نوشتۀ: لوئیزا ال.

در نشریۀ پیشتاز (Vanguard)، ارگان «حزب کمونیست استرالیا (مارکسیست-لنینیست)»

۱ دسامبر ۲۰۲۲

هنگامی که انقلاب ۱۹۷۹ ایران رژیم وحشی دست نشاندۀ بریتانیا و آمریکای «شاه» را سرنگون کرد، مردم در سراسر جهان جشن گرفتند. همچون کسانی از ما که وقتی ایالات متحده از ویتنام کوچک شکست خورد جشن گرفتیم، به طور مشخص مسلمانان بسیار خوشحال بودند. شکنجه، زندان های بی دلیل، قتل، سرکوب درهم شکسته شده بود.

 

برای برخی، حجاب به نماد مقاومت موفق در برابر قدرتمندترین قلدر جهان تبدیل شد. با این وجود در ایران در روز جهانی زن، ده‌ها هزار زن علیه حجاب که به تازگی اجباری شده بود تظاهرات کردند.

کمونیست ها، چپ های اسلامی، سوسیال دموکرات ها بخشی از جبهه متحدی بودند که شاه را سرنگون کردند. اعتصابات بزرگ نقش محوری ایفا کردند و زنان، که اغلب کودکی در آغوش داشتند، به بی اثر کردن و پیروزی بر ارتش کمک کردند. در میان این آشفتگی، گروه خمینی سرانجام رهبری را به دست گرفت و یک حکومت دینی دیکتاتوری تأسیس کرد که به همان اندازۀ حکومت شاه شرور بود.

همچون جنگ داخلی

اکنون پس از گذشت بیش از ۴۰ سال، زنان ایرانی در حال آتش زدن حجاب هستند و حکومت دینی خود به خاطر قیام های مردمی در بحران قرار گرفته است.

زنان در خط مقدم هستند. کمونیست‌ها و چپ‌های اسلامی دقیقاً همانطور که در زمان شاه بودند سرکوب و به زیرزمین رانده شده‌اند. اکنون به اندازه زمانی که آنها – و شبه نظامیان مسلح شان – در راه اندازی انقلاب ۱۹۷۹ نقش اصلی را ایفا کردند، قدرتمند نیستند.

آخرین بار نام خمینی بود که به قوی‌ترین فراخوان تظاهرات در زمان وقوع انقلاب تبدیل شد. این بار مهسا امینی، زن جوانی است که خانواده‌اش می‌گویند «اکتیویست نبود».

یک کورد اهل ایران، که اخیراً به ایران سفر کرده است، می‌گوید که فقرا به طور مداوم به عقب رانده شده‌اند تا جایی که دیگر نمی‌توانند تورم را که یکی از بزرگترین مشکلات است تحمل کنند. هیچ کس اجازه ندارد علیه حکومت دینی صحبت کند یا بنویسد. اگر این کار را می کردند، زندان و شکنجه نتیجۀ آن بود.

او به ونگارد می‌گوید: «بیست سال است که پلیس عقیدتی زنان را به خاطر حجاب و آنچه انجام می‌دهند و می‌گویند آماج حمله قرار داده است. یکی از نقاط ضعف حکومت اسلامی است.»

«وضعیت کنونی بسیار بزرگتر از سایر اعتراضات در سال های ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ است.»

او می گوید: «وقتی مهسا امینی کشته شد، تضاد بین دولت و مردم به مهم‌ترین مسئله تبدیل شد. اکنون مثل یک جنگ داخلی شده است.»

چین و روسیه به تضاد ثانویه دامن می زنند

او بیان می کند که یک تضاد ثانویه اما همچنان مهم هست که دخالت امپریالیستی را شامل می شود.

در سال ۲۰۰۲، رونالد ریگان، رئیس جمهور آمریکا، ایران، کره شمالی و عراق را «محور شرارت» نامید.

برای ایالات متحده و قبل از آن بریتانیا، کنترل صنعت نفت و سودهای کلان، به علاوۀ موقعیت استراتژیک ایران، انگیزه های کلیدی دیگری است که باقی مانده است. محاصرۀ آمریکا علیه ایران موفقیت آمیز نبوده است.

در عوض، تشکیل گروه بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در سال ۲۰۰۶، و افزایش قدرت اقتصادی و نظامی امپریالیسم چین و روسیه، امواج شوک را به طبقه حاکم ایالات متحده وارد کرد.

ایران در خاورمیانه بسیار قدرتمند است و در مقابل امپریالیسم آمریکا و اروپا ایستاده است. مردم هیچ سودی از این سیاست ندارند. او می گوید: «روسیه و چین به رژیم ایران قدرت می‌دهند که قوی‌تر در برابر مردم بایستد، زیرا ایران موقعیت استراتژیک آنها را تقویت می‌کند.»

او به ونگارد می گوید که برخلاف انقلاب ۱۹۷۹، کارگران به شکل سازمان یافته به خیابان ها نیامده اند. بدون کارگران، رژیم می تواند متوقف شود.

برخی اعتصاب‌ها به وجود آمد، اما طبقه کارگر بسیج نشده است، تا حدی به این دلیل که شش ماه پیش دولت دستمزد کارگران و معلمان را در تلاش برای جلب نظر آنها افزایش داد.

این موضوع اهمیت ایرانیان خارج از کشور را بیشتر می کند.

دموکراسی محتوایی طبقاتی دارد

«دموکراسی» یکی از شعار‌های خیزش کنونی بوده است. با این حال می‌تواند هم یک کلمۀ پوچ یا حتی متضاد آن باشد. ایالات متحده با به اصطلاح دموکراسی خود جولان می دهد.

اما این دموکراسی برای تیلیاردرها وجود دارد. ثروت آن از برده داری سرچشمه می گیرد و حتی اکنون نیز بیش از هر کشور دیگری مردم را زندانی می کند. انسان‌هایی که اکثراً سیاه‌پوست و فقیر هستند برای کسب سود در زندان‌های خصوصی‌شده غول‌پیکر آن انبار می‌شوند.

و استرالیا، “دموکراسی بزرگ” ما، بر روی زمین های دزدیده شدۀ مردمان بومی، کودکان دزدیده شده، بر تهاجم و نسل کشی مداوم ساخته شده است.

دموکراسی محتوایی طبقاتی دارد. آیا دموکراسی برای مردم است یا برای ثروتمندترین ثروتمندان؟

ثروتمندترین شرکت های خارجی در استرالیا مالیات نمی پردازند، در حالی که منابع ما را به سرقت می برند. سیستم‌های بهداشت عمومی، آموزش، مسکن ما در حال فروپاشی هستند و تنها با حجم کاری ناپایدار پرستاران، پزشکان، معلمان، نظافتچی‌ها و بقیه زنده می‌مانند. بی خانمانی سر به فلک کشیده است و زنان مسنی که تمام عمر خود را کار کرده اند قربانی می شوند.

ایالات متحده و متحدانش سخت تلاش می کنند تا مبارزه فعلی را برای خدمت به منافع خود واژگون کنند.

در سال ۱۹۷۹، مردم عادی خود را قربانی کردند تا یک رژیم ناعادلانه را سرنگون کنند، تنها برای اینک نظاره گر تحمیل شدن رژیم دیگری باشند که به همان اندازه ظالمانه است. چه تراژدی ای خواهد بود اگر این دوباره تکرار شود.

تفکر عمیق، نگاه کردن به واقعیت مبهم پس پشت کلمات و ایده های زیبا و بسیج بر اساس آن، امیدی برای آینده است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)