جَنگ اَباطیل (۴) کدام گزینه از میان بدها، بهتر است؟! ادامه وضع موجود ج.ا.، کودتا شبه سکولاری درون نظام، سقوط نظام و جایگزینی با رژیم سکولاری، اشغال خارجی بعلاوه یک حاکمیت سکولار دست نشانده؟!
این مطلب آخرم خواهد بود فعلا، تا شاید وقت دیگر و شاید هیچ وقت!
این اعتراضات هم مثل بقیه با کشتار و خسارت به مردم پایان تقریبا پایان بافته و ره به جایی نمیبرد این مدل اعتراضات امیدی به عاقبت خوبی نیست.
اما چرا گزینه خوبی مثلا گذار مسالمت آمیز به رژیم دمکراسی (شبیه چیزی که آقای اکبر گنجی پیشنهاد میدهد) را محتمل نمیدانم لااقل در چند دهه آینده؟!
همینجا تاسف خودم از رفتار ضد دموکراتیک و وحشیانه اراذل و لمپنهای سایت بالاترین که به نظر میرسد بیشترشان پهلویپرستها هستند اعلام انزجار کنم، اگر اجبار و تنگنای اطلاعرسانی نبود حتی یک ارسال مطلبم نمیگذاشتم در این سایت منجلاب دنیاپرستان (از قبیل پهلویپرستها و رجویپرستها و سایبریهای مزدور ج.ا. و…) است! این آخرین مطلب فعلا، دیگر در سایت پر از موجودات لجن لمپن بالاترین بازنشر نمیدهم.
البته به این معنی نیست کاملا با نظرات و عقاید آقای اکبر گنجی موافقم، اما امثال او و یا صادق زیباکلام خیلی در پیشرفت فکری سیاسی من نقش داشتند با مطالعه آثارشان، اما انها نیز علی رغم تحولات خوب فکری ازشان دیدم متاسفانه در بحث ملیگرایی نقاط ضعف و غفلتهایی دارند، مثلا آقای گنجی از اصطلاح آذربایجان شمالی و یا آقای گنجی از اصطلاحاتی چون کورد به جای کُرد و اخیرا ژینا به جای مهسا استفاده کرد، بعید ندانند این افراد که این اصطلاحات اسم رمزها و کلیدواژگان پانهای تجزیه طلب است! پس نتیجه میگیریم مثل خرمذهبی، اشخاص مقدس نپنداریم و مورد پرستش نکنیم همچون خدا! همانگونه برخی پهلوی و رجوی یا خامنه ای و سایر اشخاص را همچون خدایگان میپرستند و برای این پرستش خدایگانشان حاضرند تن به هر جنایت و رذالتی بدهند!
برخی در این چند سال- که حتی اتهام مزدوری به آنها زدند- سعی کردن با تشویق بیت رهبری ج.ا. و دادن القابی چون ایزدنشان، انها ترغیب به نوعی سکولاریزه یا تبدیل حکومت ولایی به پادشاهی شبه زرتشتی ساسانی کنند (ساسانیان نوعی پادشاهی برامده از میان موبدان زرتشتی بهدینی (نوعی از زرتشتی باستانی) بودند، یک تئوری توهمی برحی دارند که آخوند همان موبد است و شاید توانست او را تبدیل کنند به پادشاهی شبه ساسانی!، در حالیکه ساسانیان خود یک حکومت سلطانی پوسیده طبقاتی عقب مانده بودند و آخر سر به دست اعراب بدوی نابود شدند!)، اما هر ساله فقط همین بلوای گشت ارشادی خرمذهبیها و افشاگریهای فسادهای چند هزاری به صدهزاری میلیارد تومانی و عادی انگاری فساد و پارتی در این حکومت، و تبدیل رابطه حاکمان با مردم به ارباب و رعیتی، به طوری که اخیرا از باب نمونه عرض شود که خبرگزاری فارس از پول نظام میگوید که سلبریتی های حکومتی باز پس بگیرند بخاطر موضع گیری وقایع اخیر که باب طبع این ارباب خودپنداران نیست! یعنی دیگر بحث غنیمت جنگی است برای اینها کل ایران و نه خدمت به مردم و امانتداری از بیت المال!
آن سیستم قانون کاری، که عملا کشور به سه طبقه مزدبگیر کرده:
۱- مزدبگیر حکومتی (با بلاترین حقوق و مزایا وبیمه)
۲- مزدبگیر شرکتی خصوصی (با حداقل بگیر و بیمه تامین اجتماعی)
۳- مزدبگیر صنفی و غیر رمسی، که نه حداقل حقوق میگیرند و نه بیمه و نه امنیت شغلی و به معنای واقعی بیگاری ده و شبه برده داری، تعداد طبقه دوم سوم مزدبگیر به میلیونها نفر میرسند و بعلاوه میلیونها بیکار و با پاره وقت کار ناامید از شغل و آینده و زندگی!
به حال! چرا بدبین هستم حتی ده سال دیگر هم به دمکراسی سکولار به شکل جمهوری یا پادشاهی مشروطه نخواهیم رسید در ایران؟!
در واقع بررسی وضعیت حال اکثریت مردم ایران و همسایگان و قدرتهای جهانی است.
در ارسالی به وضعیت بحرانی ایپدیمک روانپریشی و سادیسم و مازوخیسم در ایران اشاره کردم، حال روانی و اخلاقی آحاد مردم ایران به شدت نامساعد است، انحطاط اجتماعی و فرهنگی در بدترین روزگار خودش لااقل در صد سال اخیر است!
میزان بالای فسادهای سیستماتیک از آموزشی تا اقتصادی که توسط حاکمان و عاملان عمدتا عمدی و بخشی هم ناشی بی لیاقتی و اشکالات سیستمی و حفرههای قانونی و بخش کمتری هم بر اثر خرابکاری عوامل اجنبی صورت گرفته، به قدری وضعیت ایران بغرنج کرده، در خوشبینانهترین حالت فقط بخواهد به سطح اجتماعی-فرهنگی-اخلاقی سال ۱۳۵۷ برسد، لااقل به صد سال زمان برای بازسازی نیاز دارد!، و اگر بدبینانه و با شرایط نامساعد در نظر بگیریم شاید بیش از پانصد سال طول بکشد تا به سطح سال ۱۳۵۷ کشور برسد! این را برخی غلو به پندارند، اما عمق و وسعت فجایع اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی و معنوی و… بویژه فساد آموزشی در حکومت آخوندی بسیار شدید است و متاسفانه روی چندین نسل اثر گذاشته است.
یکی مهترین فجایع روی داده در حکومت آخوندی ج.ا. فاجعه فساد آموزشی است.
میلیونها کمسواد در جامعه پخش شده و بخش بزرگی از آنها از طریق سهمیه و پارتی و حُفرات قانونی وارد نهادهای حاکمیتی شده اند که افرادی نالایق و هزینهساز و پرخسارت و بلکه مستعد خیانت و فساد و موجب کارشکنی و ناکارمدی حکمرانی میشوند، اینها را نمیشود براحتی شناسایی و پاکسازی کرد، و احتمالا بیشترشان تمام دوران سی ساله را تا بازنشتگی در مناسبهای مختلف به تا پایان بروند، بسته به شانس مردم ایران، ممکن است پست و مقام کم اهمیت بگیرند و اما ممکن است مسئولیتهای خطیر مدیریتی و در جایگاههای تصممیگیری و نظارتی و اطلاعاتی راهبردی کشور قرار گرفته یا باشند ، چه مصائب و خسارات و بلاهایی این مفسدان اموزشی بر سر این کشور در ده الی سی سال آینده به بار نیاورند، تازه اگر همین امروز بساط فساد اموزشی برچیده شود، در حالی شواهد حاکی است حاکمیت و بدتر خود مردم هیچ حساسیت و تلاشی برای مبارزه جدی و رفع فساد اموزشی در کشور نمیکنند، برای همین میگویم ممکن است صدها سال طول بکشد انحطاط روی داده تازه به سطح سال ۱۳۵۷ برسد در صورتی اگر همین امروز رژیم ساقط و یک رژیمی بیاید لااقل این گونه فسادها را جلویش را بگیرد!
علت اینکه چرا فاجعه فساد آموزشی در دوران منحوس و پرنکبت آخوندها این قدر شدید شده است، اگر استثنائات را کنار بگذاریم و بر اساس انچه عموما مشاهده شده در این چند دهه (نمیخواهم بگیوم همه همه و یا در همه دورانها) بر میگردد به ماهیت نوع پرورش آنها تا تبدیلشان به آخوند، این نوع آخوندپروری آنها را موجوداتی تنپرور و مفتخور بار میاورد، برای معاش نیازی به کسب سواد مفید و مهارت و تخصص سودمند برای جامعه نمیکندف کل کارشان حفظیات و حرافی مطالب گذشته و اغلب از مد علمی افتاده و بلکه ملغمه ای از اندکی علوم قدیمی و اغلب منسوخه چون منطق و ریاضی و طب قدیمه وارده از ارسطویی تا ابن سینایی آن هم در برخی شان تا و بیشتر خرافات و مزخرفاتی برای فریب عوام برای خالی کردن جیب فقیر تا غنی از برای اعانه و خمس و زکات و غیره است تا این مفتخورها زندگی نکبتی و پرخسارتشان را برای جامعه ادامه داده و گاه سنهای طولانی هشتاد و نود بلکه صد سال را هم رد میکنند! از ینها در کمال وقاحت و پررویی با جعل و بدعت و تاویل به نفع شخصی در احادیث و تفاسیر قرآنی و غیره، برای خودشان مقامی مقدس میتراشند و جمعی متعصب به گرد خویش بعنوان مقلد و پیور گرد آورده و بعضا از قماش اوباش و چاقوکش و جلاد و آدمکش و با ایجاد رعب و ترس و با اتهام اهانت به مقدسات و حکم ارتداد و… مردم عادی و خواص نخبه و هوشمند منتقد را میترسانند، و کمتر کسی به صورت شناس جرئت انتقاد از اینها را دارد، افراد معدودی هم که جرئت کردند به سرنوشتهای هولناک از طرد از جامعه و فرار از کشور و پناهندگی تا قتل رسدند! امثال احمد کسروی و صادق هدایتها و بسیار کسان مشهور و یا معدوم در گمنامی از ظلم و جنایت آخوندها در کارنامه ننگینشان ثبت شده است، خدا شر این جماعت نابکار ظالم و فاسد و جنایتکار از سر کشورها و مردمان برکند. از جهت است این حکومت آخوندی نه تنها اهمیتی به گسترش فساد آموزشی نمیدهد و بلکه بسیاریشان ترجیح میدهند عموم مردم کمسواد و آلوده به فساد آموزشی چون مدرکفروشی شوند (البته مگر اندکی از آنهایی به خدمتشان درآیند از طبیب درباری تا اسلحهساز!)، در میان این همه افشاگری و هیاهوی البته بی ثمر از فسادهاف کمتر نشیده از فساد آموزشی و یابرخورد جدی و اصلاحی در این جندین سال بوده ایم!
اما برگردیم به سوال تیتر مطلب، خلاصه بگویم- در حالت خوشبینانه- به نظرم کودتا منجر به حاکمیت شبه سکولاری یا سکولاری هر چند دیکتاتوری نظامی باشد، گزینه بدی است و اما بهتر از سایر گزینههای دیگر است مانند بدتر (سقوط رژیم ج.ا) و بدترین (اشغال نظامی و حکومت دست نشانده) و بدترین بدترینها یعنی ادامه حکومت اخوندی است!
اولا شانس کودتا بالاتر است، با وجودی به شدت آخوندها افراد مغزشویی خرمذهبی و ضعیف الشخصیت و رذل کمسواد (توسط فساد آموزشی) و حتی اتباع خارجی و حتی اخوندها تغیر لباس داده و سیدها را تا توانستند وارد نهادهای نیروهای مسلح کرده اند، به طوری از نظر سواد و عرق ملیگرایی ایرانی و ایرانپرستی، به شدت نسبت نیروهای مسلح دهه ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ افت شدیدی کرده نیروهای مسلح، اما هوز هم درصد بالایی اشخاص نجیب ملیگرای ایرانپرست احتمالا هستند، بهترین کار در این وضعیت انحطاط فزاینده موجودیت حکومت آخوندی و یا سقوط این رژیم و خطر جنگ داخلی و تجزیه، بهترین گزینه کودتای نظامی است.
حالا بعد از کودتا چه اتافقی بیفتد و چه نوع حکومتی سر کار بیاید، در هر حالت بهتر از حکومت آخوندی است، بدتر از یان ینست یک دیکتاتوری نظامی شبه سکولار تا شبه مذهبی سر کار بیاید، اما قطعا هر کسی رهبر کودتاچیان و حاکم شود از رضا میرپنج (پهلوی اول) بدتر نخواهد بود، قطعا باسوادتر و باتجربه تر از رضامیرپنج خواهد بود، در حالت خوبش هم یک دوره انتقالی به حکومت دمکراسی سکولار خواهد بود. همه میدانند رضا پهلوی اول، لاقل در دوران نیمه اول سلطنتش کارهای مثبت و خدماتی را باعث یا مجاز کرد، اما چون تقریبا بیسواد بود و دانش سیاسی و مدیریتی کمی داشت و حرص مال اندوزی عجیبی داشت، و در نیمه دوم سلطنتش دچار ناخوشی روانی و بدینی شد و بسیار از افراد خدوم به حکومت خود و ایران زندانی و فراری و خانه نشنین و بلکه مقتول کرد و گندهایی مانند از دست دادن منطقه قره سو رود ارس در کارنامهاش ثبت شده و هنوز کشور از این خرابکاریهایش رنجها میکشد! گمان نکنم کودتاچی دیکتاتوری دیگری بدتر زا رضا پهلوی اول دوباره بیاید! این فقط حدس است از روی وضعیت موجود نیروهای مسلح!
با توجه به اینکه عملا همه نوع حکومت ممکن در جهان تجربه شده، حکومتهای دیکتاتوری- به طور کلی- در سه حال قابل تصور است:
دیکتاتوری سکولار یا شبه سکولار غیر ایدئولوژیک (بد)
دیکتاتوری سکولار یا شبه سکولار ایدئولوژیک مثلا کمونیستی (بدتر)
دیکتاتوری ایدئولوژیک دینی و شبه ایدئولوژیک دینی (بدترین)
قطعا دیکتاوری در حکومت آخوندی را ساقط کند و بتواند به سرعت کنترل . نظم کشور به دست گرفته و مانع فروپاشی تمامیت ارضی کشور بشود، با یک تیر لاقل دو نشان زده است، اول آفت بزرگ حاکمیت بلاخیز و مصیبتی و فلاکتبار آخوندها برچیده و از جمله دلیل معنویتگریزی و بیاخلاقی مردم و ویژه جوانان میشود چرا که تصور میکنند پلشتیهایی مانند روابط ناسالم جنسی و فساد مالی و دزدی از عاو خاص و بیت المال و کلاهبردای و شیادی و خدعه و ریا و دروغ نتیجه عقاید اسلامیت است!، در حالی که از بدیهیات اسلام و هر دین الهی و یا اخلاقی نفع این گناهان کبیره است و این آخوندهای حکومت ظالم وفاسد و جنایتکار خودشان بزرگترین مرتدان به دین و دشمنان دین هستند و اساسا هیچ دینی به این آخوندها نیاز ندارد!
و دوم جلوی تجزیه کشور میگیرد و شانس میدهد به مردم طی چند سال به تدریج از این انحطاط همه جانیه از اجتماعی تا اخلاقی و غیره به درایند، بویژه حکومت جدید، اقدام به ایجاد فضای باز ارتباطی باز همه کشورها از جمله غرب و اسرائیل و مرتجعین عرب و غیره بکند تا این مزاحمان همیشگی کمتر بهانه برای خسارت و مانع تراشی برای پیشرفت مادی و معنوی ایران فراهم کنند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.