علی اصغر فریدی؛ مجله حقوق ما: «حکومت سابق، هرکاری که می‌خواست بکند، باید نگاه آخوندها را در آن لحاظ می‌کرد و اگر نمی‌کرد غائله به پا می‌شد و توده‌ها هم به دنبالشان به هر سوی کشیده می‌شدند. اما با روی کار آمدن حکومت آخوندی که حتی اصول قانون اساسی خود را هم اجرا نمی‌کند، ذهن مردم ایران را روش کرده است و برای مطالبه آزادی به خیابان‌ها ریخته‌اند و زندانهای‌شان نیز مالامال از مردان و زنان آزادیخواه شده است که یکی از مطالباتشان اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی است، زیرا عملکرد خود را برابر این اصل سیاسی می‌دانند که برای محاکمه علنی و با هیات منصفه برگزار گردد و حکومت برای جلوگیری از به خطر افتادن آبرو و حیثیت خویش در هنگام محاکمات علنی، به آن جرم امنیتی می‌گوید». 
دادگاه‌های انقلابجملات بالا، مورد تأکید گیتی پورفاضل، وکیل دادگستری است که در رابطه با صدور احکام ناعادلانه در دادگاه‌های انقلاب، با مجله حقوق ما گفت‌وگو کرده است.

  • عدالتخواهی از دوران نهضت مشروطه، یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های مردم ایران بوده است، به طوری که به نهضت مشروطه در ابتدا نهضت عدالتخانه می‌گفتند. این دغدغه ادامه یافت و در اصل ۱۵۶ جمهوری اسلامی، به استقلال قوه قضائیه تاکید شده و این قوه پشیبان حقوق فردی و اجتماعی، مسئول تحقق بخشیدن به عدالت، احیای حقوق عامه و آزادی‌های مشروع، شناخته شده است. ولی امروز در عمل این قوه به ابزاری برای تنبیه مخالفان و منتقدان و از سویی دیگر، به ضامن بقای حکمرانان تبدیل شده است. چرا جامعه ما تاکنون در جنبش عدالتخواهی موفق نبوده است؟

ابتدا ناگزیرم پیش‌گفتاری داشته باشم تا به هوده‌ای که می خواهم برسم. از نهضت مشروطه بیش از یک سده می گذرد، در هنگام برپایی این نهضت که تخم آن بدست مردان تحصیل کرده‌ دارالفنون و نیز فرزندان اشرافی چون مستشارالدوله‌ها و ناصرالمللک‌های فرنگ رفته پی‌افکنده شده آن هم در زمانی که نود در صد مردم ایران بیسواد بودند و هنوز مکتب‌خانه‌های ملاها و ملاباشی‌ها پررونق‌تر از مدرسه‌هایی بود که رشدیه می‌ساخت، هر بار به تحریک آخوندها توسط مذهبی‌های دو آتشه به آتش کشیده می‌شد. برای استقرار هر نظم نوینی زمان لازم و نیروی انسانی کارآمد تا به مرور به خط پایانی انجام رسد. 

دمکراسی واژه‌ای یونانی و برگرفته از چگونگی روند سیاسی اجتماعی کشورهای اروپایی بوده است که اجرای قانون در آن سخن نخست را دارد. اروپاییان با داشتن آزادی اندیشه و گفتار و نوشتار پس ازگرفتن فاصله از روحانیت کلیسا نوزایی را آغاز کرد و در این راستا اندیشمندانی پیدا شدند که برداشت و نگاهشان از روند حکومت‌ها و گفتن و نوشتن ان بازتابی گسترده در جامعه می‌گذاشت و مردم را آماده یک دگرگونی بزرگ می‌ساخت، آموزش و پرورش هم نبض جامعه را در دست داشت زیرا در مدرسه‌ها دانش آموزان و در دانشگاه‌ها دانشجویان برای اداره کشور آموزش می‌دیدند؛ بهترین نوع و نمونه آن را در انگلستان می‌بینیم که بدون خون‌ریزی و تلاطمی چون انقلاب فرانسه آرام آرام دمکراسی را پیش برد و نمونه‌ای برای کشورهای اروپایی شد، زیرا هراسی که از کارکرد انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه در دل مردم اروپا افتاد، برایشان پندی شد تا خود به اصلاح به پردازند.

آن دسته از کشورهای اروپایی که جمهوری شدند و نیز دسته دیگر که پادشاهی پارلمانی را برگزیدند حقوق مردم را برابر قوانینی که پی‌انداختند به رسمیت شناختند اما در کشورهای خاورمیانه و خاور دور که می‌خواستند از حکومت‌های اروپایی گرَده‌برداری کنند، به بیراهه کشیده شده و تا امروز ما یک کشور در خاورمیانه نمی‌یابیم که با حکومت پادشاهی و یا جمهوری رعایت اصول دمکراسی شده باشد. از این روی جمهوری‌های موروثی فراوان داریم ‌و با دمکراسی فاصله‌ای بسیار و چرا؟ پاسخ من این است که در یک روند زمانی درست به آن نرسیدیم، زیرا رقابت سیاسی کشورهای روس و انگلیس در آن زمان پروانه رُشد اندیشه به مردم ایران را نمی‌داد و شمار منبرداران و پیرو انشان که توده نا آگاه باشد، اکثریت به اتفاق را تشکیل می‌داد و آموزش و پرورشی هم در کار نبود تا نسلی آگاه برای اداره امور تربیت کند.

 از سویی دیگر نفوذ و رسوخ خرافه‌های دینی که حتا از زدن واکسن آبله در زمان امیر کبیر به خانواده‌هایشان جلوگیری می‌کردند چون آخوند مسجدگفته بود در کار خدا نیاید دخالت کرد و از گونه خزعبلات که با هرگونه اندیشه نوینی به پیکار بر می‌خاستند تا ذهن توده روشن نشود. 

خاندان قاجاریه پس از عباس میرزای ولیعهد فتح علیشاه تازه زیر نفوذ روس‌ها بود و برای رقیب‌اش انگلی گران می‌آمد، ناگزیر برنامه‌اش این بود که وضع موجود را دگرگون سازد. نهضت مشروطه هم این فرصت را به او داد تا بتواند با در دست داشتن مجلس همه امور را در چنبره‌اش قرار گیرد. همه قوانین هم با در نطر گرفتن احکام همه قوانین هم با احکام فقهی شیعه وفق داده و نوشته شد. 

از آنجا که رقابت سیاسی و اقتصادی روس و انگلیس برایمان پیوسته درد سر آفریده، به ویژه در دوران قاجاریه که برخی از رجال ما برسر درشان پرچم روس یا انگلیس را می‌زدند و خود را تبعه آنها می‌دانستند و سفرای آنان برای سال خط مشی تعیین می کردند، تا جای که ناصرالدین شاه می‌گوید ” گور پدر این سلطنتی که برای خوردن آب هم باید از روس یا انگلیس اجازه گرفت.”

  • برابر اصل ۱۶۸ قانون اساسی و قانون جرم سیاسی مصوب ۱۳۹۵، به جرایم سیاسی و مطبوعاتی باید به طور علنی و با حضور هیات منصفه رسیدگی شود. با وجود این، دادگاه‌های انقلاب با امنیتی قلمداد کردن جرایم، از اجرای قانون اساسی و قانون جرم سیاسی سر باز می‌زنند. علت اجرا نشدن قانون در این خصوص چیست؟

 تا اینجا را اگر توانسته باشم برایتان روشن سازم به این پرسش هم می‌توان اینگونه پاسخ داد که، چرا مردم ایران آن بهره‌وری لازم را از نهضت مشروطه نداشته، تا بتواند قوانین مورد نیاز جامعه را تدوین و تصویب کند؟ بیسوادی و نداشتن آموزش لازم را آشکارا در آن می‌بینم، و نیز از سویی دیگر ریشه‌کن نشدن دین در قوانین که نگداشته جامعه به جلو رانده شود، من خود ناظر هجوم آخوندها را در تصویب قانون حمایت از خانواده را که در سال چهل و شش به تصویب مجلس رسید در حالی که بسیاری از مواد آن از احکام گرفته شده بود، ولی چون طلاق یک سویه و نیز اختیار همسر دوم از مرد گرفته شده بود، از حوزه‌های آخوندها فریاد وا اسلاما بلند شد که شریعت دارد از بین می رود، و یا در سال ۱۳۴۱ که به زنان حق رای داده شد وبه مجلس راه یافتند آقای خمینی علم مخالفت برداشت، حال باید دید با نفوذ چنین افکاری چگونه می‌توان جامعه را به جلو راند؟ حکومت سابق، هرکاری که می‌خواست بکند، باید نگاه آخوندها را در آن لحاظ می‌کرد و اگر نمی‌کرد غائله به پا می‌شد و توده‌ها هم به دنبالشان به هر بسوی کشیده می‌شدند. 

ولی باید نوید امیدی بزرگ را بدهم که با روی کار آمدن حکومت آخوندی که حتا اصول قانون اساسی خود را هم اجرا نمی‌کند، ذهن مردم ایران را روش کرده است و برای مطالبه آزادی به خیابان‌ها ریخته‌اند و زندانهای‌شان نیز مالامال از مردان و زنان آزادیخواه شده است که یکی از مطالباتشان اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی است، زیرا عملکرد خود را برابر این اصل سیاسی می‌دانند که بای محاکمه علنی و با هیات منصفه برگزار گردد و حکومت برای جلوگیری از به خطر افتادن ابرو و حیثیت خویش در هنگام محاکمات علنی به آن جرم امنیتی می‌گوید. 

همچنین اصول دیگری از قانون اساسی که تظاهرات را بدون حمل سلاح آزاد می‌داند ولی نمی‌بینیم که امروز با معترضان چگونه برخورد می‌شود. مردم ایران معنای آزادی اندیشه و بیان را پس از روی کار آمدن حکومت آخوندها دریافته و دانسته‌اند که تاکنون چه گروهی چوب لای چرخ پیشرفت و مخالف هرگونه نوآوری بوده‌اند، بی‌گمان با روند تاریخی بسیاری از گره‌ها را باز می‌کند و ما در آینده خواهیم توانست آنچه در یک صد سال گذشته نتوانسته بودیم از نهضت مشروطه به دست آوریم در آینده نزدیک در دست خواهیم داشت و آن آزادی گفتار و نوشتار خواهد بود که زیربنای دمکراسی می‌باشد.

  • دادگاه‌های انقلاب برای خاموش کردن صدای مردم و تثبیت نظام جمهوری اسلامی به صدور احکام سنگین از جمله اعدام و حبس‌های طولانی‌مدت اقدام می‌کنند. این موضوع پس از خیزش مردم تشدید شده است. چنانکه شاهد محاکمه‌های نمایشی و عجولانه هستم. به نظر شما آیا صدور اینچنین احکامی، می‌تواند خیزش مردم را پایان دهد؟

نوزایی ایران پس از ۵۷، این بار حاکمیت جور و جهل و فساد، پینوشه‌وار به میدان آمده و هیتلروار به جلو می‌راند در حالی که می‌داند در پشت سر همه پل هارا خراب کرده و شب را بی‌دیدن سپیده در گردابی که امید رهایی ندارد سرگردان و چرخان مانده است. اما شگرد این ناتوانان در پاسخگویی به مردم آزاده که جانانه برخاسته و به آفتاب سلام می‌دهند و هرگز دوباره به شب تن در نخواهند داد این است که افزون برکشتار مردم به مبارزان راستین انگ زنند تا از میدان بیرون رانند باید گفت؛ زهی خیال باطل؛ کورخوانده‌اید ما همچنان در برابرتان خواهیم ماند تا شماها را برانیم و این خاکی را که آلوده‌اید از پیکره‌هایتان تهی کنیم .                   

من در هفتم خرداد سال ۱۳۵۸ که چند ماهی بیش از انقلاب نگذشته بود در کنگره وکلا گفتم زنان ایران هشیارانه در میدان هستند و پروانه نابودی حق انسانی خود را به فرمانروایان تازه از راه رسیده که زیر پرچم دین سینه می‌زنند نخواهند داد، ولی در آن زمان که توده‌های مذهبی ناآگاه در تب چهل درجه می‌سوختند و پیش‌بینی آینده برایشان ناممکن و ناباورانه می‌نمود، سخت در اندیشه پی انداختن  امپراتوری شیعی بودند تا درجهان بگسترانند و رایت‌اش را برافرازانند و در کشورهای اسلامی به اهتزازش آورند و با هویناکی به تماشایش  بنشینند؛ چنان سوار بر بر توسن بی‌لگامشان می‌تازانیدند وبه یاری کمونیست‌های دو آتشه وابسته به مسکو دهان‌ها را می‌بستند که کسی را یارای لب گشادن به گفت و گپی دراین راستا نباشد، و البته بی آن که بدانند پایان کار چه خواهد بود در تب انقلابی به پیش می‌راندند و بیراهه می رفتند و کشتار دهه شصت را پی‌انداختندکه البته به یاری توده‌ای های سر در آخور مسکو که در پندار گرفتن فرمانروایی از آخوندها در فرا زمانی مناسب بودند ولی نمی‌دانستند که آخوندها زیرک‌تر از آنند که آنان پنداشته‌اند و روزگار نشان داد که به آنان نیز رحم نکردند و بر سرشان همان آوردند که بر دیگران، بیاد دارم در سخنرانی خود که آن زمان تازه پروانه وکالتم را گرفته بودم یادآور شدم با احکام فقهی ضد زن هرگز و هرگز نخواهید توانست در این کارزاری که براه انداختید پیروز باشید؛  که البته به جرم زبان درازی به مدت چهارده سال پروانه کارم را لغو کردند و تا امروز هم به نوشته‌هایم پروانه چاپ نمی‌دهند.     

 وزارت اطلاعات و نیز اطلاعات سپاه که دو  نیروی امنیتی موازی هم‌دیگر هستند،  از سال ۸۸ به این‌سوی که حنایشان رنگ باخته شگرد تازه‌ای بکار می‌برند و آن انگ زدن به مبارزان راستین است که در نزد این کوته‌بینان کوته‌اندیش، گردن خم نکرده و از راه خود که همانا روشن نگهداشتن ذهن مردم است و هرگز هم به بیراهه کشیده نشده‌اند و خط خود را نیز تغییر نداده اند است. این بی‌خبران از آینده تاریک‌شان چون از پسِ کار برنمی‌آیند تا مبارزان را خاموش کنند با انگهای گوناگون می‌خواهند آنان را از نبرد باز دارند ولی باید گفت کور خوانده‌اند، بدانند مبارز راستین هرگز خط خودرا گم یا تغییر نمی‌دهد.               

 ما پیکارگران که در این چهل و سه سال راست قامت ایستاده و حق انسانی خویش را که همان آزادی اندیشه و بیان و نوشتار است خواسته و برای رسیدن به آن تا پای جان خویش استوارانه ایستاده و در هر سن و سالی که هستیم از خواسته خود پای پس نخواهیم کشید؛ شما برای پول و سود خویش می‌زنید و می‌کشید یا به بند و زنجیر می‌کشید و ما بی‌توجه به جیب و سود خویش در برابرتان چون سپیدارهای بلند زیبا ایستاده‌ایم و هرگز ما را خَم شده نخواهید یافت، ما برای از دست رفتگان راه آزادی که جان دادند اشک می‌ریزیم و باران اشکمان بندنخواهد آمد، ولی از اشک ما سرنیزه‌های به خون آغشته‌تان زنگ خواهد زد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)