌های تحت ستم ماست…»

 

اما موضع بخش اکثریت سازمان چریک​های فدایی خلق که رژیم جدید را ضدامپریالیست و خلقی تلقی میکرد، متفاوت از این دو جناح است، هر چند آن‌ها نیز با  تحمیل حجاب اجباری مساله دارند. در سرمقاله کار اکثریت شماره ۶۶ چنین آمده است:

 «… طرح مساله حجاب و مجبور ساختن زنان به استفاده از حجاب اسلامی آن هم در شرایطی که جبهه سرمایه​داران لیبرال با حمایت فعال امپریالیسم امریکا تلاش دارد همه​ی دستاوردهای انقلاب را بر باد داده و جنبش ضدامپریالیستی دموکراتیک مردم ایران را با شکست روبرو سازد، عملا وحدت مردم را بیش از پیش دچار مخاطره ساخته و بیشتر از هر زمانی آب به آسیاب امپریالیسم امریکا و متحدان داخلی آن ریخته است. … حقیقت آن است که اقدامات جمهوری اسلامی در تعطیل مراکز فساد به شیوه​ای که همگان از آن اطلاع دارند، امروز این نتیجه را داده است که فساد اخلاقی اتفاقا در پوشش حجاب چند برابر شود. فساد و فحشا در طول ۱۷ ماهی که از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران می​گذرد، علی​رغم نیات و اقدامات منزه​طلبانه مقامات و مبلغان اخلاق اسلامی گسترش چشم​گیری داشته است… بدون تردید آنچه که امروز زیر پوشش حجاب اسلامی تبلیغ می​شود نمی‌تواند بدون ارتباط با عدم اعتقاد جمهوری اسلامی ایران به اصل برابری حقوق اجتماعی و سیاسی زن و مرد مورد ارزیابی و قضاوت قرار گیرد. … کارنامه جمهوری اسلامی ایران در این زمینه هیچ چیز امیدوارکننده​ای در بر ندارد… تفویض حق تعدد زوجات به مردان، سلب حق قضاوت زنان، به رسمیت شناختن صیغه، تضیقات فراوان برای زنان کارمند و متخصص و … از جمله اقداماتی است که زنان زحمتکش و مبارزه و آگاه میهن ما را پیش‌ازپیش نسبت به جمهوری اسلامی بدبین ساخته است. سیر وقایع با بهره‌گیری امپریالیسم امریکا و به‌ویژه دار و دسته بختیار از اجرای طرح اجباری کردن حجاب اسلامی همراه بوده است، یک بار دیگر آشکار کرده است که چگونه در پس هر مبارزه به ظاهر فرهنگی نیز می​باید منافع و علایق طبقاتی را که با یکدیگر در مبارزه و ستیزند، بازشناخت و باتوجه به مواضع جهت​گیری​هایی را اتخاذ کرد که به سود زحمتکشان و درجهت پیشبرد مبارزات ضدامپریالیستی عملکرد بیابد… ما از همه​ی زنان و مردان آگاه و مبارز ایران مصرا می​خواهیم که با فعالیت​های پیگیر آگاه‌گرانه میان مردم اجازه ندهند که جبهه سرمایه​داری وابسته و ایادی امپریالیسم امریکا به سود خود از طرح اجباری کردن حجاب اسلامی بهره‌برداری کند. ما ضمن حمایت کامل از حقوق دموکراتیک توده​ها از جمله حق برابری کامل زن و مرد در همه شئون اجتماعی، از همه​ی زنان آگاه و مبارز می‌خواهیم نیروی خود را در راه مبارزه با امپریالیسم و امریکا و متحدان داخلی آن بسیج کنند، فقط با نابودی کامل سلطه امپریالیسم و سرمایه‌داری وابسته به آن است که زنان و مردان مبارز و زحمتکش ایران حقوق دموکراتیک خود را باز می​یابند.»

 

از دیگر سازمانهای آن دوران میتوان از «سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» نام برد. موضع این سازمان در قبال حجاب اجباری را در شماره ۶۶ نشریه پیکار میتوان دید:

«ترویح انتشار افکار پوسیده و فئودالی علیه زن، پایمال نمودن حق طلاق برای زن، کوشش در کنار گذاشتن زنان از موسسات اداری و سیاسی و امروز طرح دوباره “حجاب اسلامی” تحت این عنوان که فحشا و فساد ناشی از عدم وجود حجاب می​باشد. … حجاب (چادر و …) جزو عادات و رسوم کهنه فئودالی بوده و بخش بسیار مهمی از زنان متعلق به طبقه و اقشار خلقی به سبب فرهنگ عقب مانده جامعه عادات و رسوم کهنه را با خود حمل می​کنند … حال بخشی از هیات حاکمه ایران (به خصوص نمایندگان خرده​بورژازی مرفه سنتی) به سبب فرهنگ شدیدا ارتجاعی و فئودالی خود می‌کوشند تا روبنای کهن و آثار متعلق به آن را حفظ کنند … فحشا هیچ رابطه​ای با مساله حجاب ندارد و به فقر و فلاکت، بیکاری و محرومیت و عدم فرهنگ انقلابی و پویا و در یک کلام به جامعه​ای برمی گردد که طبقات در آن وجود دارد … جمهوری اسلامی که خود بی​حجابی را عامل فحشا می‌داند، نه تنها در پی به انحراف کشاندن مبارزه مردان و اذهان آنان از اساسی​ترین مسایل جامعه است، بلکه همچنین حمله توهین​آمیزی به زنان مترقی و مبارز متوجه می​سازد … زنانی که دارای حجاب اسلام و چادر نیستند اما مترقی و مبارز و انقلابی می​باشند و دارای پاکترین نجابت‌ها و صداقت​ها و راستی​ها می​باشند … کمونیست​ها بر خلاف تبلیغات امپریالیست​ها و ارتجاع نه تنها خواهان هرزگی نیستند بلکه با آن شدیدا مبارزه می​کنند و آن‌را از اساس نابود می​نمایند، طرفدار حقوق دموکراتیک تمام اقشار مردمی و نیز همه​ی زنانی هستند که متعلق به خلق می​باشند. کمونیست‌ها مخالف سرسخت تجاوز به حقوق مردمی و آزادی​های دموکراتیک می​باشند … این موج مخالفت از سوی دو دسته از زنان صورت گرفت. از یک طرف زنان مترقی و مردمی و مبارز و طرف دیگر زنان متعلق به طبقات مرفه و استثمارگر. دسته اول حق داشتند و دارند علیه حکومت اسلامی و فرهنگ ارتجاعی و عقب‌مانده آن اعتراض نمایند. اما دسته دوم از زنان که شدیدا تحت تاثیر فرهنگ امپریالیستی و کمپرادوری هستند نیز دست به اعتراض و حتا تظاهرات زدند. آنان در حالی که لباس سیاه پوشیده بودند جلوی نخست‌وزیری جمع شدند … به نظر ما اینان نه در دفاع از حقوق خلق بلکه در دفاع از فرهنگ امپریالیستی خود به مقابله با رژیم بلند شدند … اینان زمانی که رژیم تبهکار اسلامی به خلق دلاور کرد حمله کرد و فرزندان آن را قتل عام می​کند سیاه نمی​پوشند، ولی هنگامی که منافع حقیر خود را به خطر افتاده می​بیننند و فرهنگ ارتجاعی ویژه خود را در محدودیت می​بینند، سیاه می​پوشند و تظاهرات می​کنند. ناگفته نماند که برخی از زنان متعلق به اقشار مردمی نیز ناآگاهانه به دنبال این دسته از زنان به راه می​افتند. کمونیست​ها نه تنها از اینان دفاع نکرده و نمی​کنند بلکه آنان را محکوم می​کنند. اعتراض زنان مرفه ربطی به فعالیت​های کمونیست​های راستین ندارد … کمونیست​ها زمانی که همین رژیم می‌خواهد به حقوق دموکراتیک خلق ما تجاوز کند بر دهان این رژیم می​کوبند. کمونیست​ها نه مدافع فرهنگ امپریالیستی و ارتجاعی هستند و نه مدافع فرهنگ منحط و عقب​مانده هیات حاکمه ارتجاعی ایرانی می​باشند. کمونیست​ها مدافع فرهنگ راستین و پویایی می​باشند که پاسدار منافع طبقه​ی کارگر و سایر توده​های زحمتکش می​باشد ما … اقدامات ضددمکراتیک و ارتجاعی رژیم جمهوری اسلامی را افشا می​کنیم و با کار آگاهگرانه وسیع توده​ای مانع از آن می​شویم که قدرتمندان حاکم نیروهای انقلابی و دموکرات و در اینجا زنان مبارز را در کنار ضدانقلابیون بگذارد.»

از دیگر سازمانهای سیاسی «چپ» معروف آن دوران میتوان به سازمان وحدت کمونیستی اشاره کرد.

در نشریه رهایی شماره ۳۹ ( تیر ۵۹) بیانیه انجمن «رهایی زن» با عنوان «حجاب اجباری، گامی دیگر در به انقیاد کشیدن زنان و سلب حقوق انسانی آنان» چنین آمده:

«… خلق​های ایران را سرکوب می​کنند و به نام انقلاب در مقابل انقلاب می‌ایستند. زنانی را که به کار اجتماعی مشغولند فاحشه می​نامند و دستور حجاب اجباری صادر می​کنند و عمال خود را در جهت چماق زدن و یا اسید پاشیدن به آنان به خیابان​ها گسیل می​دارند و اعلام می​کنند که هر زنی که حجاب نداشته باشد ضدانقلاب است… این یورش جدید که در آن حجاب اجباری نقش حائز اهمیتی را ایفا می‌کند، کوششی است در جهت احیای توطئه برملا گشته​ی مرتجعین که با حمله وحشیانه چماقداران به دانشگاه​ها و ضرب و شتم شهادت و بازداشت و دستگیری توام با خشونت بی​نظیر عده​ای از دانشگاهیان آغاز گشت و به خاطر مقاومت قهرمانانه مبارزین و تشدید تضادهای درونی هیات حاکمه با شکست مواجه گشت. این بار قدرتمندان تمامی توان خود را به کار می​برند که بلکه بتوانند با یورش ضربتی کلیه حقوق دموکراتیک مردم را سلب نموده و…از طرفی در شرایط بحرانی کنونی، بیرون راندن زنان از کار اجتماعی که نتیجه منطقی حجاب اجباری است، تلاشی است در جهت حل بحران بیکاری یعنی جایگزین کردن مردان به جای زنان در کار اجتماعی. البته این جایگزین​سازی هدفی دیگر را نیز به دنبال دارد و آن تحمیل نهادهای وابسته به خود در سیستم تولیدی موجود از طریق انتصاب عناصر وابسته به جناح حاکم… در چنین شرایطی مبارزه برای کسب حقوق دموکراتیک و تشدید مبارزه ضدامپریالیستی در سرلوحه وظایف همه مبارزین قرار می​گیرد. مبارزه علیه حجاب اجباری مبارزه​ای است متعلق به توده​های زنان زحمتکش. از آنجا که عناصر ارتجاعی مبارزه علیه حجاب را از دیدگاه مبارزه علیه امپریالیسم طرح نمی​کنند و از این مبارزه تنها خواست تثبیت روبنای بورژوازی را دارند، تاکید بر تلفیق مبارزه علیه حجاب اجباری و مبارزه علیه امپریالیسم ضروری است. گرایشات انحرافی که مبارزه علیه حجاب اجباری را به بهانه یکی شدن با زنان بورژوا نفی می​کنند، در واقع به یکی از حقوق دموکراتیک قابل لمس توده زنان کم بها داده و در نهایت خواست​های ارتجاعی هیات حاکمه کنونی را تایید می​کنند.»

در رهایی ۶۶ بیانیه​ی سازمان وحدت کمونیستی به مناسبت ۸ مارس منتشر شده چنین آمده است:

«آنچه که در این دو سال اتفاق افتاده در ماهیت و مضمون با آنچه که در دوران حاکمیت آریامهری انجام شده تفاوت اساسی ندارد. هر دو رژیم می‌​کوشیدند و می​کوشند از زنان عروسکانی بسازند که فقط در ظاهر با یکدیگر تفاوت دارند یکی بزک کرده و آلامد و دیگری با حجاب و پوشش اسلامی. ولی هر دو به دور از فعالیت اجتماعی و رانده شده به کنج خانه. به‌علاوه رژیم جمهوری اسلامی نیز مانند سلف آریامهری از اعلام روز ۸ مارس به‌عنوان روز جهانی زن ابا داشته و برای مقابله با مبارزات زنان روز دیگری را به‌عنوان روز زن اعلام نموده است. آیا این امر اتفاقی است؟ آیا اتفاقی است که دو رژیم ستمگر زن را به‌عنوان موجودی درجه دوم پنداشته و تمام سعی و کوششان برای خارج کردن از صحنه​ی فعالیت​های اجتماعی است؟ آیا این امر خود نشان از وحشت آنان از رشد آگاهی زنان و شرکت آن‌ها در مبارزه اجتماعی ندارد؟ آیا تا کنون زحمتکشان جهان تاثیر مبارزات زنان در جنبش​های انقلابی را کم تجربه کرده​اند؟ بدون شرکت زنان، هیچ جنبش انقلابی به پیروزی نخواهد رسید. … با دفاع فعال از حقوق اجتماعی زنان، با کوشش برای بالا رفتن آگاهی زنان زحمتکش و محروم اجتماع و با شرکت فعال در مبارزات آن‌ها یاد زنان انقلابی تاریخ را پاس داریم و ادامه​دهندگان راستین راهشان باشیم.»

بیانیه با شعار «آزادی زنان معیار آزادی جامعه است» خاتمه یافته است.

در شماره​ی ۱۹ رزمندگان (تیر ۵۹) نشریه سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر، مقاله​ای تحت عنوان «پوشش اسلامی، پرده​ای بر روی مشکلات رژیم» به بحث حجاب اجباری پرداخته است:

«… در رژیم کنونی مساله زن، علاوه بر جنبه طبقاتی خویش، از یک خصوصیت فوق ارتجاعی و واپسگرایانه برخوردار است. این‌ها حقوقی را که حتا بورژوازی نیز به زنان می​دهد از قبیل امکان قضاوت، امکان رییس جمهور شدن، استفاده از حقوق یکسان در مورد ازدواج و طلاق با مردان را از زنان بازپس گرفته​اند و صدها حقوق دیگر را که در جامعه سرمایه​داری هم به رسمیت شناخته شده است، زیر پا گذاشته شده​اند. آن‌ها با هر چیزی که بویی از آزادی زن به مشام می​رسد مخالف​اند. آن‌ها بر مظاهر فساد جامعه سرمایه‌دارانه انگشت می​گذارند اما راه​حلشان پیچاندن زنان، میان پارچه و پوشیدن لباس​های آستین بلند است. … اینان نه قصدشان از بین بردن فسادهای جوامع سرمایه​داری بلکه برگرداندن زنان به قرون وسطی و دور کردن نیمی از جمعیت ایران از عرصه‌ی​ اجتماعی است. آن‌ها می​دانند که زنان زیر بار این زورگویی نرفته و از دست دادن شغل خود را به گردن نهادن به چنین اجبار قرون وسطایی ترجیح می​دهند. … مرتجعین به این مساله کاری ندارند که اخراج تعداد وسیعی از زنان از ادارات که نان​آور خانواده خویش​اند و با توجه به بیکاری وحشتناکی که در جامعه وجود دارد در واقع خود می​تواند زمینه اشاعه فساد و فحشا باشد … زنان آگاه و مبارز میهن ما مدت‌هاست که نشان داده​اند که جامعه به دو دسته زن و مرد تقسیم نشده است. جامعه به طبقات متخاصم تقسیم شده است و زنان علاوه بر ستم طبقاتی از ستم دیگری هم که ناشی از موقعیت نابرابرشان در جامعه است رنج می​برند… ما معتقدیم برای رواج فرهنگ انقلابی خود با تمامی مظاهر منحط گذشته به مبارزه برخاسته از قید تمامی جلوه​های کثیف سرمایه​داری رهایی یابند. زنان انقلابی و مبارز: با مقاومت در مقابل این زورگویی و مبارزه با فضای تهدید و ارعابی که حکومت بوجود آورده است، و در عین حال با مرزبندی کامل و جدا کردن صفوف خود از صف آنان که در این مقاومت ادامه فساد و بقا فرهنگ منحط سرمایه​دارانه را جست وجو می​کنند، حقوق دموکراتیک خود را کسب کنید.»

 

سرمقاله شماره ۳۱ نشریه راه کارگر ارگان  سازمان انقلابی کارگران ایران (۱۶ تیر ۵۹) با عنوان «از آزادی​های دموکراتیک در برابر تهاجم ارتجاع دفاع کنیم»، را دارد:

«ژنرال​ها و ساواکی​ها را لازم دارند، بنابراین پاکسازی را از زنانی شروع می‌کنند که حجاب اسلامی ندارند. … پاکسازی در غالب موارد در دست جمهوری اسلامی بهانه​ای است برای بیرون ریختن کارمندان و کارگران انقلابی و ترقی​خواه، بهانه​ای است برای پایمال کردن حقوق زنان زحمتکش و ایجاد مانع بر سر فعالیت آن‌ها …کمونیست​ها و نیروهای ترقیخواه نمی​توانند در برابر پایمال شدن حقوق مردم ساکت بمانند. تحمیل حجاب اسلامی به زنان همان ​اندازه تجاوز به آزادی​های دموکراتیک مردم است که کشف حجاب تحمیلی. کمونیست​ها نمی​توانند مدافع بی‌بندو باری​ها و هرزگی‌هایی باشند که بورژوازی بر زنان تحمیل می​کند و همه می​دانند که زنان زحمتکش و انقلابی بیشترین نفرت را از هرزگی جامعه بورژوایی دارند. اما کمونیست​ها نمی​توانند به آزادیهای دموکراتیک زنان نیز بی​اعتنا بمانند. زیرا بدون چنین آزادی​هایی مبارزه انقلابی زحمتکشان و ستمدیدگان بازوی توانای خود را از دست خواهد داد … مبارزه​ی ضدامپریالیستی را نمی​توان از مبارزه برای آزادی​های دموکرتیک جدا کرد و هر نوع بی​توجهی به سازمان دادن مبارزات مرم برای دفاع از آزادی​های دموکراتیک عملا به نفی مبارزه ضدامپریالیستی و بی​تفاوتی سیاسی منتهی خواهد شد و بی​تفاوتی سیاسی برای عمال امریکا مانند بختیار، اویسی، نزیه و دیگران نعمت است.»

 حزب کارگران سوسیالیست، که تروتسکیست بودند، در زمستان ۵۷ اعلام موجودیت کرد. در نخستین شماره‌ی «کارگر»، ارگان حزب کارگران سوسیالیست، درباره‌ی مساله حجاب چنین آمده است:

«زنان ایرانی انتظار داشتند که پس از پیروزی انقلاب یک باره به تمام تحقیرات و توهین​ها علیه زنان خاتمه داده شود. … به زنان امکان داده شود که انسانی کامل باشند باتمام ابعاد انسانی … اما متاسفانه از همان روزهای اول پیروزی رهبران مذهبی و دولت بازرگان به تمام آمال و خواسته​ای زنان پشت پا زدند به جای این که در جهت تامین تساوی حقوقی زن و مرد قدم بردارند قانون حمایت خانواده را اگر چه به هیچ وجه تساوی حق زن و مرد را رعایت نمی​کرد، ولی امکانات بسیار محدودی به زنان می​داد، به خاطر مخالفت با شرع اسلام لغوکرد. دولت آقای مهدی بازرگان علاوه بر همه​ی اینها در ۱۶ اسفند کوشش وسیعی برای تحمیل حجاب اجباری به زنان آغاز کرد … در پشت این یورش دولت به آزادی​های فردی زنان، دسته​جات اوباش و اراذل که برای ماه​ها در پرتو آتش​افروزان انقلاب هراسان از خیابان​ها گریخته بودند، دوباره جان گرفتند. دولت به جنایات این اشرار به دیده​ی اغماض نگریست و با وجود اینکه ده​ها و صدها زن مورد تعرض قرار گرفته بودند حتا یکی از این جانیان دستگیر نشدند … برای دفع این حملات به حقوق زنان برای کسب آزادی و حقوق مساوی لازم است که مبارزه ادامه یابد. نیاز به تبلیغ و تهییج و بسیج عمومی است. …  واقعیت این است که کوشش برای تحمیل حجاب اجباری به هیچ وجه خاتمه نیافته است. هنوز تظاهرات آرام زنان برای احقاق حقوق مسلم خود با دسته​جات اوباش و چاقوکشان حرفه​ای روبه​رو می​شود. هنوز توهین نسبت به زنان خاتمه نیافته است. یک نمونه آن سخنان آقای مهندس بازرگان نخست وزیر در شب ۲۳ اسفند است که تظاهرات باشکوه زنان آزادیخواه را “جیغ بنفش خانم​ها” می​خواند. هنوز خواهران به جرم بی​حجاب بودن مضروب و مجروح می​شوند. فشارهای دولت برای درهم‌شکستن اعتراض و مقاومت زنان در مقابل حملات اخیر به قدری وسیع است که حتا برخی از سازمان​هایی نیز که در دوران سلطنت علیه رژیم مجدانه می​جنگیدند زیر این فشار خم شده و اعلام کرده​اند که ادامه​ی بسیج عمومی زنان علیه حجاب اجباری و پافشاری زنان برای احقاق حقوق مساوی امری است فرعی و باعث ایجاد تفرقه و به بیراهه کشاندن انقلاب می​شود هیچ چیز نمی​تواند بیش از این از حقیقت دور باشد. (تجمعات و راهپیمایی ما زنان ایرانی، ما در بند نمی​مانیم / کارگر، سال اول شماره​ی ۱ اول فروردین ۵۸)

 

حزب توده ایران، حاکمیت جدید را ضدامپریالیست و خلقی میدانست ودر این راستا از مواضع و سیاستهای حاکمیت حمایت میکرد. در شماره ۷۲ نشریه نوید شماره ۷۲ (۲۱ اسفند ۵۷) در مقاله​‌ی «همه​ی بندها از دست و پای زنان باید فرو ریزد» چنین آمده است:

«… در چنین شرایطی است که پیش کشیدن مسایل فرعی و غیرضروری، جلب انظار و نیروها به موضوعاتی که به‌هیچ‌وجه در درجه​ی اول اهمیت و در دستور روز نیستند، به وظیفه​ی اصلی و عمده زیان می​رساند. … جر و بحث​هایی که این روزها در باره​ی لغو قانون حمایت خانواده که با همه​ی نقایص و عیب​های اساسی​اش دستاورد مبارزات طولانی زنان جامعه ماست، جریان دارد و جنجال و اعتراض​هایی که برای اعمال نوعی اجبار در حجاب و پوشش زنان برانگیخته شده و مظاهر آن به یک​پارچگی صفوف مبارزات دموکراتیک و ضدامپریالیستی جامعه​ی ما به شکل​های گوناگون لطمه می​زند و شناخت دقیق هدف​های عمده این مرحله از انقلاب را در قیل‌و‌قال و هیجانات و مناظره بر سر امور بی​موقع و غیرعمده می​پوشاند. در قانون حمایت خانواده و مساله پوشش زنان و موضوعات دیگری در رده​ی آن مشکل حاد و مبرمی وجود ندارد، برعکس خطر اینجاست که جنبش انقلابی برای به انجام رساندن وظیفه​ی بنیادی خود در لحظه​ی حاضر نتواند همه نیروها را بسیج و تجهیز کند و با درگیر شدن با مسایل کم​اهمیت و غیر ضرور و حتا زیان​بخش در کار اساسی خود که نبرد ضدامپریالیستی و ضدارتجاعی است دشواری ایجاد کند.

زنان ایران به عنوان یکی از موثرترین نیروهای انقلاب ایران حق دارند که سهم خود را از این انقلاب مطالبه کنند. امام خمینی در روزهای سخت مبارزه گفته بود: خواهید دید چقدر آزادی و احترام برای زنان قائل خواهیم شد… هیچ کس نمی​تواند به زنان بیشتر از آن آزادی که اسلام به آن‌ها داده، بدهد… در این پیام به طور ضمنی حقوق و آزادی پایمال شده​ی زن ایرانی مورد توجه قرار گرفته و لزوم جبران این نقیصه تایید شده است. و زنان اینک که نخستین جوانه​ها بر درخت انقلاب می​روید خواستار اجرای این وعده، حرکت به سوی رفع بی​عدالتی و نابرابری هستند. …»

 

این موضع حزب توده در تمام مقالات و بیانیههای حزب نمود داشت. در «نامه مردم» شماره ۱۸۴ سخنرانی احسان طبری در مراسم هشت مارس آمده است. در این سخنرانی وی عنوان کرد:

«احتمالا ایرانیان در مساله حجاب و تعدد زوجات دخالت داشته​اند. زیرا چنانکه گفتیم حجاب و تعدد زوجات خاص اشرافیت ایران بود و تحقیر شخصیتی زن متاسفانه یک سنت اشرافی ایرانی است. … برخلاف دعاوی جریانات به اصطلاح زن​گرایانه (فمینیست) بورژوایی در امریکا و اروپا مساله بر سر روابط زن و مرد و یا مردانه بودن تاریخ و ضرورت شکاندن حکومت مردان در جهان نیست. خود مردسالاری نتیجه وجود بهره​کشی و ستم طبقاتی است… سخن بر سر رهایی اجتماعی انسان و در عین حال رهایی صنفی زن است. این دو جهت را از هم نمی​توان و نباید تفکیک کرد. … باید از قبول نظریات زن​گرایی و دروغ و مضر بورژوایی غرب که به جای آنکه دشمن اصلی (امپریالیسم و طبقات ممتاز جامعه) را معرفی کند، مرد را به‌عنوان دشمن اصلی زن معرفی می‌کند، احتراز ورزند و مبارزه در جای اصلی در صحنه جامعه انجام دهند … اکنون جشن جهانی زن از جشن​های بزرگ عصر ماست. ما در عین حال به جشنی که برای بزرگداشت زنان نامدار اسلامی مانند فاطمه بنت محمد و زینب بنت علی، برپا می​شود احترام می​گذاریم … در انقلاب اخیر ایران نقش بسیار مهم و سراسر فداکارانه زنان ایران، به‌عنوان مادر و همسر و مبارز مستقیم داخل صحنه انکارناپذیر است. درست است که رهبران انقلاب ما بر اساس بینش اسلامی در برخی مسایل مربوط به حقوق زن نظر ویژه خود را دارند ولی در مجموع این رهبران … نسبت به دوران پهلوی از جهت عمقی و مضمونی به حقوق زنان ایرانی توجه کرده​اند و آن را در قانون اساسی آورده​اند. مانند حق کار و تحصیل، برابری اجتماعی حقوق​ها با مردان و غیره و غیره. زیرا در قانون اساسی همه​ی این حقوق برای همه افراد ایرانی بدون استثنا در نظر گرفته شده است.»

 

 در شماره ۱۸۸نامه مردم  (۲۰  اسفند ۵۸) سخنرانی مریم فیروز به مناسبت ۸ مارس منتشر شده است. در این مراسم که در ورزشگاه دانشگاه صنعتی برگزار شد، مریم فیروز با شالی بر روی سر گفت:

 

«ما می​دانیم که دولت انقلابی ما با دشواری​های زیادی روبروست. همه چیز در هم ریخته، پایه‌های یک نظام پوسیده فروریخته و برای بازسازی آن وقت لازم است. برای پایه​ریزی نظام وقت لازم است. این زنان با همه​ی سختی​ها از خود بی​تابی نشان نداده​اند. این حقیقت را پذیرفته​اند، به ضدانقلاب نه تنها نمی​پیوندند بلکه در همه جا تحریکات آن‌ها را خنثی کرده​اند… زنان امروز در خیلی از شئون همپای مرد شده​اند. در امر انتخابات بدون تبعیض شرکت کرده​اند یعنی نظر آن‌ها و شهادت آن‌ها مساوی با مرد به شمار آمده است. هنگام فراخوانی برای مبارزه برای تظاهرات زن ومرد را با هم دعوت می​کنند پس شرکت او را لازم می​دانند … چندی پیش که ضدانقلاب سخت به دست و پا افتاده بود و از هر سو آتشی زبانه می​کشید به راستی مردم آزاده و علاقه‌مند به انقلاب نگران شده بودند. امام خمینی رهبر انقلاب از همه​ی مردم خواست که دست به یک راهپیمایی بزرگی بزنند. امام با فروتنی که مخصوص خود ایشان است، گفتند استدعای عاجزانه از همه​ی شما دارم که در این تظاهرات شرکت کنید. مردم میلیون میلیون این دعوت را اجابت کردند. … امام دست خود را رو به مردم دراز کرده، زنان بی​شمار از بیغوله​ها و زاغه​ها دست او را گرفته​اند و او را در این معرکه تنها نگذاشته​اند…)

 

« نامه مردم» ارگان رسمی حزب توده در شماره ۲۷۴ ( ۱۴ تیرماه ۵۹ ) بعد از اعلام قطعی شدن حجاب اجباری، با تیتری درشت چنین می​نویسد: «چه دست​هائی در کار ایجاد تشنج​اند؟» «ضدانقلاب می​کوشد با عمده کردن مسله “حجاب اسلامی“ خود را از زیر ضربه خارج سازد و با ایجاد تشنج و نارضائی، انقلاب و رهبری انقلاب را آماج حمله کند».

 

در متن مقاله چنین آمده است: «آن‌ها سخنان امام را به رفع آثار ظاهری رژیم منفور پهلوی که به کوشش خود آن‌ها تا به حال ابقا شده بود، محدود می​سازند و به جای تاکید بر تصفیه قاطع و انقلابی عوامل رژیم پیشین، مساله فرعی حجاب اسلامی را عمده می​کنند. آنان با این کار محتوای اصلی سخنان امام را مسخ می​کنند و بی​اثر می​سازند … عوامل رژیم سابق و امپریالیسم امریکا به ویژه می​کوشند تا سخنان امام را به مساله حجاب اسلامی محدود کنند. رادیوهای ضدانقلاب نیز هم آوا با عمال داخلی امپریالیسم سخنان امام را در این امر خلاصه می​کنند و متاسفانه برخی عناصر ناآگاه نیز با عمده کردن این مساله خود را در تارو پود این دام گرفتار می​سازند. ضدانقلاب امیدوار است که با تاکید بر روی مساله فرعی حجاب اسلامی و ایجاد نارضایی در میان زنان از طریق فعالیت دیگر عوامل خویش آماج اصلی را که علیه او متمرکز است منحرف ساخته و علیه رهبری انقلاب و جمهوری​اسلامی ایران متوجه کند. هم اکنون فعالیت​های گسترده​ای توسط خیل ساواکی​ها، طرفداران بختیار و عوامل امریالیسم امریکا به عمل می​آید تا گروه​هایی از زنان را به اعتراض بکشانند و صحنه جامعه را متشنج سازند و مبارزه علیه عوامل ضدانقلاب را به درگیری میان نیروهای مردم بدل کنند … ما به زنان متعهد و انقلابی نسبت به توطئه​ی ضدانقلاب هشدار می​دهیم.»

 

با این مرور کوتاه و با توجه به مواضع این دو دسته از سازمانهای «چپ» فعال در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰، مشخص میشود که بیاعتنایی «چپ»ها به مسایل زن دروغی بزرگی بیش نیست. همان گونه که دیدیم، تنها سازمان‌هایی مانند حزب توده و اکثریت که در واقع حامی حکومت اسلامی بودند و آن را خلقی ارزیابی می کردند، مساله حجاب زنان را امری فرعی می دانستند و اعتراضات زنان علیه تحمیل حجاب را کار عمال رژیم گذشته و عوامل امپریالیست می دانستند که قصد دارند رهبری انقلاب را آماج حملات خود قرار دهند و نارضایتی ایجاد کنند. آن‌ها بودند که اعتقاد داشتند حاکمیت جدید به حقوق زنان ارج گذاشته و نسبت به دوران پهلوی از جهت عمقی و مضمونی به حقوق زنان ایرانی توجه کرده​اند و آن را در قانون اساسی آورده​اند.

اما سایر سازمانها به رغم تفاوت‌های نظری و دیدگاهی، در رابطه با مساله زنان و حجاب مواضعی غیر از این داشتند.

آنها معتقد بودند «دولت جدید» با طرح حجاب تحمیلی اولین یورش را به حقوق دمکراتیک زنان آغاز کرده است.

 آن‌ها معتقد بودند حاکمیت جدید حقوقی را که حتا بورژوازی نیز به زنان می​دهد از قبیل امکان قضاوت، امکان رییس جمهور شدن، استفاده از حقوق یکسان در مورد ازدواج و طلاق با مردان را از زنان بازپس گرفته​اند.

 آن‌ها این یورش جدید را که در آن حجاب اجباری نقش حائز اهمیتی را ایفا می‌کرد، کوششی در جهت احیای توطئه برملا گشته​ی مرتجعین می‌دانستند که با حمله وحشیانه‌ی چماقداران به دانشگاه​ها و ضرب و شتم شهادت و بازداشت و دستگیری توام با خشونت بی​نظیر عده​ای از دانشگاهیان آغاز شده  است.

آن‌ها معتقد بودند  این بار قدرتمندان تمامی توان خود را به کار می​برند تا بلکه بتوانند با یورش ضربتی کلیه حقوق دموکراتیک مردم را سلب نمایند.

آن‌ها معتقد بودند که مبارزه علیه حجاب اجباری مبارزه​ای است متعلق به توده​های زنان زحمتکش نه مبارزه‌ای مختص زنان بورژا.

آنان معتقد بودند که مبارزه برای کسب حقوق دموکراتیک و تشدید مبارزه ضدامپریالیستی در سرلوحه وظایف همه مبارزین باید قرار گیرد.

آن‌ها معقتد بودند حمایت از مبارزه زنان برای رهایی وظیفه​ی تخطی​ناپذیر پرولتاریاست و زنان نیز پیشوای واقعی رهایی خویش را در کارگران می​بینند که از تساوی کامل حقوق زن و مرد دفاع می​کنند.

آن‌ها معقتد بودند بورژوازی وابسته برای سرکوب زنان مبارز ایران از همان ابتدا با برنامه​ریزی حساب شده‌ای توجیهات مذهبی را به خدمت گرفت و تا آنجا پیش رفت که حتا به همان حداقل حقوقی هم که زنان در رژیم گذشته به دست آورده بودند یورش برد.

آن‌ها معتقد بودند  رژیم  با تحمیل به اصطلاح حجاب اسلامی و با محبوس کردن آنان در کیسه​های بی‌قواره و ترفندهای ارتجاعی دیگر از قبیل تدوین قوانین ارتجاعی به جای آن، از شرکت زنان در امور اجتماعی جلوگیری می‌کنند.

آن‌ها به درستی تمام هجمهها علیه زنان (اسیدپاشی، شعارهای ارتجاعی مانند یا روسری یا توسری، سلب حق قضاونت، سنگسار کردن و …) را افشا می‌کردند و علیه آن موضع گرفته بودند و آن‌را ناشی  از ماهیت ضدخلقی و وابسته بودن به امپریالیسم جمهوری اسلامی می‌دانستند.

آن‌ها باور داشتند که  تنها مبارزه پیگیر علیه فرهنگ پوسیده ارتجاعی و تمام سنت​های دست‌وپاگیر آن می​تواند زنان را از بند آزاد کند و خواهان لغو کلیه‌ی قوانین ارتجاعی علیه زنان و تامین برابری کامل زنان و مردان در کلیه امور اقتصادی اجتماعی و سیاسی بودند.

بیان بخشی از واقعیت موجود در آن سالها (موضع سازمانهایی مانند حزب توده و اکثریت) و تعمیم آن به موضع تمام «چپ»ها، در واقع  تداوم سیاستهای «چپ» ستیزی بنیادگرایی مذهبی است.

در شرایط کنونی که پتانسیل عدالت و آزادیخواهی و رادیکالیسم جنبشهای اعتراضی مردم ایران، هنوز هم جناح‌های مختلف سرمایهداری به خصوص جناحِ هارِ راستگرای افراطی را در حدی میترساند که همچنان در خفا در حمایت از رژیم حاکم گام برمی دارند و در حالی که هنوز هم تیغ تیز بنیادگرایی بر گردن نیروهای مترقی و آزادیخواه قرار دارد، چندان هم عجیب نیست که این گونه دروغهای بزرگ، در جهت تخطئه «چپ» بیش از پیش منتشر شود.

شکی نیست که سازمانهای سیاسی «چپ» در آن سالها، به‌خاطر دیدگاه‌ها و تجارت محدودشان در زمینه‌ی مارکسیسم و ارتباط آن با حقوق دموکراتیک، از جمله حقوق زنان و به‌ویژه حق انتخاب پوشش، اشتباهاتی داشتند که اکنون قابل پذیرش زنان مارکسیست- فمینیست و حتی خود این سازمان‌ها نیست. مزید بر این تحت‌تاثیر جو موجود و نگرانی از واکنش‌های تند توده‌ی مردم که بسیاری نسبت به رژیم تازه به دوران رسیده متوهم بودند خود را مجبور می‌دیدند در قبال «بی‌بندوباری» زنان موضع‌گیری کنند. حال آن‌که «بی‌بندوباری» اصطلاحی است که نیروهای مرتجع برای سرکوب و به بند کشیدن حقوق زنان، به‌ویژه بر بدنشان به‌کار می‌برند و اصطلاحی نیست که در قاموس چپ‌ها و فمینیست‌ها به‌‌کار رود.

قطعا این تنگ‌نظری‌ها و اشتباهات فقط در قبال موضع‌گیری‌شان علیه حاکمیت یا صرفا مسائل زنان نبود بلکه در بسیاری موارد دیگر نیز وجود داشت، و بدیهی است که  بررسی، نقد و تحلیل آن تجربیات میتواند به غنای مبارزات مردمی بیانجامد. امری که در محدوده‌ی این مقاله ممکن  نبوده است؛ اما شدت یافتن این هجمه‌ها علیه چپ نشانِ ترس از رادیکالیسم نهفته در اعتراضات مردمی پیش رو در ایران است که منافع سرمایه‌داری را به خطر می‌اندازد و می‌رود تا سیستم و نظم موجود را به کلی زیرورو کند،  رادیکالیسمی که در سال ۱۴۰۱ به عینه نمایان شد. شاهد بودیم که بلافاصله پس از سرکوب خشونت‌بار آن اعتراضات، منابع مالی و بلوکه شده حکومت آزاد شد تا بتواند توان خود را بازیابی کند.

این هجمه‌ها بار دیگر یاداور این نکته است که با همه‌ی سرکوبها، هنوز «چپ» نیرویی است که باید از آن بترسند.

 

 منابع:

نشریات کیهان، اطلاعات، آیندگان، سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸

نشریات گروههای «چپ» سیاسی فعال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۶، نشریه کار، رهایی، راه کارگر، کارگر، پیکار، نوید نو، نامه مردم و…

خیزش زنان ایران، در اسفند ۵۷، تولدی دیگر جلد اول/ مهناز متین و ناصر مهاجر

«بازبینی تجربه اتحاد ملی زنان»/ مهناز متین

زندگی و مبارزات زنان ایران در دهه​ی ۵۰ شمسی، هاله صفرزاده

روزها در راه، شاهرخ مسکوب

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)