هر ثانیه که رژیم خونی می‌ریزد

هر باری که ترانه از خون جوانان وطن لاله دمیده پخش می‌شود

چشم‌های خیسم را می‌بندم و زمزمه می‌کنم:

سر اومد زمستون 

شکفته بهارون

 گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون

لبش خنده نور

دلش شعله شور

صداش چشمه و 

یادش آهوی جنگل دور…

علیرضا را که کشتند خیلی ها گفتند خانواده‌اش مقصر بودند که آگاهی نداشتند، اما هیچ کس نگفت دلیلِ اصلی این نادانی چه بود؟

اِلا که خودسوزی کرد کسی نپرسید چرا باید انسانی هزاران کیلومتر دورتر از زادگاهش و بعد از سر گذراندن این مسیر سخت و نزدیک شدن به آرامش، خود را بسوزاند؟

دوسکی که به قتل رسید هیچ کس نپرسید چطور باید در مقابل رواج مردسالاری در جوامع اسلامی ایستاد؟

نوید افکاری را که کشتند کسی نگفت چرا جمهوری اسلامی هر جایی که نیاز داشته باشد به اسلام استناد می‌کند و هر جایی که منافعش ایجاب کند، تحت شکنجه، پرونده سازی می‌کند، اعدام می‌کند و هربار ثابت می‌کند نه قابل اصلاح است و نه به خواست محرمات اسلامی‌اش بها می‌دهد.

و امروز که مهسا امینی ۲۲ ساله را کشتند 

کسی نگفت قتل مهسا در این حکومت انسان ستیز، در این حکومت زن ستیز می‌تواند مرثیه‌ای برای  آینده تک تک ما باشد!

حکومت اسلامی آخوندی، در این ۴۳ سال با تمسخرِ عدالت، هزاران بار ثابت کرده که جز خشونت، کشتار، فقر و … هیچ دستاوردی برای مردم ایران ندارد

و تنها کاری که به خوبی از پس آن برمی‌آید آنست که با شکنجه، با توسل به اعترافات اجباری و بدون هیچ مدرکی  پرونده سازی کند و گردن مهساها، نویدها، ساره ها و الهام‌ها را برای طنابِ دارش آماده کند.

زنگ خطر جمهوری اسلامی در این ۴۳ سال  با هر نفسی که گرفت به صدا درآمد اما به جای پاسخگو شدن، با سکوت، جنایات این رژیم دیکتاتوری را تطهیر کردند.

هوشیار باشیم

سکوت نکنیم

نگذاریم خون مهسا،

مانند خون رومینا،ندا،  ریحانه، مونا، شکیبا و هزاران زنی که جمهوری اسلامی، با تحریک زن‌ستیزی در جامعه و مانور به روی تسلط قدرت مردانه، اجازه کشتن‌شان را صادر کرد، بی جواب بماند 

قدمی برداریم

نگذاریم فردا بنویسند

الهام را کشتند…

ساره را کشتند…

 

اِلن رادین

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)