امشب داشتم خاطرات یکی از مادران دهه شصت را می‌خواندم که با این اصطلاح روبرو شدم؛ «کنکور مرگ و زندگی». نوشته بود زندانبانان خبری از بچه‌هایمان نمی‌دادند و ما هر روز در لیست اعدامی‌های روزنامه‌ به دنبال اسامی عزیزان‌مان می‌گشتیم و با هر مشابهت نامی صدبار می‌مردیم و زنده می‌شدیم.
همیشه خشونت دهه شصت و رفتار جامعه در آن زمان برایم مسئله و دغدغه‌ای برای فکر کردن بوده و هست.
در اعتراضات اخیر، نزدیک ‌۲۰۰ نفر کشته شده اند و من در همه مصاحبه‌ها و برنامه‌های کلاب‌ها‌وسی کمتر فعال سیاسی را می‌بینیم که از این عدد دچار وحشت شده باشد.اکثرا این امار را به مثابه عددی برای بیان ظلم حکومت بکار میبرند؛به چشم یک «عدد افشاگر»، و وسیله‌ای برای اثبات حقانیت راهی که در حال طی شدن است و باید لاجرم طی شود.
امروز هم حکومت لیستی از کشته‌شدگان خودش را در صفحه اول روزنامه‌ای منتشر کرد، آنها نیز عددی بودند برای اثبات حقانیت و مظلومیت حکومت.
دیگر صدای تحلیلگر و فعال سیاسی‌ای از بیان این اعداد به لرزه در نمی‌آید و بغضی در گلو مشاهده نمی‌شود و همین فاجعه‌ای‌‌ست در دل این روزهای پر امید. انگار نه انگار چندی پیش ما در جنبش بزرگ دادخواهی، به ‌‌پای روایت‌های کمتر شنیده شده نشسته بودیم تا کشته‌شدگان تنها عددی نباشند و از این اعداد «انسانیت زدایی» نشده باشد. شاید این اقتضای بی رحم پیروزی هاست، اقتضای بی‌رحم حفظ یک امید در دل روزهای پر تلاطم

نباید از نظر دور داشت که خشونت به نام‌های مختلف در حال زیبا‌سازی‌ست.حکومت خشونت را بر معترضین تحمیل می‌کند و در مقابل فیلم کشتن یک نیروی سرکوب‌گر با لذت بسیار بازنشر می‌شود و مورد استقبال قرار می‌گیرد.نیچه زمانی گفته بود «اگر دیری در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم می دوزد.» و این هشداری جدی‌ست برای همه ارزش‌های انسانی که این جنبش «زن ،زندگی، آزادی » برایمان به ارمغان اورده.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)