چرا معتقدم جنبش انقلابی ایران به افول و خاموشی منتهی نخواهد شد

 

جنبش انقلابی ایران، که با شعار « زن، زندگی، آزادی» در جهان شناخته شده است، به صدمین روز خیزش خود نزدیک میشود. جامعه ایران صد روز از طوفانی ترین روزهای تاریخ معاصر خود را گذرانده، و آثار این دوره بر کشور چنان بوده که ایرانِ امروز دیگر قابل مقایسه با ایرانِ پیش از شهریور ۱۴۰۱ نیست. با تداوم جنبش انقلابی، وقوع وقایعی که نشان از اوجگیری یا افول داشته اند،  موجب شده تا بیم و امید، به تناوب جای یکدیگر را در ذهن فعالین و ناظرین بگیرند. نگرانی از عاقبت این جنبش، بخصوص کم توان و خاموش شدنش شدنش، در میان بسیاری از فعالین وجود دارد. اما من معتقدم جنبش انقلابی «زند زندگی آزادی» به افول، سکوت، و خاموشی دچار نخواهد شد، مگر برای مدتی بسیار کوتاه. بررسی این جنبش، و ساختار آن، تفاوت های اساسی آن با تمام جنبش های پیشین در ایران، و اکثر موارد مشابه در منطقه و جهان را ناشن میدهد.

اول- حقیقتی که امکان خاموشی و پایان این جنبش را به پایین ترین حد ممکن می رساند، وجود چندین موتور محرکه قدرتمند برای پیش روی آن است. اکثر جنبش های اعتراضی و انقلابی اصولا دارای یک یا تعداد اندکی موتور محرکه هستند، که مشکل در آن، کم قدرت شدنش، یا فریب آن به راحتی با خاموشی جنبش همراه است. انقلاب ایران موتورمحرکه هایی پرتعداد و گوناگون دارد که در زمینه های جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، و طبقاتی/حرفه ای گسترده هستند.

در این صد روز گذشته، به استثنای روزهای خاص با اعتراضات همه گیر، معمولا چنین بوده که منطقه یا شهر خاصی نقش پرچمدار مبارزه را بر عهده گرفته است. وقتی تهران به دلیل شرایط بخصوص خود تا حدودی آرام باشد، کردستان و مردمش به موتور محرکه انقلاب تبدیل میشوند، تا جنبش از حرکت نیاستد. وقتی دیگر شهرها سکوت کنند، جمعه های زاهدان جانی دوباره به جنبش میدهد؛ همانطور که تا امروز همیشه حداقل یک منطقه یا شهر ایران در خیابان حضور داشته یا دست به اعتصاب زده است. گستردگی و پهناور بودن ایران، به همراه عمق نارضایتی و میل انقلابی، سرکوب تمامی مناطق در آن واحد را ناممکن کرده است، و همیشه [حداقل] یکی از این موتورها روشن بوده اند.

جنبش های انقلابی معمولا دارای زمینه ای طبقاتی هستند، یا با طبقه ای بخصوص شناخته میشوند. یکی از طبقات اصلی جامعه، مانند طبقه متوسط شهری، سرمایه داری، یا طبقه کارگر، جنبش انقلابی را شکل میدهند و آنرا رهبری میکنند. در این صورت هم سرکوب، فریب یا مصالحه با رهبران چنین جنبشی، و یا ایجاد انشقاق و تفرقه در کشور بسیار آسان تر خواهد بود. اما جنبش انقلاب ایران را نمیتوان برآمده از یک طبقه بخصوص دانست. اعتراضات خیابانی در شهرهای بزرگ و کوچک به محلات فقیر، غنی یا متوسط محدود نیستند، همزمان در محلات ثروتمند نشین، مناطق پایین شهر، و حتی مناطق حومه شهر برگزار میشوند. در واقع باید گفت، جنبشی متشکل از تمام طبقات اجتماعی در ایران شکل گرفته، که معمولا در جنبش های ضد استعماری قرن نوزدهم و بیستم مشاهده میشود که مردم کشوری علیه نیروی اشغال کننده یا استعماری متحد میشدند.

در صورت کاهش اعتراض ها یا اعتصابات از سوی یک طبقه یا قشر، طبقه دیگر مشعل مبارزه را در دست میگیرد. وقتی طبقه متوسط شهری در خیابان نیست، کارگران نفت دست به اعتصاب میزنند؛ با فروکش کردن آن، بازاریان اعتصاب میکنند، با پایان اعتصاب بازار، رانندگان کامیون دست به کار میشوند، و روزی که دیگر اقشار سکوت کرده باشند، دانشجویان در محیط های دانشگاهی و علمی به اشکال و شیوه های مختلف دست به اعتراض میزنند؛ طبقات و اقشار مختلف ایران، همگی در کنار هم، همانطور که تا امروز نشان داده اند، موتور محرکه های انقلاب ایران هستند و اجازه نمیدهند شعله آن رو به خاموشی رود. حتی با سرکوب و سکوت تعدادی از آنها، همیشه قشری دیگر آماده است تا نقش موتور محرکه جنبش را به عهده گیرد. زنان هم به عنوان یکی از اصلی ترین نیروهای انقلابی این جنبش، نقشی اساسی در این انقلاب دارند، و با حضور فعال اجتماعی و حرفه ای شان در اجتماع، اقشار مختلف را بیش از پیش همراه انقلاب میکنند.

دوم- گرچه در ظاهر اینطور دیده میشود که این جنبش انقلابی به دلیل خشم مردم از قتل مهسا امینی و واکنش به آن شکل گرفته  باید گفت که جنبش انقلابی «زند زندگی آزادی» بر اثر یک اتفاق تکان دهنده و تحریک کننده آغاز نشده است، بلکه این اتفاق صرفا نقش دکمه آغازی بر آن بوده است. جنبش هایی که با هیجان و خشم ناگهانی و انفجاری گروهی از مردم از یک اتفاق شکل میگیرند، صرفا بر اثر یک هیجان آغاز میشوند که دیر یا زود از میان خواهد رفت، آرام کردن معترضانش با چند امتیاز از سوی دولت راحت است، و غلبه احساس و هیجان، جایی برای تصمیم گیری آگاهانه، رشد جنبش، انتقاد از خود و اصلاح روش ها و تاکتیک ها باقی نمیگذارد. اما جنبش انقلابی ایران به دفعات سعی کرده با تکیه بر خرد جمعی، خود را با منطبق شرایط نقد و اصلاح کند.

سوم- مردم ایران طی نزدیک به نیم قرن حاکمیت جمهوری اسلامی، شاهد سرکوب شدید هرنوع حرکت سیاسی، فعالیت مدنی و خیزش، روابط دوستانه کشورهایی که ادعای حقوق بشر دارند با جمهوری اسلامی، و همینطور تبلیغات و پروپاگاندا، بوده اند؛ و به این نتیجه رسیده بودند که جمهوری اسلامی ایران یک دژ تسخیرناپذیر است. این باور چنان به باورهای مردم نفوذ کرده بود، که حتی امتیازهای داده شده از طرف حکومت را نه از ضعف، که حیله ی حکومت میدانستن. ناامیدی از انقلاب اکثر مردم را به سوی اصلاحات سوق داد، اما ذهن مردم با شکست اصلاح طلبی، بار دیگر به انقلاب گردش کرد، که به معنای باور به «لزوم انقلاب» بود. پس از سرکوب آبان ۹۸،و  مشاهده وقایع صد روز گذشته به مردم نشان داد دژی که نفوذناپذیر و استوار میدانستند، در برابر اتحاد و خروش آنها توان مقاومت ندارد، یعنی به «امکان انقلاب» هم باور پیدا کردند.

دو عامل ذهنی اساسی، یعنی باور به «لزوم انقلاب« و «امکان انقلاب»، وقتی در کنار دیگر قرار بگیرند، تحولی اساسی در خواسته ها، انتظارات و فعالیت مردم میگذارد. همانطور که محتوای شعارها، و خواسته های این جنبش انقلابی نشان داده، این دو عامل در باور مردم همنشین شده اند، و رویایی عمیق و نیرومند در ذهن شان روئیده و آنرا نزدیک و ملموس میبینند.

 اینکه جنبشی به این بزرگی، با وجود سنگین ترین سرکوب ها و کارزارهای دیس اینفورمشین علیه آن، تا امروز ادامه داشته و همچنان در حال رشد است، به ما و تمام ناظران نشان میدهد که برآمده از یک خشم نیست، به یک طبقه یا قشر خاص تعلق ندارد، در هیچ محدوده جغرافیایی داخل ایران [و حتی خارج از ایران] محصور نیست، و فعالین جنبش اعتقادی راسخ به پیروزی آن دارند. چنین جنبشی شاید برای مدتی بسیار کوتاه و موقت، نسبت به قبل آرام تر شود، اما موتورهای محرکه متنوع، گسترده و نیرومندی که آنرا به پیش میرانند، تا زمان پیروزی نهایی آن، هرگز اجازه نخواهند داد حرکتش متوقف شود. شاید بتوان گفت نگرانی اصلی نسبت به این جنبش، مرحله بعدی آن، یعنی تبدیل جنبش به حکومت نوین است،  که فضا را برای ورود نیروهای فرصت طلب فراهم میکند.

 

صائب کریمی

۲۸ آذر

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)