در قسمت قبلی این نوشته با عنوان :روغن کاری چرخ های انقلاب (بخش نخست) به شیوه ای سر راست برای رسیدن به اجماع در اپوزیسیون پرداختیم و گفتیم که هر دو نیروی بالفعل یعنی پیشانی جنبش و نیروی بالقوه یعنی توده ی جنبش در اپوزیسیون نمایندگانی داشته که با هم اختلافات دیدگاهی دارند. حال به ماهیت این اختلافات می پردازیم و در ضمن از نیروی دیگری نیز نام می بریم که هنوز وارد میدان نشده ولی در آینده از خود رونمایی خواهد کرد.

به گمان ما و با شناختی که از جامعه و میدان مبارزه داریم، به نظر می رسد بخش محافظه کار و مردد شهری که عمدتا از طبقه ی متوسط تشکیل شده اند و درگیر محاسبات عدیده ی اقتصادی (حقوق سر ماه، وام های متعدد، پس اندازهای اندک درون بانک و…) هستند، تاکنون در نقش تماشاچی جنبش اما در ژستی معترض و مخالف حساب خود را از رژیم جدا کرده اند. ولی در واقع به حساب معترضان در میدان مبارزه چیزی واریز نکرده اند. در بخش قبلی توضیح دادیم که شروط ایشان برای شرکت در خیابان کدام است. از اینرو نمایندگان این بخش بزرگ و تعیین کننده در اپوزیسیون، به دنبال برآورده کردن خواست های ایشان در دولت آینده با تاکید بر امنیت اقتصادی هستند و شکلی از حکومت را پیشنهاد می دهند که تامین کننده ی این روحیه ی محافظه کاری و حفظ امنیت اقتصادی باشد. بدیهی است دموکراسی که لازمه ی بازار آزاد است نیز در برنامه های نمایندگان این بخش مطرح است اما قطعا در اولویت و با همان کیفیتی که تاکنون پیشانی جنبش در خیابان آزادی را فریاد زده نیست. اینجا حرف نهایی اقتصاد و امنیت است. شکل حکومت پیشنهادی نمایندگان این بخش می تواند سلطنت یا مشروطه ی سلطنتی و یا حتی جمهوری باشد اما با اولویت بخشی به دولتی بورژوا لیبرال و بازار آزاد، رونق اقتصادی، حفظ تمامیت ارضی با ارتشی مجهز، سکولار و آزادی های مدنی است.

اما پیشانی چه می گوید؟ ایشان طی چند ماه اخیر خواست هایشان را به روشنی فریاد زده اند. بر آزادی های گسترده در تمام شئون و رفاه مادی و اجتماعی و فرهنگی برای تمام ایرانیان تاکید کرده اند و نمایندگانشان همه ی این خواست ها را در قالب دولت رفاه در اپوزیسیون مطرح ساخته اند. در واقع شعار دولت رفاه در زمینه ی اقتصادی یعنی ارتقای کف و کنترل سقف که به منظور شکل جدیدی از توزیع ثروت عمومی و برای به انقیاد درآوردن شکاف طبقاتی است، عمده ترین اختلاف این دو بخش از معترضین می باشد.

شاید کسی از مردم هم اینک متوجه این اختلاف اساسی نباشد ولی ریشه ی مادی به اجماع نرسیدن اپوزیسیون، نوع نگاه دو طرف به تقسیم ثروت و توزیع درآمد در بین مردم است. اگرچه دولت رفاه و دولت لیبرال (سلطنتی یا مشروطه…) هر دو دولتی سرمایه داری هستند اما نوع توزیع ثروت در این دو متفاوت است. مثلا در دولت رفاه، دولت موظف است که در بخش های بهداشت، درمان، تحصیل و محیط زیست خدمات رایگان و گسترده ای را به شهروندان ارائه دهد. حقوق کف درآمدی را مدام ارتقا داده و با دریافت مالیات های دقیق از درآمد های بالا، سقف درآمدی و به تبع آن فاصله ی طبقاتی را کنترل نماید. اما در دولت بورژوایی لیبرال، دولت چنین هدفی را دنبال نمی کند و هر کس به نسبت توانایی خویش تا هر کجا که بتواند امکان ارتقا مادی را دارد. از سوی دیگر مفاهیم دموکراسی و فدرالیسم و حتی جمهوریت در دولت رفاه با همین مفاهیم در دولت لیبرال کاملا متفاوت است اگرچه هر دو دولت طرفدار کاپیتالیسم، سکولاریسم، دموکراتیسم و مدرنیسم هستند اما هر کدام اهداف خاص خود را دنبال می کند و در نتیجه در یکی می تواند شکاف طبقاتی گسترده و دموکراسی محدود شود و در دیگری نه.

از این جهت از هم اکنون عنصر آگاه جنبش و بخش فعال نظری آن وظیفه دارد نقاط افتراق و اختلاف دیدگاهی دو دولت مستقر احتمالی در آینده را که در اپوزیسیون نمایندگانی دارند، برای کل جنبش (چه پیشانی و چه توده ی محافظه کار) روشن سازد و نگذارد این اختلافات بنیادین را با ساده انگاری به خود خواهی های فردی یا قدرت طلبی های شخصی کاهش دهند و یا با ذکر این که هر دوی این دولت ها بورژوایی است و مورد حمایت غرب است، آگاهانه از فهم اختلافات بنیادین جلوگیری کرده و آن را لوث نمایند.

– نکته ی مهم دیگر دیدن نیرویی پنهان است که کمتر به آن توجه شده، یعنی فرو دستان و حاشیه نشینان شهرها. بخش بسیار بزرگی که از نظر اقتصادی مورد استثمار شدید، از نظر سیاسی مورد سرکوب و نادیده گرفته شدن، از نظر اجتماعی بدنام، و از نظر فرهنگی مطرود گشته است. دیر یا زود این بخش با فشارهای اقتصادی پیش رو و محرومیت های اجتماعی به مخالفین جنبش می پیوندد و از آنجا که به هیچ وجه متشکل نیست و هیچ نماینده ای در اپوزیسیون ندارد می تواند مخالفت خود را در شکلی از آنارشیسم به نمایش بگذارد. توافق بخشی از اینان در جاهایی که با رژیم همکاری کرده اند (مانند بسیج یا مدافعین حرم و…)، به هیچ وجه از منظر ایدئولوژیک نبوده و اصولا این بخش ایدئولوژیک نیست وتنها توافق برای ایشان وجه مالی و معیشتی دارد. درواقع بخش انگلی و لومپنی ایشان بر ارزش های اجتماعی و اخلاقی عمیقی پایبند نیستند و آمادگی عبور از آنها را دارند اما بخش زحمتکش آن بر ارزشی هایی مثل معرفت و رفاقت و حمایت از یکدیگر اصرار دارند. استفاده از پتانسیل بالای این بخش بسیار دو لبه است. از سویی حاکمیت می تواند آنها را در اشکالی مخرب سازماندهی کند و یا بر علیه جنبش معقول مدنی به کار گیرد و در ظاهری بر علیه حکومت ولی در واقع برای به وحشت انداختن بخش محافظه کار و مردد شهری از آن استفاده کند تا در سرکوبی عریان هم این عاصیان را سرکوب کرده، و هم جامعه ی محافظه کار شهری را به حاشیه ببرد و فضای امنیتی مرگباری را بر جامعه مستولی کند. از سوی دیگر ممکن است این بخش به معترضان جنبش پیوسته و لبه ی تیز و برنده ی خود را با شعار “رضا شاه   روحت شاد” به نمایش بگذارد زیرا به دنبال ناجی پول پاشی است که با حمایت غرب دغدغه های معیشتی اش را در کوتاه مدت پاسخ دهد. کاری که جمهوری اسلامی مدت هاست به ایشان وعده داده و به آن عمل نکرده است. برای اینان مفاهیم دموکراتیک آینده یا مدرنیسم و سکولاریسم در درجات انتهایی است و تنها پاسخ سریع به معضلات معیشتی به حرکتشان درمی آورد. تصور اینکه بتوان نمایندگانی از ایشان در آینده ای که وارد عرصه ی مبارزات خیابانی شده اند را داشت کمی دور از ذهن است، اما نشدنی نیست. به هر حال در مبارزات جبهه ای بایستی تمام راهکار های بهره گیری از کلیه ی نیروهای مخالف را جستجو کرد.

پیشانی جنبش که طالب دولت رفاه است و چه توده ی محافظه کار که دولت لیبرالی را طلب می کند بایستی متوجه این نیروی در انتظار (تهی دستان و حاشیه نشینان) و چالش های حضورش در آینده باشند. دولت اینان در بهترین شکل اش شاید دولتی سلطنتی و یا در بدترین آن دولتی بناپارتیستی باشد.

گروه اندیشمندان مستقل (گام)

پنجم بهمن ۱۴۰۱

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)