حجاب

وقایعی که در بخش وسیعی از جامعه آخوندی بوقوع پیوسته و می پیوندد، هرچه که بنامیم، خروش، خیزش، شورش، قیام و یا انقلاب، در مسیری که جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی میپیماید، هرچند بدون رهبری، چندان تفاوتی نمیکند. چون حرکتی ست جمعی در سوی ویرانسازی حکومتی ست که نزدیک به نیم قرن است که در پی ساختار یک جامعه تمام عیار و خالص اسلامی بوده است بر اساس نفی زندگی و سرکوب آزادی.

 این بدان معناست که اراده معطوف به براندزی حجاب برهبری فقها و آخوندها، حکایت از شکست و بی اعتبار سازی اصل و اصول دین اسلام میکند و شکست جامعه ای بر ساخته بر بنیان ارزشهای اسلامی، جامعه ای سراسر اخلاقی، تهی از زندگی و بیگانه با آزادی.

امروز بیش از همیشه، نظام ارزشهای اسلامی، در معرض فروپاشی قرار گرفته است که با تداوم جنبش، وسعت بیشتری را پیدا میکند. هر روز که بر عمر جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی میگذرد، تعداد بیشتری دست از تقلید و تبعیت آخوند و فقیه میکشند و اعتماد بیشتری بنفس خود مییابند. تاثیر جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی را در تغییر و تحول آدمها و شرکت آنها را در جنبش نباید نادیده گرفت. چه بسا چشم و گوش بسیاری را بگشاید که هم اکنون گشوده است وگرنه شاهد جنبش و تحرک، بر خورد و در گیری نیروهای مردم با مزدوران حکومت آخوندی در نقاط مختلف کشور نبودیم.

شاید، اگر، فقها و آخوندهای برخاسته از حوزه های علمیه، از راه و روشی دیگر، بجز زورگویی و خشونت و بکار گیری ابزار ارعاب و سرکوبی، زندان و شکنجه و براه اندازی قتل های زنجیره ای و نابودسازی مخالفین، غارتگری و اختلاس بر میگزیدند، چه بسا میتوانستند به رضایت و حتی رفاه و آسایش بسیاری دست یابند.

حال آنکه، بیش از ۴۳ سال بطول انجامید تا فقها و آخوندهای حاکم محتویات اراده معطوف به ساختار یک جامعه اسلامی را بوضح آشکارنمایند و نشان دهند که رهبران آن هنوز باین فهم نرسیده اند که قواعد و قوانین شریعت اسلامی، سر سازگاری با “زمان،” ویا عصر کنونی را ندارد، که حکومت اسلامی برهبری فقها و آخوندها، بایذ رویای پیاده سازی قواعد و قوانینی که الله، خداوند یکتا و یگانه، خدایی که بجز او خدای دیگری نیست، از مخیله خود خارج سازند ، باوری بیانگر گریز از آینده، غفلت از ملت و به تمرکز بر بوجود آوردن “امت” می انجامد.

در آغاز، کمتر کسی میتوانست بپذیرد که اراده فقیه و آخوند، اراده حاکم، ارده ای معطوف نه به پیشروی و روشنایی در زندگی بلکه معطوف است به پسروی و تاریکی و نیز بازگشت به گذشته که در خصومت است با رهایی و آزادی بشر از قواعد و قوانین منجمد شده الهی و باز مانده از ۱۴۰۰ پیش از این. همچنین پذیرش خصومت آشتی ناپذیر شریعت اسلامی با عصری که بشر بندهای بیشماری را که در دوران رشد و تکامل خود، بدست و پای خویش بسته بود، رها ساخته است. تاریخ نشان میدهد که کشورهایی که توانستند، بندهای دین را از دست و پای خود بگشایند و حکومت دین را، از عرصه عمومی بعرصه خصوصی برانند، نه تنها قادر شدند بر دشواریها و کمبودهای مادی پیروز شوند بلکه در کشف و شناخت انسان و حق و حقوق بشر موفقیت های بسیاری کسب نمودند.

حال شاید نوبت برهایش و آزادی مردم ایران و گشودن بندهای اسارت و بندگی از شریعت اسلامی فرا رسیده است.

این در حالی ست، که آنچه هم اکنون در جامعه اسلامی رخ میدهد، بازتابنده بی اعتبار شدن ارزشهای دین اسلام بعنوان یک نظام سیاسی ست. چرا که حکومت آخوندی، برغم خشونت و بیرحمی ای که از آغاز صعود بر منبر قدرت، از خود نشان داده است، با این جود، بقا و تداوم، استبداد مضاعف دین و قدرت بپایان راه خود رسیده است. چه اگر در دوران شاهی، از ورود بعرصه سیاسی و اندیشه بکسب قدرت و بیان آزاد، محروم بودی در امور روز مره زندگی از آزادیهایی برخوردار بودی که حتی بوجود آنها کوچکترین توجهی نمیکردیم.

 با صعود فقیه بر منبر قدرت، رفته رفته متوجه شدیم، که نه تنها آزاد در گویش نیستیم، در پوشش هم آزاد نیستیم همچنن در نوشیدن و آمیزش با جنس مخالف. بویژه زنان که باید برحسب شریعت اسلامی در جامعه ظاهر میشدند و حجاب اسلامی بسر میکشیدند و محدویت های بیشتری را در زندگی روزمره باید تحمل میکردند. بهمین دلیل، زنان، نخستین قشری از جامعه بوند و هستند که به بند شریعت اسلامی تن داند و حجاب را بسر کشیدند و هم اکنون نیز از نخستین ها هستند که بر علیه نظام بپا خواسته، سلطه نظام را بچالش کشیده و به رهایی جامعه از بندهای اسارت و بندگی ادامه میدهند. 

 بعضا، فکر میکنند که جنبش رهایش زنان از بند احکام شریعتی، از بند حجاب اسارتبار اخیرا آغاز گردیده است. حال انکه، اعتراض زنان بحجاب اسلامی از آغازین روزهای صعود فقیه بمنبر قدرت آغاز گردید. مبارزه  زنان در آنزمان، بدلیل عدم حمایت گروهای انقلابی، بویژه نیروهای چپ، نتوانستند به پیروزی برسند. شاید بآن دلیل که نه زنان و نه نیروهای انقلابی و لیبرال باین واقعیت آگاه بودند که حجاب و عفاف مولفه های قدرت اند، مولفه ای که بجز زنان هیچ گروه و یا سازمان سیاسی ای بچالش و مبارزه با آن تن نداده اند. درست است که زنان، محروم از حمایت مردان تن به حجاب اجباری دادند. اما، مبارزه خود را باشکال گوناگون با حجاب اجباری ادامه دادند.

 زنان در عمل اقتدار تعریف حجاب را از نیروهای تجاوزگر اسلامی سلب کردند و خود به تعریف آن پرداختند و نشان دادند که اگر هم حجاب و عفاف هم تعریفی داشته باشد، در عمل زنان هستند که قادر به تعریف آنند. بی دلیل نیست که اندازه های روسری ها هر روز آب میرفتند، کوچکتر میشدند تا به روسری های قیطانی معروف شدند. که خشم پاسداران دین و یا گشتهای ارشادی را برمیانگیختند. مانتوها را نیز زنان به سلیقه و میل خود تغییر دادند، رفته رفته تنگتر و کوتاهتر گردیدند. حتی شلوارها هم کوتاهتر و مچ و ماهیچه های پا نیز نمایان شدند و هچنان پاسداران دین را برآشفته میساختند. براین معضل ساپورت پوشی هم باید افزود که حوزه های علمیه و دستگاه فقاهت را بلرزه در آورد.

در یک زمانی احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین، با نیت دلجویی از زنان و کسب رای آنها، از حجاب زنان در مقابل چادر دفاع میکرد که از طرف رهبری به پیش رانده میشد. در بحثی که در آن زمان در باره حجاب صورت گرفت، آخوند خامنه ای دردفاع از چادر بعنوان حجاب برتر برخاست.

به نظر ما، بحث‌هایى که درباب پوشش زن مى‏شود، بحثهاى خوبى است که انجام مى‏گیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثى در این زمینه‏هاى مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتى غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطى است. نه این‏که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مى‏گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه‏ى ملى ماست؛ هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرکى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرک و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى باشد، لباس رسمى زن مى‏تواند چادر باشد و – همان‏طور که عرض کردم – چادر بهترین نوع حجاب است (رجا نیوز، ۲۳ مرداد).”

البته، امروز، پس گذشت بیش از چهار دهه است که نیروهای انتظامی برهبری سردار قاسم رضایی صراحتا اعلام میکنند که حجاب و عفاف مولقه های قدرت ملی جمهوری اسلامی است وهشدار میدهد که:

هیچ مسؤولی در هیچ جایگاهی حق عقب نشینی در حوزه حجاب ندارد و کوتاهی در حوزه حجاب و عفاف خیانت است.

چنانکه مشاهده میشود یک فرمانده نظامی چنان سخن میگوید گویی که یک آخوند بر فراز منبر است که سخن میگوید.این بدان معنات که وقتی یک فرمانده نظامی بزبان آخوندی سخن میگوید، حکایت از توسعه و نفوذ سلطه آخوند در شیوه بر قراری امنیت میکند، شیوه ای مبتنی بر تهدید و تنبیه و مجازات.

سردار قاسم رضایی بدون تردید، دوره های نظامی بسیاری را گذرانده است تا بمقام فرماندهی رسیده است. اما، گویا هنوز نمیداند دین و باورهای دینی، از حوزه های شخصی زندگی یک انسان است، و شان پلیس را تا شان یک آخوند مفتش و کوراندیش پائین میکشد.

وقایع اخیر و یا جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی، ماهیت خشونتبار حکومت آخوندی مبتنی بر اصل و اصول دین اسلامی را آشکار ساخته و میسازد. واکنش خشونت و خونبار نظام به سوزاندن مقنعه ها، بیانگر این واقعیت است که تحمیل ححاب در سراسر کشور در خدمت اراده ای بوده است معطوف بکشاندن تمامیت جامعه باسارت و بندگی. جامعه ای رها از هر ظلم و ستم، در امان از هر خشونت و بیرحمی، همگان شیفته و کشته دین مبین اسلام، سربزیر و آرام، مطیع و فرمانبر، زبان بسته و چشم و گوش بسته، همگان در پناه دین اسلام، تهی از زندگی و بیگانه با آزادی هم به خوشبختی در این جهان دست می یابند و هم در آن جهان رستگار میشوند. آنچه این آرامش را دچار اختلال کرده است، توطئه دشمنان و شیاطین اسلام ستیزاست. وگرنه حکومت آخوندی ،هرگز مورد حمله قرار نمیگرفت. تف لیس ولی فقیه، سر دبیر کیهان، میگوید دشمنی امریکا با جمهوری اسلامی بآن علت است که امریکا نمیتواند قطار پیشرفتها نظام اسلامی را بپذیرد.

بخودی خود روشن است که حکومت آخوندی نمیتواند تن بکوچکترین مصالحه و مذاکره در باره حجاب بدهد. چرا که حجاب نه نماد سلطه بر نیمی از جامعه بلکه نماد تسلیم و اطاعت و فرمانبری نمامیت جامعه است. از آغاز  سوار بر حجاب بود که آخوند توانست نزدیک بر نیم قران تمامی جامعه را باسارت و بندگی بکشد و اکنون نیز با برانداختن حجاب است که جنبش رهایی بخش زن زندگی و آزادی به پیروز میرسد، صرفنظر از زمان و درازی و کوتاهی آن. چون این تحول و دگرگونی نه تنها زندگی جامعه ما را تغییر میدهد بلکه جهان را در تبعیت از نظمی نوین و انسانی مبتنی بر آزادی در میآورد.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)