انقلاب شکوهمند مردم ایران ضرورت وجود یک بدیل حکومتی توده گیر و به نفع کارگران و زحمتکشان را به راس دستور کار رانده است. دنیای تقسیم شده بین دو طبقه اصلی یعنی طبقه کارگرِ نعمت آفرین و طبقه سرمایه دار انگل، تماما تحت حاکمیت بورژوازی و دولتهای خدمتگزار آنست. سیستم سرمایه داری عمر تاریخیش تمام شده و خود و دولت هایش عمدتا مصیبت آفرین شده اند. به همین جهت هربار از گوشه ای شاهد طغیان ها و خیزش های انقلابی کارگران و زحمتکشان علیه آن می باشیم. انقلاب ایران یکی از آنها می باشد.

کارگران، انقلابیون و آزادیخواهان در ایران در سال های ۱۳۵۶ – ۱۳۵۷ علیه حکومت دیکتاتوری و فاسد پهلوی دست به انقلاب زدند. آنها بدون داشتن یک آلترناتیو کارگری و انقلابی و چشم اندازی روشن در مورد حکومت آینده در انقلاب شرکت کردند و با دادن هزینه های سنگین حکومت استبدادی محمد رضا شاه، که متکی به امپریالیسم آمریکا بود، را سرنگون کردند.

این ضعف پایه ای در کنار ضعف های دیگر سبب شد که بورژوازی ایران به کمک امپریالیست ها و در راس آنها امپریالیسم آمریکا یک حکومت دیکتاتوری و ضد کمونیست دیگر تحت هدایت اسلام سیاسی را به مردم ایران تحمیل کنند.

خمینی، به عنوان رهبر جریان اسلامی، تا قبل از فدرتگیری وعده رعایت حقوق بشر، دموکراسی، آزادی کمونیست ها در بیان عقاید و فعالیت سیاسی، برابری زن و مرد، تامین حقوق اقلیت های قومی و مذهبی را داد و گفت که آب، برق و حمل و نقل عمومی مجانی بوده و با استفاده از پول نفت برای همه خانه ساخته خواهد شد و فقر ریشه کن میشود.

او و اطرافیانش در زیر پوشش این وعده های دروغین حزب‌الهی ها را در داخل سازمان داده و به بهانه “وحدت کلمه” جز شعار “مرگ بر شاه” به گویندگان هر شعار دیگری حمله میکردند. آنها پس از سازش پنهانی با آمریکا و کنفرانس گوادلوپ حمله به کمونیست ها و مخالفین حکومت اسلامی را تشدید نمودند.

اما نیروهای چپ، کارگران و آزادیخواهان ضمن مقابله با حزب‌الهی ها قیام دو روزهِ بهمن ۵۷ را سازمان دادند و سرنگونی شاه را قطعی کردند. آنها پس از شروع حکومت اسلامی کوشیدند با طرح مطالبات مشخص انقلاب را ادامه دهند. حکومت جدید با شعارهای متناقض به جنگ کارگران، زنان آزاده و مبارزین تحقق حقوق ملیت ها رفت. آنها که فریبکارانه خود را نماینده کوخ‌نشینان معرفی میکردند همزمان کارگران پیشرو و شوراهایشان را مورد یورش ها قرار دادند وشوراهای کارگری را متلاشی کردند.

خمینی با صدور یک فتوا در مورد اجباری بودن پوشش اسلامی زنان در ۱۶ اسفند ۵۷ شیپور حمله به آنان را به صدا درآورد. سازمان های چپ و کمونیست و روزنامه های دموکراسی خواه نیز پا به پای حملات فوق و یورش به کردستان مورد سبعانه‌ترین حملات قرار گرفتند.

زندانها، که خمینی قول داده بود آنها را موزه کند، به صورت شکنجه و کشتارگاه کارگران پیشرو، زنان و مردان کمونیست و آزادیخواهان در آمد. سران حکومت جدید وقتی در یافتند با این توحش ها تداوم انقلاب مهار شدنی نیست به استقبال جنگ ایران و عراق رفتند و کشور را به صورت پادگانی نظامی و بدتر از آن زندانی بزرگ برای کارگران، زنان و مردم آزاده درآوردند. آنها با آن ددمنشی ها بالاخره انقلاب را در خون غرقه کردند.

اکنون و در شرایطی کاملا متفاوت انقلابی دیگر آغاز شده که همچون اولی ماهیت چپ دارد. خواست اعلام شدهِ تاکنونی این انقلاب، که وحدتی مردمی و انقلابی زیربنای آنست، تامین حقوق کامل زنان از طریق سرنگون کردن دیکتاتور منفور و مرتجعی مثل خامنه ایست.

اما خیزش انقلابی با توجه به سرعت رویدادها باید به سرعت از آن فراتر رود. اکنون که اسلام سیاسی در اداره جامعه و فرمانروایی شکست خورده و هدف یک انقلاب عظیم قرار گرفته بورژوازی قطعا به کمک امپریالیسم آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان بدیلی بورژوایی و سکولار را در خفا آماده کرده تا اگر انقلاب امکان حفظ جمهوری اسلامی را برایشانناممکن کرد آنرا به مردم ایران تحمیل کنند.

شکی نیست که اگر بورژوازی اپوزسیون بتواند رژیم مورد نظر خود را به جای جمهوری اسلامی مستقر سازد، کارگران و مردم آزادیخواه همچنان اسیر استبداد و استثمار باقی خواهند ماند. اما برای کارگران، که شکست انقلاب ۵۷ را تجربه کرده اند و از آن درس آموخته اند، حیاتی است که بدیل خود را به میدان آورده و از طریق شرکت فعال در انقلاب آنرا توده گیر کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)