راب مالی، از خانواده ای ضد امپریالیزم، تا نزدیکی به لابی های جمهوری اسلامی، تضاد منافع در سیاست آمریکا در قبال ایران

صائب کریمی

 

پیوستن فرزند رابرت مالی، بلیز مالی به هیئت تحریریه نشریه (Responsible Statecraft) با مدیریت تریتا پارسی و استقبال او، در زمانیکه خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی به یکی از اصلی ترین خبرهای جهان تبدیل شده، و بسیاری از فعالین سیاسی ایرانی در پی افشای نقش نایاک (شورای همکاری ایرانی آمریکایی ها) به عنوان لابی جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن هستند، بار دیگر موضوع سابقه و گرایش خانواده مالی در سیاست خارجی را مطرح کرده. در این مطلب در چهار بخش به این موضوع میپردازیم، بخشی به رابرت مالی، فرد اصلی مورد نظر، بخشی به سایمون مالی، پدر او، و بخشی دیگر به بلیز مالی، پسرش، میپردازد، در نهایت نیز برای نشان دادن طیف کلی نظرات و اندیشه های آنها، اشاراتی به مقالات و مطالب تنها چند نفر از همکارانشان به عنوان نمونه های مشت از میان خرمن خواهیم کرد.

رابرت

«مالی را اساسا در واشنگتن به عنوان ماله کش ایران میشناسند»، این یخشی از معرفی رابرت مالی توسط برت استفانز است (۱)، در مقاله ای که نیویورک تایمز زمان انتخاب او به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا در امور ایران منتشر کرد. رابرت مالی از زمان روی کار آمدن دولت بایدن، به عنوان نماینده او در امور ایران، یا به عبارت دقیق تر، نماینده او در امور احیای برجام مشغول به کار شده است. بر آمده از گرایشی از سیاسیون واشنگتن است که مخالف دخالت ایالات متحده آمریکا در دیگر کشورها هستند، معتقدند باید در برابر بروز جنگ، کودتا، و تحریم ایستاد، و ترجیحشان کنار آمدن با دیکتاتورهای کوچک و بزرگ در سرتاسر جهان است تا مقابله با آنها به بروز جنگ یا اعمال تحریم منجر نشود. مشخصات اصلی این قشر از این قرار است: اعتماد به وجود قشرهای میانه رو و اصلاح طلب، خطرناک دانستن حمایت از انقلابیون و عصبانی کردن این حاکمیت مستبد، و همینطور ارائه امتیازات باور نکردنی به طرف مقابل، مانند آنچه در مذاکرات برجام شاهد بودیم و باعث زیاده خواهی های روزافزون ایران هم شده بود.

انتخاب او به عنوان نماینده بایدن در امور ایران با واکنش منفی بسیاری از فعالین سیاسی در واشنگتن و همینطور مخالفین رژیم جمهوری اسلامی رو به رو شد، و با انتشار نامه بنیاد دفاع از دموکراسی در ایران (۲)، بحث بالا گرفت، و در پاسخ به آن، نامه ای با امضای دویست شخصیت حقیقی و حقوقی سیاسی در دفاع از رابرت مالی (۳) منتشر شد که پیشنهاد می شود اسامی امضا کننده نامه، بخصوص ایرانیان آن فهرست را یکبار بررسی کنید، تا با طیف مخالفین و حامیان آقای رابرت مالی بیشتر آشنا شوید. برخی از امضا کنندگان این نامه از این قرارند: جمال عبدی، یروان آبراهامیان، بیژن احمدی، نیکی اخوان، مهسا علیمردانی، مهدی امینی زاده، پیمان عارف، آرش عزیزی، سینا عزدی، حسین درخشان، کاوه احسانی، شروین غفاری، روی قاضی مراد، سارا حق دوست، امیر هندجانی، نادر هاشمی، نگار مرتضوی، علی اکبر موسوی، سراج میدامادی، و بسیاری دیگر. گروه های مختلف هم به عنوان حامیان این نامه ذکر شده اند، که در کنار نایاک، بسیاری از آنها از طریق اعضای مشترک، همکاری، و یا تامین کنندگان مشترک ارتباطات قوی با هم دارند.

رویکردی که به آن اشاره شد، اگر صرفا در برابر دخالت های منفی آمریکا در کشورها دیگر، حمایت از دیکتاتورها، و کودتاهای بدنام باشد، قابل تقدیر است و محترم، اما این رویکرد رابرت مالی و گروهش، که سیاست ایالات متحده آمریکا در قبال ایران را در اختیار گرفته اند، به نقطه مقابل آن بدل شده، و به معنای چشم پوشی بر استبداد، عدم حمایت از جنبش های دموکراسی خواهی، و تامین خواسته های دولت های سرکوبگر است. رابرت مالی پیش از این هم در عمل، با مدیریت مذاکرات بازگشت به برجام، و هم در کلام نشان داده که خواهان بقای رژیم جمهوری اسلامی ایران، تامین خواسته های آنان، عدم دخالت در مسایل حقوق بشری و عدم حمایت از مخالفین است، تا به این صورت صرفا خطر یک ایران مسلح به بمب اتم را به حداقل برساند، و به هیچ یک از عواقب دیگر این اقداماتش توجهی ندارد.

رابرت مالی و حلقه یارانش، به عنوان سیاسیونی با تجربه و آمریکایی، عهده دار ماموریتی خطیر شده اند، و خرده ای بر آن نیست، و رویکردشان هم احتمالا مورد وثوق ریاست جمهوری و مشاورینش بوده، گرچه زمزمه هایی از مخالفت های جو بایدن با رابرت مالی به گوش میرسد. تا آنجا که صرفا موضوع نگاه متفاوت و رویکردهای گوناگون است، نمی توان ایرادی بر آن گرفت، اما مسئله از آن پیچیده تر است. درواقع آقای رابرت مالی، بواسطه ارتباط خانواده و یاران نزدیکش با لابی های رسانه ای و سیاسی جمهوری اسلامی در آمریکا، برای انجام ماموریت به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور این کشور در امور ایران، دارای تضاد منافعی روشن است.

برای یافتن رابطه رابرت مالی و اطرافیانش با لابی جمهوری اسلامی، میتوان به همکاری فرزند او، بلیز مالی (Blaise Malley) در نشریه دولتمداری مسئولانه یا responsible statecraft اشاره کرد. نشریه ریسپانسیبل استیتکرفت به عنوان ارگان انتشاراتی موسسه کوینسی فعال است، که جلوتر به آن خواهیم پرداخت. پیش از پرداختن به این نشریه و همکاران بلیز مالی، و همینطور پیگیری ارتباط ناشی از این نشریه، باید به بلیز مالی، عقاید و مقالاتش، و سپس نگاه سیاسی پدرش، رابرت مالی بپردازیم.

از همان هنگامیکه زمزمه هایی مبنی بر انتخاب رابرت مالی، مدیر گروه بین المللی بحران، به عنوان نماینده ویژه ریاست جمهوری در امور ایران از طرف جو بایدن مطرح شد، الی لیک (Ali Lake) مقاله ای در وب یسایت بلومبرگ منتشر کرد و پیش بینی کرد که اولین اشتباه بزرگ در سیاست خارجی دولت بایدن در مورد ایران خواهد بود. او در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ آمریکا به دلیل افشای دیدارهایش یا سران حماس از تیم اوباما اخراج شده بود، اما بعد از چند سال مجدد به دولت برگشت. او همیشه در پست های سیاسی خود در کاخ سفید مخالف حمله نظامی، تحریم و درگیری با ایران بوده، و حتی ترور محسن فخری زاده را یک اشتباه بزرگ می دانست. رابرت مالی همواره طرفدار مذاکره با حماس و به رسمیت شناختن آن به عنوان نماینده بخشی از فلسطینی ها بوده، و با ساختاری مشابه استدلال هایی که علیه تحریم های ایران طرح می کنند، تحریم ها علیه حماس را اشتباه می خواند. رابرت مالی در کتاب «راهی به سوی مکه» در این مورد به تفصیل توضیح داده است.

رابرت مالی در زمان دولت کلینتون ها هم در امور سیاست خارجی دخیل بود، و به طور غیر رسمی، و پنهان، با فلسطینی ها، حماس و یاسر عرفات دیدار داشت، و حتی به دلیل روابط نزدیکی خانوادگی با عرفات، با تضاد منافعی روشن در اعمال وظایف خود رو به رو بوده است. او به عنوان دستیار رئیس جمهور در امور عرب-اسرائیلی برنامه ریز نشست کمپ دیوید بود و بعد از شکست توافقاتی که به دست آمده بود، اسرائیل را عامل آن دانست و عرفات را از اشتباه مبرا دانست.

سایمون
این اولین باری نبود که سرنوشت و زندگی یاسر عرفات و مالی با هم تلاقی پیدا میکرد. پدر رابرت مالی، یک یهودی چپ گرا به نام سایمون مالی بود با عقاید ضد امپریالیستی و اسرائیلی. رابرت مالی در این خانواده در سال ۱۹۶۳ در مصر به دنیا آمد، جاییکه پدر و مادرش به عنوان روزنامه نگار و فعالین سیاسی مشغول به کار بودند. سایمون مالی را حتی از موسسین حزب کمونیستی مصر می دانند. خانواده مالی دهه ۱۹۷۰ مصر را به مقصد فرانسه ترک کرد، و پدرش نشریه چپ گرا و ضد امپریالیستی آفریکاسیا را در همین کشور راه انداخت و منتشر کرد. نشریه ای که در دوران اوج خود تا حدود ۱۲۰،۰۰۰ نفر مخاطب داشت که اکثرا اهل فرانسه، و کشورهای شمال آفریقایی بودند.

روزنامه واشنگتن پست در تاریخ ۷ اگوست ۱۹۸۰ در گزارشی شرح می دهد که این نشریه و نویسندگانش، بخصوص سایمون مالی، مبلغ ایده های ملی گرایی در شمال آفریقا بوده است. نیویورک تایمز هم در روز ۳ اکتبر ۱۹۸۰ می نویسد که برخی مقالات سایمون مالی به وضوح مردم را به کشتار مقامات اجنبی مستقر در کشورشان دعوت میکند، و این نشریه از حامیان اساسی جنبش های چپ گراست، و اسرائیل را محکوم میکند. بنابر گزارش AP، این نشریه حتی از حمله شوروری به افغانستان حمایت میکرد و مدافع دخالتگری کوبا در آنگولا و اتیوپی بود، و از گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در ایران دفاع میکرد. (گزارشی به تاریخ ۳ اکتبر ۱۹۸۰).

حمایت آتشین سایمون مالی و نشریه اش از شوروی، و تزریق منابع مالی از شوروی به نشریه آفریکاسا، در نهایت موجب لبریز شدن صبر دولت فرانسه شد و به دلیل آنکه عقاید و اقدامات او منافع ملی فرانسه را در خطر می انداخت، او و خانواده اش را از فرانسه اخراج کرد. حکم اخراح مالی اعتراض کشورهای الجزایر، لیبی و آنگولا را در پی داشت که با حمایت از او اعلام کردند اخراح مالی از فرانسه به روابط این کشور با آنها آسیب خواهد رد. رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، یاسر عرفات، هم قاطعانه از مالی دفاع کرد و اجرای چنین حکمی را برای تصویر فرانسه در دنیای عرب مخرب خواند. با تغییر دولت در فرانسه، و روی کار آمدن میتراند در ۱۹۸۱، حکم اخراج مالی هم ملغی شد و خانواده او به فرانسه بازگشتند. سایمون با بازگشت به فرانسه یک نشریه جدید راه اندازی کرد و نام آنرا Le Nouvel Afrique Asie انتخاب کرد. در یکی از شماره های این نشریه مصاحبه ای با یاسر عرفات منتشر شد، مردی که در نشریه به دفعات از او و عقایدش دفاع شده و مورد ستایش قرار گرفته بود. به همراه این مصاحبه، نامه ای دوستانه و ستایش گر از یاسر عرفات به سایمون مالی هم به چاپ رسید.

مصاحبه یاسرعرفات در نشریه سایمون مالی

نامه یاسر عرفات به سایمون مالی که با امضا خود او در نشریه منتشر شد

 

سایمون مالی در ادامه فعالیتش در نشریه، با دیکتاتورهایی مثل ژیوکوف، رهبر مستبد بلغارستان مصاحبه مفصلی کرد و با قرار دادن افرادی مانند او در اردوگاه ضدیت با امپریالیزم، از این اردوگاه و فعالینش حمایت میکرد. رابرت مالی تمام این سال ها به عنوان جوانی بیست ساله شاهد وقایع زندگی شخصی و سیاسی پدر و خانواده اش بود. او در کتاب خود که تحت عنوان «ندایی از الجزایر: جهان سوم گرایی، انقلاب و چرخش به اسلام» هیچ گاه نظرات و فعالیت های پدرش در آن سال ها را محکوم نکرد یا حتی مورد انتقاد قرار نداد. گرچه نشریه آفریکاسیا و آن فعالیت ها همگی در کارنامه سیاسی پدر او ثبت شده و مستقیما نشان دهنده عقاید رابرت مالی نیست، اما او بارها و به دفعات فرصت این را داشته که عقاید پدر را مورد انتقاد قرار دهد، اما هیچوقت چنین کاری نکرده.

بلیز
شاید یکی از نشانه هایی که به ما این اجازه میدهد که تفکر رابرت مالی را بسیار شبیه به سایمون بدانیم، سومین فرد با نام «مالی» در این ماجرا، یعنی بلیز مالی باشد. نگاهی به کارنامه و مقالات بلیز، که در ادامه سعی میکنیم به شکل مختصر به آنها اشاره کنیم، به ما نشان میدهد که حلقه ی عقاید سایمون مالی تا نوه او، بلیز مالی ادامه داشته و در میانه راه توسط رابرت مالی گسسته نشده، بلکه شاید تقویت هم پیدا کرده باشد.
بلیز مالی، به تازگی به گروه نویسندگان اصلی نشریه ریسپانسیل استیتکرفت (Responsible Statecraft) (4) پیوسته است، که به عنوان شاخه ژورنالیستی موسسه کوینسی مشغول فعالیت است. نشریه و موسسه ای که اتفاقا نگاهی بسیار نزدیک به خانواده مالی دارد. او قبل تر هم در نیو ریپابلیک (New Republic)، و دِ پراسپکت (The Prospect) مشغول بود، که نشریاتی با خط مشی مشابه و نزدیک هستند. با استانداردهای روزنامه نگاری بین المللی، نمیتوان بلیز مالی را بک ژورنالیست حرفه ای و مطرح محسوب کرد. اما عقاید هماهنگ با پدرش در مقالاتی که منتشر کرده، و فعالیت هایی که در کنار نوشتن دنبال میکند به وضوح دیده می شود.

بلیز مالی در مقاله ای که در تاریخ ۴ نوامبر در نیو ریپابلیک منتشر کرده (۵)، به انتقاد از تحریم های اقتصادی روسیه در پاسخ به حمله نظامی این کشور به اوکراین پرداخته. مالی معتقد است آمریکا از دهه ۹۰ به این سو به اعتیادی شدید به تحریم دچار شده، و این تحریم ها هرگز تاثیری که به دنبالش بودند را نداشته. او بر اساس جلسات سنا اظهار میکند که تحریم های روسیه هنوز نتوانسته اند این کشور، و دستگاه نظامی پوتین را کاملا زمین گیر و فلج کنند، او در واقع معتقد است تحریم ها اصولا توان اثرگذاری عمیق ندارند و نمیتوانند تاثیری بر اقتصاد کشورهای بزرگ بگذارند.

عقاید او تحت تاثیر افراد پرنفوذی مثل تریتا پارسی قرار دارند. در مقاله ای که بلیز مالی در تاریخ ۱ سپتامبر امسال در نیو ریپابلیک منتشر کرده (۶)، و در آن از قدرت گیری گرایشات کنشگرا در سیاست خارجی آمریکا گلایه کرده، و حتی دخالت آمریکا در جنگ اوکراین را، چه در زمینه تحریک روسیه و ایجاد جنگ، و چه امتداد آن، به باد انتقاد میگیرد. مالی در این مقاله، و مقالات دیگری که در آنها به این موضوعات اشاره میشود، به دفعات از تریتا پارسی نقل قول میکند و آموخته هایش از مرشد خود را شرح میدهد. او شرح میدهد که هدف موسسه کوینسی و گروه های همسو با آن، ایجاد ائتلافی فراحزبی برای تغییر در سیاست آمریکا در قبال کشورهای خارجی است. تغییری که میدانیم با توجه به تفکرات تریتا پارسی، و بلیز مالی، چه باید باشد.

بلیز در مقاله ای دیگر در همان نشریه (۷) به تاریخ ۱۷ نوامبر امسال، به تاثیر تحریم ها بر کشورهای مختلف پرداخته و در ابتدا ایران و شرایط شیوع کرونا را مثال آورده. بلیز مالی بدون اشاره به اینکه تحریم های آمریکا به هیچ عنوان اقلام دارویی و غذایی را شامل نمیشود، وجود این تحریم ها را علت وخامت شرایط شیوع کرونا در کشورهایی مثل ایران ذکر میکند، و بر اساس یک گزارش، مرگ ۱۳ هزار نفر در یک بازه زمانی پنح ماهه را ناشی از تحریم های آمریکا نقل میکند. مالی بدون تحقیق و کسب اطلاعات در مورد فساد سیستماتیک این کشورها، و ناکارآمدی دستگاه دولتی و دیوانی شان، که کشور را همیشه مستعد بحران میکند، همسو با لابی هایی مانند نایاک به تحریم ها به عنوان عامل بدبختی مردم ایران و کشورهای دیگر اشاره میکند. او هیچ اشاره ای به این نکته نمیکند که به عنوان مثال جمهوری اسلامی ایران بر اساس دستور رهبری این رژیم، به طور خودخواسته از ورود واکسن های موثر و قوی ساخت آمریکا و انگلیس جلوگیری کرد و موجب مرگ صدها هزار نفر در این کشور شد. او مانند دیگر همقطارانش به وقت لازم به احساسات و داستان های الهام بخش هم متوسل میشود، چنانکه در مقاله ای که در نیوریپابلیک منتشر کرده (۸)، به روایت قاچاق دستگاه و تجهیزات پزشکی از آمریکا به سوریه توسط یک دکتر انسان دوست برای نجات جام هزاران سوریه ای میپردازد.

بلیز مالی در نیوریپابلیک سه مقاله به چاپ رسانده و همگی به نوعی به تحریم مرتبط هستند و آنرا نقد و محکوم میکنند. او آگاهانه چشم بر سیاست های غلط، حکمرانی مستبدانه، مافیا اقتصادی، فساد سازمان یافته و سیستماتیک، و دیکتاتوری حاکم در ایران و کشورهایی که مثال زده میبندد، و تنها تحریم ها را عامل مشکلات اقتصادی، شیوع بیماری، و افزایش مرگ و میر میداند. تصویری که مالی از تاثیر تحریم ها ترسیم میکند، اقتصاد و سیستم های زیرساختی نابود شده و ناکارا هستند، برخلاف آنچه در مقالات دیگرش در مورد روسیه، ناتوانی تحریم ها در اثرگذاری خوانده بود.

موضوعاتی مثل حقوق بشر، حقوق زنان، اقلیت های دینی و قومی، دیکتاتوری، آزادی بیان، آزادی رسانه ها، اعدام ها و سرکوب مخالفین در کشورهای مختلف در نگرانی ها و مطالب بلیز مالی جایی ندارند، در تنها مواردی که او به موضوع اقلیت ها یا حقوق آنها میپردازد هنگام اشاره به بحث اسلام هراسی و حقوق به ادعای او ضایع شده مسلمانان در کشورهای دیگر است. بلیز مالی، مانند پدر و پدربزرگش، هیچ انتقادی به رژیم های دیکتاتور و استبدادی شرق و غرب ندارد، و صرفا آنچه به ظاهر ایستادگی و مقاومت در برابر آمریکا است را برای حمایت از آنها کافی میداند. حضور او، مقالاتش، و همینطور دوستان نزدیکان رسانه ای او و پدرش به همین دلیل بیش از آنکه بر سیاست های داخلی متمرکز باشد، به سیاست خارجی آمریکا میپردازد، و مشخصا منتقد تحریم کشورهای دیگر، عادی سازی استبداد این کشورها، و آن چیزیست که باعث میشود برت استفانز، رابرت مالی را ماله کش معروف رژیم تهران معرفی کند. این طیف فکری به هیچ عنوان از انواع و اقسام نقش حقوق بشر در کشورهایی مثل چین، روسیه یا ایران انتقادی ندارند، سومدیریت ها، فشادها، و ناکارآمدی سیستم های حکومتی را نمی بینند، و تنها تمرکزشان بر تقبیح تحریم ها، لابی گری برای این رژیم ها در واشنگتن و رسانه های آمریکایی، و عادی سازی استبداد است.

 

همفکران و همقطاران
از نام های آشنا در لیست نویسندگان نشریه Responsible Statecraft، الی کلیفتون (Eli Clifton) است. او مشاور عالی موسسه کوینسی است، و تمرکز اصلی اش بر سیاست و دیپلماسی خارجی آمریکاست. در نشریات زیادی قلم زده، که نام برخی از آنها میتواند موضع سیاسی او را مشخص کند. همکاری او با نشریه South China Morning Post، RightWeb و Lobelog که در کنار چندین بنیاد و نشریه دیگر، باید به طور مجزا در موردشان توضیح داد، و همینطور دفتر تهران PBS در سوابق کاری اش ذکر شده است. مقاله های الی کلیفتون همگی زمینه های ضد عربستان، مخالفت با جمهوری خواهان، اسرائیل، و تحریم هاست، در ادامه هم برای آشنایی بیشتر با او نگاهی به چند مقالاه منتشر شده توسط او می اندازیم.

الی کلیفتون در مقاله ای (۹) در نشریه ریسپانسیبل استیتکرفت در تاریخ ۱۵ نوامبر نگرانی خود از نفوذ کشورهای حاشیه خلیج فارس در سیاست خارجی آمریکا را اعلام میکند، و این نفوذ و نتایجش را به ضرر منافع امنیتی آمریکا می داند. او ادعا میکند که مواضع اخیر آمریکا در منطقه، از جمله مواضع مرتبط با ایران، پرونده اتمی، و تحریم ها، تحت نفوذ، فشار و لابی گری این کشورها مدیریت شده است. او در مقاله ای (۱۰) در نشریه Intercept به تاریخ ۲۲ سپتامبر امسال علیه سناتور Norm Coleman که بعد از پایان دوره نمایندگی اش به لابی گری برای عربستان مشغول بوده پرداخته. او رد پای این لابی گری در سیاست های آمریکا در خاورمیانه را مشهود میداند. کلیفتون در مقاله ی دیگری به تاریخ ۱۷ آگوست امسال (۱۱) در نشریه Newsweek  سفر نانسی پلوسی، رئیس وقت مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان را به شدت مورد انتقاد قرار میدهد، و این سفر و حواشی اطراف آنرا تحریک کننده دولت چین توصیف میکند. کلیفتون معتقد است آمریکا باید به سیاست چین متحد آمریکا که سال ۱۹۷۲ تنظیم شده پایبند باشد و در امور داخلی آن کشور دخالت نکند. او در مقالاتی دیگر (۱۲) به بررسی رد پای پول در انتقال سفارت امریکا به بیت المقدس پرداخته و آنرا حرکتی تحریک کننده و اشتباه میخواند، در مقاله ای دیگر در میانه ی تهاجم روسیه به اوکراین، حتی حمایت های آمریکا، اروپا و ناتو از اوکراین را زیر سوال میبرد و مدعی میشود این حمایت ها به دنبال منافع مالی ژنرال های فعلی و بازنشسته ناتو انجام میشود که در صنایع نظامی دارای سهام هایی هستند. او به دفعات به سیاست آمریکا در تحریم ایران حمله کرده، استدلال هایی مانند آنچه نایاک طرح میکند را در مقالاتش آورده، و از کره شمالی، چین و ایران، تا روسیه به طور مستقیم و غیرمستقیم از منافع دیکتاتورها حمایت میکند. روش کار هم دقیقا با آنچه لابی جمهوری اسلامی در رسانه ها انجام میدهد همخوانی دارد: تاکید بر ابعاد حقوق بشری تحریم ها، دعوت آمریکا به عدم دخالتگری در مناطق دیگر دنیا، طرح این ادعا که مردم کشورهایی مانند ایران خودشان این سبک زندگی و دولت را اتنتخاب کرده اند، و اینها از تفاوت های فرهنگی برآمده. نکته جالب هم تاکید همیشگی او به دنبال کردن مسیر پول است، آنچه که سیاست های آمریکا از شبه جزیره کره تا آمریکای جنوبی را شکل میدهد، اما به نظر بیشتر باید رد پول را از ایران به آقای الی کلیفتون پیگیری و کشف کرد.

به عنوان توت فرنگی روی کیک هم میتوان به کتابی اشاره کرد که الی کلیفتون با گروهی دیگر از نویسندگان مرکز ترقی آمریکایی منتشر کرده، تحت عنوان « کمپانی وحشت: ریشه های شبکه ی اسلام هراسی در آمریکا». این کتاب مدعی است یک شبکه بزرگ مالی ۵۷ میلیون دلاری در آمریکا در حال تقویت ایده ها و احساسات اسلام هراسانه است، و همزمان با انتشار کتاب، وبسایتی (۱۳) هم برای انتظار این ایده و مقالات مرتبط ساخته اند.

کانر ایکولز هم دیگر نویسندگان این نشریه است، عضو سابق بنیاد نانزیرو (Nonzero Foundation)، که در زمینه مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا و روزنامه نگاری تحصیل کرده است. نام او را از زمانی که دولت بایدن ۳۶ وب سایت مرتبط با جمهوری اسلامی ایران را به بهانه های مختلف، از جمله تروریزم ضبط کرد به یاد دارد. ایکولر ۲۹ ژوئن ۲۰۲۱ مقاله ای در نانزیرو (۱۴) به چاپ رساند که در آن به انتقاد از این اقدام پرداخته و آنچه ریاکاری دولت آمریکا در مواجه با قانون میخواند را محکوم میکند. او در این مقاله ضبط این وب سایت ها به دلیل ارتباط با ایران را محکوم میکند، تروریستی خواندن گروه کتائب حزب الله که دو سایت از آن ۳۶ مورد به دلیل ارتباط با آنها ضبط شده را اشتباه میداند، و اتفاقا اقدامات امریکا و اسراییل در ترور مقام های نظامی و علمی ایران را مصداق بارز تروریزم معرفی میکند. با چنین رویکردی عجیب نیست که او تهاجم روسیه به اوکراین را تحت تاثیر تحریک و دخالتگری غرب و ناتو بداند، و طولانی تر شدن جنگ را به سود شرکت های ساخت اسلحه (۱۵) .

ایکولز و همفکران او، همیشه به دنبال روی کار آمدن جناح های مورد پسند در دولت های خارج از آمریکا هستند تا امیدوار به تاثیرگذاری مثبت آنها باشند. همانطور که ایران و جاکمیت آنرا به جناح های تندرو و میانه رو تقسیم میکنند و تمام تمرکزشان بر این است که کدام جناح تقویت میشود، کدام قدرت دارد و هریک در صورت استیلا چگونه عمل خواهند کرد. او در مقاله ای به تاریخ ۲۳ اکتبر امسال (۱۶)، پیش از انتخابات ریاست جمهوری برزیل، نمونه ی دیگری از این نوع امیدواری را نشان داده و اینطور پیش بینی میکند که اگر لولا در انتخابات پیروز شده و مجدد به قدرت برگردد، قادر خواهد بود به دلیل رابطه اش با پوتین، و نقش برزیل در گروه بریکس، برای پایان جنگ اوکراین میانجی گری کند و در همین مقاله، آمریکا و اتحادیه اروپا را برای منزوی ساختن پوتین و قطع ارتباطات با او مورد انتقاد قرار میدهد. ایکولز جنگ اوکراین را نه فقط به موجب تحریک آمریکا، که حتی در راستای منافع مالی صنایع اسلحه سازی آمریکا و پنتاگون میداند(۱۷)، او معتقد است پنتاگون تحت لوای بهانه ی حمایت از اوکراین میتواند بودجه های بیشتری دریافت کند یا کسری بودجه های خود را پنهان کند.

کانر ایکولز در مقاله ای که جولای ۲۰۲۱،(۱۸) در اوج حملات گروه های شبه نظامی در عراق و سوریه به آمریکا و متحدانشان، در سایت بنیاد نانزیرو منتشر کرد، به کلی این باور را زیر سوال میبرد که این گروه ها عامل یا بازوی ایران هستند.ایکولز معتقد است معرفی گروه ها به عنوان عامل نیابتی ایران به آمریکا یا عربستان این امکان تبلیغاتی را میدهد که ائتلاف تشکیل دهند، سرمایه جذب کنند و به عنوان مثال در موضوع یمن بتوانند حضور نظامی، محاضره و جنگی طولانی را توجیه کنند. ایکولز ارتباط حوضی ها با ایران را ناچیز میداند و معتقد است آنها کاملا مستقل هستند. ایکولز حتی ادبیات نیویورک تایمز مبنی بر استفاده جمهوری اسلامی ایران از این گروه های شبه نظامی به عنوان مهره های بازی در رابطه با آمریکا و مذاکرات برجام را هم اشتباه و فراهم کننده زمینه برای فجایع جنگی و پایان مذاکرات میداند.

بررسی دیگر نویسندگان ثابت یا فریلنس در این نشریه همگی به همین خط مشی منتهی مشود، و ذکر تک تک افراد و مطالبی که منتشر کرده اند زمان زیادی خواهد برد. برای شناخت بیشتر این گرایش اما باید مسیری که از نشریه آغاز شده را به بنیاد کوینسی ادامه داد. بنیاد کوینسی، که نشریه ریسپانسیبل استیتکرفت به عنوان بازوی انتشاراتی آن عمل میکند، اقدامات یکجانبه و نظامی امریکا در سال های گذشته و تاثیرگذاری آن بر سرنوشت ملل مختلف، نفوذ صنایع نظامی در امور سیاسی و جنگ طلبی آمریکا را از علل نیاز به تاسیس گروه هایی مانند خود ذکر کرده و هدفش را ایجاد یک صلح جهانی میداند که متضمن منافع آمریکا و دیگران است. این بنیاد برای این هدف با سیاست گذاران و سیتستمدارانپ به لابی میپردازد، در روزنامه ها و دیگر رسانه ها مطالب منتشر میکند، و مراسم هایی در مورد موضوعات روز سیاست خارجی سازماندهی کرده است.

تریتا پارسی، به عنوان یکی از اصلی ترین چهره های نایاک، از موسسین بنیاد کوینسی بوده و هنوز هم به عنوان قائم مقام مدیرعامل در آن نقش ایفا میکند. دیگر ایرانیان این بنیاد هم روکسان فرمانفرمایان و امیر هندجانی هستند. اعضای دیگر این بنیاد، سمر بولوشی (Samar Al Bulushi) انسان شناس، فعال ضد جنگ و منطقه شمال آفریقا و خاور میانه، شیرین العدیمی، یمنی و از فعالین جنبش مخالفت با جنگ یمن و ائتلاف نظامی ایجاد شده برای حمله یمن است. او هم از جمله کسانی ست که اعتقاد چندانی به وجود عوامل نیابتی ایران در منطقه ندارد، و تمام تقصیر در بحران انسانی یمن را متوجه عربستان و آمریکا میداند. شیرین العدیمی در مصاحبه ای که در قسمت ۲۱ آگوست ۲۰۲۲ پادکست (the Scot on Horton Show) (19) داشت، به تفصیل در این مورد صحبت کرد و وجود دخالت جمهوری اسلامی ایران در جنگ یمن را یک افسانه خواند. اون علاقه عربستان به دخالتگری و اشغال یمن را دارای یک ریشه تاریخی معرفی کرد و افزود موضوع حوثی ها تنها بهانه کافی برای حمله عربستان به یمن را فراهم کرده است. او همین مواضع را در مصاحبه خود با نشریه کارنت افرز(۲۰)  هم مطرح کرد و این ادعا که حوثی ها عامل نیابتی ایران هستند را تنها افسانه ای برای توجیه جنگ طلبی عربستان و آمریکا خواند، او حتی گروه های چون حزب الله را هم عامل ایران نمیداند.

ازلی یو بالی (Asli U Bali) یکی دیگر از اعضای این بنیاد است، تحصیل کرده حقوق، از UCLA آمریکا، که علاقه زیادی هم به مسائل حقوق بشری و حقوق بین الملل دارد. کتاب در مورد مذاکرات برجام و تیم مذاکراتی ایران نوشته، و در نشست های مربوط به ایران و خاور میانه با تریتا پارسی، کریم سجادپور، عباس میلانی، و جماب عبدی حضور داشته و همواره از مخالفین و منتقدین رژیم تحریم ها بوده ست.

از چپ، ازلی بالی، عباس میلانی، کریم سجادپور، و و علی الفونه

 

طیف فکری اعضای بنیاد مشخص است، گروهی از روزنامه نگاران، محققین و اساتید دانشگاه، یا کنشگران مدنی، که با سیاست های آمریکا در زمینه سیاست خارجی مخالف هستند، از حکومت های دیکتاتوری در جایجای دنیا انتقادی ندارند تا زمانیکه در ظاهر مستقل از آمریکا و در برابر آن بیاستند، از چین، روسیه و ایران حمایت میکنند، مخالف تحریم ها هستند، و آمریکا و ناتو را تروریست واقعی میدانند. شاید لازم به معرفی تک تک این افراد نباشد، در میان آنها کم نیستند نویسندگانی مثل دنیل بسنر (Daniel Bessner) که اصولا معتقد است برای پایان بخشیدن به جنگ و ایجاد صلح باید کلا سلطه آمریکا و دلار بر جهان را از میان برد.

نکته ای که لازم است به آن اشاره کنم، صحیح یا غلط بودن نظریات این افراد، یا موافقت و مخالفت من نگارنده با آنها نیست، بلکه موضوع ارتباطی ست که این جریان فکری با مسئله ایران دارد. تا پیش از شهریور ۱۴۰۱، و هنگام روی کار آمدن جو بایدن، طبیعی بود که برای از سرگیری مذاکرات بازگشت به برجام و کاهش تنش های میان ایران و غرب، فردی از دل چنین جریان فکری خاصی به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهوری آمریکا در امور ایران انتخاب شود و مذاکرات را در دست بگیرد. سوابق خانوادگی و حرفه ای، و رویکرد و اندیشه های رابرت مالی به نزدیک کردن طرفین، دلگرم هر دو گروه مخالف یکدیگر و آرام کردن فضا کمک میکرد، خاور میانه و فضای آنرا میشناخت، و میتوانست مناسب باشد. اما با آغاز خیزش سراسری ایرانیان در تمام جهان بر علیه جمهوری اسلامی ایران، ادامه حضور رابرت مالی در این مقام، با یک تضاد منافع شدید همراه است.

مقالات، مصاحبه یا مطالبی که پیشتر به برخی از آنها اشاره کردم تنها بخش بسیار کوچکی از تعداد محدودی از اعضای این گرایش فکری بود، که در برنامه های مختلف و بنیادهای گوناگون آکادمیک و اجتماعی سازمان می یابند؛ اما کلیت رویکرد آنها را نشان میدهد، رویکرد و نگاهی که در خانواده رابرت مالی، پدر، و فرزندش هم مشاهده میشود، و شاید تنها تفاوت این باشد که رابرت به دلیل حضور در مقام دولتی مجبور به تعدیل نظراتش در مواقع لازم است. اما او هم در تحریف کلام ایرانیان معترض کمکاری نمیکند، و وقتی در توییتر خواسته ایرانیان را احترام از جانب حاکمیت ترجمه میکند، دقیقا نگاه و رویکردش را بر ماجرا نشان میدهد، رویکردی که حامی استبداد است، تا در قبال فدا کردن حقوق بشر و دموکراسی به نوعی استقلال که مد نظر اوست برسد.
رابرت مالی، به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا در امور ایران، با پیشینه ای خانوادگی که ذکر شد، و حضور فرزندش، بلیز مالی، در حلقه های ارتباطی نزدیک و متصل به نایاک و افرادی مثل تریتا پارسی، مسلما نگرش خاص خود و همفکرانش را وارد کار میکند، و به همین دلیل هم فردی مناسب برای تصدی این شغل نیست. رابرت مالی برآمده و متصل به جریانی ست که از تحریک چین در مورد تایوان انتقاد میکند، روسیه را عامل تهاجم به اوکراین نمیبیند، حوثی ها را جریانی مستقل میداند وسابقه دیدار و مذاکره مخفیانه، بدون اطلاع دولت با حمایت و عرفات را داشته.

مطمئنا اگر الی بلیک (Ali Blake) از وقوع حوادث مربوط به خیزش سراسری ایرانیان در آینده اطلاع داشت، پیش بینی خود در مورد احتمال بروز اشتباه در سیاست خارحی آمریکا در قبال ایران را به بروز فاجعه یا خیانتی تاریخی تغییر میداد.

صائب کریمی

۲۵ آذر ۱۴۰۱

 

[۱] Opinion | Dissidents First: A Foreign Policy Doctrine for the Biden Administration – The New York Times (nytimes.com)

[۲] https://twitter.com/NUFDIran/status/1352406923371569155

[۳] https://www.politico.com/f/?id=00000177-49e4-de27-a5f7-5fe74bde0000

[۴] https://responsiblestatecraft.org/about/

[۵] https://newrepublic.com/article/168422/russia-economic-sanctions-foreign-policy

[۶] https://newrepublic.com/article/167612/quincy-institute-survive-ukraine-russia-war

[۷] Joe Biden Has the Chance to Reform Our Broken Foreign Sanctions Regime | The New Republic

[۸] From the U.S. to Syria, a Doctor Smuggles Lifesaving Equipment – The American Prospect

[۹] https://responsiblestatecraft.org/2022/11/15/intel-community-sounds-alarm-about-uaes-us-meddling/

[۱۰] Norm Coleman: Saudi Arabia Lobbyist, Republican Fundraiser (theintercept.com)

[۱۱] Why Are We Sleepwalking Away From the One China Policy? | Opinion (newsweek.com)

[۱۲] Surprise: Ex-general pushing for NATO troops in Ukraine has weapons industry ties – Responsible Statecraft

[۱۳] https://islamophobianetwork.com/

[۱۴] What America’s seizure of websites says about the ‘rules-based’ order – Responsible Statecraft

[۱۵] https://www.commondreams.org/views/2022/10/20/no-matter-how-long-ukraine-war-lasts-weapons-makers-plan-cash

[۱۶] Opinion | Could Lula Be a Force for Peace in Ukraine? | Connor Echols (commondreams.org)

[۱۷] Opinion | No Matter How Long the Ukraine War Lasts, Weapons Makers Plan to Cash In | Connor Echols (commondreams.org)

[۱۸] https://nonzero.org/post/iranian-proxies

[۱۹] https://scotthorton.org/interviews/8-19-22-shireen-al-adeimi-on-the-fragile-houthi-saudi-truce-and-the-myth-of-iranian-intervention-in-yemen/

[۲۰] https://www.currentaffairs.org/2021/01/interview-shireen-al-adeimi-on-the-u-s-backed-war-in-yemen

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)