مدافعان جهانی شدن سرمایه داری ادعا می کنند که زنجیره های ارزش جهانی، رفاه را در سراسر جهان گسترش می دهند. در واقع، آنها به شرکت هایی مانند اپل اجازه می دهند تا بهره کشی از نیروی کار را به حداکثر برسانند و در عین حال کارگران را در زنجیر فقر نگه دارند.
کارگران در کارخانه غول فناوری تایوانی فاکسکان در شنژن، در استان جنوبی گوانگژو، قطعات الکترونیکی را مونتاژ می کنند. فاکسکان در ۲ ژوئن مرگ یکی دیگر از کارمندانش را تایید کرد، اما مرگ او بر اثر خستگی پس از موجی از خودکشی در کارخانه های چینی خود را انکار کرد. عکس از خبرگزاری فرانسه (خبرگزاری فرانسه)
به گفته بانک جهانی، زنجیرههای ارزش جهانی (GVCs) «درآمدها را افزایش میدهند، مشاغل بهتر ایجاد میکنند و فقر را کاهش میدهند». از زمان فروپاشی بلوک شرق در سال ۱۹۹۱ و ادغام مجدد چین در اقتصاد جهانی، تجارت جهانی به طور فزاینده ای از طریق GVC ها سازماندهی شده است. برای مثال، اجزا و محصولات آیفونِ اپل، نماد جهانیسازی سرمایهداری معاصر، توسط میلیونها کارگر در بیش از پنجاه کشور ساخته شدهاند.
شرکتهای فراملی (TNCs) – که در ادبیات دانشگاهی به آنها «شرکتهای پیشرو» میگویند – GVC را به عنوان بخشی از استراتژیهای رقابتی خود، برونسپاری کارهای موجود یا راهاندازی فعالیتهای جدید در کشورهایی که هزینههای نیروی کار ارزان بود، تأسیس کردند. مدیران دولتی در سراسر جنوب جهانی به طور فزاینده ای از ایجاد صنایع داخلی یکپارچه منصرف شدند و در عوض به دنبال ورود GVCها به عنوان تامین کنندگان قطعات بودند. امروزه بیش از چهارصد و پنجاه میلیون کارگر در صنایع GVC مشغول به کار هستند.
بسیاری از چهرههای برجسته نشان میدهند که این سیستمهای تولید و توزیع، فرصتهایی اساسی برای توسعه جدیدی را نشان میدهند. همانطور که آنجل گوریا، دبیرکل سابق سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)، ادعا کرد:
«همه می توانند از زنجیره های ارزش جهانی بهره مند شوند. . . تشویق توسعه و مشارکت در زنجیرههای ارزش جهانی، راهی برای مشاغل بیشتر و رشد پایدار برای اقتصادهای ما است.»
گری جرفی، آکادمیک، پدر فکری تجزیه و تحلیل GVC، ادعا میکند که توسعه در سراسر جنوب جهانی مستلزم آن است که شرکتهای تامینکننده «با مهمترین شرکت پیشرو در صنعت ارتباط برقرار کنند».
در حقیقت، GVC ها برای برخی از بزرگترین شرکت های جهان یک موهبت بزرگ است، اما برای کارگران آنها نه. به شکلی دقیقتر بایستی بسیاری از GVCها را به عنوان زنجیرههای فقر جهانی توصیف کنیم.
زنجیره های جهانی فقر
پرونده قانونی Arecent حاکی از این است که کارگران مهاجر برمهای در کارخانههای تایلندی، تولید شلوار جین برای خردهفروشی بزرگ بریتانیایی تسکو (Tesco)، کار اجباری، حداقل دستمزد، و شرایط کاری بد را تجربه کردهاند. بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰، این کارگران، شلوار، کتهای جین و سایر لباسها را برای VK Garment تولید میکردند. آنها از این شرکت – بزرگترین خرده فروش بریتانیا و نهمین شرکت بزرگ از نظر درآمد – به دلیل سهل انگاری و تشدید شرایط ناعادلانه شکایت می کنند.
کارگران معمولاً از ساعت ۸ صبح تا ۱۱ شب کار می کردند. با یک روز مرخصی در ماه گاهی اوقات مجبور میشدند بیست و چهار ساعت در روز کار کنند تا سفارشهای بزرگ را تکمیل کنند. در حالی که حداقل دستمزد تایلند در آن زمان ۷ پوند برای یک روز کاری هشت ساعته بود، اکثر کارگران کمتر از ۴ پوند در روز دریافت می کردند. آسیبهای ناشی از محل کار و بدرفتاری از سوی مدیران امری رایج بود.
کارگران مهاجر از نظر وضعیت مهاجرت خود به VKG متکی بودند و این امر آسیب پذیری آنها را در برابر قلدری مدیریتی و سرقت دستمزد افزایش می داد. محل اقامت VKG کثیف و شلوغ بود. وقتی یک کارگر زن درخواست کرد تا حداقلِ دستمزد در تایلند به او پرداخت شود، مدیران او را سگ خطاب کردند و به او گفتند: «اگر دیگر نمیخواهی در کارخانه کار کنی، میتوانی گم شوی». تسکو در سال ۲۰۲۰ بیش از ۲ میلیارد پوند سود داشت.
۸۰ درصد مناطق فرآوری صادراتی دستمزدهای کمتر از حداقل دستمزد ملی پرداخت می کردند.
تجربه استثمار افراطی برای این کارگران برمه ای در زنجیره های ارزش جهانی رایج است. GVC ها توسط شرکت های اصلی مانند تسکو دقیقا سازماندهی می شوند تا بتوانند سهم بزرگی از ارزش ایجاد شده توسط کارگران را بدست آورند و برای کارگران هیچ چیز باقی نماند.
ساختارهای استثمار
GVCها در همان لحظه تاریخی ظهور کردند که نئولیبرالیسم از نظر سیاسی در سراسر جهان مسلط شد. مناطق پردازش صادراتی (EPZ)، که در آن سرمایههای خارجی از معافیتهای مالیاتی واردات و صادرات و دسترسی به نیروی کار ارزان و اغلب غیر اتحادیهای برخوردار هستند، به افزایش GVCها دامن زدند. آنها از هفتاد و نه درصد در بیست و پنج کشور در سال ۱۹۷۵ به بیش از سی و پنج درصد در سی کشور تا سال ۲۰۰۶ افزایش یافتند. تا آن زمان، EPZ ها حدود شصت و شش میلیون کارگر را استخدام می کردند.
سازمان بینالمللی کار دریافت که حدود ۸۰ درصد از EPZها دستمزدی کمتر از حداقل دستمزد ملی پرداخت میکنند. شرایط کار از نوع EPZ در سرتاسر اقتصادهای ملی گسترش یافته و سودهای کلانی را به ضرر کارگران به نفع شرکت ها ایجاد کرده است. همانطور که در گزارش تجارت و توسعه ۲۰۱۸ کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد تجارت و توسعه (UNCTAD) آمده است:
افزایش سود TNCهای برتر، بیش از دو سوم کاهش سهم درآمد نیروی کار جهانی بین سال های ۱۹۹۵ و ۲۰۱۵ را به خود اختصاص داده است. همچنین به شدت با کاهش سهم درآمد نیروی کار از آغاز هزاره جدید در ارتباط بوده است.
آیفونهای با تکنولوژی پیشرفته اپل را به عنوان مثال به خاطر بیاورید. به گفته حامیان GVC، کارگران به دلیل بهره وری بالا باید از اشتغال در بخش های فناوری پیشرفته بهره مند شوند. با این حال، تولید این تلفنها به دور از گسترش دستاوردهای جهانیسازی مبتنی بر GVC، بر اساس دستمزدهای ناچیز و شرایط سخت کار تولید میشود. سود اپل برای آیفون در سال ۲۰۱۰ بیش از ۵۸ درصد از قیمت فروش نهایی آن را تشکیل می داد، در حالی که سهم کارگران چینی تنها ۱.۸ درصد بود (شکل ۱).
تصویر ۱: کرامر و همکاران
قطعات آیفون توسط شرکت های بزرگی مانند فاکسکان و شرکت کمتر شناخته شده اما به همان اندازه استثمارگر Pegatron تولید می شوند. شرایط کار در این کارخانه ها دیکتاتورمابانه و بسیار توهین آمیز است. تری گو، رئیس Hon-Hi، شرکت مادر فاکسکان، یک بار اظهار داشت: «هون های، بیش از یک میلیون نیروی کار در سراسر جهان دارد و از آنجایی که انسان ها نیز حیوان هستند، مدیریت یک میلیون حیوان برای من دردسر ایجاد می کند.» بنابراین جای تعجب نیست که رژیم کارگری فاکسکان با تحقیر منظم و مداوم کارگران همراه است.»
سود اپل برای آیفون در سال ۲۰۱۰ بیش از ۵۸ درصد از قیمت فروش نهایی آن را تشکیل می داد، در حالی که سهم کارگران چینی تنها ۱.۸ درصد بود.
در کارخانههای پگاترون در شانگهای، دیدهبان کار چین گزارش داد که چگونه «کارگران باید ۴۵۰ تا ۵۰۰ مادِربُرد در ساعت مونتاژ کنند». بیش از نیمی از کارکنان آن بیش از نود ساعت اضافه کاری در ماه کار میکردند، زیرا «دستمزد پایه آنها . . . نمی تواند استانداردهای زندگی محلی را برآورده کند.»
محاسبات جعلی
دستمزد در کارخانه هایی مانند فاکسکان، پگاترون یا VKG به قدری کم است که کارگران برای کسب درآمد باید اضافه کاری بیش از حد و مضر برای سلامتی انجام دهند. با این حال، این حقایق به مدافعانِ جهانی سازیِ تحت رهبری GVC مربوط نمی شود.
مارتین ولف، ستوننویس فایننشال تایمز، در پرفروشترین شماره خود «چرا جهانیسازی کار میکند» ادعاهایی مبنی بر اینکه کارگران در چنین کارخانههایی رنج میبرند، مطرح کرد:
« این که بگوییم شرکت های فراملی کارگران چینی خود را به امید کسب سود استثمار می کنند، به همان اندازه درست است که بگوییم کارگران چینی(تقریباً در سطح جهانی) با امید دریافت دستمزد بالاتر، آموزش بهتر و فرصتهای بیشتر،شرکتهای فراملیتی را استثمار میکنند.»
به شکلی مشابه، جفری ساکس، مدیر سابق پروژه هزاره سازمان ملل، اتهامات استثماری بودن سوئیت شاپها(کارگاههای تولید پوشاک با پرداخت نازلترین دستمزد به کارگران)را رد کرد. در عوض، او استدلال کرد که آنها «نخستین پله از نردبان فقر شدید بودند.» ساکس حتی ادعا کرد که «معترضین جهان ثروتمند» علیه جهانی شدن نئولیبرال «باید از افزایش تعداد این مشاغل حمایت کنند».
ساکس و ولف در طرح چنین استدلالهایی در پشت معیار بانک جهانی برای فقر شدید پنهان میشوند – که اغلب به عنوان خط فقر در روز توصیف میشود. بر اساس این معیار، فقر در سراسر جهان طی چهار دهه گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
مشکل این معیار این است که تقریباً چیزی در مورد فقر تحمل شده از سوی انسان های واقعی نمی گوید. این یک عدد دلخواه است، کاملاً جدا از هرگونه نگرانی در مورد نیازهای واقعی مردم فقیر. به عنوان مثال، در اواسط دهه ۲۰۰۰، خط فقر بانک جهانی برای «زندگی در ایالات متحده آمریکا تنها معادل ۱.۳ دلار هزینه روزانه برای رفع همه نیازهای بقای فرد» بود.
این معیار فقر، مکانیسم هایی را که کارگران را به سمت فقر سوق می دهد، شناسایی نمی کند. با ایجاد تصویری از جهانی که در آن فقر به دلیل استراتژی های استخدام شرکت هایی مانند VKG، Foxconn و Pegatron در آستانه ناپدید شدن است، به ایدئولوگهای طرفدار سرمایه داری کمک می کند.
خط فقری که ساکس و ولف برای توجیه و تجلیل از کار فقرزا در GVCها استفاده می کنند، غیرانسانی و ضد کارگری است. اگر کارگری بیش از معادل یک دلار در روز مصرف کند، اما برای انجام این کار دست به کارهای مضر برای سلامتی بزند – چه با ساعات کاری بیش از حد یا با کار کردن در شرایط خطرناک – بانک جهانی آنها را فقیر به حساب نمیآورد. طبق این معیار، کارگران VKG فقیر نیستند.
اولویت قرار دادن کارگران
بهجای اینکه چنین تبلیغاتی را به صورت واقعی در نظر بگیریم، میتوانیم از سنت مارکسیستی برای درک رواج فقر کارگری در سرمایهداری استفاده کنیم. مارکس هشدار داد که سرمایه «به سلامت و طول عمر کارگر توجهی نمیکند، مگر اینکه جامعه آن را مجبور به انجام آن کند». او همچنین مشاهده کرد که چگونه سرمایهداران تلاش میکنند، در صورت امکان، رقابت خود را با کاهش دستمزدها زیر ارزش نیروی کار تقویت کنند.
فراگیری فقر کارگری در GVCها نشان میدهد که آنطور که بانک جهانی و بسیاری از دانشگاهیان پیشنهاد میکنند، آنها مولد افزایش درآمد، مشاغل بهتر و کاهش فقر نیستند. در عوض، GVC ها نشان دهنده یک استراتژی سازمانی برای شرکت های فراملی هستند که برای افزایش استثمار از طریق کاهش دستمزدها به زیر ارزش نیروی کار طراحی شده است. در حالی که این استراتژی برای شرکت های TNC سودآوری شگرفی ایجاد کرده است، صدها میلیون نفر را در معرض فقر و کارهای آسیب رسان به سلامت قرار داده است.
از نظر مارکس، فقر یک پدیده اجتماعی بود. برخلاف خط فقرِ غیرانسانی بانک جهانی، او توضیح داد که چگونه تعریف و محاسبه فقر ریشه در نیازهای فیزیکی کارگران دارد. او به این نکته با اهمیت اشاره کرد که معیار آن شامل یک «عنصر اخلاقی» است. این عنصر در نهایت با توانایی کارگران برای وادار کردن طبقات سرمایه دار تعیین می شود تا آنها را به عنوان انسان هایی با طیفی از نیازهای تعریف شده اجتماعی به رسمیت بشناسند، نه صرفاً حاملان نیروی کار – یا حیوانات، به قول تری گو فاکسکان.
آیا می توان دنیایی را تصور کرد و به وجود آورد که در آن زنجیرهای فقر متعلق به گذشته باشد؟ بخشی از این مبارزه به رسمیت شناختن فقر کارگری در جایی که وجود دارد و حمایت از کارگرانی است که علیه آن کمپین و مبارزه می کنند. به این دلایل، شکایت علیه تسکو سزاوار حمایت کامل ما است.
مبارزات بی شماری از سوی کارگران در GVC ها برای دستمزد و شرایط بهتر، از کناره گیری از کار در کارخانه های غول پیکر الکترونیک چین، تا تلاش برای به رسمیت شناختن اتحادیه توسط کارگران کشاورزی آمریکای مرکزی، یا اعتصابات دسته جمعی در کارخانه های پوشاک صادراتی تایلند وجود داشته است. این مبارزات مبنایی برای به چالش کشیدن قدرت TNC ها و زنجیره های فقر جهانی آنها است.
برگردان به فارسی: شهرام کیانی
دربارۀ نویسنده
بنجامین سلوین استاد روابط بین الملل و توسعه بین المللی در دانشگاه ساسکس است. او نویسنده «مبارزه برای توسعه» (۲۰۱۷)، «بحران توسعه جهانی» (۲۰۱۴)، و «کارگران، دولت و توسعه در برزیل» (۲۰۱۲) است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.