این مطلب چندبار ویرایش خودسانسوری شده است!
هشدار! در مطالب به دلالی که نگارنده تشخیص داده، میخواهد تا حد امکان حقایق و وقایع انحطاط اخلاقی آنچه ملت ایران میگویند مشتکل از تمام و گروههای قومی و زبانی و عقیدتی متنوع شامل میشود. بر اساس مشاهدات و اطلاعات موثق، ایجاد انحطاط شامل فقط گروه یک قومی یا عقیدتی نیم یا شهری روستایی نمیشود، آنچه نگارنده خلاصه آن را قوم لوط جدید بیان میگوید.
عذابها نازل شده است. خدایی که درک کرده، بری از هر گونه زشتی یا شر میداند، شیطان در نبود احساس خدا است، خدا چیزی جز خیر نیست، و هر آنچه خیر نباشد شیطان است، در نفس درونی و در آنچه برون نفسانیت و در سطح جام، و شبه جامعه و اجتماع اجباری دستهها و انفرادات بشری مشاهده میشود، عذاب چیزی جز نتیجه زشتی در پندار و گفتار و کردار ابنای بشر نیست، چه آنچه که زندگی خصوصی بیان میشود و چه غیر خصوصی و یا به قولی اجتماعی.
پیشاپیش از افراد متعهد و معتقد ادب و اخلاقی پوزش میطلبم، سانسور و خودسانسوری دیگر فایده ندارد، بایست حقایق گفت، گفت پلشتیهای موجود را و گرنه چه فرق بیت حکومت ریاکار آخوندی داریم که میخواهد قوانین متجاهله و اهانتمیزی مثل عفاف و ججاب را تحمیل به اخلاقیات معنوی بشریت، سرپوش بگذارد بر نجاست و کثافت رایج در کشوری مثل ایران؟!
نخست: فاجعه یا تراژیک شکست حکومت دینی ج.ا (تئوکراسی یا آخوندی) طی بیش چهل سال، با قانون اساسی به شدت پرابهام و پراشکال، در قانون اساسی مملو از تضمینها عمدی حاکمیت گروه اقلیت آخوند (روحانیت) تحت عناوین چون مرجعیت و کارشناس مذهبی است با رسمیت اسلام شیعه عثنی عشری، حکومتی که اداعای نایبیت امام عصر معصوم دارد و ادعای نپذیرفتن نه ظلم و نه مظلومیت، خود را قانون مدافع مظلومان و حمایت اسلام در جهان قانونا قرار داده، این قانون اساسی خودش، مقدمه بروز یک سری فجایعی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و امنیت در داخل و خارج شده، حکومتی بر اساس ایدئولوژی التقاطی از اندیشهها و ایدهها مختلف- چرا که اساسا اسلام بویژه از نوع شیعی به مدت طولانی تجربه جکمرانی دمکراسی یا لااقل انجمنی نداشته، این قوانین و احکام شریعت حاصل تضادی بین عقاید و حرافیها حوزهها و زد و خوردهای کلامی تا حتی فیزیکی قماش طائفهگری مراجع و مریدان و مقلدان بوده است.
خان درامدزایی خمس (۲۰%) از درامد افراد پولدار چیزی کمی نیست برای رقابت، امروزه ۲۰% مالیات صرفا بخاطر اینکه آخوند شیعه مرجعی بشارت بهشت بدهد به مریدان و مقلدان!، این بستر درامدزائی، که حکومتها با انواع لطایف و حیل، از عوارض شهرداری تا انواع عوارض دیگر و گمرک و مالیات بر مصرف (با نامهای عوامفریبی چون مالیات بر ارزش افزوده) تازه بتوانند به این مالیات ۲۰ درصد خمس آخوندها برسند و انبوه مالیات و عوارض، زمینه و انگیزه فساد فرار از مالیات و خلاف پروری!، حتی افرادی میخواهند زندگیشان را از راه کسب رزوی خلال داشته باشند، به ناچار انداخته انتخاب بین خطر فقر و کسب ثروت حرام میکند!
نتایج حکومت آخوندی (ج.ا) افزایش فقر و به تبع دینگریزی به همراه بیاخلاقی و کشترش فحشا و بیبندباری در ابعاد هولناک روابط نامشروع با افراد متاهل و خیانت و بروز افزایش طلاق و کاهش ازدواج و بچه آوری است و از طرقی افزایش سقط جنین!
تمام این فسادها-از اجتماعی و اقتصادی تا اخلاقی و روانی ریشه اش در قوانین شریعتی و قانون اساسی پرتقاض و ضد منافع ملی ایران تدوین شد، در ادامه به حذف جریانهای حزبی حتی انهایی میخواستند کار سیاسی در چارچوب قانون پرتقاض نظام کذایی جمهوری اسلامی کنند، در نهایت کار به یک خیمهشببازی و نمایشهای متجهلانه مهندسی انتخابات شده، فساد عظیمی که در ناکارامدی مدیریت و حکمرانی است، حکمرانی که قوانینش قبل از طرح در دولت یا مجلس، قبلا در مراکز و نهاد انتصابی تحت عناوینی مختلف شورای انقلاب فرهنگی و غیره و نهادهای موازی و مخل قدرت نهادهای انتخاباتی است، افتضاحات شوراهای شهر و روستا، اثبات کرد توهم فدرالیسم در کشورهای چند قومیتی و به شدت اختلاط اقوام در ایران میتواند به فاجعه نسلکشی تا شبهزامبیگریگرایی شد!
این نهادهای موازی انتصابی با قدرت تصمیمگیری و حتی قانونگذاری از تشخیص مصلحت تا شوراهای انقلاب… عملا نهادهایی مثل مجلس و دولت را تبدیل به نهادهای تدارکچی کرده است.
تجربه نهادهای محلی شوراهای شهر و روستا که محفلی برای فساد محلی و ناکارامدی و اتلاف منابع مادی بیت المال شده، و اعمال ضد عادلانه و ضد منافع ملی چون زمینخواری به عمق لایههای دهات و شهرهای کوچک برود، و میزان انحطاط و فساد کشور را گشترش داد در ابعاد چند هزار نفری مسئولان مسئولیتگزیر! اثبات کرد فدرالیسم و حاکمیت غیر متمرکز در کشوری مثل ایران یک توهم است فعلا!، و موجب انحطاط شدیدتر اجتماعی و اداری و سیاسی و در نهایت گشترش فزاینده فساد و انحطاط کشوری میشود! چرا؟!
احتمال قریب به یقین، در مرحله نخست، وضعیت ناآماده اجتماعی-فرهنگی در میان آحاد مردم است، فدرالیسم یا حاکمیت غیر متمرکز، مبانی تاریخی دارد، انچه در تاریخ سیاسی آماده، اغلب فدرالیسم برای کشورهایی بود که از الحاق سرزمینهایی به کشور اصلی بوده، نوعی چسب فوری برای نگه داشتن واحدهایی که قبلا جزئی از کشور اصلی نوبدند، در حالی وضعیت ایران برعکس است، در حقیقت این کشور بوده در چهار صد اسل اخیر دائما در مرعض تجزیه و جدایی توسط کشورهای همسایه استعمارگرانی چون روسیه تزاری و بریتانیی و عثمانی و پرتغالی و غیره بودند و خاکش موردحمله و جدایی قررا گرفته، بخشهای بزرگی (تقریبا معادل کشور ارمورزی ایران) از خاک ایران در ۳۰۰ سال اخیر جدا شدند! مناطقی ایرانیزبان که امروزه به اسم کُردنشین (در واقع کرمانج و سوریانی و گورانی و شنگالی و فیلی و…) در شرق سوریه و جنوب ترکیه و شمال عراق، مردم آذربایجانی ترکزبان و تات و کرمانج و تالشیزبان و بخش عمده نیمه جنوبی آسیای مرکزی و افغانستان و تا حدود کرانه غربی رود سند و جزایر و سواحل جنوب خلیج فارش و حتی تمام عراق امروزف همگی تا سیصد سال پیش جزئی از سرزمین ایران بوده اند، اینها از مان مادها و هخمنشیان جزء خاک اصلی (ایران زمین) مردمان ایرانیتبار و ایرانیزبان بودند!
آن بخشهایی که هخامنشیان ضمیمه کردند که مصداق حق فدرالیسم امروزی احتمالا میشوند شامل کشور یا سرزمین و تمدنهایی همچون مصر یا شامات (بخش غرب فرات شامل بخشی از سوریه غربی و سواخل شرق مدیترانه مانند کشور-دولت-ملتهای کوچک آرامی زبان و سریانی زبان و عبری زبان فینیقیه و اسرائیل و سامریه و یهودا و نوار ساحلی کشور-دولتشهرهای پلستینیزبان که احتمالا قومی هندورارپایی زبان مهاجر زا آناتولی بودند که امروزه معربش را فلسطین میگویند که در نوار ساحلی حدود عسقلان تا غزه کنونی بوده) است که مدتی تحت حکومتهای هخامنشی یا ساسانی بودند. قطعا امثال مصر و کشورها-ملتهای باستانی منطقه شامات در غرب رود فرات جزئی از حوزه تمدنی-فرهنگی-تاریخی ایرانیتباران نبوده است.
تجربه ناموفق شوراهای سهر و روستا که نوعی از همان ایده انجمنهای ایالتی و ولایتی قانون اساسی مشروطه پهلوی هستند، نشان دهنده این است تا زمانی که کشورهایی نظیر ایران از لحاظ تمدنی-فرهنگی و اقتصادی و انسجام ملی ایرانی به سطح بالایی نرسند مثلا با آموزش و پرورش نسلها، همین تراژدی ناکارامدی و فساد و معضلات شوراهای شهر و روستا مواجه میشوند در ابعاد بسیار فاجعهبارتر!
مردمی که حتی قادر نیستند در اداره شهر و روستاهای خود کارامد باشند و دچار فساد و استهلاک عمری و فکری و خسارات و فرصت سوزی مادی و معنوی میشوند، حالا بیاند واحدهای بزرگتری مانند استان و ترکیبی از استانها را بعنوان مناطق ایالتی فدرالی کنند؟!
شوراهای شهر و روستا، در حقیقت یک شبه مینی فدرالیسم هستند، تجربه ناموفق اینها نشان داد که ایده فدرالیسم چقدر خطرناک برای کشوری مثل ایران است که به شدت ناآماده این سطح از تمرکززدایی از مرکزیت مدیریت کشوری است!
مغالطه و همنشینی بیمسمای اسمهایی چون جمهوری اسلامی!، پارادوس یا تضاد حاکمیت دینی-مذهبی آنچه که مشاهده گسترش فزاینده فساد اخلاقی میگویند، اجرای شریعت اسلامی و شیعی- از اجباری حجاب تا قوانینی چون حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی و اجرای احکام و حدود خشن اسلامگرایی حکومتی (سنگسار، شلاق، قطع دست، قصاص، ارتداد، تکفیر، اعدام و..)- اخر سر هم اشاید اکثریت مردم کم میآورند زیر این همه قانون و احکام و رسائل مملو از وظایف و تکالیف شریععی از عبادی شخصیه و تا احتماعی و مجازات و کفاره و جزئیه و اعمال واجبات از حج و تا زیارت و مستحبات و اذکار، ناگاه بنگرد که ای خدا این چه شرعیت دین و مذهبی است که بخش عمده ای عمر کوتاه بشری اتلاف شود بر اینها امور دینی و مذهبی، آخر سر هم پرده حجاب ریا بر انبوه فساد، در پناه لاپوشانی حجاب و ریاکاری پشم و ریش و سبیل و پیراهن یقه بسته آخوندی و عبا و عمامه و چارقذ و چادر و پوشینه، بساط دزدی تا فحشای و زنا و لواط برقرار است!
و سکولاریسم آمد، بعد از سیصد سال تجریه آزمون و خطا در بلاد فرنگ و فرنگیمُآب، سکوریته یا لائیسیته، تمام چیزی که میگوید که نهاد دین از نهاد حکومت جدا باشد، منظور ضدیت با دین و نابوید اش نیست، نه مثل افراطیان کمونیستی که دین افیون جامعه میخوانند و در صدد نابودی نهاد دین و یا نابودی فعالان در حوزه دین! شاید یکی از اصلی ترین تفاوت حکومت دمکراسی سکولار با دیکتاتوری کمونیستی در همین است.
چند پلان از حقایق و واقع حاکمیت آخوندی (جمهوری اسلامی-روانیت-قوانین شریعت و حجاب اجباری و قانون خردسوزانه عفاف و حجاب):
ضد فرهنگ عادت فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک در محاورات دوستانه تا رسما و علنا در میان مردم!، این به قبل از ۱۳۵۷ برمیگردد، حتی در هزلیات سعدی نمودار دارد، مشکل به قرنها و بلکه هزار سال پیش برمیگردد، مجسمههای سکسی سومری تا آکدی کشف شده در بین النهرین چند هزار سال قبل زا میلاد و تا نقوش مختلف صحنههای تصاویر نقاشی و یا نقوش حکاکی معاشقه یا زنا در معابد یا سایر جاها از اصلاح تمدنهای شرق دور تا مصری تا امریکا مرکزی تا جنوبی، از تقدیم زنان نابارور به معابد و کاهنان برای باردار کردن و حامله شدن و مردانی که با تقدیم هدایی (مادی و غیره) به معباد و زناکاران کاهن یا مریدان شاغل در معابد که با گاییدن مکرر و ریخن منیشان در کس و رحم زنانشان، آنها را حمله کرده و صاحب فرزند!، صحنههای حاکی و نقاشی کشق شده در این معبد از آمیزش در حالات مختلف، انگاری جنون سادیسمی و مازخیسمی امروزین جوانی دوباره بازگو میکند!
پدیده افتخار ضد فرهنگی به زنابازی و الواطبازی:
گویا یک سنت و رسم زشت بازگویی اعمال جنسی سکس و زنا محصنه با زنا مردان متاهل در کلام جوانان نیست که در محافل خصوصی و حتی در جمع عمومی، حتی درون اتوبوس بلند بلند حرف زدن با افتخار از تعداد دخترها و زنهای شوهرداری که تور کرده و با آنها همخوابه شدند، با شرح و آب و تاب مفصل از تعداد دفعات همخوابگی آنها از بدن . الات جنسی… میگویند، از این که چگونه تعداد پسربچههای نابالغ را تعرض کرده و فریبنده اند، هر کس از آنان (الواط) در پی اثبات این است پسربچههای بیشتری متعرض شده است و جز افتخاراتش میداند!، اینکه چه کسی آلت کلفت و درازتری دارد و موقع تعرض به پسربچه خردسال- گاه زیر هفت سال- چنان تعرض کرده که معقدش دچار پارگی شده و خونریزی شده!
رواج الفاظ و اصطلاحات یا فحاشی رکیک میان مردم، حتی در یک تصادف رانندگی یا مشاجره شده، بین دعواهای بچگان تا بزرگسالان!، اصطلاحاتی چون اعمال جنسی کاهی به صورت فحش و یا شوخی رکیک میان جوانان رایج است، …، با صدای قهقه و خنده خود و دیگران، ایول و تحسینهای با حسادت و رشکآلود دوستان رقیب لاط و پدوفیلی، دخترباز، خانمباز یعنی تور کردن و رابطه کوتاه چند دقیقه ای تا طولانی سالها با زنان شوهردار، به طوری تمام یا بخشی بچههای متولد شده از مردان غیر از همسر قانونی و رسمی است، تولد از یان نوع روابط رواج یافته است.
این بخشهای کمی از حقایق و وقایع تلخ فساد جنسی ضد اخلاقی است، که برخی به اسم یا سوءاستفاده از فرهنگ فرنگی یا آنچه که مدرنیته به اشتباه آزادی جنسی بیان میشود (نکته اینکه در غرب و مثلا اروپا و امثالش تقریبا برای همه این اعمالمتعرضانه جرم انگاری شده است،حتی گویا کار به جاهای کشیده اگر تماس زوری جنسی عدم تمایل زن کسی از طریق شوهرش اعمال شود تحت عنوان تعرض همبستری! در حالی در ایران فکر میکنند د ررغب و اروپا و جاهای موسوم به فرهنگ غربی اینها آزاد است و هر غلطی هر کس دلش بخواهد میتواند قانونا انجام دهد! در حالی تعرض و فریفتند و اجبار به تن دادن خواستههای جنسی اساس در کشورهای غربی و مدرنیته جرم انگاری شده و مجازات دارد!)، اینکه فقط مشکل آزادی حجاب و پوشش نیست، اختاطلا مجامعه محافل از اجنماعی تا اماکن تحصیلی، گاه بیش از پنجاه درصد انرژی معلمان اتلاف میشود صرف کنترل و مدیریت شوخیها و حواسپرتی حین تدریس! کلاسهای مختلط برای معلمان- اعم از اینکه آموزشیار آقا و خانم باشد، یک کابوس جنسیتی است، وقت بزرگی توان ذهنی آموزش دهنده صرف نظم و کنترل دانشآموزان میشود، افت کیفیت آموزش به دنبال دارد، عملا کلاسهای مختلط صحنه دوستیابی و دختربازی است!
با توجه زندگی پیچیده امروزه و بیعدالتی جنسی که منجر به بروز پدیده مجردان تنها و در خطر محردی قطعی و تنهایی دائمی هستند و از غافله رقابت رقبای جذا جسمی و امکاناتی عقب افتاده اند و با یان وضع نابهنجار و ناعادلانه رقابت جنسی که گاه اقلیتی به لجام گسیختیگی روباط جنسی و شبه حرامسراداری رفته اند بخاطر ثروت و خانههای بزرک مجلل و ماشین و امکانات تفریحی، زنان ودخترها مجذوب کرده اند و این انحططا در بین زنان و دختران دیده میشود حتی با وجودی میدانند طرف تعداد زیاید به اصطلاح زید و دوست دختر و حتی زنهای شوهردرا رابطه دارد باز جذبشان میشوند!
قطعا بایست راههای محترمانه و امنی برای آشنایی همگانی برای افراد خارج محیطهای کار یو تحصیلی و محل زندگی فراهم شود، آشنایی در محیط کار یو محل زندگی، اگر منجر به دعواو قهر و به اصطلاح به هم خوردن رابطه شود، دچار آسیبهای از کنترل خارج شده میشود، بحرانهای حیثیتی و افسردگی تا ترک محل کار و زندگی و از دست دادن شغل و حتی خودکشی، اینها لزوما تعریف ایجاد فضاهای محترمانه و امن برای آشنایی باشد. پارکها چندان مساعد نیست.
یکی از محلهایی لااقل در فیلم سریالهای تولید خارجی زیاد نشان میدهند بارها و کابارهها و پارتیهای عمومی و جشنهای و نه خصوصیف که هفتگی و ماهانه و حتی روزانه برگزار میشود است، این باز هر چند بدانها انتقادهایی وارد میشودف اما لاقل خیلی بهتر از این است جوانان در کوچه و خیابانها و حتی پارکها با متلک گفتن و دنبال زن و دختر افتادن، به اصطلاح تابلوبازی و صایعبازی در میاروند، گاه باعث تنش و دعواها و تبادل الفاظ رکیک میشوند و کار به مداخله مردم یا پلیس میانجامد، هر بار که این خوادث تلخ مزاحمت جنسی روی میدهد علاوه بر قربانی، برای فرد مهاجم نیز مشکلات قانونی و حیثیتی و آثار سوء روانی دارد،
گمان نکنید صرفا قربانیان دچار صدمه روحی میشوند، جوان یا فرد میانسال مجردی و تنهایی از دختر مجردی خوشش میآید و در ابار علاقه با واکنش شدید در جلوی انظار عمومی مورد دسنام گوی و پرخاش دختری میشود، حس تحقیر او را از درون خورد میکند، این صدمات گاه موجب افسردگی و زدگی از جنس مخالف و افتادن در باتلاق خودارضایی رنجاور تا ختی روی آوردن به همجنس گرایی از ور یاجبار و نه تمایل درونی حقیقی گرایش جنسی میشود (این فقط قضیه دگرباشینیست، یک نوع تحمیل گرایش اجباری از روی تنهایی و عدم دسترسی به جنس مخالف مناسب است، چرا که ارتباط از طریق بزار کارگران جنسی یا به قولی فحشاء واقعا نیازهای توأمان عاطفی و جنسی براورده نمیکند، هر چند انز نظر بسیاری روانشناسی و امار گاه تا ۹۹% خودراضایی در د رنزد بزرگسالان و بویژه مجردان وجود دارد و به طوری که سااس یک کار روتین و طبیعی جلوه گر شده، اما خودراضایی به شک اعتیاد، عواقبت بد جسمی ورحی دارد) تا خودکشی و با واکنس بیش فعالی تخزیبی و حس انتقام جویی و جامعهستیزی و در نهایت سادیسم میشود ناشی سرکوب حقوق طبیعی جنسی محرومان و قربانیان تنهایی جنسی، با یان وجود خییل از آنها بخاطر وجدان و شرافتشان در همان درد تنهایی فرو میروند و از تلخ کامی زندگی بدرود میگویند!
در غرب و بلاد مشابهش چگونه نتوانستند این تعارضات در کشورهایشان حل کنند و نسخه پیچی میکنند برای سایر کشورها؟!
در زیر پوشش حکومت آخوندی که مایل است لاپوشانی و لفافه بر این همه اعمال وقیحانه تا شاید محقیانه رابطه جنسی باشد، کثافتکاری خود مردم است، تمام کاری که حکومت آخوندی میخواهد بکند تحت عناوینی مانند شرعیت اجباری و ترساندن از شلاق و سنگسار و… اینکه مردم کثافتکارهایی مانند پدوفیلی و زناکاریها و … کردنهایشان را مخفی نگه دارد (اصلا شاید برای همین این قدر توصیه به عدم گفتن گناهان میشود و خود اعتراف به گناه را گناه میشمارند، دلایل زیاید دراد از عدم ترویج گناه تا حفظ آبروی خود و دیگران، این رازهایی جوانان ساده لوح در میان جمع دوستان و تا غربیهها میگویند درآینده نزدیک بلای زندگیشان میشود، بزودی با عدم ارتباط و طرد از سوی حتی دوستان و خانواده روبرو میشوند، دیگران به آنها اعتماد نداردند و دائما در مرعض تهمت و اذیت هستند!،و حتی از دادن شغل بدانها پرهیز میکنند، تظاهر به سلامت جنسی در این جوامع منحط ناعدالانه جنسی عملا شرط عقل شده!، این پنهانکاری روابط و رازداری از در این جوامع از اصول عقلانیت اجتماعی شده است)، در محافل خصوصی و عمومی رازهای روباط جنسی را نگویید، بیماریهای سادیسم و مازوخیسم جنسی (یعنی قوم لوط جدید معاصر) علنی نکیند.
چون حکومت دینی و مذهبی جمهوری اسلامی، میخواهد ادعا کند جامعهای متمدن پاکیزه از نجاست و کثاقت اعمال جنسی دارد، این حماقت حکومت تنها باعث بالا بردن هزینه مادی ادامه درست و غلط روابط جنسی و رفع نیاز طبیعی شده است، و بدتر موجب تشدید رقابت بین مردان مجرد کمتر جذاب و یا فقیری است که خانه و مکان ماشین و پول کافی برای جذب دختر و زنان بیوه (حتی صیغه شرعی) ندارند و به دلالی زیادی تمایلی هم برای ازدواج ندارند بخاطر ترسهای مختلف از خیانت و ضعف جنسی و تا شکست در ازدواج و متحمل زیانهای سنگین مادی و معنوی و روحی و…!
نکته مهم: اشاره به زنازادگی، به هیچ منظور اهانت و تهمت به افرادی نیست که به ظاهر از روابط نامشروع از نظر قانون یا شرع به دنیا آمده اند! نه! چه بسا از میان همینها انسانهای شریف و نیکو پدید بیایند، عمل زنای والدین آنها-اعم اینکه درست یا غلط باشد- گناه بچههای حاصل از این نوع رابطه نیست.
اساسا ما چیزی رمانتیکی- که بعضا در داستانها عاشقانه یا فیلم و سریالها- میبینیم، یعنی عشق دختر و پسر مجرد که که فقط با هم ارتباط شبه ازداوجی یا نامزدی یگانه دارند، و نه همزمان با چند نفر، یعنی نوعی ازدواج غیر رسمی یا شاید برخی آن را ازدواج سفید بنامند، در عمل کم و نادر است، چیزی که در ایران شاهدش هستیم، به معنای واقعی کلمه، هرزگی و چند رابطگی و بیبند و باری جنسی و ناعدالانه است، یعنی اقلیت پشر و مرد بعضا متأهل، با تعداد زیادی دختر و زن شوهردار رابطه و تلذذ جنسی میکنند و اکثریت مردان مجرد محروم هستند و گاه حتی توان ازدواج هم ندارند!
مشکلات درآمد و مهریه سنگین و ترویج عظیم روابط نامشروع رنان و مردان متأهل، مردان جوان تا میانسال مجرد به دوری جستن از ادواج کرده است، دیگر اعتمادی نیست که دختران دست نخورده حتی زیر سن دوازده سال پیدا کرد که کآلات جنسی دست نخوره باشد توسط دختربازهای حرفه ای (که گاه، همزمان حرامسراهای چند ده تایی دارند) در امان بوده باشد.
به قولی: ارتباط دختران که کنتور ندارد، انواع آلات جنسی کلفت و دراز با انواع رنگ و فرمهای مختلف مردان از نژاد و اقوم مختلف را امتحان کرده اند!
این دختران ایرانی انقدر تجربه جنسی داشته، اگر فرضا یک جوان مجرد تا حالا به قولی باکره مانده و بخواهد با این دختران ورپریده ازدواج کند هراس دارد، فقط مسئله تجریبات متعدد آن دختران نیست،… بعضا واژنها با پردههای پاره که با عمل جراحی دوباره دوخته شده و بکارت قلابی عرضه میکنند! نه مسئله بحرانیتر از اینها است مثل:
ترس و وحشت از اینکه دختر با صد و ده سکه مهریه میگیرد (قانونی هم وضع شده در صورت طلاق غیر توافی و از سوی مرد باشد، بای نصف اموالش بعد از ازدواج بدست آورده به زن بدهد!) و با کلی هزینه خانه و لوزام و وسائل زندگی تهیه میکند، شب زفاف، میرود در بستر عاشقانه، بچاره پسر باکره، که شاید از بس از سن زیر شاید پانزده سالگی تا مثلا بیست و پنج سالکی- ده سال- مدام خودارضایی کرده، دارای یا آلت کوتاه و باریک است، میخواهد چند دقیقه معاشقه جنسی کند، آن هم با دختر که شاید صدها بار مزه لذت سکس با آلت کلفت و دراز و با مردان موفنگی و تریاکی و شیرگی و کسانی انواع قرص و اسپری تاخیر داشند، ارگاسمهای مکرر عمیق اوج لذت جنسی، رقابتی وحشتانکی است، گاه در همان اولین معاسقه، پسر بیتجربه بازی را باخته است، دختری که حالا رسما زن این پسر شده، ارضاء نمیشود، اولین نارضایتی شروع و در ادامه ناراضیتی جنسی ادامه دارد، در ظاهر بهانهگیری سر کمبودها و بداخلاقی پسر، اما در حقیقت آرزوی دوری آلت کلفت و دراز دختربارها است، دختر نمیتواند تحمل کند دهها سال با مردی زندگی کند که آلت کوچک و مشکل زودانزالی دارد، او دختر یا زن الت کلفت و دراز و معاشقات و آمیزشهای طولانی و مکرر و گاه سکس گروهی با الواط زناکار خوش استیل با بدنهای ورزشی میخواهد، در نهایت درخواست طلاق میدهد!
از طرفی چون انحطاط اجتماعی اخلاقی روی داده، برای حتی مدت کوتاه یرابطه به مردی رسمی اش، درخواست مهریه سنگین مثلا صد سکه طلا میکند، مرد چه کند و که زندگی اش حتی ده تا سکه نمیشود، مفلس است؟! در بهترین حالت زن رضایت بدهد بدون گرفتم مهریه و طلاق بگیرد، این بهترین سناریو است بخصوص اگر بچه ای بوجود نیامده باشد.
بعد از طلاق، زن دیگر زندگی قبلی ندارد، شاید خانواده اش قبولش نکنند و اگر قبول کند تحت شدیدترین کنترل است بخصوص اگر پدر یا برادرهای بدغیرتی و قلدری داشته باشند که بترسند مردان خارج خانوداه بخواهند دست یابند برابطه جنسی این زن مطلقه و به اصطلح آبروی ناموسی شان لکه دار شود و بین در و همسایه و دوست و آشنا و فامیل انگشتنما بشوند، به این دلیل خیلی از این زنها ترجیح میدهند خانه اجاره ای جدا بگیرند، اگر خوش شانش بوده و کار آبرومندانه عرفی مثل کارمندی یا کاسبی اش خودشان داشته دارند، که خیلی خوش بحالشان است، وگرنه باید تن به خودفروشی و فاحشگی … پولی بدهند، از همان اجاره کردن خانه شروع میشود، و شاید ابتدا به صاحب بنگاه شاگردش حالی بدهد، و شاید تخفیفی بگیرند، معمولا برخی بنگاهدارها یا شاگردانشان در اصل یکی از شغلهایشان این است، دلال فاحشگی بین بسیای از مردان رایج است، شغل دلال جنسی و فاحشگی یکی از پردرآمدترین شغلها است، حتی در دروان با وخامت اقتصادی و حرص و طمع سیریناپذیر فرعونی-قارونی برای رسیدن به ثروت زود، دلال فاحشگی مردان از مسافرکشها تا بنگاهدار و یا شاگردان شاغل در بنگاهها امری رایج است، هتلداران تا مسافرخانه و آزانسهای خدمات هتلداری تا مسافربری و تورهای گردشگری بخشیشان در حقیقت تجارت در شغل فاحشگی و تجارت جنسی و … است!
در تمام دنیا، مشهورش است بعد از صنعت خوراکی، صنعت جنسی پردرامدترین شغل دنیا است، دو صنعت شکم و زیر شکم حتی در بر بدترین بحرانهای اقتصادی جهانی از جمله کرونا تعطیل بردار نبوده است!
جذابیت دروغین دختر باکره دیگر نیست، او یک زن مطلقه است، حالا دیگر میتواند رسما بارها و بارها قانونا صیغه شود، کاسبی جدید از نوع فاحشگی در لوای حمایت قانونی حکومت آخوندی، رابطه داشتن ساعتی یا صیغه شدن با مردان پولدار، بخصوص هنوز جوان و بر و روی خوشگلی داشته باشد، طالبان بیشتری دارد، بازار تنفروشی و فاحگشی داغ است، از همه جا مشتری دارد، از حاکمان و پلیش و آخوند و شیخ و تا الواط، و بر فرض بعید، حتی به نزد پسر تنها افسرده خودراضایی کننده که شاید از سر دلسوزی و یا خیرات فاحشگی درامدهای از نظر شرعی و قانونی و یا عرفی حرام است، یک حالی بدان بدهد و در راه خدا یک انفاق و خیراتی از خودش کند!
از همه گفتیم چه نتیجهای میگیریم، بیش از چهل تلاش برای گنجاندن دو امر جداگانه (عفت) که مقولهای درباره شخصیت و زندگی خصوصی افراد است و امری درونی مبتنی با پاکدامنی و مبادی آداب و اخلاق پرهیزکاری جنسی و غیره است، و امری خصوصی در صحنه اجتماعی مانند حجاب، یعنی پوشاند سر و بدن، اینکه ادعا کنند حجاب مانع بیعفتی میشود یا از رنها حفاظت میکند، جلوی تحریک مردان نااهل و الواط دحترباز و خانمباز میگیرد!
اما تجربه موثق اثبات کرده مثلا:
۱- بسیاری ازدخترها و زنهای شوهردار علی رغم داشتن کامل حجاب اجباری حتی چادر، اقدام به رابطه نامشروع از نظر دین و شرع- میکنند و مردان زناباز همیشه دنبال شکار و تور کردنشان هستند.
بخصوص برخی از آن مردان لاط و زنباز فکر میکنند این دخترتان و زنان محجبه، به اصطلاح ترکپران هستند و شانس داشتن حرمسرا از اینها بیشتر است، چون به اصطلاح دختران و زنهای سانتیمانتال و بزک کرده بدحجاب و یا بیحجاب شل هستند و آلات جنسیشان بیشتر در اختیار میگذراند و وفادراشان به حرمسرای دختربازها زنباز (زنابازها) کمتر است و بیشتر توی نخ تیغ زدن مالی هستند. البته واقعا بسیاری دخترهای محجبه تا بیحجاب این کاره نیستند و دنبال هرزگی ینستند، این ضد فرهنگ رایج است چنین تفکر اشتباهی دارد. این جهالت و عقب ماندگی فکری است که انسانها از روی ظاهرشان قضاوت کنیم.
۲-در این بازی ناعدالادنه قوم لوط جدید، شانش ندارند در برد و حتی یک مورد داشتن شریک جنسی!
در میان مردان مجرد- بویژه غیر جوان از میانسال تا پیرها- کمتر جذاب از تظر ظاهری و یا اقتصادی و مکانی و خودرویی و مالی و نداشتن آلت جنسی کلف و دراز و قدرت تاخیری طبیعی انزال و…) با مردان جذاب از نظر امکانات مادی و جسمی و آلتهای کلفت و دراز و یا الواط که گاه به صورت باند مافیایی و خلافکار و جاهلی محلات و در کسوت دلال جنسی فعالیت میکنند!
۳- مشاهده کاهش سطح ادبیات شعاری و گفتمانی آنچه مبارزات اخیر ضد دیکتاتوری و ضد حکومت آخوندی (ج.ا) میگویند.
حتی در شعارها و رفتارهای دانشجویان مشاهده میشود، نتیجه یک سابقه طولانی چنذ هزار ساله بیحیایی در تمدنها است تا تشدید انحطاط اخلاقی در دوران حکومت آخوندی (ج.ا)، چرا که آن جدایی شبه سکولاری تاریخی، که نهاد آخوندی (روحانی) در حاشیه حکومت و البته درکنار حکومت سلاطین بود، سلاطین کنار زد و خودش در رأس حکومت قرار گرفت، این بار، همان اندک قدرت ارشادی واقعی عرفی و اخلاقی حمایتی آخوندها به صورت خودمانی و صمیمانه تعامل بین مردم و آخوندها از بین رفت و جایش به به اجبار قانونی شریعت اجبرای داد، دیگر وقتی همه اعم بی دین و نامعتقد یا دیندار و مغتقد مجبورند یک رنگ شوند در تظاهر وریا، فرق بین تشخیص معتد با غیر متعقد کم میشود!
۴- اما همچنان بیعدالتی جنسی ادامه و تشدید میشود، مردان مجرد و تنها، تنهایهایشان شدیتر و طولانیتر و پرهزینه تر میشود.
از طرفی زناکاران (دختربازان و خانم شوهرداربازان) تا تجارت سکس بیشتر میشود، به فور و رایج، این زنابازان اغلب پولدار پس دوران طولانی کامیابی از دخترتا و زن شوهردار- از همه طبقات مادی و اقوام نژادها- با توجه به تمکن مالی و جذاب ظاهری و مادی، میروند اندک دختر مذهبی و به اصطلاخ آفتاب و مهتاب ندیده باکره حقیقی میگیرند و با شدیدترین مراقبت و محفاظت و حتی محدود عیله این دختران، زندگی امن جنسیتی برای خودشان ایجاد میکنند و گاه مشاهده میشود به دلیل عادت به رابطه زنابازی (به قول خودشان: لذت سیریناپذیرجنسی دارند و در حقیقت اعتیاد جنسی روانی دارند) حتی مدتها پس ازدواج رسمی همچان با این اعمال شنیع ادامه داده و به زن رسمی مومنه مذهبیشان خیانت میکنند و بدتر گاهی این زنهای بچاره آلوده امراض مقاربیت چون سفلیس تا ایدز میکنند!
۵- مسئله تجاوز و آزاز جنسی، که سالهای اخیر تحت عنوان Me too رواج یافته، تنها بخش کوچی از انحطاط بشریت امروز است، این جنبشهای منتسب به فمنیسم، همه حقیقت انحطاط اخلاق یجنسی و بیعدالتی جنسی بیان نمیکند!
بیان نمیکند بیعدالتی جنسی بین مردام مجرد غیر جذابف کسانی در عین شرافت انسانی و حتی زندگی آبرومندانه شرافتمندان بدون آزار و سعی در خوب بودن، سالهای طولانی، گاه بیش از یست سا سی سال حتی یکبار داشتن تجریه داشتن دوست دختر یا زادواج نداشتند، در نهایت در خودراضایی و تنهایی در مرگی در اوج افسردگی و تنهایی از بین رفتند و دنیا در ناکامی ولذت جنسی ترک کردند! در حالیکه در طول عمر خود بارها شاهد لذتجویی مردان جداب بودند که تحت عناوین محتلف از استخدام تا حرامسراداریهای مدرن عصر جدید (جهالیت مدرن) از زنان شوهردرا و متاهل تا دخترا ن متعد زیبا و از نژادهای مختلف- از چاق و لاغر و انواع حالات و پوزیسنها لذت بردند، و حتی داستانهایشان به شکل خاطرات نوشتاری و شنیداری تا فیلمهای سینمایی و مستند عمومی پخش شد و حتی فروش و کاسبی خوبی هم به جیب بزنند!
این مردان مجرد مظلوم تنها قربانی بیعدالتی جهالت مدرن امروز جهان، در بهترین حالت دیدن چند فیلم پورن و خودراضایی نصیب این محرومان بیعدالتی جنسی عصر جاهلیت مدرن شده است!
برای روشن اندیشی درباره سری مطالب جنگ های اباطیلی بایگانی را مرور کنید
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/korooshbotshekane
نمونه دیگر نوشتارهای مشابه
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/botshekan
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.